سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از داستان زندگی عروس فراری!
قبل از عقد به مادرم گفتم من پشیمان شدم دیگر نمی خواهم که با رامین ازدواج کنم اما مادرم به شدت به هم ریخت و گفت جواب مردم را چه بدهیم و اصلاًاین کار ممکن نیست باید با این مراسم سر بگیرد و خلاصه با این همه دردسرها عقد کنی. حالا که دو ماه از عقدمان گذشته ، کارم به جایی رسیده که می خواهم از دست همسرم فرار کنم و خودم را نجات بدهم تازه فهمیده ام که ما با هم تفاهم نداریم. رامین فرزند ...
ماجرای ازدواج تلخ یک دختر جوان با مرد نزول خوار
مختلف بینمان را شکرآب کند، اما موفق نشد. در آن گرمای نفس گیر اواخر مرداد ماه ، حتی یک باد بزن هم نداشتم تا لحظه ای نسیم کوتاه و خنک آن، احساس ناخوشایند زندگی تحمیلی را از یادم ببرد. گوشه همان اتاقک لخت از اثاثیه، روی همان علاءالدین در ظرفی دودگرفته تخم مرغی برای ناهارم نیمرو کردم؛ در حالی که چند قدم آن طرفتر، عطر پلو و خورش فسنجان در هوا پیچیده بود، ولی کسی مرا که نوعروس آن خانه بودم ...
حسن یزدانی: من تختی نیستم!
استارت زدم ولی بعد از یک سال زیر نظر همت مسلمی تمرینات اصلی تر را دنبال کردم و در همه این سال ها فقط با این مربی بودم. کشتی ورزش سنگینی است. از این رشته خسته نشدی؟ - اوایل که به سراغ کشتی رفته بودم کمی باعث دلزدگی ام شد و خواستم از این رشته بیرون بیایم ولی بعد از شش ماه که کشتی را آغاز کرده بودم در اولین مسابقات قهرمان شدم و ترغیب شدم تا کشتی را ادامه بدهم. از آن به بعد هم همیشه ...
شهادت مرتضی او را برایم جاودانه کرد
دوستش بودم و همه جا همراهی اش می کردم. تا هر جا او می رود من هم بروم. هم در سفرهای کربلا و اربعین و هم در اعزام های منطقه اش. این را هرگز به خودش نگفتم که اگر می گفتم فرصت پیدا می کرد و دو ماه دو ماه آنجا می ماند. اولین بار از رفتنش اطلاع داشتید؟ اولین بار بعد از ماه رمضان سه سال پیش بود که راهی شد. به نیت زیارت کربلا و راه اندازی تأسیسات بیمارستان امام سجاد(ع) در نهر علقمه ...
حسن یزدانی: من تختی نیستم!
استارت زدم ولی بعد از یک سال زیر نظر همت مسلمی تمرینات اصلی تر را دنبال کردم و در همه این سال ها فقط با این مربی بودم. کشتی ورزش سنگینی است. از این رشته خسته نشدی؟ - اوایل که به سراغ کشتی رفته بودم کمی باعث دلزدگی ام شد و خواستم از این رشته بیرون بیایم ولی بعد از شش ماه که کشتی را آغاز کرده بودم در اولین مسابقات قهرمان شدم و ترغیب شدم تا کشتی را ادامه بدهم. از آن به بعد هم همیشه ...
حسن یزدانی: من تختی نیستم!
استارت زدم ولی بعد از یک سال زیر نظر همت مسلمی تمرینات اصلی تر را دنبال کردم و در همه این سال ها فقط با این مربی بودم. کشتی ورزش سنگینی است. از این رشته خسته نشدی؟ - اوایل که به سراغ کشتی رفته بودم کمی باعث دلزدگی ام شد و خواستم از این رشته بیرون بیایم ولی بعد از شش ماه که کشتی را آغاز کرده بودم در اولین مسابقات قهرمان شدم و ترغیب شدم تا کشتی را ادامه بدهم. از آن به بعد هم ...
بلوک های سیمانی در برابرم گذاشتند
بابک احمدی در مقدمه ی گفتگوی روزنامه ی اعتماد با وحید رهبانی نوشت: شش سال سکوت به دلیل حاشیه هایی که ناخواسته بر سر کارگردان کم سن و سال آن روزگار آوار شد. وحید رهبانی قطعا در روزهای تمرین نمایش هدا گابلر لحظه ای تصوری از آنچه در کمینش نشسته بود در ذهن نداشت. همه چیز از چند قطعه عکس آغاز شد؛ اتفاقی که به گفته خودش بسیار ناجوانمردانه بود و در یک چشم به هم زدن سیل اتهام ها به راه افتاد ...
روز عید غدیر خم از شریف ترین اعیاد امت من است (پیامبر اکرم(ص))
را آماده چنین روزی کرده بودند، حال و هوای جامعه را برای ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهی مراد خود رفتند. ستاره امیدی که در غدیر خم طلوع کرده و آرام بخش دل های مؤمنان گشته بود، در لابلای گرد و غبار فتنه، از دیدگان کم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شب پره ها به تکاپو افتادند و با هجوم به خانه وحی، تلاش مذبوحانه ای را برای فرونشاندن نور خدا آغاز ...
حمایت های فامیل دور
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پلیس، دختر 21 ساله ای که برای بیان مشکلش به مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان اصفهان مراجعه کرده بود گفت : من در 14 سالگی پدرم را از دست دادم چون خانواده پدرم ما را از خانه مادر بزرگمان بیرون کردند، من و مادرم چون خواهر بزرگم در زمان حیات پدرم در اصفهان ازدواج کرده بود به اتفاق هم به اصفهان آمدیم ، درآن زمان که بحران های شدید خانوادگی ، بی پناهی ...
واقعیت های چند پهلوی زندگی آدم های در تردید
دوست داشتم خانه تمیز باشد و کار می کردم، حتی از نظر رفتار هم در ظاهر با مادرم مهربان بودم اما هیچ وقت به خودم اجازه ندادم وارد درگیری های او شوم. این هم او را آزار می داد و هم حس می کرد دوستش ندارم... هیچ وقت بعد از مرگش پشیمان نشدید چرا طبق خواسته او رفتار نکردید؟ نه به این صورت اما می دانم که رفتن من از خانه بیشترین ضربه را به او زد. بعضی وقت ها فکر می کردم کاش می ماندم و پس ...
یک ماه پیش پل پوگبا در اولین بازیش در برگشت به یونایتد با نمایشی عالی که تا حد زیادی قیمتش را توجیه می ...
زمین) و تنها دو پاس اشتباه داد. او در ضمن 17 بار توپ را برای تیمش پس گرفت و هفت بار برنده یِ جدال های هوایی بود (بیش از هر بازیکن دیگری). و در نهایت رابطه یِ پوگبا با زلاتان ابراهیموویچ است که باید در این آنالیز مورد بررسی قرار بگیرد. اسکولز در این زمینه هم اعتقاد دارد اگر پوگبا با زلاتان یک و دو کند و به سمت دروازه یِ حریف حمله ور شود هیچ بازیکنی نمی تواند جلویش را بگیرد. پوگبا مقابل ...
ای کاش آن روز به پارک نمی رفتم / شرمنده پدرو مادرم شدم
سرقت و زورگیری نیز دارد، از قهرمان بازی های خودم پشیمانم و کاش.. خراسان 110 عاشق دوست مادرم شدم / نیمه شب به اتاق خوابش رفتم + عکس با یک اشتباه کارهای کثیفم برای شوهرم رو شد / در چشم برهم زدنی طلاقم داد ماجرای مرد بی غیرتی که زنش را به حراج گذاشت ! +عکس جزئیات حادثه مرگبار برای دوچرخه سوار ایرانی + تصویر دلخراش لحظه حادثه کار زشت و غیر انسانی پسر جوان با خواهرش در خانه به همسرم مشکوک شده بودم / نیمه شب با گام های آهسته به اتاق خوابش رفتم ...
اشعار ویژه عید سعید غدیرخم
...> روحی لک الفدایِ پیمبر بلند شد نقش تو بود و تیشه ی پیکر تراش ها یاد تو بود در سَرِ مرمر تراش ها از در شروع شد و همه ی قلعه را شکست دستِ تو بود و حیرتِ خیبر تراش ها حجاج در طواف تو حلاج می شوند قربانیان خانه ی تو سر تراش ها مولا تویی به بیعتِ بیعت شکن چکار مولا تویی به رغم...سه سرور تراش ها بر چشم ...
تکلیف جهیزیه ام چه می شود؟
نزدیک خانه مادرم اجاره کردیم. وضعیت مالی حسن طوری بود که احتیاج به کار کردن من نبود؛ من اما طعم تمام تلخی ها را در زندگی ام چشیده بودم و خوب می دانستم چطور باید با نداری جنگید. حسن با کار کردن من موافق نبود، در نتیجه من هم یک خانه دار شدم. همچنان با فاطمه در ارتباط بودم، برای کوچکترین مسائل با هم مشورت می کردیم. او هم در شرف ازدواج با پسرخاله اش بود. درست یک سال بعد از ازدواجمان اما همه چیز عوض شد ...
اعترافات جدید جوانی که پدرش را به خاطر یک دختر آتش زد + عکس
مادرم نیز شاهد ماجرا بودکه من نمی خواستم روی پدرم بنزین بریزم. چرا با پدرت اختلاف داشتی؟ 2سال پیش بود که پدرم دختر جوانی را برای ازدواج به من معرفی کرد و در این مدت با هم در ارتباط بودیم و در این مدت به او علاقه مند شده بودم که خانواده ام با مشکلاتی که به وجود آمده بود با این ازدواج مخالفت می کردند و همین باعث اختلافات من و پدرم شد و مدتی از خانه بیرون زدم ولی پس از دو هفته پذیرفتم ...
بیوگرافی حجت اشرف زاده
سرنوشت فرش مقبر عطار نیشابوری آمده است؟ آیا می دانید بر سر فلان موضوع خبری چه اتفاقی افتاده است؟ و من پیش خودم می گفتم چرا خطاب استاد فقط منِ نگون بخت هستم و ایشان به فرد دیگری انتقادی نمی کند؟ خلاصه اینکه بعد از مدتی زنده یاد مشکاتیان را در تهران ملاقات کردم و از وی دلیل ماجرا را جویا شدم که ایشان با لبخندی مهربانانه به من گفت با توجه به اینکه تو در آن جمع تنها فرد دم دستم بودی و من نمی توانستم به جهت ...
آیت الله خزعلی می گفتند: جز یک خادم وطلبه،کسی نیستم
.... بعد هم طبق معمول برای تظاهرات رفت و فکر می کردیم موقع غروب باید برگردد، هر چند که آن روز زودتر هم باید برمی گشت، چون صدای تیراندازی زودتر از همیشه شروع و تمام شد. بعد هم که حکومت نظامی برقرار شد. شب که شد دیدیم نیامد. مادرم بسیار نگران بودند و در بیمارستان ها و کلانتری ها گشتند. من و برادرم هم در کوچه های اطراف خانه که تظاهرات در آنجاها بود، می گشتیم و پوکه های فشنگ و گاز اشک آور را جمع می ...
اشعار آیینی ویژه عید سعید غدیر خم
می شود خوش به حال امّتی که طبق گفتار نبی مرتضی در خانه ی آن قوم بابا می شود ما و احسان قدیمت یا صراط المستقیم اِهدنا سوی حریمت یا صراط المستقیم از رطوبت های چشمان تو شبنم شد درست شبنم افتاد و زمین گل گشت آدم شد درست نوح را نجّار کرد عشق علی و بعد از آن بهر قوم نوح یک کشتی محکم شد درست رَد نعلین علی ...
اعتراف وحشتناک پسر به قتل پدر
... پس چرا با او دعوا کردی؟ همه پدر و پسرها با ه بحث می کنند اما من قصدم آتش زدن پدرم نبود و فقط می خواستم ماشین او را آتش بزنم. تا مثلاً انتقام گرفته باشم دلم خنک شود. جریان خواستگاری و مخالفت پدرت با ازدواج با دختر مورد علاقه ات صحت دارد؟ بله. من عاشق دختری بودم که پدرم خودش او را به من معرفی کرده بود. ما دو سال با هم نامزد بودیم. پدرم گفته بود که دختر دوستش ...
زجرسرطان بدخیم را کشیدم
نبود و خیلی مخالفت می کرد. بعدها گفت برو دنبال موسیقی و من رفتم دانشسرای هنر و در سال های بعد تخصص سینما و تئاتر را انتخاب کردم. او ادامه داد: در دبیرستان تئاتر کار می کردم و به واسطه همین با محمود استادمحمد آشنا بودم و از طریق او به گروه کارگردانی یک نمایش معرفی شدم و سال 59 اولین کار حرفه ای ام را به نام ماموریت حساس در سالن چهارسوی تئاترشهر بازی کردم. سال 60 کارمند تلویزیون شدم و تا سال ...
یارانه ی خسروگلسرخی را قطع نکنید
، چند هیئت راه انداخته بود، ضمنا با کشاورزی کردن گذرانِ عمر می کرد، تازه از همان اوایل انقلاب همه ی شبهه های مردم را هم حل می کرد، می گفتند آن اوایل انقلاب “کمونیست” ها چند بار شبانه راهش را بسته بودند، خدایی خسرو گلسرخی ِ کمونیست صد شرف داشت به این منافقینِ وطن فروش، اصلا کسی که افتاد تو کارِ وطن فروشی، آخر و عاقبت ندارد، کریمِ مشهدی گلی گاهی که حالش خوش بود می گفت: آدم “شیشه” بفروشد با شرف تر از ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
حسن با یک جعبه شیرینی و انگشتر به خانه مان آمد. خواهرم سراغ من آمد و خبر آمدن زن دایی را به من داد و گفت: نظرت چیست؟ نمی دانم چه اتفاقی افتاد؟ من با همه خجالتی بودنم خیلی صریح گفتم بسیار خُب بگو بله! پدرم نظرش این بود اگر خودم موافق باشم، او هم موافق است. چند روز بعد با پدرش به خانه مان آمد. از پشت شیشه دیدمش. اورکت تنش بود و محاسن بلندی داشت. با اینکه آنچنان رسم نبود داماد برای تعیین ...
شعر شیدای شهریار؛ تا هستم ای رفیق، ندانی که کیستم
بگرییم و اما یکی دیگر از نقاط عطف زندگی شهریار، درگذشت مادرش در سال 1331 است که باعث شد تا شعر ای وای مادرم ، خلق شود. او در بخشی از این شعر چنین سروده است: آهسته باز از بغل پله ها گذشت در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه او مرده است و باز پرستار حال ماست در زندگیّ ما همه جا وول می خورد هر کُنج خانه صحنه ای از داستان ...
بازیگری چشم انداز روشنی ندارد
کارگردانی و بازیگری را در دانشگاه هنرهای زیبا خواند. ضرب المثلی بین سینماگران متداول است که می گوید؛ کسی که کوبیده سینما را بخورد، دیگر نمی تواند این حرفه را رها کند ! . من و خواهرم مارال از کودکی در فیلم ها و سریال های مختلف بازی می کردیم. دو ساله بودم در سریال بهاران که پدرم کارگردانش بود، بازی کردم که خانم مرجانه گلچین نقش مادرم را بازی می کرد. هر کاری که بازیگر کم سن و سال لازم داشت، معمولا من و ...
ساختگی بودن سریال تا زیرسوال بردن منشا شعر مشهور شهریار
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از تبریزبیدار ،بیش از یکصد سال پیش، مصادف بازمانی که پس از رخت بربستن استبداد قجری و صف آرایی روشنفکران غربی در برابر عالمان دینی، فصل نوینی از حیات تاریخ سیاسی کشور آغاز شد، پسری در تبریز مشروطه خیز متولد شد که سال ها بعد، تبدیل به یکی از بزرگ ترین شاعرین ایرانی شد. بی شک محمدحسین شهریار ملقب به شهریار یکی ازاین دست شاعران معاصر ایرانی و ...
دهید مژده که جان جهان رسید از راه
، درمیان زنان زمان خود، همتایی نداشت. از پاکی و تقوای آن بانوی بزرگ، راویان تاریخ بسیار گفته اند. درسعادتمندی او همین بس که او شایستگی یافت مادر امام هادی علیه السلام گردد. در بیان بلندای مقامش همین بس که فرزند گرامی اش امام هادی علیه السلام می فرماید: مادرم حق مرا می شناسد. او از اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود و خداوند حافظ و نگهبان اوست. امام هادی علیه السلام دهمین ستاره آسمان ...