سایر منابع:
سایر خبرها
پایان تلخ خیانت یک زن به همسرش
هم از خانه بیرون آمدم تا به محل کارم – تعمیرگاه موتورسیکلت - بروم، اما در بین راه به طور اتفاقی در یکی از کوچه های اطراف خانه همسرم را دیدم که سوار پراید سفیدرنگ شده بود. خیلی مشکوک شدم. اول فکر کردم او می خواهد به خانه مادرش برود، به همین خاطر تعقیبش کردم اما دقایقی بعد متوجه شدم آنجا نمی رود. در حالی که تعقیب ادامه داشت، آنها از پارک چیتگر سر درآوردند. بسیار شوک زده و ناراحت بودم و نمی توانستم ...
عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم
.... برگه ای به زن جوان دادم تا اظهارات شفاهی اش را برایم بنویسد . بعد آخرین عکس شوهرش را هم در پرونده ثبت کرده و از او خواستم به خانه اش برود تا پس از رسیدن به نتیجه با او تماس بگیرم. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، همراه همکارانم جست وجو برای یافتن مرد گمشده را آغاز کردیم. از همسایه ها، خانواده اش، دوستانش و هر کسی که با او در ارتباط بود، تحقیق کردیم، اما هیچ سرنخی به دست ...
همسرم اصلاً غیرت نداشت / او مرا به کارهای کثیفی وادار می کرد
هم شدم شریکش و دوتایی پای بساط می نشستیم. این را هم بگویم که کوچه ای که در آن زندگی می کردیم وضعیت درستی نداشت. طوری بود که در هر خانه ای را می زدند، مواد داشتند. مامورها به کوچه ما که می آمدند مرا هم می بردند. سر همین مواد حدود 12 بار به زندان رفتم. در مدتی که در زندان بودم، هیچ کس به ملاقاتم نیامد. توی زندان هم سرم به کارم بود و با هیچ کس کاری نداشتم. عرق صورتش را با پَر روسری اش پاک ...
عکس دو نفره خانم بازیگر ایرانی و همسر خلبانش در کابین هواپیما +عکس
اوقات من، هم مرد خانه ام و هم زن خانه. یکسری مسئولیت ها بر دوش خود من است. اوایل ازدواج پول آب و برق خانه را نمی دادم و منتظر می نشستم که خودش بیاید بدهد اما بعد از یک مدت متوجه شدم که پرداخت نکردن قبض ها می تواند منجر به قطع شدن آب و برق شود. (خنده) خیلی سخت است. یکی از پررنگ ترین سختی هایش کجاست؟ - یکی از پررنگ ترین سختی هایش نبودنش در لحظه هایی است که من انتظار دارم کنار من ...
کاش از کما بیرون نمی آمدم
همسرش به منزل که به بهانه تغییر مکان زندگی از روستا به شهر، او و نوزاد هفت روزه اش را ترک کرده و به منزل پدر خود رفته بود، راهی کرمانشاه شد. اما برادر و پسرخاله همسرش، در طرفداری از خواهر و دخترخاله خود، با او درگیر شدند. در جریان این درگیری، پسرخاله همسرش زخمی و در بیمارستان فوت شد و هدایت نیز بر اثر جراحات ناشی از درگیری به مدت چهار روز به حالت کما رفت و پس از به هوش آمدن، زندانی شد. او در جریان ...
اگر از ورزش بدن تان می آید،شاید این موارد کمک تان کند
برای پیدا کردن آن مشتاق باشید. کالپانا ساباپاتی، 29 ساله: من در دوران راهنمایی، در هنگام دویدن در یک مسابقه ی دو دچار حمله ی آسم شدم. بنابراین دیگر اجازه نداشتم در ورزش های مدرسه شرکت کنم. من، دوستان زیادی داشتم که ورزشکار بودند، و فکر می کردم که آنها یک گروه جدا از مردم هستند، یک عده آدم خاص. من فکر می کردم هرگز آن فردی نخواهم بود که پس از یک روز پر استرس به خانه می آید و ...
گفتگوی جالب با غلامعلی عکاشه
ده آورد که به بچه ها درس بدهد. گفتند خانه لازم داریم، پدرم خانه خودش را خالی کرده و ما برای زندگی به خانه یکی از رعایا رفتیم. خانه را هم به مدرسه تبدیل کردیم. من هنوز هم به همان خانه و همان روستا می روم در آخرین سفرم یکی از مریض هایی که پیشم آمد دختر همین خانواده بود که ما هم خانه ایشان شده بودیم و خیلی باهم بازی می کردیم. پدر حس کرد که من آن قدر بزرگ شدم که می توانم به شهر بروم و درس ...
مریم شوهر دارد، اما قلبش برای مرد دیگری می تپد!
...> ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید بین الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا این بار پژمان را بکشم. به بهانه تحویل دادن پژو 207 به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانه مان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا مرا به حکیمیه برساند. زمانی که به بهانه ...
من عاشق سحر بودم / اما خواهر متأهلش به بهانه ای به آپارتمانم آمد و نقشه شومش را اجرا کرد
نداشتم و طفره می رفتم. همه چیز تمام شده بود تا اینکه در یک عروسی با پسر 18 ساله ای به نام نریمان آشنا شدم. او دانش آموز بود و مشکل مالی داشت. سحر تلفنی قول داد 6 میلیون تومان برای قتل همسرش بدهد که نریمان هم وسوسه شد. روز بعد با هم به طرف کرج رفتیم. سحر فرزندانش را به میهمانی فرستاده بود و همه شرایط مهیا بود. صبح زود، به خانه اش رفتیم. همسرش در را باز کرد و ما به بهانه اجاره کردن مغازه اش با او ...
تبارشناسی مخالفان "مرگ بر آمریکا" در ایران
اینجا پذیرایی می کنیم ولی میل دارم به یک بیت شعر از مشهورترین شاعران ایرانی متوسل شوم. گر خانه محقر است و تاریک، بر دیده روشنت نشانم!" بعد از این ورود فاتحانه نیکسون به ایران و سرکوب قدرتمندانه نهضت دانشجوییِ مرگ بر آمریکا ؛ این گمان ایجاد شد که مرگ بر آمریکا دیگر از این کشور رخت بر بست و با این زهر چشمی که گرفتیم دیگر اتفاقی نخواهد افتاد. ***** ...
همسر متهم: شوهرم به من توجه نمی کرد
از انتقال جسد به پزشکی قانونی، زن جوان بازداشت شد. شوهر وی هم دو روز بعد از حادثه خودش را تسلیم پلیس کرد. او در شرح ماجرا گفت: در محل کار بودم که همسرم تماس گرفت و از من خواست به پارک چیتگر بروم. وقتی به محل قرار رسیدم، دیدم همسرم در خودروی پراید با مرد جوانی در حال مشاجره است. با چاقویی که از خانه برداشته بودم، به سمت حمید -راننده - رفتم. او وقتی مرا دید پیاده شد تا فرار کند، اما او را به قتل ...
شهید علمدار واسطه ازدواج من و عبدالمهدی شد!
است که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر ازدواج کنم. غافل از اینکه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. فردا شب سید مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جوانی هفته دیگر به خواستگاری دخترتان می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند. شهید علمدارگفته بود که ما این کارها را آسان می کنیم. خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم پدرم مقاومت ...
بگذارید خانم ها بیایند، ورزشگاه ها آرام می گیرند
بود که به خاطر لباس ورزشی بازیکنان نباید زنان فوتبال تماشا کنند. من برای دیدن بازی های پرسپولیس مجبور بودم به خانه دایی ام بروم. از همان بچگی پیاده از خانه خودمان به خانه دایی ام می رفتم. 10 دقیقه پیاده راه بود و در ظهر تابستان اهواز و دمای هوایی که تا شصت درجه می رسید، تا به خانه دایی ام برسم، خون دماغ می شدم . اما حالا شرایط او فرق کرده، پدر حامی اصلی است: پدرم پشتم است. اجازه نمی دهد کسی به من ...
تکنیک بنجامین فرانکلین برای داشتن مذاکره موفق (در هر شرایطی)
ارزش خریدن دارد یا نه؟ اما اینکه پیشاپیش برای یک سال هزینه خرید متحمل شوید در حالی که حتی از کیفیت نرم افزار فروشی اطلاعی ندارید در نوع خودش ریسک محسوب می شود. بنابراین پیشنهاد دیگر ی به من داده شد، نرم افزار گرامرلی نسخه فروشی خود را به مدت یک هفته رایگان در اختیار من قرار داد و من بسیار از این محصول راضی بودم. یک هفته بدون پرداخت هیچ هزینه ای از نسخه فروشی استفاده کردم و تمام اشتباهات ...
نویسندگان مشهور چگونه الهام می گیرند؟
این که اگر شهرم را هیچ وقت ترک نمی کردم، چه کسی می شدم. وقتی درباره یک خاطره خوب که از پدرم دارم فکر می کنم، شش سالگی ام یادم می آید که روی پای او نشسته بودم و پشت فرمان کارمان گیا ، در باد رانندگی می کردم. این شهری بود که من دیگر به عنوان خانه نمی شناسمش. ساعت های بی شمار صرف تحقیقاتی کردم تا بدانم سیاه بودن در لس آنجلس یعنی چه. اخیرا در مصاحبه ای در بی. بی.سی از من پرسیدند ...
با آرزو در منطقه پونک آشنا شدم / او التماس می کرد که به منزلم بیاید
بالا گرفت، من بطری که درش باز بود را از روی کابینت برداشتم و محتوی داخل بطری را به بدن آرزو پاشیدم که آرزو داد و فریاد کرد و گفت سوختم، آرزو می گفت داخل آن بطری مایع لوله باز کن بوده اما من خبر نداشتم و فکر می کردم آب داخل بطریست، آنجا خانه من بود اما همیشه آرزو در منزلم رفت و آمد داشت، من مشکل روحی و روانی و سابقه بستری در بیمارستان دارم. پس از اظهارات هومن، وی به دستور بازپرس امور ...
پدرم زن جوانی را به خانه آورد / من هم او را اذیت و آزارکردم
صندلی یک خودروی پارک شده در بولوار شهید قرنی دیدم و تصمیم به سرقت گرفتم اما به محض این که در خودرو را باز کردم مالک خودرو متوجه شد و با فریادهای او مأموران انتظامی هم به تعقیب من پرداختند و دستگیر شدم. من دوست داشتم درس بخوانم نه این که یک دزد شوم. اگر پدر و مادرم طلاق نمی گرفتند و من آواره پاتوق های خلافکاران نمی شدم... خراسان 110 این اخبار را از دست ندهید: ...
متهم با مقتوله ارتباط نامشروع داشت!
.... او گفته بود: 9 صبح روز حادثه به اکرم زنگ زدم تا کلید خانه را برایم بیاورد. او ساعت 11 ظهر همراه مردی غریبه آمد و با من درگیر شد. چاقویی 20 سانتی را از روی اپن آشپزخانه برداشتم و به سمت مرد غریبه حمله کردم. اکرم می خواست من را هل بدهد که با چاقو به گردنش زدم. خون فواره زد. مرد غریبه که فرار کرد، با چاقو، تیشه و قندشکن بدن اکرم را مثله کردم و از خانه بیرون رفتم. چند دقیقه بعد با 8-7 تا کیسه ...
گفت وگو با آلیشیا ویکاندر ، لاکرافت جدید سینما
رفتن و پیدا کردن دوست نداشتم. پس از مدتی سعی کردم کمی در اجتماع دیده شوم و دوست های خوبی برای خودم پیدا کنم. من زمان زیادی از عمر خود را به دور از دنیای تفریحی بیرون از خانه گذراندم و معمولا یا سر کلاس بودم یا در خانه استراحت می کردم. به خاطر دارم روزی که برای اولین بار وارد یک کلوپ تفریحی شدم با خودم گفتم: این جا کجاست!؟ چقدر جالبه! واقعیت این است که من در طول زندگی دوست صمیمی زیادی ...
سرنوشت الواح هخامنشی در دست 3 قاضی آمریکایی
ماجرای الواح هخامنشی ایران به سال 1316 که گروه حفاری مشترک ایران و مؤسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو در تخت جمشید آنها را یافتند، بازمی گردد. این الواح همان زمان برای مطالعه به آمریکا منتقل شدند و مؤسسه شرق شناسی شیکاگو وابسته به دانشگاه شیکاگو آنها را به امانت از دولت ایران گرفت و قرار شد پس از پایان مطالعات به کشور بازگرداند اما شکایت 2 خانواده یهودی در آمریکا برای درخواست غرامت، با ...
باید کار ریشه ای و اساسی کرد
هم دارند ؟ 4 فرزند دارم دو پسر و دو دختر. خیر فعالیت ورزشی ندارند - شغل فعلی شما ؟ بازنشسته و فعلا بیکارم. وضعیت شغلی در مدت عمر 57 ساله، بعد از پیروزی انقلاب عضو کمیته انقلاب و با تشکیل سپاه پاسداران عضو نیروی ویژه سپاه و فرمانده پایگاه شهید دیلمی و با شروع جنگ تحمیلی حضور در جبهه و فرمانده گردان عاشورا و پس از آن 4 سال خدمت به خانواده معظم شهدا و ایثارگران در ...
فیلم ما مهجور ماند
طرفدار خیالپردازی هستم و اصولا سینما را به این خاطر دوست دارم که دست آدم را برای خیالپردازی باز نگاه می دارد. من از بچگی همین شکلی بوده ام و اطراف و پیرامونم را از پنجره خیالم تماشا می کرده ام. از بچگی شروع کرده ام به حدس زدن درباره اتفاق هایی که در کنار یک صحنه واقعی یا حتی یک قطعه عکس ممکن است روی بدهند. در زمینه سینما هم دقیقا همین را همیشه دنبال کرده ام. یعنی ممکن است که من قصه ای را از دل یک ...
دانشجوی کربلایی عنوان بزرگی است که باید حفظش کنیم/ بزرگترین خواسته ام عاقبت به خیری است
دانشگاهیان است، پرورش دانشجوی طراز انقلاب اسلامی است، دانشجویی که هم انقلابی باشد، هم سیاسی، هم معنوی و دیندار. اعزام دانشجویان دختر مجرد به عتبات چقدر اهمیت دارد و چه میزان این دانشجویان در دانشگاه های خود بر دیگران تاثیرگذار خواهند بود؟ عمره ای که سال 83 بصورت دانشجویی عازم شدم، با دختران مجرد بود، یکی دو سال بعد از آن، عربستان اعزام خانم های زیر چهل سال را بدون محرم ممنوع کرد ...
"سفرهای هاشمی به دور دنیا از نگاه تان دور مانده!"/ پیشنهاد جدید برای داوری درباره مفاسد اقتصادی
صفر تنزل داده است. در مورد یک اتفاق، مردم آن چنان با اظهارات و موضع گیری های متناقض و متعارض فراوانی مواجه می شوند که باید به آنان حق داد که دچار سردرگمی در تشخیص حقیقت شوند. بنده بعد از این که مطالبی توسط دوست گرامی تان آقای حکیمی پور در اختیار یکی از سایت ها قرار داده شد از شما خواستم تا در گفت و گویی رسانه ای به بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در ارتباط با عملکرد مدیریت کنونی شهرداری ...
مرد همسرکش باز هم مرتکب قتل شد
. درست نمی دانم چه کار می کرد اما گاهی خودروی من را به طور دربست کرایه می کرد و چند ساعت در اختیار او بودم. وی ادامه داد: مدتی گذشت تا اینکه رابطه مان نزدیک تر شد و او حتی برخی کارهایش را هم به من می سپرد تا اینکه چند بار از من تقاضای پول کرد. من هم به او پول قرض دادم اما باز هم از من پول می خواست تا اینکه از درخواست هایش خسته شدم. روز حادثه او به خانه ام آمد و گفت که پول می خواهد اما من ...
آقای کرباسچی! عملکرد دوران شهرداریتان را به بررسی سازمان دیده بان شفافیت بسپارید
اظهارات و موضع گیری های متناقض و متعارض فراوانی مواجه می شوند که باید به آنان حق داد که دچار سر در گمی در تشخیص حقیقت شوند. بنده بعد از این که مطالبی توسط دوست گرامیتان آقای حکیمی پور در اختیار یکی از سایت ها قرار داده شد، از شما خواستم تا در گفت و گویی رسانه ای به بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در ارتباط با عملکرد مدیریت کنونی شهرداری بپردازیم و اگر مطلبی را خلاف یافتیم، اعلام کنیم و اگر وارد ...
با آرزو در منطقه پونک آشنا شدم - او التماس می کرد که به منزلم بیاید
برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت و بررسی های بیشتر در رابطه با این پرونده ادامه دارد. تسنیم 110 این اخبار را از دست ندهید: عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم آزار و اذیت زن شوهردار در اتاق خوابش / عکسی که مرد کثیف را لو داد +عکس من عاشق سحر بودم / اما خواهر متأهلش به بهانه ...
انتقام مرگبار در تعویض روغنی
کشیدم تا نخوابم. دنبال انتقام از حجت بودم تا اینکه از برادرم خواستم حجت را به مغازه مان بکشاند. او با خودرو به مغازه تعویض روغنی مان آمد و خودرواش را به برادرم داد تا با آن دور بزند. به حجت گفتم بیا برویم توی زیرزمین و چند کارتن روغن بیاوریم. در راه پله ها بودیم که طاقت نیاوردم و از او پرسیدم که چرا چنین کاری با دخترم کردی و او مشتی به من زد. من هم با او گلاویز شدم و کشان کشان وی را به ...
یک عصر در بیمارستان
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان ؛قدم هایم را شتابان و پی در پی بر می داشتم ،عصر رختش را بر پهنه آسمان کشیده بود،بی رمق ولی پر امید بودم . از آن لحظه که با تماس پدرم متوجه شدم پدر بزرگم در یکی از بیمارستانهای نسبتا معتبر شهر، بستریست دیگر آرام قرار نداشتم چون این پیر 90ساله اخرین بازمانده 3 ربع قرن خاطرات خانوادگیمان است. خودرا به اورژانس رساندم، وه چه جمعیت ...
تکه تکه کردن یک زن تهرانی توسط قاتل فراری +عکس
...:قاتلی که در قتل همسرش توانسته بود رضایت گرفته و آزاد شود دوست دخترش را در تهران تکه تکه کرد. مرد میانسال پس در حالیکه 14 سال قبل همسرش را به قتل رسانده بود پس از جلب رضایت و آزادی از زندان بار دیگر در سال 93 زن جوانی را که با او در ارتباط بود به قتل رساند و جسدش را تکه تکه کرد. به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از هجدهم اردیبهشت 93 به دنبال تماس مرد جوانی با کلانتری ...