سایر منابع:
سایر خبرها
شرط ازدواج در کلام امام حسن علیه السلام
... مردی از امام حسن علیه السلام خواست که دوست و همنشین وی باشد، امام علیه السلام سه شرط را برایش مطرح نمود. فرمود: * برحذر باش از این که از من ستایش و تعریف کنی؛ زیرا من نسبت به خودم از تو آگاه ترم. * مرا دروغگو ندانی؛ زیرا دروغگو رأی و عقیده درستی ندارد. * مبادا در برابر من از کسی غیبت کنی. چون آن مرد شرایط دوستی با آن حضرت را دشوار دید گفت؛ به من إذن ...
خاطرات استاد قرائتی از مراسم ازدواجش
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه ، در ادامه انتشار سلسله خاطرات حجت الاسلام و المسلمین قرائتی بخش دیگری از خاطرات این استاد قرآن را منتشر می کند. به شما حجره می دهیم سال های اوّل طلبگی ام در قم، خواستم در مدرسه علمیه آیت اللَّه گلپایگانی (ره) حجره بگیرم و درس بخوانم. گفتند: به کسانی که لباس روحانیّت نپوشیده اند حجره نمی دهند. خودم خدمت ایشان رسیدم، فرمود: شما که لباس ندارید ...
محکومیت زوج جنایت کار در دادگاه
پیش با مراجعه به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ خود را معرفی و اعتراف کرد مقتول را با ضربه چاقو به قتل رسانده است. آرمان در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: روز حادثه سر کار بودم که همسرم با من تماس گرفت و اصرار کرد به خانه بروم؛ اما زمانی که به خانه رفتم، او حضور نداشت. به تصور اینکه اتفاقی افتاده، چاقویی را از آشپزخانه برداشتم و از خانه بیرون آمدم. همان موقع همسرم مجدد با من تماس گرفت و ...
قصاص برای مردی که همکلاسی دوره دبیرستانش را کشت/ مقتول با همسر قاتل رابطه داشت
قاضی حسین اصغرزاده و مستشاری حشمت الله توکلی قرار گیرد. در جلسه دادگاه، مادر مقتول خواستار قصاص شد. سپس متهم 33 ساله پشت جایگاه قرار گرفت و با انکار قتل عمد گفت: مقتول همکلاسی دوران ابتدایی من بود اما آنچنان همدیگر را نمی شناختیم. من به خاطر بیماری کبد پسر دو ساله ام، مدام مجبور بودم در بیمارستان ها باشم و کمتر می توانستم به خانه سر بزنم. روز حادثه پس از خوردن ناهار با موتورم از خانه بیرون ...
خاطرات منتشرنشده از حجت الاسلام شجونی درباره منافقین
عجیب بود. چه طور می شود که دو، سه تا دختر چادری نمازخوان و با حجاب و دعای کمیل خوان، به مدت شش ماه با ده، بیست، سی تا پسر جوان، در یک خانه تیمی زندگی کنند، هم بستر بشوند و برایشان مشکلی هم پیش نیاید؟! اینها این آیه را به خورد این دخترها می دادند که ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن ما می گوییم مواضع زینت را، که بالای گردن و بالای دست ها باشد، نباید جز به شوهرهایشان نشان بدهند؛ اما اینها جور ...
آزار و اذیت وحشیانه دختر نوجوان توسط مرد شیطان صفت - حال این دانش آموز اصلاً خوب نیست
...> با مردی افغان ازدواج کردم/ یک روز که به خانه برگشتم دخترم بسیار رنگ پریده و بی حال بود مرد کثیف مرا به غل و زنجیر کشیده بود و هر روز آزار و اذیتم می کرد / اوبه عنوان مشاور املاک در محل کار می کرد +عکس آزار و اذیت وحشیانه بازیگر معروف زن در اتاق خواب +عکس مهندس جوانی هنگام کار در مترو قیطریه با صحنه تکان دهنده ای رو به رو شد / دستور نبش قبر صادر خواهد شد بعد از کار شیطانی که راننده خبیث با من کرد این بلا به سرم آمد / ای کاش در برابرآن اتفاق سکوت نمی کردم + عکس زمانی که به اتاق هتل برگشتم چیزی در سرویس بهداشتی دیدم که خشکم زد +عکس ...
سواد رسانه و مسئولیت اجتماعی، از مردان شعار تا مردان عمل
شاهد استقبال اولیه ی گسترده ای بودم که البته بعدها مشخص شد برخی صرفا نگاه شعاری به این موضوع داشتند و صد البته عده ای هم برای شکل گیری نهضت سواد رسانه ای حقیقتا از جان و مال و آبروی خود مایه گذاشتند. با توجه به نامگذاری امسال به عنوان سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل، شرط مشارکت در این همایش آن بود که در ابتدای مسیر بدانیم قرار نیست از هیچ نهاد یا شخص حقیقی و حقوقی بابت برگزاری این همایش ...
صبح که بیدارشدم آرامش عجیبی داشتم
طرف می رفتم، ناراحتی معده پیدا کرده بودم. در آنجا هم به خاطر فشارهای روحی وناهماهنگی غذا ناراحتی ام شدت گرفته بود. همان شب محمد یک ساندویچ گوشت برایم آورد. گفتم: پس بقیه چی؟ گفت: بعد می آوریم. تو بخور کاریت نباشد. امّا نمی توانستم بخورم. می دانستم که همه گرسنه اند. یکی از برادرها را که از همه مسن تر به نظر می رسید، صدا کردم و گفتم ساندویچ را بین همه تقسیم کند. محمد و علی از پشت پنجره نگاه می کردند ...
این روحانی برای شهرش برکت آورده است
مزرعه را برای مردم می سازم و خداوند این توفیق را به من داد که کار به اینجا برسد. گفتند این شیخ عقل ندارد! آقای شریفی برای خرید این زمین هرآنچه داشت را وسط گذاشت تا بتواند برای وطنش تلاش کند. او در این باره می گوید: همسر من دخترخاله ام است که تک فرزند بود. همه اموال پدرشان بعد از چندسال به او رسید. پدر من هم مرد متمولی بود و علاوه بر این من در ایام جوانی خیلی کار کرده بودم و ...
راه های نفوذ دشمن ازدیدگاه امام علی (ع) / از تخریب وجهه رهبری تا مذاکره بدون رضایت امام
پایگاه اطلاع رسانی بالاگریوه : پِترُس فداکار راکه یادتان هست؛ همان کودک که در شب سرد زمستانی وقتی تَرَک سد را دید، انگشت خود را در سوراخ آن کرده، راه نفوذ آب را گرفت و شهر را از سیلاب نجات داد. راستی اگر این سوراخ ها و به عبارت دیگر، این منفذهای نفوذ بیش تر بودند، پترس چه کاری می توانست کند؟ اگر فاصله سوراخ ها یا تَرَک های سد از هم دور بود، چه اتفاقی می افتاد؟ اگر از برخی منفذها اطلاع نمی یافت چه ...
غرق شدن زن غواص در دو زندگی
که او طلاق گرفته است. جواد که هفت سال کوچک تر از زن جوان و حسابی دلباخته شده بود گاهی تا در خانه دنبالش می رفت و سعی می کرد به بهانه های مختلف سر حرف را باز کند، اما آذر اهل چنین روابطی نبود و ترجیح می داد با دریافت مهریه شوهر اولش سرپناهی برای خودش و پسرش آرش فراهم کند. چرا که پسرش حالا دیگر قد کشیده و 14 ساله شده بود. دانشگاه هم که تمام شد، باز هم جواد دست بردار نبود. گاهی از شب تا ...
پرتوئی از انوار نورانی امام حسن مجتبی(ع)/ ماجرای چیدن خرما از درختی خشک در بیابان
السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت می کند. امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت بزرگی در این خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز می دارد . شهادت "امام حسن مجتبی(ع)" (50 ق) معاویه که ...
همه چیز درباره کلاه قرمزی از زبان مادر کلاه قرمزی
ترسیدم مرا آن طوری ببینند که پدر مرا می دیدند. پدرم سال ها کار کرده بود و حالا یک کارنامه کاری داشت ولی من نام فنی زاده را به دوش می کشیدم. خودم سعی کردم بر اساس قوانین زندگی ام راهم را پله پله طی کنم و هیچ گاه از فرصت فنی زاده بودنم استفاده نکنم. اوایل همه به من احترام می گذاشتند. جالب بود اما ازشان خواستم که مرا دنیا ببینند نه دختر آقای فنی زاده. عیب کارم را بگویند و بگویند باید چه کنم. ...
خاطره خادم حرم حضرت ابوالفضل (ع)
خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) باشد. شیخ عباس افزود: حدود 30 سال پیش در یک روز جمعه بنده در حرم نشسته بودم که شب فرا رسید و یک مرد جوان عرب بیابان گرد وارد حرم شد، در حالی که فرزندی علیل به روی دست داشت که آن فرزند پسر حدود 8 سال سن داشت و به دلیل معلولیت توان هیچ گونه حرکتی حتی تکلم نداشت و مانند تکه ای گوشت به روی دست پدر جابه جا می شد. خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع) افزود ...
تنها حسرت منصور پورحیدری در فوتبال
. رفتم پیش حاجی و او به من گفت چرا دوباره به استقلال نمی آیی؟ من هم گفتم اینکه چرا ندارد، من الان مربی تیم ملی هستم و قرارداد دارم.اما با این حال به آقای فتح الله زاده گفتم خودت خوب می دانی من در استقلال راحت ترم. بعد هم گفتم اگر می خواهید من دوباره به استقلال بیایم باید آقای صفایی فراهانی را راضی کنید. به خانه برگشتم و شب حدود ساعت 22:30 مشغول تماشای اخبار بودم که ناگهان در بخش ورزشی شنیدم که اعلام ...
تاج چگونه استقلال شد؟
پورحیدری هنوز در میان ما بود و آسمانی نشده بود. متولد 16 مرداد 1324 در جهرم هستم. جهرم، مردمان با ذوق، مهربان و مهمان دوستی دارد. نه این که چون اهل این شهرم این طور حرف می زنم. نه! من نزدیک پنجاه سال است تهرانم ولی واقعاً مردم عزیزی دارد. شما سفر کنید ببینید. همان جا هم جرقه عشق من به بسکتبال زده شد. هر چه دارم مدیون استادم ایرج ایزدی هستم. شاگردش در دبیرستان بودم. این مرد بزرگ خیلی به گردن ...
واکنش فردوسی پور به سلفی زورکی! + عکس
به گزارش جام جم آنلاین ، مجید صالحی با انتشار عکسی از عادل فردوسی پور در اینستاگرامش نوشت: بمیرم برات عادل جان توی این بیست سال همچین میمیکی از شما و صورت خندان و مثبتت ندیده بودم، حست رو میفهمم، در نهایت هم ممکنه محکوم بشی به اینکه مردم دار نبودی. برقرار و پاینده باشی
رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با یک داعشی!
جهادی با من صحبت کند. کار دیگه ای جز چت کردن نداری؟ LOL ” در پیامم به او گفتم به اسلام تغییر دین دادم و از قصد با غلط املایی و همانند یک دختر نوجوان می نوشتم. ” معلومه که کلی کار دیگه دارم. اما اینجا ساعت یازده شب است و کار مبارزها تمام شده. می تونیم با اسکایپ صحبت کنیم.” با اسکایپ همه چیز لو می رفت. پس پیشنهادش را نادیده گرفتم و خواستم زمان دیگری صحبت کنیم. مطمئن بودم هر زمان ...
بازگشت به زندگی در کمپ ترک اعتیاد
های تجاری بزرگ پایتخت. همین جا ترک کرده: بذار راحت بهت بگم من کارتن خوابی می کردم. همین اطراف در پارک بابائیان و هفت چنار می خوابیدم. ورشکسته کامل بودم. از همه لحاظ. اما این روزها امیدوارم. در این سه سال پاکی کار پیدا کردم، برای خودم کسی شدم. الان هم اینجا زندگی می کنم. قبلاً فکرم در یک چیز خلاصه شده بود؛ تهیه مواد و مصرفش. به همه آدم های اینجا وابستگی دارم، هنوز بعد سه سال حمایتم می کنند. دوستشان ...
حکم عجیب برای زن شوهر دار در پرونده شوم پارک چیتگر + عکس
.... در آن جلسه مادر قربانی برای متهمان حکم قصاص خواست. سپس حمید در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و وقتی پسر دوساله مان به خاطر بیماری فوت شد اختلاف های ما بیشتر شد. مدتی بعد مادرم هم فوت شد و پدرم بیمار بود. به همین خاطر بیشتر وقتها به خانه پدرم می رفتم و فقط شبها به خانه بر می گشتم. در دوسال آخر من مدام درگیر کار و تهیه پول و وام برای هزینه های درمانی ...
هنرمندان در این مملکت روزهای پایانی سختی دارند
.... تا به امروز خیلی دوست داشتم برای مردم ادای دِین کنم ولی نمی دانم چگونه و چطور! به عنوان مثال یک روز یک خانواده از یزد تماس گرفتند که ما یک خانواده کشاورز هستیم که خیلی دوست داریم شما را ببینیم. صبح با این حال و سن و سال سوار ماشین شدم رفتم، شب رسیدم شام را با آنها خوردم و صبح دوباره برگشتم. خیلی دوست دارم به نحوی جواب خوبی به محبت و اعتماد مردم را بدهم و این برای من خیلی دغدغه است، شاید باید یک فیلم بازی کنم تا با تصویر و حرف جواب این همه سال محبت مردم را بدهم. همیشه هم گفته ام که دلم نخواسته آرتیست خوبی باشم، بلکه دلم می خواسته آدم خوبی باشم./روزنامه ایران ...
متخصص ناباروری کانادایی به باردار کردن زنان با اسپرم خود متهم شد
در کانادا گفته که اصلا به پدرش شباهت ندارد. او می گوید: وقتی کوچک بودم از من می پرسیدند که آیا پدر و مادرم مرا به فرزندی قبول کرده اند؟ اواخر دهه 1980 والدین ربکا برای درمان به کلینیک باروری دکتر باروین رفته بودند. آنها فکر می کردند که ربکا با استفاده از اسپرم دنیل حامله شده، اما بعدا، آزمایش دی ان ای نشان داد که ربکا با دنیل هیچ نسبت بیولوژیکی ندارد. ربکا ...
دردسر ازدواج با دختر 16 ساله / "هستی" پس از "سمیرا" تمام زندگی ام شده است
مرا شیفته خودش کرده بود، به طوری که هر روز لحظه شماری می کردم تا به منزل برسم و او را در آغوش بگیرم. کم کم بهانه جویی های همسرم آغاز شد که چرا به من توجه نمی کنی و به خواسته هایم اهمیت نمی دهی! ما چرا باید بچه مردم را بزرگ کنیم؟ من هم که هستی را هدیه خدا می دانستم، دوست نداشتم با همسرم سر افکار پوچش جر و بحث کنم، تا این که روزی متوجه شدم هنگامی که در خانه حضور نداشتم، او هستی را کتک زده است و این ...
دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه و جانباز مدافع حرم :جسمم برگشته روحم آنجاست
های اصلی و عصب های دستش گذشته و مجروحش کرده این امکان را از او سلب کرده است. او که فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه است با تأکید می گوید: به محض اینکه حس دستم برگردد، دوباره برای دفاع به سوریه خواهم رفت. 28 ساله است و مانند همه 28 ساله هایی که عشق به دفاع از حرم حضرت زینب(س) بی تابشان کرده، بی قرار است و پریشان. خودم را آماده کرده بودم ...
همراهی چندساعته با مسافران اتوبوس ایدز
رسانی درباره بیماری ایدز است. خانم فلاحت پیشه درحالی که تراکت ها را داخل کیفش می گذارد، می گوید: متاسفانه درباره ایدز در جامعه ما صحبت نمی شود. خیلی جاها حتی اسمش را هم نمی آورند، درحالی که این بیماری وجود دارد و با پنهان کردنش و پاک کردن صورت مساله، مشکل حل نمی شود. دختر 22 ساله این دبیربازنشسته هم در ادامه حرف های مادرش می گوید: سال گذشته شنیدم اتوبوس ایدز در بعضی خیابان های ...
روایت سینمایی از پستوی سیاسی
این واقعه دارم. من می گویم زمانی که قرار است سراغ تاریخ معاصر برویم، خود تاریخ به اندازه کافی آموزنده است و نیاز نیست ما چیزی از خودمان به آن اضافه کنیم. حرف من و جهت دهی من نمی تواند در یک واقعه تاریخی تعیین کننده باشد. اگر هم من جهت دهی خودم را داشته باشم، آدمی هستم که در سال 95 ایستاده و این در حالی است که می گوییم سینما هنر ماندگاری است. یعنی اگر روزی من نباشم این فیلم هست. کل تلاش ما این است ...
همه چیز زیر سر تیم برتون است...
دقایق اولین گفت وگویی که با من شد آغاز می شود. بعد از فیلمبرداری فقط دو سال وقت صرف کار روی جلوه های کامپیوتری کار شده است. ارتباط داشتم ماپتها را برای دیزنی می ساختم که یکی از مدیران استودیو به آلیس اشاره کرد. از جا پریدم؛ چرا که من در انگلیس بزرگ شده ام و آن جا آلیس تقریبا بخشی از زندگی و خانواده هر کسی است. آلیس را آن جا همه می شناسند. یادم است وقتی بچه بودم پدر و مادرم و پدر و ...
با مردی افغان ازدواج کردم/ یک روز که به خانه برگشتم دخترم بسیار رنگ پریده و بی حال بود
امورجنایی تهران گزارش دادند. با هماهنگی قضایی مادر کودک بازداشت و برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی منتقل شد و به ماموران گفت: من با مردی افغان آشنا شده و ازدواج کردم. او از سه ماه پیش من و دخترم را تنها گذاشت و به افغانستان بازگشت. شب حادثه برادرم در بیمارستان بستری بود. برای مرخص کردن او به بیمارستان رفتم. زمانی که بازگشتم متوجه شدم کودکم به شدت رنگش پریده و بسیار بدحال شده و او را به ...
به شرکت مهندسی سعید رفتم و با نخستین دیدار عاشقش شدم/ نتوانستم پیشنهادش را رد کنم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، دختر موطلایی با عروسکی در دست روی صندلی دادگاه خانواده ونک به انتظار نشسته بود و با چشمان معصومش پدر و مادرش را نگاه می کرد؛ پدر و مادری که قرار بود تا لحظاتی دیگر به صورت توافقی از هم جدا شوند و هر کدام دنبال زندگی خودشان بروند. هیچ کس نمی دانست در دل دخترک چه می گذرد ولی برای بودن در کنار پدر و مادر نگاهش پر از التماس بود. حسن عموزادی قاضی دادگاه با ...
روایتی هولناک از یک جنایت مادرانه!
خانه نباشی. او ادامه داد: البته من از اولش هم با ازدواج دخترم مخالف بودم. دختر من پیش دانشگاهی بود که با محسن آشنا شد. کار و بار خوبی داشت. راننده کامیونت بود و محصولات لبنی پخش می کرد. آنها مشکل مالی نداشتند، اما من با این وصلت مخالف بودم، چون به هم نمی خوردیم، اما دخترم اصرار داشت و محسن هم دست بردار نبود. براساس اعلام پزشک معالج متهم ظرف دو روز آینده از بیمارستان مرخص شده ...