سایر منابع:
سایر خبرها
روایت یک زن از ماجرای ثبت یک عکس مشهور
داشته باشد، ولی چون برای خودم یادآور خاطرات آن دوره بود و یک نوستالژی به همراه داشت برایم شیرین بود. هر عکس خودش یک خاطره و یک ذهنیت است و بخشی از زندگی انسان را دوباره یادآوری می کند. وقتی آن عکس را دیدم یاد آن روز صبح افتادم، آن نان و پنیری که در دست مریم است و دارد برای ما می آورد و آن باری که از شیراز برایمان آمده بود؛ کمک های مردمی مردم استان فارس بود که به خرمشهر آمده بود. این عکس مرا به 10 مهر برد؛ به روزی که تانک های عراقی میدان راه آهن را گرفتند. وقتی عکس را دیدم به یاد درد و رنجی افتادم که آن زمان تحمل کردیم؛ اینکه آن روزها چه تحملی داشتیم. ...
خانم دکتر و زنان مطلقه چگونه اسیر نقاب های شیطانی این مرد شدند
طلاق اوضاع روحی ام به شدت آسیب دیده بودبعد هم دست به چنین کاری زدم و برای خودم مشکل درست کردم.متهم در پایان گفت:با پول هایی که از این راه به جیب زدم. خانه ای در بالای شهر اجاره کردم و یک خودرو هم خریدم. رییس پلیس فتای خراسان رضوی با اشاره به این مطلب که سایت های همسریابی قانونی نیستند و افراد باید مراقب این گونه آشنایی های اینترنتی باشند گفت:تحقیقات از متهم پرونده ادامه دارد. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
آمریکا عاشق برجام است و آن را پاره نمی کند/زمان مذاکره با تیم مذاکره کننده در ارتباط بودم/ پاره کردن ...
احمدی نژادچی هستم که این حرف کاملاً احمقانه ای بود. من احمدی نژاد را دوست دارم و آدم درستی بود و مرا به این کشور بازگرداند و پشت سرم ایستاد. من نه الان که برجام دیگر کارایی ندارد، بلکه از همان ابتدا این مسائل را قدم به قدم مطرح کرده بودم و همواره گفته ام مشکل آمریکا تعداد سانتریفیوژ نیست، بلکه مقدار غنی سازی است. اگر رابطه ایران و آمریکا درست نشود، برجام سرانجامی نخواهد داشت. * باید ...
مروری بر زندگینامه شهید صابر شیری
اکثراٌ نظامی و سپاهی هستند و تنها خواهر خویش ، در زیر سایه پدر بسیجی و مادر مومن خود که پیرو خط ولایت بودند پرورش یافت . در همان دوران نوجوانی از هوش و ذکاوت زیادی برخوردار بود و همه مطالب درسی را سرکلاس یاد می گرفت در بحبوحه دوران نوجوانی در اردیبهشت ماه سال 1380 پدر گرامی وی دار فانی را وداع گفت . این حادثه تاثیر فراوانی را بر روحیه او گذاشت و نوجوان یازده ساله زیر سایه مادر گرامی خود درس شهامت و ...
حجت الاسلام خوشنما: ناصرالدین شاه عزای هفتم صفر را کمرنگ نمود+گزارش تصویری
این مرد برو و این پماد را از او خریداری کن و بهای آن را بپرداز. وقتی معامله به پایان رسید مرد سیاه پوست گفت: ای غلام این پماد را برای چه کسی می خواهی؟ به او گفتم: برای حسن بن علی علیه السلام . گفت مرا هم نزد او ببر. هر دو به راه افتادند تا به خدمت امام علیه السلام رسیدند. آنگاه عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد من نمی دانستم که شما به این پماد احتیاج دارید. اجازه بفرمائید بهای آن ...
غارنشین 75 ساله، سرشماری شد
به گزارش ایسنا به نقل از جام جم ، عزیز 75 ساله به خاطر شکست در عشق، سر به کوه گذاشت و دیگر به روستا بازنگشت. مرد غارنشین درباره داستان زندگی اش می گوید: هفت ساله بودم که مادرم فوت کرد. چهار سال بعد هم پدرم فوت کرد و مکتب را رها کردم و مشغول کار شدم تا اینکه شکست عشقی مرا غارنشین کرد. درباره دلیل شکست عشقی او دو روایت وجود دارد. خود عزیز می گوید: 20 ساله بودم که عاشق دختری به نام نگار ...
بازتاب ماجرای غرق شدن دختر دانشجو در لرستان
بود و چون خودم در آن خیابان بودم از لحاظ روحی خیلی اذیت شدم. وی با بیان اینکه بابت این اتفاق و مرگ یک دختر عذرخواهی می کنیم، افزود: واقعاً خیلی سخت است که در چنین حادثه ای یک جوان فوت کند و خانواده ای داغدار شود. حسین پور تأکید کرد: شهرداری با اینکه از نظر تجهیزات مشکل دارد اما بی انصافی است اگر بگوییم کم کاری می کنند. وی اظهار کرد: ساعت 8 صبح چهارشنبه جلسه فوق ...
اعتماد به هویت های مجازی دامی برای دختران جوان
از دنیای با سعید و رویای سفر به همدان! با اینکه در آغوش همسفر مهربانم آرام گرفته بودم، ولی همچنان به خود می لرزیدم؛ در پیامی ساده و کوتاه از "سعید مجازی" خداحافظی کردم و التماس ها، تهدیدها و فحاشی هایش را نادیده گرفتم؛ حالا نادم و پشیمان، اینجا پیاده شدم و نمی دانم با چه رویی به خانه برگردم. با هماهنگی مرجع قضائی، موضوع به خانواده سارا اطلاع داده شد و دختر نوجوان تا رسیدن ...
حراج فرزندان در خیابان های شهر
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان به نقل از مهر، تا چند سال پیش گوشه و کنار خیابان با خودکار و کاغذ برگه ای نصب شده بود فروش کلیه فوری ، O+ فروشی و... خیلی ها آخرین راه را برای نجات از مشکلاتشان در فروش کلیه می دیدند. اما حالا تبلیغات مخفی در شهر عوض شده و برخی ها برگه حراج پاره تن خود را در خیابان نصب می کنند. فروش نوزاد یا فروش کودک پدیده ای است که این روزها تکرار می شود. اما این پدیده ...
زن بودن نمی تواند آسمان را از ما بگیرد
پدر پرواز مادرش را تماشا می کرد. از اینکه جوان ترین دختر چترباز سقوط آزاد است، بسیار خوشحال است و البته این موفقیت را مدیون پدر و مادر خود می داند. می گوید: فرزند اول خانواده هستم و در خانواده ای ورزشکار بزرگ شدم. شاید باور نکنید، اما وقتی دو ساله بودم، مادرم از فراز تپه با پاراگلایدر پرواز کرد و من هنوز این پرواز را به خاطر دارم. از کودکی وقتی پرواز پرنده ها را تماشا می کردم در رؤیاهایم، خودم را ...
با ترفندها و حیله های دختری رو به رو شدم ...!
شهدای ایران :مرد 35ساله در حالی که دستانش را روی صورتش گذاشته بود تا قطرات اشک جاری شده از چشمانش را پنهان کند، به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: هیچ وقت فکر نمی کردم که به این راحتی طعمه دختر 20ساله ای شوم که به قصد اخاذی، با من ارتباط برقرار کرده بود. من و همسرم مدت ها قبل از یکدیگر جدا شده بودیم. من در منزل پدرم زندگی می کردم، با وجود این، باز هم خیلی تنها بودم و بیشتر اوقات خودم را ...
حکم کور شدن یک مرد به خاطر اقدام وقیحانه بایک دختر 4 ساله سنندجی اجرا شد+ عکس
چشمان دختر بچه اعتراف کرد و گفت: آن شب برادرزنم همراه خانواده اش مهمان ما بودند. بعد از صرف شام، تا دیر وقت بیدار بودیم و هنگام خواب، من و پدر فاطمه در راهرو خوابیدیم و فاطمه هم اصرار داشت نزد پدرش بخوابد که من مانع او شدم، چون می خواستم در راهرو تریاک مصرف کنم. متهم ادامه داد: صبح وقتی بیدار شدم، بجز فاطمه بقیه خواب بودند. در همان هنگام دختربچه به من فحاشی کرد و حرف های بدی زد. من هم ...
روایت خواهرانه از شهیدی که طی 6 سال جنگ در سوریه حریفی در رزم نداشت
مدافع حرم هادی زاهد در گفت وگو با تسنیم، از برادرش چنین می گوید: هادی متولد 57 و بچه انقلاب بود. در بحبوحه پیروزی انقلاب و شب های حکومت نظامی به دنیا آمد. از همان ابتدای جوانی هم به فعالیت های انقلابی علاقه مند بود. 6 سال بود که سوریه بود. فرمانده قَدری بود و روحیه جنگاوری قوی داشت. منتها هیچ کس در رزم حریفش نمی شد. آخر سر هم روی مین رفت که به شهادت رسید. هنگام شهادت پاهایش هم روی مین از بین رفت ...
به نشانه اعتراض دستگاه را در سطل زباله گذاشتم
بیمارستان نایین، خودمان پدر را برای مداوا به یزد بردیم. در یزد پدرم بستری شد و مورد معالجه قرار گرفت و با نظر پزشک معالج از بیمارستان مرخص شد و به خور بازگشتیم. نزدیک سحر حدود ساعت چهار تلفن خانه به صدا در آمد و مادرم گفت که پدر قلبش درد گرفته. فورا با 115 تماس گرفتم و انصافا ظرف مدت 6 دقیقه به منزل پدرم رسیدند. اقدامات اولیه را که انجام دادند با خودم گفتم که بهتر است ...
علیرام نورایی رکوردار گریم در فیلم یتیم خانه ایران
تاریخی روایت می شود که قهرمان های زیادی از این دست وجود داشتند مانند میرزا کوچک خان، شیخ فضل الله و... ما با توجه به مغفول ماندن از تاریخ معاصر کمتر آن ها رادیدیم چقدر برای ارایه درست نقش و ارتباط درست با مخاطب تلاش کردید تا مخاطب این کاراکتر را دوست داشته باشد. در قلاده های طلا من ضد قهرمان بودم در یتیم خانه ایران نقش قهرمان فیلم را بازی کردم در شرایطی که قهرمان در سینمای ایران کمرنگ ...
ماجرای عشقِ یک داعشی!
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : رابطه عاطفی با یک تروریست: خود را به عنوان دختری جوان و علاقه مند به داعش جا زدم. به عنوان یک خبرنگار دنبال یک داستان خوب بودم. اما کار به جایی رسید که می ترسیدم کشته شوم. به گزارش فرادید، "سلام علیکم خواهر. می بینم که ویدئوی مرا تماشا کردی. خیلی جنجال به پا کرده. شما مسلمان هستی؟" جمعه ساعتِ ده شب بود. در آپارتمانم ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
محکم که تا چند روز دستم بی حس و زخمی شده بود. حدود یک ساعت و نیم ما را در همان وضعیت نگه داشتند. بیشتر از خودم، نگران حال حمید بودم. خون زیادی از او رفته بود. دو مرتبه سرش را بالا آورد. بار اول شهادتین را گفت و بار دوم دستش را بلند کرد، در حالی که به آسمان چشم دوخته بود، گفت خدایا شاهد باش که به دوستداران خمینی چه گذشت ؟ نگاهی به من انداخت و گفت: برادر! دیدار به قیامت! سپس یا حسینی گفت و ...
چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟
دوست دارم ولی از این کارت خیلی ناراحت شدم چون راز خانه را پیش خاله ات گفتی، بسیار دلگیر شدم . اگر کودک همچنان به ارتکاب این عمل زشتش ادامه داد، تنبیه به شیوه محروم سازی را در مورد او اجرا کنید. به او بگویید: چون دیروز این کار زشت را انجام دادی و راز خانه را برای دیگران تعریف کردی، تا دو روز حق نداری بازی رایانه کنی ؛ بدون پرخاش و عصبانیت بازی های او را از مقابل چشمانش بردارید، سعی کنید مرعوب گریه و التماس های بسیارش نشوید، با مهربانی با او مخالفت کنید و قاطعانه به او بگوئید: قبلا به تو هشدار داده بودم، چون گوش به حرف ندادی، این محرومیت می شود نتیجه کارت! ...
پایان بر آستان اشک به یادحسنین علیهم السلام
کوچکت اما هزار لشکر شد محمد رسولی شاعر جوان که شعرهای بسیاری در زمینه روضه، آیینی، مدح و مرثیه اهل بیت(ع) سروده، در رثای حسنین(علیهم السلام) به شعرخوانی پرداخت. اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه خود منزل شماست دلم اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم که از اضافه آب و گل شماست دلم من آفریده شدم تو دل مرا ببری طفیل هستی عشق ...
داستان 50 سال خودروسازی در ایران
شوهر شماست، یک روز باید بیاید تا من آن را تقدیم کنم. گفتم اصغر برو این حرف را نزن، الان خانواده فکر می کنند من حق حساب بگیر هستم. نوش جانت موفق باشی، تو من را نجات دادی، اگر آن جیپ را درست نمی کردی من اخراج می شدم. همیشه با محبت و تواضع با من برخورد می کرد تا اینکه انقلاب شد و من رفتم لندن و در شرکتی که راه انداخته بودم فعال شدم. چند سالی لندن بودم و بعد با خانواده برگشتیم تهران. از ...
جزئیات کامل سیلاب ویران کننده خرم آباد ؛ از غرق شدن دختران دانشجو تا برگزاری جلسه سمبلیک ستاد مدیریت ...
ترافیک شدید خودروها شد. حادثه برای دختران دانشجو در قتلگاهی به نام خیابان شورا خسارت این سیلاب تنها به زیرساخت ها نرسید و متأسفانه یک دختر جوان با افتادن در داخل کانال آب جان خود را از دست داد و یک نفر دیگر مجروح و به بیمارستان منتقل شد. دختر دانشجویی که در جریان سیلاب جان خود را از دست داد “فروزان مراد پور” دانشجوی ورودی سال 93 دانشگاه لرستان در رشته زیست شناسی و ...
خارج از مستطیل سبز با الماس سیاه فولاد
آغاز کردیم. *چه شد که چاگو فوتبال را انتخاب کرد؟ زمانی که شش هفت سال داشتم در انتهای کوچه محل زندگی مان، یک استادیوم ورزشی بود که تیم کَنون یاءونده ( Canon Yaounde ) در آن جا تمرین می کرد. خانه ما 100 متر تا این استادیوم فاصله داشت. من همیشه به عنوان توپ جمع کن در محل تمرین این تیم حاضر می شدم و از آن جا بود که با خودم فکر کردم، فوتبال شغل خوبی است. خیلی طبیعی است که فردی که ...
مه و بی خداحافظی برو را از دست ندهید
...: نسرین بالاخره سر بلند کرد بی لبخند، جدی، انگار داستان غریبه ای را تعریف می کند که خوب نمی شناسد. چشم دوخت به هاله. این خونه رو بعد از مرگ مادرم خریدم. خدابیامرز خونه ش بد نبود، اما پایین شهر بود. می خواستم بچه م جای خوب مدرسه بره، بزرگ شه، اومدم این جا. قبلا معلم بودم، دبستان. بیست و پنج سال کلاس پنجم درس دادم. پنج سال پیش بازنشسته شدم. دیر ازدواج کردم. دو سال شوهر داشتم. زود هم بچه دار شدم. بچه م تقریبا یه ساله بود که یه روز شوهره رفت. این کتاب با 102 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 80 هزار ریال منتشر شده است. د ...
حراج فرزندان در خیابان های شهر!
به گزارش ملیت به نقل از مجله مهر، تا چند سال پیش گوشه و کنار خیابان با خودکار و کاغذ برگه ای نصب شده بود فروش کلیه فوری ، o+ فروشی و... خیلی ها آخرین راه را برای نجات از مشکلاتشان در فروش کلیه می دیدند. اما حالا تبلیغات مخفی در شهر عوض شده و برخی ها برگه حراج پاره تن خود را در خیابان نصب می کنند. فروش نوزاد یا فروش کودک پدیده ای است که این روزها تکرار می شود. اما این پدیده اتفاقی جدید و پرتکرار ...
زیبا و شوهرم را در ویلای شمال دستگیر کردند و ...
بهنام دوست است. ترسیده بودم و دلم برای خودم و بچه ام می سوخت؛بعد از حدود 15 روز بهنام دنبالم آمد،حرفی به او نزدم بهنام آخر رفته بود سر همان کاری که دوستش معرفی کرده بود؛اما درآمد آنچنانی نداشت. در خانه هیچ گونه رابطه ای با بهنام نداشتم. ساعت کارش نامنظم بود. می دانستم که با زیبا بیرون است اما می ترسیدم حرفی بزنم. به خاطر زندگیم افسوس می خوردم چه فکرهایی می کردم و چه شد. دعواهای ...
به جرم فقر تنهایم گذاشتند
... مرضیه خانم قصه ما، دلشکسته و رنجور است. او دوست دارد شب را بدون نگرانی سر کند اما حالا او مانده و یک چهار دیواری قدیمی که هر لحظه نگران است بر سرش آوار شود؛ خانه ای که دیوارهایش سال هاست شاهد بغض های زنی هستند که در تمام زندگی خود تلاش کرد تا دستش برابر کسی دراز نباشد و با آبرو زندگی کند. زنی که این روزها دیگر توان ایستادن ندارد و کمر خم کرده است. مرضیه خانم این روزها ناامیدتر از گذشته تنها ...
آرام جعفری: بازیگری را به صورت تجربی یاد گرفتم
به دنیا آمدم. خوشبختانه پدر و مادرم هر دو تحصیلکرده رشته ریاضی اند. پدرم رشته مدیریت بازرگانی در دانشگاه تهران خوانده و مادرم فوق دیپلم ریاضی دارد. برادرم هم مهندس مکانیک است. وقتی خانواده ام متوجه علاقه ام به هنر شدند از پنج سالگی مرا به کلاس های کانون پرورش فکری فرستادند. از اول راهنمایی هم در کنار مدرسه به کلاس بازیگری می رفتم. از 16 سالگی هم در کلاس های زنده یاد سمندریان شرکت کردم و به شکل جدی ...
من در جشنواره موسیقی امسال شرکت نخواهم کرد/ مدیریت ها در ایران مثل سلطنت موروثی است!
مرداد نیوز: جشنواره موسیقی فجر براساس گفته حمیدرضا نوربخش دبیر جشنواره، در حالی امسال یک ماه زودتر و در دی ماه برگزار خواهد شد، که بسیاری از اهالی موسیقی کشورمان به نحوه اجرای آن در سال گذشته اعتراض داشتند و با ابقای مجدد نوربخش به عنوان دبیر این جشنواره، این اعتراضات ادامه دارد. تا جایی که به نظر می رسد بسیاری از نوازندگان و خوانندگان قصد بایکوت کردن این جشنواره را دارند. علی قمصری اولین نوازنده ...
ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی
چون خسته می شد، مادرش خواندن را ادامه می داد. از همان اوان کودکی، از باغ و کوه خیلی محظوظ می شدم. جمعه ها دایی های من، مرا به کوهسار مشهد که به کوه سنگی و کوه خلج و کوه سنگتراش ها معروف است، همراه می بردند. آنها پیاده بودند، و اوایل که من چهار یا پنج ساله بودم، مرا به دوش نهاده، می بردند، و از سن شش و هفت به بعد، با آنها پیاده راه می پیمودم. از دیدن گلهایی که در دامنة کوه و خود کوه روئیده ...
گمشده در هزار توی اعتیاد
سالت الان مدرسه اند. خنده ای تحویلم می دهد. دندان هایش خیلی وقت است که روی مسواک به خود ندیده است. می گوید: وقتی مادرم نیست، مدرسه تعطیل است. می پرسم: چرا؟ پدرت هم چیزی نمی گوید؟ می گوید: می خواهی ببینیش؟ بی درنگ می گویم: می خواهم. بلند می شود. به نظر چیز باارزشی در خانه ندارند که به راحتی در را باز می گذارد و بدون هیچ حرفی جلوتر راه می افتد و من هم به دنبالش می روم. کمی جلوتر از خانه شان یک کوچه ...