سایر منابع:
سایر خبرها
پشتیبانی ولایت فقیه و حساسیت به بیت المال رمز موفقیت شهید کاوه بود
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ فاطمه عماد الاسلامی همسر شهید کاوه در گفت و گو با خبرنگار گوهرشادنیوز، با بیان این مطلب که صبح روز مراسم ازدواج شهید کاوه برای انجام مأموریت به تهران رفته و بعد از دو روز به منطقه برگشتند، اظهار داشت: ایشان هر سه ماه یا شش ماه یک بار می آمدند و البته زمان ماندنشان شاید یک روز هم نمی شد. همسر شهید کاوه با بیان اینکه در مدت سه سال زندگی مشترک مان ...
میهمان خانه هایی آفتابگیر در هوای ابری غربت
ماه اقامت قانونی در آلمان، آدرس خانه آنها را یادداشت کرد. برایان گفت: کارش برایمان خیلی عجیب بود. اول اصلاً مطمئن نبودیم، چون سه ماه مدت کمی نیست. اما بعد با دوستان مان صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم این کار را انجام بدهیم. ایناس از دمشق آمده بود. او آنجا طراح لباس بود، اما همه وسایلش را جا گذاشته و با چند کیسه کوچک گریخته و به آلمان آمده بود. او می گوید: ناگهان احساس کردم که دیگر مرد عاقل و بالغی نیستم ...
به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
بار خانواده، مهاجرت دسته جمعی خود برای دفاع از حرم انجام دهند. در وطن خویش غریب روز یکم آگوست 2015(10مرداد 1394) همگی عازم سوریه می شوند. دیگر نمی توانستیم به خانه خود برویم. خانه ما درمنطقه ای قرار داشت که جنگ در آن همچنان در جریان بود. از این رو به خانه پدربزرگ مادری ام رفتیم. پس از یک دوره زندگی در ایران، زندگی در شرایط جنگی در سوریه برای خانواده سخت بود. در زمستان، سرما ...
مصاحبه با حمید لبخنده در مورد زندگیش/ او هنرمند گفت وگو گریزیست
دوست داشت اجرا کند چون خیلی درباره اش اندیشیده بود. به یاد دارم وقتی این نمایشنامه را در خانه شان ترجمه می کرد، آنقدر متمرکز بود و آنچنان دیالوگ ها را می خواند و می نوشت که ما حیرتزده از دور نگاهش می کردیم و او متوجه ما نبود. آنقدر با اثری که می خواست کار کند، محشور می شد، به خصوص اگر آن را ترجمه می کرد که اصلا می شد دنیای او و تمام شخصیت ها می شدند او و وقتی دیالوگ می خواند و همزمان ترجمه و تایپ می ...
جدایی بهنوش بختیاری و همسرش!؟ + پاسخ بهنوش بختیاری
همه فعالیتی که شما دارید انرژی زیادی از شما نمی گیرد؟ خدا را شکر آدم پرانرژی ای هستم و از خدا ممنونم چون این ویژگی را خدا به من عطا کرده اما گاهی اوقات از کج فهمی ها و کج بینی ها خیلی ناراحت می شوم. بله، انرژی من را می گیرد. بعضی شب ها وقتی به منزل می رسم همه چیز خاموش است یعنی واقعا دوست ندارم هیچ روزنه ای به دنیای بیرون داشته باشم. سرم سنگین می شود و اذیت می شوم ولی خب باید تحمل کرد ...
من اینجا یه عکسایی از شوهر این خانم دارم که...
...! بازن! ترامپ: بازن؟ این یکی چی؟ این که دیگه دخترخاله ش نیست! اینو همه می شناسند، دماغشم رفته ایران عمل کرده! اصلا چرا خودت توی عکس نیستی؟ کلینتون: منم هستم اتفاقا، پشت دوربین دارم عکس می گیرم مرتضی حیدری: خب اجازه بدید، کمی وارد بحث های اقتصادی بشیم! کلینتون: اتفاقا منم می خواستم درهمین مورد صحبت کنم. آقای ترامپ این ثروتِ گازانبری شون رو از کجا آوردند ...
ایستاده در میدان مین
شان اصلا از همین میدان شروع شده؛ از عملیات تخریب و باز کردن معبر برای عبور رزمنده های اسلام. هفته دفاع مقدس بهانه ای است تا پای حرف های او بنشینیم؛ فرمانده ای که معتقد است تخریبچی کسی بود که اول نفس خود را تخریب می کرد. **زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد چند ساله بودید؟ سه ماه مانده بود سربازی ام تمام شود که جنگ شروع شد. آن موقع من سرباز ارتش بودم. پدرم گفت تو تازه سربازی ات تمام ...
ساعتی در کنار "خوب" هایی که "زود" رفتند...
و گفتم که خداوند رسول را قبول کرد و به شهادت رسید، مادرم نیز بسیار ناراحت شد و گفت آماده شوید که مردم برای تبریک و تسلیت به منزلمان می آیند، مادرم بسیار او را دوست داشت و در قبال این شهید، روحیه ای عجیبی داشت. وی با اشاره به اینکه شهید نوبخت، انسان خالص، بی ریا، آرام، با اخلاص و با اخلاق بود، با همه سازش داشت و فرد پرکاری بود، می گوید: اگر کسی به این اشخاص دقت می کرد، متوجه می شد که این ...
از شایعه تا واقعیت این عکس ها، تصاویر عروسی دختر شهردار تهران نیست+واقعیت
شخصی اش نوشت: گویا دوباره فصل برداشت شایعات و دروغ رسیده من که عادت کردم اما این بار در اوج بی اخلاقی عکس های خصوصی یک عروس و داماد لاهیجانی را به عنوان عروسی دختر قالیباف منتشر کردند. واقعا آدم می ماند که در مقابل این همه وقاحت و بی اخلاقی چه بگوید و بنویسد؟ آقا یا خانم، سیاست و قدرت مگر چقدر ارزش دارد؟ واقعا تو خودت خانواده نداری؟ انسان نیستی؟ منبع: فارس ...
گفت و گو با خانواده شهید دکتر جوزی/ مفقودی در جنگ شهادت در منا + تصاویر
هرکدام از این پزشکان پنج بار روی کاغذ نوشتند و افراد مختلفی به تصادف پنج بار کاغذها را برداشتند و پنج مرتبه قرعه به نام پدر افتاد. خوشحال شد از اینکه قرعه به نام او افتاده است ، آن هم پنج بار! چند روزی مانده به سفرش ، سال خمسی اش بود. خمس مالش را داد و وسایل رفتن را آماده کرد. به دیدار پدر و مادر و خویشان و دوستانش رفت و با حال عجیبی با آن ها وداع کرد. این خداحافظی با دفعات قبلی فرق داشت. نگران ...
"جوذری هایی" که از ایثار جانشان پروا ندارند...
مهمانان نجات یافته بودند، اما برکت جوذری آتش نشان فداکار بندرعباسی، ماسک خود را به یکی از مصدومان داد و خودش به دلیل استنشاق بیش ازحد گازکربنیک و ایست قلبی از دنیا رفت... به گزارش ایسنا، شاید این جملات تنها گوشه ای از سختی کار انسان های ایثارگری باشد که برای نجات من، تو و ما از جان خود گذشته اند و هرروز قبل از رفتن به سرکار، فرزندش را طوری می بوسد که انگار برای آخرین بار می بیندش! 24 ساعت کار می کنند و 48 ساعت استراحت. کلی اتفاق های ریزودرشت در نوبت های 24 ساعته وزندگی 72 ساخته اش دید ...
پرستار ایلامی با شباهتی عجیب به سعید معروف!
به گزارش سرویس گوناگون جام نیوز ، بسیاری از ما دوست داشتیم شبیه فلان هنرپیشه معروف یا فلان ورزشکار باشیم اما شاید هیچکدام مان به تغییر چهره خودمان فکر نکرده ایم. محسن که پرستاری خوانده با گریم صورتش، شبیه سعید معروف شده، البته می گوید این کار غیر عمدی بوده. او در این راه سختی های زیادی را هم به جان خریده است. خودش می گوید خیلی ها به من پیام می دهند که بیا اخبارت را منتشر کنیم یا تو را پیش سعید ...
در حسرت شوهر دامنم لکه دار شد / فریب هوس بازی های پسری در فامیل را خوردم
ماهواره به خانه ما باز شد آرامش به ما پشت کرد و هر روز پدرم به بهانه های مختلف با مادرم جنگ و دعوا راه می انداخت. وی افزود:برای من و خواهر بزرگترم تحمل چنین شرایطی سخت شده بود. چشم انتظار خواستگار بودیم که زودتر از این محیط فرار کنیم و به آرامش برسیم، دست تقدیر با خواهرم یار بود و با حضور اولین خواستگار راهی خانه بخت شد. بعد از مدتی با رفتن خواهرم خیلی احساس تنهایی می کردم. 25 ...
رستگار: پدرم معتقد به جنگ بیرون از مرزها بود / صفوی: ما نیازی به کمک بنیاد شهید نداشتیم
بزرگ شدیم، شاید بالای 30 بار به مناطق مجنون، هویزه و فاو رفتم و به نظرم همه بدبختی هایی که در یک لحظه می توان فکر کرد بر سر خانواده ای بیاید، همین جنگ است. تصویر روشن من، قد بلند پدر و عظمت لباس سپاهی اش بود یا صحنه هایی که مربوط به اعزامشان به منطقه بود، ایشان فرمانده مهندسی جنگ بود، وقتی پل های شناور خیبر را می ساختند یا سنگرهای لشگر را، من را هم گاهی اوقات با خودشان می بردند، من یادم ...
آنجا که نیستی به هستی می رسد
زندگی قبل از ترک مقایسه می کنم احساس آرامش بیشتری دارم. آن روزها فقط به مصرف مواد فکر می کردم. حالا آینده و خانواده ام برایم اهمیت پیدا کرده اند. مرگ پدرم باعث شد به خودم بیایم؛ اینکه هیچ چیزی برای آدم نمی ماند.آن روزها حتی به اینکه ازدواج کنم هم فکر نمی کردم اما حالا برایم مهم است که یک روزی ازدواج کنم تا مادرم هم به آرزوهایش برسد. وقتی پدرم فوت شد چند روزی را در خانه بودم بعد مادرم زنگ زد به کمپ تا ...
رقابت نوکیسه ها در ترویج رسوم جدید مراسم عروسی
تمام می شود، با کنایه می گویم،: کار ما هم که انجام شد کلیپش را برای دیگران نمایش می دهید یا برایشان می فرستید؟ با کمی مکث ناشی از جا خوردن، جوابم را می دهد و می گوید: اگر خودتان نخواهید نه، خیالتان راحت! البته خیلی سریع به خودش می آید و می گوید: "ما برای خانواده های مذهبی فیلمبردار و عکاس خانم می فرستیم، ضمن اینکه کار میکس هم توسط خانم انجام می شود. شما خیالتان راحت باشد." ظاهرا در اینجا ...
علت تمایل جوانان به ازدواج سفید
سفید زندگی مشترک زن و مرد بدون ازداوج رسمی است، یعنی به گونه ای که زن و مرد بدون اینکه خطبه عقد یا صیغه بینشان جاری شود برای زندگی زیر یک سقف می روند، اتفاقی که نه از نظر سنت و نه از نظر شرع برای خانواده های اصیل ایرانی پذیرفتنی نیست. هم خانگی بدون ازدواج یا ازدواج سفید، پدیده ای است که دختر و پسر به عنوان هم خانه با یکدیگر زندگی می کنند، بی آنکه میان آن ها پیوند رسمی ازدواج و رابطه زن ...
آیا دستفروشی بیکاری را کم می کند؟
هم تحمل کنند. دوشنبه و جمعه بازارها در گذشته فقط در بنادر آزاد برپا می شد اما الان در کلانشهرها در همه معابر در حال برگزاری است. نایب رییس دوم اتاق اصناف ایران می گوید: در حال حاضر ساماندهی شهرداری تلاش های زیادی برای نظم دادن به فعالیت دستفروشان انجام می دهد اما متاسفانه نمی توان پایانی برای کار آنها در نظر بگیریم به نظر من فقط با چرخیدن چرخه کارخانه ها و تولیدکنندگان می توان از تعداد دستفروشان ...
کریم باوی: حسرت روزهای جبهه را می خورم
بودم .بعد اما خیلی ترسیدم . از ترس اسپری را خاک کردم اما برای پنهان کردنش یک چاله بسیار عمیق کندم. حق هم داشتم بترسم. مامورها دنبال کسی بودند که دیوار نویسی کرده. در شهرک محافظت شده شهرک نفت تعداد زیادی مامو با تانک و نفر بر آمده بودند دنبال من می گشتند. اگر متوجه می شدند این کار من است که تکه بزرگه خودم و خانواده ام گوشمان بود. همه را بیچاره می کردم اما خدا را شکر کسی متوجه نشد. اما منظورم این است ...
ماجرای شهید "مبشر" و یک دزد
بیشتر کارها را خودش انجام می داد اما دائم می گفت: خانم من را حلال کن! جنگ هم که شروع شد، خیلی از خانواده ها آواره شده بودند و از شهرهای دیگر به خرم آباد می آمدند. یک روز به خانه آمد و گفت: خانم اگر شما اجازه بدهی خانواده ای که سرپناه ندارند را به منزل بیاورم تا با ما زندگی کنند. من هم پذیرفتم و فرشی در آشپزخانه پهن نمودم و خودمان توی آشپزخانه زندگی می کردیم و آن خانواده در اتاق. آقا داره ...
روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر شهادت ذکر می گفت/ داوود بعد از شهادت برادرانم طاقت ماندن نداشت
به گزارش کوگانا به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، در بخش اول این گفت وگو " معصومه تاجیک" خواهرشهیدان علی اکبر، حسین و داوود تاجیک، روایت زندگی پدر و مادر و گوشه ای از خاطرات شهید جاویدالاثر علی اکبر را تعریف کرد. در این بخش به بازخوانی زندگی شهیدان حسین و داوود تاجیک می پردازیم. از شهید حسین تاجیک، برایمان بگویید؟ حسین، از ابتدای تولد بسیار مظلوم و مهر ...
کسی باور نمی کرد مقام معظم رهبری به منزل ما بیاید
.... در راه وقتی مهمات را می برد یکی از همزمانش می گوید من را هم سوار کن بیایم. گفت نه ان شالله دیدار ما به قیامت، وقتی نزدیک منطقه می شود متوجه می شود که تپه به دست دشمنان افتاده و محاصره می شود. در همان هنگام وصیت نامه اش را می نویسد و می گوید اگر برگردم هم شهید می شوم اگر برنگردم هم شهید می شوم. پس تصمیم می گیرد ایستادگی کند، خمپاره دشمن به موتوراش که پُر از مهمات بود اصابت می کند و ...
جدال با مرگ، کسب و کار من است
گریه دوباره کنار پیکر نیمه جان مادر برمی گشت. در کسری از ثانیه تمام زندگی اش، خانواده اش، عزیزانش، افتخاراتش و... از مقابل چشمش عبور کردند. یادش آمد که کدام رویا لباس آتش نشان را به او پوشانده... ماسک را از صورتش برداشت و به صورت زن گذاشت. دختر را با بالابر از اتاق خارج کرد و دوباره بازگشت. شدت دود و حرارت نفسش را تنگ کرده بود. چشمانش خوب نمی دید... آتش تا پشت در اتاق رسیده بود و چند ثانیه ...
دخترانی که منافقان به آنها می گفتند ساواخی
امام (ره) را شبانه نوشته و صبح زود در شهر توزیع می کردیم چه فعالیتهایی در زمینه مبارزه با رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی داشتید؟ در آن زمان اجازه نگهداری رساله امام خمینی را نداشتیم.چون اگر در آن زمان رژیم شاه می فهمید که رساله امام(ره) داریم برخورد شدیدی می کرد.برای اینکه دیگران متوجه نگهداری رساله نشوند,خواهر بزرگترم جلد رساله امام را عوض کرده بود و این را در خانه ...
برای شنیدن خبرشهادت آماده بودم
خانواده آن ها ندارند. یادم هست چند وقتی پیش دخترم برای کاری مربوط به پدرش به اداره ای رفته بود و با ناراحتی بازگشت. برخورد مناسبی با او نشده بود و دخترم می گفت: بابا به خاطر امنیت این آدم ها رفته و سلامتی خودش را داده است. آن وقت این ها چطور برخورد می کنند . تک تک مدافعان حرم بر اساس اعتقاد و علقه به اهل بیت(ع) به این راه رفتند * عموماً چه حرف هایی از دیگران در مورد مجروحیت ...
ناگفته هایی از عروس های جنگی
کِیکو در لویستونِ ماین تا سال ها فعالیت می کرد و اغلب مشتریانش نمی دانستند او چه رنجی را متحمل شده است. مادرم در ابتدا به همراه پدرم بیل در مرغداری و فروش تخم مرغ ها کار می کرد اما بعد یک مغازه خوار و بار فروشی کوچک باز کردند تا خرجشان را دربیاورند. هنگام طلاق، پدرم گفت یا خانه را انتخاب کند یا مغازه را و فکر می کرد مادرم خانه را انتخاب خواهد کرد؛ اما کاملا برخلاف انتظارش مغازه را انتخاب ...
کشف دو اسکلت چینی در قبرستان رومی ها
خبرگزاری آنا - مهدیه طاهری: باستان شناسان 22 اسکلت از یک گورستان رومی در لندن را که بین قرن های دوم و چهارم میلادی به خاک سپرده شده اند، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند و در بین آنها دو اسکلت از نژاد آسیایی پیدا کردند که ارتباط قوی بین چین و روم در آن زمان را نشان می دهد. به گزارش گروه علم و فناوری آنا به نقل از DailyMail، دو قدرت امپراطوری باستانی بزرگ با بیش از 8000 کیلومتر رشته کوه ...
"جوذری هایی" که از ایثار جانشان پروا ندارند...
زمان به سرعت می گذشت و دلهره شدیدی آتش نشانان را فراگرفته بود. شعله های آتش از هر طرف هتل زبانه می کشید. تقریباً همه بیرون آمده بودند اما هنوز تعدادی از مسافرین در هتل مانده بودند . رفتن به داخل هتل به دلیل احتمال ریزش گدازه های آتش سخت به نظر می رسید. تقریباً همه از نجات مهمانان ناامید شده بودند؛ کمی آن طرف تر مهمانان و عابرین بر سروصورت خود می زدند. بی محابا دل به آتش زد، چند دقیقه بعد سایر ...
زخم های 830 روزه یک قهرمان
نیشابور به همراه 3نفر دیگر از همکارانش با نام های محمدرضا روشن قیاس، سیدرضا رجایی و مصطفی مختارزاده در راستای ایفای نقش خود به شهادت رسید. حالا 13 سال از آن حادثه شوم می گذرد. شهید علی خورشیدفر، شهید علی قانع؛ همه این نام ها با شجاعت بی مانندشان در جنگ با شعله های آتش برای نجات من و تو، نقش ایثارگری را در اذهان حک کردند و رفتند. باید عاشق خدمت به مردم و فداکاری باشی تا در میان هرم آتش، انسانی را ...
عزاداری بر سیدالشهدا و ریشه قرآنی آن
مویه عزاداران از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: لکن حمزة لابواکی له؛اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد. اصحاب از این جمله فهمیدند که پیامبر دوست دارد که حمزه هم گریه کننده داشته باشد تا خواهرش صفیّه احساس غربت نکند. لذا بعد اندکی صدای ناله و گریه زنان انصار بلند شد که برای حمزه می گریستند.(11) 11 پس از شهادت جعفر بن ابی طالب در جنگ موته پیامبر به خانه او رفت و با حضور ...