سایر منابع:
سایر خبرها
زنی که بعداز 50 سال خاکسترنشینی روی پا ایستاد
ام افزوده می شد خود را از خانواده دور تر احساس می کردم و باورم نمی شد دوباره آنها را ببینم، اما یک روز در محله دروازه غار مردی مقابلم نشست و به چشمانم خیره شد که برایم بسیار آشنا به نظر می رسید. او برادرم بود که بعد از 18 سال خود را در آغوشش پیدا کرده بودم ولی حضور او هم مرا از عالم اعتیاد و کارتن خوابی رها نکرد. کمی بعدتر درست آن زمان که در میان معتادان و کارتن خواب های دروازه غار و شوش به مامان ...
حاج رضا بکایی:باید با گریه کردن بر سیدالشهدا(ع) اُنس بگیریم+گزارش تصویری
...: نخستین شب عزاداری با سخنرانی حاج رضا بکایی و مداحی حاج مهدی عزیزیان و حاج سعید حدادیان و کربلایی محمدحسین حدادیان در حسینیه فاطمه الزهرا(س) برگزار شد. در ادامه ی خبر متن سخنرانی حاج رضا بکایی را می خوانید: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا انقلاب اسلامی ما حلقه ی واسطی بود در عالم برای سمت دادن جهانیان به سمت ظهور. انقلاب اسلامی دنیا را متوجه یک حکومت جهانی کرده است ...
حیف بود همسرم شهید نشود
خواست به سوریه برود اینگونه به من آرامش می داد و باتوجه به تفکرش مرا همراه می ساخت واقعا اهل بصیرت بود. همسرم می گفت: شهید مطهری بیان می کرد، زمانی عاشورا تکرار می شود الان همان عاشوراست، سخت است خانم زینب (س) آن موقع اگر زنان کوفه پشت مردانشان بودند و صدای امام حسین(ع) را نشنیده نمی گرفتند آن اتفاق عظیم رخ نمی داد. الان چگونه می شود صدای مظلومیت مردم سوریه را نشنیده گرفت و بی تفاوت بود و به تجسم ...
مدافعان حرم، گلچین می شوند / عزتِ شهادت نصیب هر کسی نمی شود
جام جم نوشت: خان طومان، مازندران، شهادت. تعجب نکنید، قرار نیست با این سه کلمه جمله بسازید. جمله ساخته شده است؛ شش ماه پیش، جایی روی نقشه بزرگ کشورمان، آن سوی کوه های سر به فلک کشیده البرز، زیر سایه دماوند همیشه استوار، وقتی که مازندرانی ها، پیکر شهدای هم استانی شان را که در معرکه خان طومان به شهادت رسیده بودند، روی دوششان تشییع کردند؛ مردانی که رفته بودند برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)، ایستاده بودند مقابل تکفیری ها، رودررو شده بودند با ظالمان زمانه و پر کشیده بودند سمت آسمان، سبکبال و آرا ...
بلایی که شوهر عمه بر سر دختر نوجوان آورد
و پدرم هم ماندند و شب همه خوابیدیم. نیمه های شب بود که شوهرعمه ام بالای سرم آمد و مرا صدا زد. وقتی بیدار شدم او به بهانه رفتن به دستشویی مرا با خود به زیرزمین طبقه پایین خانه اش برد. درآنجا مرا روی زمین خواباند و دستانم را گرفت و با پاهایش، پاهایم را نگه داشت. به شدت وحشت کرده بودم و او آهک را در چشمانم ریخت و پس از آن همه وجودم می سوخت. حتی به زور از من خواست تا آب آهک بخورم که تمام ...
قصاص کردم تا دنیای دختران را خراب نکنند
که آرام دستانش را به دستان پدر گره زده بود، وارد دفتر اجرای احکام شد تا مراحل پایانی اجرای حکم سپری شود. دخترک در گفت وگویی با جام جم از روز حادثه و سختی های زندگی در این هفت سال صحبت کرد. درباره روز حادثه بگو؟ ما مهمان خانه عمه ام بودیم. شوهرش آخر شب آمد. صبح، زودتر از همه بیدار شدم. او به بهانه این که می خواهد مرا به سرویس بهداشتی ببرد تا دست و صورتم را بشویم، مرا به بخش ...
قصاص چشم در مقابل چشم اجرا شد
تلاش کردند، اما تلاش ها ثمری نداشت و او بینایی دو چشم خود را از دست داد. بعد از حضور مأموران پلیس در محل، شوهر عمه بازداشت شد به جرمش اعتراف کرد. او گفت شب حادثه برادرزنم و خانواده اش از شهرستان به خانه من آمده بودند. موقع خواب من و برادرزنم در راهرو خوابیده بودیم. می خواستم مواد مصرف کنم که فاطمه بهانه پدرش را گرفت و خواست در راهرو بخوابد. به هر حال آن شب گذشت و صبح روز بعد داخل حیاط ...
جزییاتی جدید از جنایت هولناک شهرک آزادی
که هنوز جای زخم هایی که با چاقو به خودش زده بود درد می کرد. گاه گاهی هم با همان دست محکم گردنش را فشار می داد تا شاید کمی آرام تر شود؛ معلوم نبود که درد جسمی امانش را بریده یا سوالات و پاسخ هایی تکراری برای تشریح اتفاقات آن روز خونین. همان روزی که فرزانه چشمش را روی همه چیز بست و تا به خودش آمد، دید که محسن، فاطمه و مازیار غرق در خون گوشه و کنار خانه افتاده اند و دیگر نفس نمی کشند. همان ...
واکنش دختر قربانی آهک پاشی به قصاص عامل جنایت
به گزارش گلستان ما به نقل از ایران، 17 تیر 88 فاطمه که آن موقع چهارساله بود همراه خانواده اش برای مهمانی از همدان به خانه عمه اش در سنندج رفته بود اما نیمه شب و زمانی که همه خواب بودند، شوهرعمه اش در اقدامی هولناک با آهک چشمان دختر کوچولو را کور کرد. پس از افشای این جنایت فجیع، خانواده دخترک خواستار قصاص عامل این حادثه شوم شدند و پدر فاطمه حتی با پرداخت تفاضل دیه، شرایط اجرای سریع حکم ...
زیارت بمعنای روی گرداندن از هر چیزی است
...: هرکسی به زیارت من بیاید و قصد زیارتم را داشته باشد، حق او است که در روز قیامت شفیع او باشم. کسیکه حج انجام دهد سپس قبر من را بعد از حیاتم زیارت کند، مانند کسی است که من را در دوران حیاتم زیارت کرده باشد. کسیکه به حج برود اما مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است. کسیکه توانایی دارد، اما مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است [احیاءالعلوم/غزالی] ما در زیارت نامه ...
اجرای حکم کوری 2 چشم شوهرعمه معتاد
دادم اما پزشکان نتوانستند کاری برای او انجام دهند و فاطمه از هر دو چشم نابینا شد. با گزارش ماجرا به پلیس، مأموران شوهرعمه فاطمه را بازداشت کردند و او در بازجویی ها به ریختن آهک در چشمان دختربچه اعتراف کرد. وی گفت: آن شب برادرزنم به همراه خانواده اش میهمان ما بودند. بعد از صرف شام، تا دیروقت بیدار بودیم و هنگام خواب، من و پدر فاطمه در راهرو خوابیدیم و فاطمه هم اصرار داشت پیش پدرش بخوابد ...
خانه اعیانی بهنوش بختیاری+عکس /فاطمه 11 ساله حکم قصاص چشم شوهرعمه اش را اجرا کرد
خانه اعیانی بهنوش بختیاری+عکس ------------------------------------------------------------------------------------------- فاطمه 11 ساله حکم قصاص چشم شوهرعمه اش را اجرا کرد ------------------------------------------------------------------------------------------- ایران و جهان باید منتظر روزهای سخت باشند ------------------------------------------------------------------------------------------- هدف جدید منصوریان در فصل نقل و انتقالات ------------------------------------------------------------------------------------------ پاراگلایدر سواری در عراق ...
روزی 30 بار مرا مورد آزار و اذیت قرار می دادند!
جالب بود. او به من گفت که سوار ماشینش شوم و دوری بزنیم. پرچم های سرخ رنگ آن مرد 22 ساله تقریبا 10 سال از کارلا بزرگتر بود. طولی نکشید که او رضایت کارلا را جلب کرد. کارلا چند شب قبل از آن روز، کمی دیرتر از معمول به خانه رفت، ولی مادرش در را بر روی او باز نکرد. او می گوید: روز بعد از تماسش، همراه او رفتم. من سه ماه با او زندگی کردم و او در تمام آن مدت با من با ...
آیا ماجرای همسر ایرانی امام حسین(ع) صحت دارد؟
...: شاه زنان از بهترین زنان عالم بود... (18) زندگی پس از اسارت این بانو نشان داد که از همان ابتدای کودکی طهارت و پاکدامنی، شیوه او بوده و شایستگی یافته تا مادر سید ساجدان باشد. خودش می گوید: قبل از اینکه به اسارت مسلمانان درآیم، شبی در خواب دیدم که پیامبر اسلام (ص) همراه امام حسین (ع) به خانه ما تشریف فرما شدند و حضرت محمد (ص) مرا به عقد امام حسین (ع) درآورد. از آن روز ...
هر شب کنار عکس خسرو می خوابم تا شاید به خوابم بیاید
حضور درمنزل خانواده معظم شهدا برگزار می شود. عزیز سفرکرده ... درکوچه پس کوچه های این شهر، مادران شهدا فارغ از هیاهوی شهر با پناه گرفتن در گوشه خانه، روزها را با جای خالی عزیز سفرکرده شان می گذرانند. در این برنامه میهمان خانواده شهید خسرو اسپندار هستیم. مادر بزرگوار این شهیدوالامقام با مهربانی و صفای وجودی خاص ما را به خانه دعوت می کند تا دقایقی پای صحبت هایش بنشینیم. فاطمه محمدی ...
گفتگو با دختری که شوهرعمه اش را قصاص کرد/ دست هایم را گرفته بود و آهک در چشمانم می ریخت
7 سالی است دنیای پیش رویش جز سیاهی رنگی ندارد. با عینکی سیاه روی چشمانش و به همراه پدر، وارد دادسرای جنایی شده است. هنوز هم اتفاقات آن شب شوم مانند کابوسی پیش چشمان بسته اش قرار دارد. آخرین نگاهش به دنیا صورت خشمگین شوهرعمه اش است که با چشمانی سرخ شده از خشم، او را به زمین دوخته بود و کیسه آهک را به سمت چشمانش می برد. ...
رفتار و حرکات عجیب عامل جنایت هولناک خانوادگی
قرص ها آزمایش بدهم اما نه قرص خوردم نه آزمایش دادم. خسته شده بودم و هر بار که محسن مرا کتک می زد سکوت می کردم و نمی خواستم کسی زندگی ای را که با بدبختی ساخته بودیم را از چنگم در بیاورد و شنیده بودم که محسن خانه مجردی گرفته است تا اینکه شب قبل از حادثه همراه محسن از مراسم تولد برادرزاده ام به خانه بازگشتیم و صبح وقتی او را صدا کردم تا دور هم صبحانه بخوریم از من خواست که بروم و بعدا خودش ...
گفتگو با دختر 11 ساله که از اجرای حکم کور شدن شهر عمه اش ابراز رضایت می کند + عکس جدید
بینایی چشمان دخترک 11 ساله ندارند، خودش هنوز امید دارد پدر و مادر و خواهر بزرگترش را یکبار دیگر ببیند. فاطمه کوچولو با صدایی آرام و دخترانه از شب حادثه به رکنا گفت: همراه خانواده ام به خانه عمه ام رفتیم که شوهر عمه ام اصرار کرد که شب را در خانه شان میهمان باشیم، نیمه های شب بود که محمد به سراغم آمد و مرا به بهانه دستشویی با خودش به زیرزمین برد و ناگهان مرا روی زمین خواباند و دستانم را گرفت و ...
معنای شعار و شعار اشتباهی که به اباعبدالله نسبت می دهند
از آب درآمد. اعلام می کردند که مردم جمع شدند درباره این مطلب چنین گفتند، درباره آن مطلب چنان گفتند؛ برای اینکه مردم اینقدر رشد نداشتند که خودشان مشخص کنند که این جمع شدن ما برای چیست، برای چه هدف و مقصدی است. اباعبداللَّه علیه السلام در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت خودش را مشخص کرده که من برای چه می جنگم، چرا تسلیم نمی شوم، چرا آمده ام که تا آخرین قطره خون خودم ...
اسیدپاش ها باید قصاص شوند
...> بزرگ ترین آرزویی که داری، چیست؟ تنها چیزی که همیشه از خدا خواسته ام این است که همه بیمارها شفا پیدا کنند و خدا من را هم شفا بدهد. درباره شبی که حادثه برایت اتفاق افتاد، توضیح بده؟ آن شب خوابیده بودم که ناگهان شوهر عمه ام بالای سرم آمد و من را از خواب بیدار کرد. یادم است که من را به طبقه اول خانه برد که اتاقی خرابه بود. بچه بودم و خیلی ترسیده بودم. او روی چشم هایم آهک ...
غیرت طیب او را رستگار کرد
دارد و آن را به کسی اجاره داده است و حالا مستأجر نه بلند می شود و نه اجاره می دهد و به پیرزن هم گفته است به هر کسی که دلت می خواهد شکایت کن! بیچاره پیرزن هم که دست و پای از پله های دادگستری بالا و پایین شدن را نداشت، به مرحوم طیب مراجعه می کند. آن روز آنجا بودم که طیب در جیب کتش دست انداخت و یک دشنه سرکج را بیرون کشید و سر مستأجر داد زد: فردا کله سحر از این خانه بلند می شوی یا نه؟! همان جا حساب کار ...
عامل جنایت وحشتناک تهران: زمانی که به شوهرم زنگ زدم صدای دختری را شنیدم
شاهد ماجرا بودند به من گفتند اگر خودت را پرت کنی، هیچ اتفاقی برایت نمی افتد، فقط دست و پایت می شکند. اما می خواستم بمیرم. به همین خاطر رفتم داخل خانه که همسایه ها در را شکستند و وارد شدند. شوهرت شما را کتک هم می زد؟بله. آخرین بار طوری مرا در پارکینگ زد که گوشواره ام گم شد. اما من به خانواده ام چیزی نگفتم. زمانی که آنها برای دیدنم آمدند کاری کردم که کبودی صورتم را نبینند. همسرم مدام مست بود و ...
مداحی که در شهرستان خواند اما همه ی کشور صدای او را شنید
. روضه ها را حاج اصغر زنجانی که ایشان هم پدر شهید است، می خواندند و اهل مجلس همه خانواده شهدا بودند. پدران شهدا، مادران شهدا، همسران و فرزندان شهدا؛ مادر ما هم دست ما را می گرفت و به این مجالس می برد. هنوز هم در حسرت آن مجالس هستم. هیچ وقت در کلاس های مداحی شرکت کردید؟ در عمرم کلاس مداحی نرفتم اما از محضر روضه حاج اصغر زنجانی استفاده کردم. آقای شبیری در این مسیر خیلی کمک کردند و بعدها هم ...
حجت الاسلام قربانلو: محبت خدا مانع از ضربه زدن گناه می شود+گزارش تصویری
...: عزاداری روزهای پایانی دهه اول صفر با سخنرانی حجت الاسلام قربانلو و مداحی حاج ابوالفضل بختیاری و دیگر ذاکرین اهل بیت (ع) در حسینیه حضرت رقیه(س) برگزار شد. در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام قربانلو را می خوانید: اشتغال به محبت خدا سبب مکرم شدن نزد خداوند می شود اگر کسی در نزد خدای سبحان مکرم شد خدا نمی گذارد او زمین بخورد ، گرفتاری برای همه هست اما وقتی مکرم شد ...
غربت ساکنان کوره پزخانه
، همه دارایی این خانواده حاشیه نشین است. بی آنکه سرکی به سایر اتاق ها بکشم، می توانم حدس بزنم حال روز آنجا بدتر از خانه مرتضی نباشد، بهتر نیست. می گوید یک خواهر و برادر دارد. هرچه حساب می کنم 5 نفر چگونه شب را تا صبح در اتاق ده متری می آسایند، نتیجه برایم مجهول است. مادر مرتضی به سمتم می آید و مجدد تعارف می کند داخل شوم. ترجیح می دهم در حیاط باشم تا آن که بابت نبود اسباب پذیرایی حتی محقرانه، خجلت ...
از هیچ تا همه چیز
...، از راه دیگری نام خود را در فهرست نخبگان ایرانی جای دهند. این دو جوان نخبه از راه هایی که رفته اند می گویند و نقش مهم خانواده را در این راه روشن می کنند. خانواده و دیگر هیچ علاقه ای که همیشه از کودکی به عمران و سازندگی داشتم مرا در مسیری قرار داد که امروز آخرین گام های آن را بر می دارم ؛ علیرضا آذرهوش دانشجوی دکتری مهندسی گرایش عمران و راه و ترابری با بیان اینکه هر ...
مادرم می گفت محمد مگر تو پاسدار نیستی؟ چرا به تو کوپن نمی دهند
کارشان درست تر بود... همه هم شهید شدند، همه! (چند لحظه مکث می کند ) اینها را که نمی خواهی بنویسی؟ چرا این قدر مقاومت می کنید؟ - یک خاطره برایت تعریف می کنم، خودتان متوجه می شوید. زمان جنگ، کوپن می دادند. کوپن های خرید کالا از فروشگاه ها. نمی دانم یادتان هست یا نه؟ آن زمان به بچه های کمیته هم کوپن هایی داده می شد. برای خرید برنج و روغن و گوشت و این جور چیزها. یک شب که برگشتم خانه ...
به قلم تختی/ آیا قلب من صندوقچه محبت دختری نخواهد شد؟
و آن عکس های سفید و سیاه لخت را در پوششی از طلا جای دادم و همیشه مقابل چشمانم قرار می دادم, من با چشمان رنگارنگ و پوست های مختلف چنان خوی گرفتم که امروز پس از اینکه چندین سال از دیدار من و حیدر ظفر ترک می گذرد هنوز لبخندش, کینه اش و آرزویش که همیشه در چشمانش خوانده می شد, می بینیم, بعدها که "حیدر" از تشک و حریف خداحافظی کرد "پالم","کولایف" و آخر از همه "آلبول" پسر مو طلایی شوروی ها که امروز حتی یک ...