سایر منابع:
سایر خبرها
وسایل مورد نیاز برای پیاده روی اربعین
شوند (موکب ممکن است ساختمانی شیک و تمیز باشد یا چادری ساده و کوچک). انواع پذیرایی ها از زوار حسینی در طول مسیر انجام می شود. انواع غذاها، پیش غذاها و پس غذاها! و چیزهای دیگر. مردم زیادی مشتاقند که شما را به خانه ی خود ببرند و از شما پذیرایی کنند. خلاصه که در این مسیر، مسلمانان معتقد می خواهند گوی خدمت به زائران حسین را از هم دیگر بربایند. اما این نباید باعث شود که شما با دست خالی به سفر بروید. جاهای ...
فطرت پاک جوانی در سایه سار دین پرورش می یابد/فوتبالی که پای یک نوجوان را به حوزه علمیه باز کرد
نمی کنم. آیا تاکنون شده به خاطر این کارتان مورد مخالفت خانواده ها قرار بگیرید؟ نه خوشبختانه چنین اتفاقی نیفتاده چرا که مردم و خانواده هایی که وجود دارند دوست دارند بچه هاشون موفق باشند بخاطر همین اعتراضی وجود ندارد. درحال حاضر چطور امرار معاش می کنید؟ شغل شما چیست؟ در حال حاضر شغل من این است که تبلیغ دین اسلام را انجام بدهم و روحانی مستقر شهر بوشکان هستم ...
کواکبیان:برجام دستاوردهای مثبتی داشته است
، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، هستیم. شما گفتید یکی از افتخاراتتان این است که کارگرزاده هستید. برادر شهید بودن و اهل جبهه و جنگ بودن را جزو افتخارات خود حساب کردید. این کارگرزاده الان که نماینده مجلس است با کارگرها نشست و برخاست دارد؟ خبر از حالشان دارد؟ کواکبیان: در گذشته های دور یک کارخانه نساجی در سمنان داشتیم و پدر بنده کارگر آن کارخانه ریسمان ریسی و نساجی ...
همسرم 14 سال در تهران مفقود شده بود!
من دیگر چیزی نداشتم اما با خود و خدای خودم عهد کردم کار کنم و نان حلال به خانه بیاورم. 14 سال با همه سختی ها گذشت. محمد علی 14 سال در خیابان ها و پارک ها و کوچه و بازار زندگی کرده بود و با کمک مردم روزگار گذرانده بود. در نهایت هم در محدوده نازی آباد خود جهاد کشاورزی استان تهران پیدایش کرده بود. در این مدت هر کسی سراغش را می گرفت، می گفتم همسرم فوت کرده است. بچه ها در نبود پدر خیلی اذیت ...
فردوسی طوسی
و او را سیاست خواهد کرد از غزنین گریخت و به طبرستان رفت و صد بیتی در هجای سلطان محمود گفته ضمیمه ی شاهنامه کرد، ولی سپهبد شهریار که پادشاه طبرستان بود صد هزار درهم به او داد و آن صد بیت هجا را گرفته شست و آن ابیات بکلّی فراموش گردید و فقط شش بیت آن ها ماند. بعدها به مناسبی ذکر فردوسی در حضور سلطان محمود تازه شد. او امر کرد مقداری نیل که به قیمت معادل شصت هزار دینار بود به فردوسی برسانند، و آن نیل ...
حماسه ی یک سرباز
خارج برقرار است. مگر درد من و نظیر من این است که بتوان در این وقت کم و محدود بیان کنم فقط این را می گویم که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. این همه اسلحه که تهیه شده همه جا ملت را بنام خرابکار به گلوله بستند. توقع دارید که من و نظایر من هم دست به برادر کشی بزنیم؟ دیگر آن دوران بی خبری مردم تمام شد عملی که من انجام داده ام در برابر قوانین این نظام طاغوتی جرم است در صورتی که من حق ...
یوسف و زلیخای فردوسی
کاملاً ثابت و مسجّل شود که این یوسف زلیخا را فردوسی ساخته است. من برخی از ابیات این دیباجه را بدون اینکه اغلاط واضح آن را هم اصلاح کنم با نکاتی که درباره ی آن ها بنظرم می رسد بعرض می رسانم. می گوید: نشسته یک روز اندوهناک *** بکنج غم از درد دل چاک چاک ز کردار دنیای دوان درخروش *** بُدِم سر پر از شور و دل پرز جوش طلب کردم آیینه ی زان میان *** بیاورد خادم برم در زمان ...
نذر فرهنگی حاج حسین فرهنگ برای شعر عاشورا
جمعیت اتحاد حسینی و فردی به نام امین سیف که پدر و پدربزرگش از مشاهیر بزرگ مذهبی شیراز بودند به آقای عبدالحسین فرهنگ مراجعه می کنند و در جلسه ای به او می گویند در ایران برای هر موضوعی شب شعر برگزار می شود الا برای حضرت سیدالشهدا(ع). ای کاش حالا که انقلاب اسلامی پیروز شده است، برای امام حسین(ع) هم یک شب شعر برگزار می شد. آقای سیف به همراه حاج عبدالحسین فرهنگ به پدرشان (حاج حسین فرهنگ) مراجعه ...
گزارش برگزاری آیین گرامیداشت پروفسور باقر ساروخانی، پدر جامعه شناسی ارتباطات
از حدود یک سال گذشته دانست و افزود: حدود یکسال پیش که با ساروخانی درباره تدوین دانشنامه فرهنگ سخن می گفتم، شوقی مانند یک جوان تازه نفس را از او می دیدم و می گفت من با تمام توان در خدمت فرهنگ ایران خواهم بود. ساروخانی پس از نیم قرن ادعای تلاش برای تعالی فرهنگ کشور دارد. چنین ادعایی قابل تقدیر است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: آن چیزی را که در این سالن با حضور مردم شکل گرفت، یک ...
تنهایی پر هیاهو
با درد مردم نبودند. تصاویری که پیش از دوران دانشجویی یا آغاز کارورزی شکار کرده بودند، به آنها یاد داده بود که رنگ زندگی بسیاری از آدم ها، شفاف و یکدست و بی خش نیست. سال اول دانشگاه، 13 روز عید رو با دوستم رفتیم روستاهای شمال رو گشتیم. تابستون همون سال رفتیم روستاهای خراسان، از سرخس تا مشهد. اون موقع، ولیان، استاندار خراسان بود. رسیدیم مشهد و روی تمام دیوارا علیه شاه و ولیان شعار نوشتیم. تابستون ...
افشاگری و صحبت های صریح بازیگر تازه بازگشته از شبکه GEM
این طور می گوید: نه تا خانه که رسیدم مشکلی برای من به وجود نیامد، حتی چند روز اول هم در خانه بودم و قبل از عاشورا تاسوعا دوستی اهل تفرش دارم که به من گفت آن جا تعزیه است و بیا. البته گفتم الان تازه آمده ام و نمی آیم اما به اصرار همسرم برای بهتر شدن روحیه رفتم. آن جا که رسیدم یک نفر با من تماس گرفت که آقای خوش صحبتی بود و من اول فکر کردم از دوستانم است، بعد به من گفت که شنبه ساعت ده و نیم صبح به ...
خط قرمزهای علیرام نورایی/ با توهین کنندگان به حرمت خون شهدا زاویه می گیرم
...، تازه فهمیدم والدینم چه اسم زیبایی برایم انتخاب کرده اند. در بچگی شر و شیطان بودید؟ نه، بچه درسخوان، حساس و آرامی بودم. پس احتمالا اول مهر را با رغبت به کلاس اول رفتید. نه، اتفاقا با وحشت رفتم! (می خندد) مادرم مرا تا مدرسه برد. آن موقع به خاطر شغل پدرم که در نیروی دریایی خدمت می کرد، در بندرعباس زندگی می کردیم. به هرحال هوای چشم های من در روز اول مدرسه کاملا بارانی بود ...
رفتار و حرکات عجیب عامل جنایت هولناک خانوادگی
خانه آمد به سراغ گوشی اش رفتم و پیامک ها و عکس های یادگاری اش را با زن جوان دیدم. محسن آن شب مست بود و دوباره در مورد زن جوان پرسیدم که ادعا کرد دوست صاحب باغ بوده است و زمانیکه عکس ها و متن های داخل گوشی اش را نشانش دادم گوشی را به صورتم کوبید و گفت که توهم زده ام و دیوانه ام، به همین خاطر فردای آن روز همراه محسن به روانپزشک مراجعه کردیم و دکتر برایم یکسری قرص نوشت و قرار بود پس از خوردن ...
دکترابراهیم یزدی: هیچ نوع بدیلی برای روحانی نداریم
.... شهر خاموشی های طولانی داشته، کارخانه برق برایش درست می شه، روی معیشت مردم کار می شه و اتفاقات این طوری. به نظرتون در همون دوره، در حوزه رشد سیاسی، آیا کم کاری نشد؟ خیلی. ببینید اصلاحات اقتصادی اگر دوش به دوش اصلاحات سیاسی نباشه خیلی نتیجه نمی ده. رفورم یا اصلاح یا تحوّلات دموکراتیک یک فرآیند دوبُعدی ست. هم بُعد سیاسی داره و هم بُعد اقتصادی. شما می توانید از بُعد اقتصادی شروع کنید ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره
حقوقی که از کار در تولیدی نصیبش می شد را از چنگش در آورده و خرج چند روز موادش را تامین کند. مادرهمیشه این جور مواقع اول مقاومت می کرد امّا وقتی نمی توانست در برابر کتک های پدر طاقت بیاورد با هزار فحش و بد و بیراه گفتن دستمزدش را به بابا می داد تا دست از سرش بردارد. صدای جیغ و داد مادر و ناسزاهای رکیکی که پدر نثارش می کرد همه کوچه را پر کرده بود و من خدا خدا می کردم که هیچ کدام از همکلاسی هایم ...
پسری که آرزوی دیدن علی کریمی را دارد
کرد و افتاده گوشه ی خانه و مادرم هم از غم ما نای زندگی کردن ندارد، اصلا همین که روزگارمان می چرخد هنر کرده ایم "غم ما" ؟ می گویم مگر غیر از تو مشکل دیگری هم دارند؟ شوک اصلی اینجا بود: این بیماری خیلی نادر همه ی جای بدن زخم میشه، به گرما خیلی حساسیت داریم، در حالت حاد انگشتان دست و پا به هم جمع میشه! من و دو تا برادرم و یک خواهرم همه مبتلاییم! ژنتیکیه، پدر و مادر ما ازدواج فامیلی داشتند و این شد ...
یادی از نیک مردی خوش نام/در این ایام ، جای حاج علی اصغر اکبری واقعا خالی است
دکان پدر از محله ی چنانی به خیابان سه راه برق نقل مکان می کند وبا تاسیس مغازه ی خواروبار فروشی به امرار معاش می پردازد تابتواند از عهده مخارج همسر، مادر برادر وخواهر برآید. در این مکان جدید، به خاطر نبودن خانوار زیاد وعبور ومرور بسیار کم مردم، درآمد مکفی برای هزینه ومخارج زندگی به دست نمی آمد. زیرا این منطقه از شهر به سمت جنوب پوشیده از درخت و باغ بود و یک رشته آب که در افواه مردم به قنات معروف ...
کجای دنیا مدرسه ها را می سوزانند؟!
، نوزدهم آبان ماه هزار و سیصد و نود و پنج صبح صیادی زنگ می زند. شب را در چادرها بوده، کنار بچه ها. می گوید دیشب یکی از بچه ها از شدت فشار و ترس، تشنج کرد. کورسوی امیدی کوچک و کم نور در صدایش هست: برای زیر پانزده ساله ها، جایی پیدا کردم که تا آخر زمستان بمانند، تقریبا 16 نفری هستند؛ اما پدر، مادرها و بزرگترها بی سرپناهند. امروز هنوز برای جمع آوری آن دو چادر نیامده اند. اما سی ...
حتی مادرم خبر نداشت .... تا اینکه عباس جدیدی فهمید
سالگی پدر را از دست داد و در یازده سالگی زیر نظر محمد کرمانی در کرج وارد دنیای کشتی شد. با اینکه امروز معدن دار است و دو هزار نیرو برایش کار می کنند با آه بلندی از آن روزهای سخت یاد می کند: "در شرایط بد مالی قرار داشتیم تا جایی که پول کرایه ماشین برای رفتن به باشگاه را نداشتم. سر ماه که می شد چند روز باشگاه نمی رفتم و بعد از چند روز دوباره باز می گشتم تا به این شکل یادشان برود از من پول شهریه ماهیانه ...
گفتگوی خواندنی با مسعود جمشیدی / به خاطر خانواده ام پاکِ پاکم!
تیغ کرد و وقت تمام شد تازه آن جا تابلو شد 6 بر 5 یعنی اینکه آن بارانداز را پوئن نداده بودند. وقتی از تشک آمدم بیرون سر همه شان داد و بیداد کردم می گفتم نه تنها درست کوچ نمی کنید باعث استرس آدم هم می شوید؟ با آن باخت همه روزنامه ها بر علیه من شدند. همه جا صحبت از افتضاح مسعود جمشیدی بود . من و مهدی ذلفخانی تنها اعضای تیم بودیم که بی مدال مانده بودیم. یادم نمی رود مدتها از خانه بیرون نیامدم. یک شب ...
مهمترین کارکرد ورزش در عرصه بین الملل کارکرد سیاسی است / تا وقتی بگذارند، کار می کنم
موجب می شود که در رده سنی پایه دغدغه ها کاهش پیدا کند، چون با یک برنامه مشخص برای سنین پایه می آیند. کاملا مشخص است که در چه تکنیک هایی می خواهند کار کنند. بعد کشتی گیری را که می خواهند با مربی اش می آورند. این کشتی گیر 5 روز می آید اینجا. یک خردسال را که نمی شود یک1 ماه از خانوادش جدا کرد. بعد بر میگردد به شهرش و مربی اش آن کار را ادامه می دهد تا دوره بعد که ما اردوی بسترسازی داریم. این ها تدریجا ...
سلام تختی!
هیچکس را قبول نمی کرد و فقط به خانه من می آمد و می گفت: آبگوشت خانه پهلوان وفادار را به سفره های رنگین دیگران ترجیح می دهم." *** من به مردم تعظیم می کنم! المپیک 1964 توکیو آخرین المپیکی بود که تختی در آن شرکت کرد و تختی با وجود شرایط بسیار نامساعد روحی و بدنی که برایش ایجاد کرده بودند سه کشتی اولش را با پیروزی پشت سر گذاشت. تختی باید در دو جبهه می جنگید در خارج از تشک با حسودان ...