سایر منابع:
سایر خبرها
عامل جنایت وحشتناک تهران: زمانی که به شوهرم زنگ زدم صدای دختری را شنیدم
هیچ وقت تعادل نداشت می گفت یک خانه مجردی در یافت آباد گرفته است البته نمی دانم راست می گفت یا دروغ. اما او خیلی دوست داشت که من سیگار بکشم. حتی چند وقت، سیگارش را در کمد وسایل من می گذاشت تا شاید وسوسه شوم. اما من توجه نمی کردم و او به ناچار سیگار را برمی داشت. همیشه با همسرت دعوا داشتی؟نه. دو سالی بود که از دعواهای ما شروع شده بود. از زمانی که متوجه شدم زنی وارد زندگی اش شده ...
پسری که آرزوی دیدن علی کریمی را دارد
شوم که تمام خبرهای روز را بی اهمیت می کند، علی از جایی در جنوب کشور آمده بود، قامت نحیفش و چشم های ضعیفش و دست هایی که چیزی جز زخم نداشت، از دور نشان می داد که رنجی را با خودش آورده، آن قدر نحیف و ظلم پذیر نشان می داد که نشستن مقابلش و حرف زدن با او تبدیل شده بود به یک درد و دل، از علی نمی شد مصاحبه گرفت با علی فقط باید گپ می زدم، خودم را سپردم به حرف هایش عجب تکانی داشت واژه هایش : پدرم سکته کرد ...
شب تولد 19 سالگی ام در خانه فرزاد تمام هستی ام را از دست دادم
دختر 19ساله ای که نگرانی و اضطراب سراسر وجودش را فرا گرفته بود و با التماس سخن می گفت، در تشریح ماجرای دوستی اش با پسری شیاد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: سال اول دانشگاه بودم و مدتی از رفتنم به شهرستان می گذشت که یک روز در مسیر رفتن به دانشگاه، با پسری که سه ترم بالاتر از من بود آشنا شدم. او هم اهل مشهد بود و برای تحصیل در شهرستان، منزلی را اجاره کرده بود. فرزاد پسری شیک پوش و مودب بود و با خودرو خودش به دانشگاه رفت و آمد می کرد. او چندین مرتبه مرا با خودروی گران قیمتش از دانشگاه به خوابگاهم رسانده بود که ...
پای یک زن درمیان بود!/ دستور بررسی سلامت روانی متهم
شده بودم و هر روز به خاطر زن مورد علاقه اش با هم درگیری داشتیم. نمی دانم چی شد که آن روز دست به چاقو بردم و او را به قتل رساندم. شب قبل جشن تولد برادر زاده ام بود. پس از جشن به خانه برگشتیم. همان شب با هم مشاجره لفظی داشتیم تا اینکه خوابیدیم. ساعت 10 صبح فرزندانم در حال تماشای برنامه کودکان بودند و من هم چایی و صبحانه را آماده کردم و به سراغ شوهرم رفتم تا او را بیدار کنم. چند بار از او خواستم تا ...
هنر سیاسی است/نیاز ندارم کسی جز خودم باشم
به گزارش اتاق خبر، لوپیتا نیونگو بر مبنای شایعه ها یک کابوس است. سخت. سرد. متمایل به رفتن به سمت خواست های سخت و سنگین. او بی سروصدا به محض بیرون آمدن از دانشگاه درام ییل، در فیلم 12 سال بردگی بازی کرد و با همان اولین فیلمش جایزه اسکار را به خانه برد. درست سه سال پیش. او درباره شهرت می گوید: فکر نمی کنم نیازی داشته باشم که کس دیگری جز خودم باشم. این بازیگر که در مکزیک متولد ...
اشک های پشیمانی قاتل هفده ساله در دادسرا
. وقتی از او پرسیدم چه شده؟ گفت باز مقتول برایش مزاحمت ایجاد کرده است. او تنها خواهر من است و پدرم هم به دلیل اعتیاد و مریضی اش حال و روز خوبی ندارد. من بچه بزرگ خانواده هستم. این را که شنیدم عصبی شدم. از خانه بیرون رفتم و با دوستم در پارک مقداری مشروب خوردم. پس از آن به سراغ مقتول رفتم که سرکوچه با دوستانش ایستاده بود. به او گفتم چرا مزاحم خواهرم شدی و باز همان حرف های قبلی را تکرار کرد ...
جنگ برای من این طور شروع شد
ام که طرح آن به عنوان خاطره جالب به نظر می رسد. می توانم بگویم دوران کودکی خوبی را سپری کردم. وقتی کمی بزرگ تر شدم و به نسبت قبل، استقلال بیشتری پیدا کردم، بسیار شیطنت می کردم. آن زمان در آبادان مدرسه ای مختص فرزندان شاغلین در وزارت نفت تأسیس شده بود. مرحوم پدرم برای اینکه از شیطنت و بازیگوشی هایم دست بردارم و درس بخوانم، بااینکه سابقاً از کارکنان وزارت نفت بود، با دردسرهای زیادی مرا در ...
زشت ترین شوخی های زن و شوهری
برخی مردها در پاسخ به این که چرا اینقدر دیر آمدی؟ می گویند خانه زن دومم بودم و با خود فکر می کنند که شوخی بسیار جالب و شیرینی با همسرشان داشته اند. در حالی که تکرار جملاتی با این مضمون می تواند ناخودآگاه زن را به احتمال خیانت سوق دهد و پس از مدتی جای خود را به اضطراب، ترس از جدایی و بهانه گیری بدهد. یا این که مرد با کوچک ترین مشکل کاری به همسرش می گوید همین امروز و فرداست که با مأمور بیایند دنبالم ...
شوهرم شراب خوار و حشیشی و تریاکی بود!
شدم و بعد هم خیلی زود ازدواج کردم. چرا زود ازدواج کردی؟ دوران دبیرستان بودم که با شوهرم در راه مدرسه آشنا شدم و بعد از مدتی با هم ازدواج کردیم. فکر می کنی راه درستی برای ازدواج بود؟ نمی دانم، اما من زندگی موفقی نداشتم. درباره اختلاف با شوهرت بگو؟ ما ابتدا مشکلی نداشتیم تا اینکه دو سال قبل شوهرم با دختر جوانی آشنا شد و از آن روز به ...
اظهارات دایی درباره ظریف، فرهادی، روحانی
صنایع غذایی نیز با مشارکت یکی از دوستانم که از فرانسه آمده است، همکاری می کنیم. همسرم نیز کار جواهرات انجام می دهد و بعضا از من درآمدش بیشتر است. اخیرا با دو نفر از دوستانم شروع به فعالیت هایی در حوزه تبلیغات کرده ایم. - خیلی فرصت نمی کنم به همه آنها سر بزنم. به طور مثال دو ماه است که به مغازه منیریه نرفته ام. برادران و دوستانم هم همیشه در کنارم هستند. همسرم نیز در گالری جواهرات مشغول است ...
رنجی که رنگ شد
کودکی علاقه مند به نقاشی بوده. آن زمان در شمال رسم بود دیوار خانه را با نوعی گل رنگی که با فضولات گاو و اسب و گل رس مخلوط می شد و ماندگاری بالایی هم داشت نقاشی می کردند. مادر هم در بچگی با این گل روی دیوار خانه پدری نقش گرگ و حیوانات دیگر می کشیده. اما قبل از این که چیز زیادی بداند، در سیزده سالگی به عقد پدرم درمی آید و چهارمین همسر او می شود. بعد از فوت پدرم او 9 فرزندش را بزرگ می کند و به خانه بخت ...
عاقبت شوم رابطه پنهانی زن شوهردار با مرد متاهل
می دانست. رابطه ات با مقتول در چه حدی بود؟ رابطه ما در حد بیرون رفتن و دوستی معمولی بود. هیچ رابطه جنسی با هم نداشتیم. من چند باری بعد از شروع دوباره ارتباطمان با دخترم پیش او رفته بودم. یاسمن خیلی به دخترم توجه و محبت می کرد حتی به من می گفت می تواند برای او مادری کند. او حتی می گفت هر مشکلی که داشته باشم در حل آن کمکم می کند. دخترت چند سال دارد؟ یکسال ...
رفتار و حرکات عجیب خدیجه هنگام بازجویی به خاطر قتل شوهر و فرزندانش در بازپرسی+عکس
ادامه دختر 11 ساله خانواده که با مرگ دست و پنجه نرم می کرد روانه بیمارستان حضرت رسول شد. مادر خانواده با دستور بازپرس ویژه قتل در همان صحنه جنایت دستگیر شد و برای درمان به بیمارستان منتقل شد و محیا دختر بزرگ خانواده در بیمارستان به ماموران گفت: مادرم به خاطر اختلاف با پدرم دست به قتل زده است. خدیجه پس از چند روز تحت نظر پزشکان برای تحقیقات ی به دادسرای امور تهران منتقل شد و ...
نیم ساعت استراحت می کردم سعداله اف را می بردم
ژیمناستیک کار می کردم، اما چون پدرم و عموهایم کشتی می گرفتند و علیرضا حیدری نیز در اوج دوران آمادگی خود به همان باشگاه شفق می آمد و در آنجا تمرین می کرد، به سمت کشتی کشیده شدم. هشت سالم بود که کم کم به کشتی علاقمند شدم و به سمت این رشته آمدم. تنها 24 یا 25 کیلوگرم وزن داشتم. تا یک سال روی تشک بازی می کردم، اما پس از آن وزنم بالاتر آمد و 30 کیلوگرم شدم و کم کم شروع به تمرین کشتی کردم. 10 ساله بودم ...
مادرم می گفت محمد مگر تو پاسدار نیستی؟ چرا به تو کوپن نمی دهند
...> - بله! بد بود... پدرم کارخانه ای داشت که ورشکسته شد و همه زندگی اش را از دست داد. من هم کشتی می گرفتم، هم پاسدار بودم، هم کار می کردم تا کمک خرج خانه باشم. زندگی ما به سختی گذشت، اما از اصل مان نیفتادیم. شما می گویید من آدم ناشناخته ای هستم... بله! ناشناخته ام! من یک روز ته یک چاه افتادم. وقتی می گویم چاه، منظورم چاله نیست، دقیقاً چاه بود. ته چاه، در آن سیاهی، در آن بدبختی، در آن مصیبتی که فکر می ...
با حسن یزدانی از ریو تا شایعه ازدواج و پول 5 میلیاردی
...، تفاوت زیادی وجود دارد. اگر مسئولان و دست اندرکاران به این ورزشکاران رسیدگی کنند، آنها می توانند مدال بیشتری برای کشورشان کسب کنند. باید فکر ورزشکار، آزاد باشد. خدا را شکر من خودم را درگیر این چیزها نمی کنم. تا زمانی که کشتی می گیرم، تمام فکر و ذکرم کشتی است و اصلاٌ به چیزهای مادی فعلاً فکر نمی کنم. تسنیم: نگران نیستی که بعد از کنار رفتن از کشتی، یک روز ببینی هیچ چیز نداری؟ ...
سلام تختی!
.... *** پرچم داری المپیک را به سلماسی داد جعفر سلماسی اولین مدال آور ایران در تاریخ المپیک اینچنین بیان می کند: " در روز افتتاح بازی های المپیک که در سال 1960 در رم برگزار شد، رئیس تربیت بدنی وقت، پرچم ایران را برای رژه رفتن در پیشاپیش ورزشکاران ایرانی در استادیوم به دست تختی داد ولی او به طرف من آمد و گفت که برداشتن پرچم ایران حق شما است چون که اولین قهرمان المپیک ایران هستی ...
جواب شان را ندادم و به من افترا زدند / چرا نباید بگویم امکانات کم است؟
...> انشاءالله خدا به همه پول بدهد، بروند در زعفرانیه و پنت هاوس بنشینند. من 57 سالم است و 6 ماه توانستم یک خانه داشته باشم. آن هم خانه ای که نزدیک خانه مادرم بود. بعد به خاطر عمل مادرم و گرفتاری هایی که داشتم، مجبور شدم آن خانه را بفروشم و حالا هم در خانه پدرم زندگی می کنم. پدرم هم الان 85 سال دارد و با این وجود روزی 17 ساعت کار می کند. من اصلاً هیچ وقت نمی خواهم منتی بگذارم و نمی خواهم کسی بداند ولی ...
تراژدی خنده روی لب های تماشاگر
پنچرکردن و خط انداختن رنو زرد و تمیز همسایه بلوک بغلی، بعد قاپیدن دوچرخه هادی و فرارکردن از دست هادی گریان. بعد خسته و کوفته برمی گشتم خانه و تلویزیون تماشا می کردم، کارتون های شبکه های عربی را. آن زمان هنوز ماهواره نبود و ما در بوشهر با آنتن های معمولی شبکه های عربی را می دیدیم. بعد فیلم هندی و بعد آرنولد و رامبو و راکی و فیلم های هیچکاک و غیره را بدون اولویت نگاه می کردم... شب ها هم عاشق حمله ...
جزییاتی جدید از جنایت هولناک شهرک آزادی
عصبانی شدم، فکر کردم که محسن می خواهد من را بکشد یا خانه را آتش بزند، رفتم از آشپزخانه یک چاقو برداشتم و محکم در پشتش فرو کردم، جیغ زد و از جا پرید، بهش گفتم رمز موبایلت چنده؟ او گفت رمز عدد نیست، دوباره یک ضربه دیگر به بدنش وارد کردم، بعد هم هولش دادم طرف کمد دیواری. وقتی روی زمین افتاد، مطمئن شدم که محسن مرده است. بعدش هم می خواستم خودم را بکشم، اما فکر کردم که بچه ها زیر دست کی بزرگ می شوند، به ...
ظریف آمریکاشناس نیست/ روحانی عقل کل است
کردند را مقصر نمی دانم و تقصیر آنها در چند جاست، اولاً اینکه نظام تصمیم گرفته بود کاری انجام شود، اما دولت تعجیل کرد. *مذاکرات نباید به دست دولت و وزارت خارجه داده می شد نمی توان گفت که تصمیم نظام بود؛ چراکه این تصمیم را دولت اتخاذ کرد و نظام هم این فرصت را به دولت آقای روحانی داد که بروند و مذاکره کنند. من خیلی آقای خامنه ای را دوست دارم و به ایشان ارادت دارم ...
حکم عجیب برای زن شوهر دار در پرونده شوم پارک چیتگر
مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه مادر قربانی برای متهمان حکم قصاص خواست. سپس حمید در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و وقتی پسر دوساله مان به خاطر بیماری فوت شد اختلاف های ما بیشتر شد. مدتی بعد مادرم هم فوت شد و پدرم بیمار بود. به همین خاطر بیشتر وقتها به خانه پدرم می رفتم و فقط شبها به خانه بر می گشتم. در دوسال آخر من مدام درگیر کار و تهیه پول و وام ...
اقرار به قتل مزاحم خواهر
مشروب خوردم و مست شدم. وقتی به خانه رفتم خواهرم دوباره به سراغم آمد و گفت تیمور مزاحم او شده و اصرار کرده است تا شماره تلفن به او بدهم. خیلی عصبانی شدم و بلافاصله به پاتوق او و دوستانش رفتم. وقتی به او اعتراض کردم با هم درگیر شدیم. او همراه دوستش که چاقو به دست داشت، مرا به زمین زده و روی من افتاده بود که چاقوی دوستش را گرفتم و ضربه ای به پشت تیمور زدم. مقتول غرق در خون شد و من هم از محل گریختم تا اینکه در خانه دوستم دستگیر شدم. از آنجایی که متهم 17 سال دارد، به دستور قاضی ایلخانی برای ادامه تحقیقات به دادسرای اطفال معرفی شد. تحقیقات درباره این حادثه از سوی مأموران پلیس ادامه دارد. ...
قتل مزاحم خواهر از سوی برادر خشمگین در تیردوقلو
که مقتول پس از جنایت به خانه یکی از دوستانش پنهان شده است و همین کافی بود تا متهم در یک عملیات 3 ساعته در مخفیگاهش دستگیر شود. عامل جنایت پس از دستگیری صبح امروز پیش روی بازپرس ویژه قتل لب به اعتراف گشود و گفت: چند سال پیش مادرم به خاطر اعتیاد پدرم از او طلاق گرفت و از آن زمان به بعد من همراه خواهر 15 ساله و مادرم زندگی می کنم و از ساعت 7 صبح تا 9 شب در محل کارم هستم. وی ...
گمشده در هزار توی اعتیاد
به خود جلب نمی کند. نمی دانم از که جای این محله ها شروع کنم. علی پسر 12-10 را می بینم که با سری تراشیده و صورتی سوخته کنار خانه ای با در آبی نشسته. نگاهی گذرا از لای در کافی است تا بدانی این خانه با حیاطی که ایرانیت زرد رنگی نورش را ربوده، در نهایت 40 متر است. روبرویش که می ایستم دستش را بالای ابرویش می گذارد و بالا را نگاه می کند تا آفتاب چشمانش را نیازارد. سرش را تکان می دهد. می گویم ...
آمریکا عاشق برجام است و آن را پاره نمی کند/زمان مذاکره با تیم مذاکره کننده در ارتباط بودم/ پاره کردن ...
مذاکره کردند را مقصر نمی دانم و تقصیر آنها در چند جاست، اولاً اینکه نظام تصمیم گرفته بود کاری انجام شود، اما دولت تعجیل کرد. *مذاکرات نباید به دست دولت و وزارت خارجه داده می شد فارس: نمی توان گفت که تصمیم نظام بود؛ چراکه این تصمیم را دولت اتخاذ کرد و نظام هم این فرصت را به دولت آقای روحانی داد که بروند و مذاکره کنند. امیراحمدی: من خیلی آقای خامنه ای را دوست دارم و ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
قضیه با تمام سختی هایی که برایمان داشت، بسیار خوشحال کننده به اتمام رسید. خبر شهادت من به دست خانواده ام رسیده بود بنیاد شهید با خانواده بنده تماس می گیرد و می گوید فرزند شما شهید شده است و پیکر وی همراه دیگر شهدا تا هفته آینده وارد ایران می شود. خانه پدرم بر اثر بارندگی تخریب شده بود، پدرم با تلاش و همراهی برخی از آشنایان شروع به مرمت خانه می کند تا این خانه مهیا شود، بعد از چند روز ...
ناگفته ها یی از دکترین اعتدالی صدوقی ها
شعر را آن روز دیدم، یهودی و زرتشتی و دوست و دشمن و انقلابی و غیرانقلابی و خوب و بد و زن و مرد و پیر و جوان آن روز به خود اجازه ندادند در خانه بنشینند، چرا؟ صداقت و با مردم بودن. من می توانم اصل زندگی صدوقی را بگویم تا از این سوال و جواب ها خسته نشوید. ** می دانید بدبختی ما از چه زمانی شروع شد؟ وظایف اجتماعی ما تبدیل به وظایف سازمانی شد، اما شیخ محمد علی صدوقی و شهید صدوقی هیچ ...
2پسرخاله قاتل اعدام می شوند
پسر خاله حکم قصاص خواستند. پسر قربانی گفت: مجید بنگاهدار بود و خانه ای را به پدرم نشان داده بود. او دوستش به نام بابک را به عنوان فروشنده خانه به پدرم معرفی کرده بود. پدرم هم برای خرید خانه 20 میلیون تومان به مجید داده و قولنامه را از او تحویل گرفته بود.اما چون مالک خانه فردی بود که در خارج از کشور زندگی می کرد و این معامله صوری انجام شده و پدرم به ماجرا پی برده بود مجید و پسرخاله اش ...
خاطره ناصر ملک مطیعی از خاکسپاری تختی
روز نو : ناصر ملک مطیعی می گوید: ما درباره عاقبت تختی خیلی کوتاه آمدیم. قصه تختی پایان تلخی داشت. جمعیت زیادی برای مراسم خاکسپاری آمده بودند. حتی من که دوست صمیمی او بودم نتوانستم جلو بروم. با اینکه آن سال ها در شهرت و یکه تاز بودم، در روز خاکسپاری تختی در گوشه ای ایستاده بودم و هیچ کس به من توجهی نداشت. آنقدر تختی افتخار آمیز بود که در مقابل جسم بی جان او کسی به من توجهی نداشت. خدا ...