سایر منابع:
سایر خبرها
با همایون شاهرخی؛ از پاس تا حاشیه های 2006
این که افسر پلیس شوم و دوره هایم به اتمام برسد، عضو تیم پاس شده بودم. شما یک دوره ای هم عضور تیم ارتش شده بوید و با این تیم به مقام قهرمانی جهان هم رسیدید. اکثر بازیکنان تیم ارتش از تیم پاس و عقاب بودند که دست بر قضا بازیکنان این دو تیم خیلی هم صمیمی نبودند. تیم ملی ارتش مانند تیم نیروهای ستاد مسلح، شکل گرفته بود. افسران و درجه داران شهربانی و ارتش و نیروی زمینی، تیم ملی ارتش ...
دعوای پسرخاله ها رنگ خون گرفت/ کشیده شدن مردی روی زمین توسط راننده فراری/ اثبات جنون خواهرکش در دادگاه
قضایی داشت در پلیس آگاهی تهران حاضر شد و به تشریح ماجرایی پرداخت که در آن برادرش رحیم آن را رقم زده بود . شاکی پرونده به کارآگاهان گفت: برادرم که 49 ساله است در آن سال با به آتش کشیدن خانه من موجب شد که همسرم رحیمه که آن زمان 20 سال داشت براثر سوختگی 95 درصدی جان باخت و خودم نیز براثر سوختگی 55 درصدی چشم چپ خود را از دست دادم . این فرد همچنین به کارآگاهان توضیح داد: شب حادثه و ...
درخواست بی شرمانه یاسر به پرونده اسیدپاشی گره خورد
و می توانم این ماجرا را ثابت کنم. پسر جوان افزود: رختخوابی که روی آن خوابیده بودم به خاطر اسیدپاشی پودر شده است و بقیه وسایل خانه ام سالم است و حتی طبق مدارک پزشکی که پشت سر و کمرم بیشتر دچار سوختگی شده است می تواند این موضوع را اثبات کند که در زمان اسید پاشی من خواب بودم که این اتفاق رخ داده است. بنا به این گزارش، با توجه به اظهارات دختر و پسر جوان تحقیقات پلیسی برای افشای راز این اسیدپاشی معمایی در اداره 16پلیس آگاهی تهران ادامه دارد و مینا نیز با قرار وثیقه 800 میلیون تومانی آزاد شده است. ...
دزدی تاجر فرش به خاطر هیجان
انگیزه اصلی از این سرقت عجیب به بازپرس ایزدموسی گفت: آن شب درحال رفتن به خانه بودم که گذرم به خیابان جمهوری افتاد. نمی دانم چه شد که یاد حرف های آن دزد چینی افتادم. خیلی وسوسه شدم تا من هم این هیجان را تجربه کنم. تصمیمم را گرفتم، انگار همه چیز یک دفعه جور شد. یک نفر را دیدم که دو گوشی تلفن همراه خریده و دم پاساژ علاءالدین منتظر خودرو است. پیش خودم فکر کردم این آدم برای خرید به این جا آمده و باید پول ...
به آذر زنگ زدم و به خانه اش رفتم/ با هم در خانه بودیم که شوهرش سر رسید
. هومن – دانشجوی 19 ساله – در بازجویی ها گفت: قبل از روز حادثه همراه رسول – یکی از قربانیان – به مأموریت رفته بودم که در راه بازگشت به خانه گفت با همسرش آذر مشکل دارد. بعد هم از من خواست با آذر صحبت کنم. ساعت حدود 3 صبح به تهران رسیدیم و او مرا مقابل خانه ام پیاده کرد. از آنجایی که رابطه دوستانه ای با آذر داشتم، روز بعد به او زنگ زدم و به خانه اش رفتم. من و آذر در حال گفت و گو بودیم که ...
تایید جنون قاتلی که با چاقو به خواهر و مادرش حمله ور شد
...، مأموران در خانه پدر مقتول حاضر شدند اما اثری از شاهرخ نبود تا اینکه با تلاش کارآگاهان صبح یازدهم خرداد سال جاری، شاهرخ در حوالی تهران بازداشت شد. شاهرخ پس از انتقال به دادسرای امور جنایی تهران درباره علت و جزئیات قتل خواهرش به بازپرس گفت: تا کلاس اول دبیرستان درس خواندم و آن زمان دوست داشتم کارگردان فیلمهای مستهجن شوم تا اینکه سال 70 ازدواج کردم و سال 81 از همسرم طلاق گرفتم و در حال ...
پدرم سازم را شکست/ به دور از چشم او هنرپیشه شدم
میشل استروگف، سمندون، خانه سبز، هوش سیاه، قلاده های طلا، رفقای خوب، آژانس دوستی، گشت ویژه، رستوران خانوادگی، پنجاه کیلو آلبالو، ارثیه، بلوف، دو نیمه سیب، بوی کافور عطر یاس از جمله کارهای این است. یتیم خانه ایران نیز باید به این تعداد اضافه کرد که به تازگی در اکران شده و نفسِ شیرین که بزودی از تلویزیون مهمان خانه می شود. سالروز تولد، بهانه و فرصتی مغتنم بود که با او به گفت و گو نشینیم. استاد در 94 سالگی چه تعریفی از کودکی و کودکی درون دارید؟ دوران کودکی پایه اصلی شکل گیری شخص ...
اخباری که دلالت بر سلامت قرآن از تحریف دارد
که از راه هدایت الهی تبعیت می کند و رحمت و برکات خدا بر شما؛ نامه ی شما به من رسید و آنچه درباره ی اختلاف شما در امر دین و بحث در تقدیر (قضا و قدر) یادآور شده بودید دریافتم - تا جایی که می فرماید - خدایتان رحمت کُناد، بدانید که ما در آثار و اخبار فراوانی که در دست است، نظر کردیم و مجموع آن ها را نزد همه ی گروندگان به اسلام که خداوند به ایشان عقل و فهم عطا کرده است، از دو دسته بیرون ندیده ایم: که ...
با حامد ارتباط پنهانی داشتم / زمانی که او خودش را کنار کشید به سراغ دوستش رفتم
خانه خاله ام رفتم / زمانی که به هوش آمدم با واقعیت وحشتناکی رو به رو شدم زمانی که واقعیت تلخی را در مورد دختر 11 ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد تشنه محبت و توجه شوهرم بودم/ از زبان پسر نامحرم جمله دوستت دارم را شنیدم و دلباخته اش شدم کار زشت راننده نامرد زیر پل چوبی تهران / چندین رهگذر شاهد ماجرا بودند به آذر زنگ زدم و به خانه اش رفتم/ با هم در خانه بودیم که شوهرش سر رسید زمانی که به خواسته شرم آور یاسر پاسخ منفی دادم او رفتار زشتی با من کرد پسر شیطان صفت زمانی که با مادرش در گیر شد او را مورد اذیت و آزار قرار داد ...
"خط مقدم" روایت از مردی با آرزوهای دور برد ... / در نوشتن از شهدا، دنبال پیشینه سازی برای خودمان نباشیم
یک سال منتظر مانده اند! من با دیدن این مصاحبه ها و زحمات که نشان از اهمیت و عظمت کار مورد نظر داشت، تصمیم گرفتم همه را به سرانجام برسانم هرچند که نگران بودم نکند من نتوانم به عنوان آخرین زنجیره، وظیفه خود را به خوبی انجام بدهم. البته خود ما نیز در ابتدا آگاهی چندانی در خصوص قضیه موشکی نداشتیم و بقیه نیز تا زمانی که کتابی این چنین را مطالعه نکنند نمی توانند به اهمیت از خودگذشتگی انسان ...
علیپور: با ساچمه هم نمی شود به بیرانوند گل زد
اصرار بود و از او انکار. *در سیزده سالگی می خواستی در تیم بزرگسالان بازی کنی؟ آره خب! من در زمین خاکی ها و کوچه و خیابان زیاد بازی می کردم. یک فامیل داشتیم به نوری زاده گفته بود مرا ببیند و فوتبالم خوب است اما او قبول نمی کرد تااینکه یک روز اتفاق خوبی رخ داد. *چه اتفاقی؟ رفتم سر تمرین ساحل قراخیل. قراخیل اسم محله ماست. دیدم خوشبختانه نوری زاده نیست. من هم ...
کوه هایی که سرمایه رایگان این تولید کننده شدند
این نوع دارو گیاهی اغلب ازکاشان تهیه می شوند اما به دلیل مسافت ترجیح دادم که این دستگاه را خودم طراحی کنم و به بازار تهران رفتم و یکی از استیل کاران برایم تهیه کرد و کارم را آغاز کردم. اولین بار که عرقیجات را در یکی از غرفه هایی که به همت جهاد دانشگاهی در البرز برگزار شده بود ارائه دادم بسیاری از افراد از آن استقبال کردند و همان زمان بود که تصمیم به توسعه کار خودم گرفتم و ماشین آلات خودم را اضافه ...
کار زشت راننده نامرد زیر پل چوبی تهران / چندین رهگذر شاهد ماجرا بودند
بیمارستانی که مشغول به کار هستم، بستری بوده و مرا می شناسد. او برای تشکر از من به این بهانه که کوله پشتی سنگینی دارم از من خواست با خودرویش مرا تا خانه برساند. من هم پس از خرید، سوار خودرو اش شدم به دلیل اینکه عجله داشتم تصمیم گرفتم زیر پل چوبی پیاده شدم. مرد جوان هم زیر پل توقف کرد و من از ماشین پیاده شدم، اما راننده به بهانه گرفتن شماره تلفن همراهم، در یک لحظه کوله پشتی ام را از دستم کشید و ...
شبهاتی درباره ی تحریف قرآن و پاسخ به آن ها (1)
و اساسی ندارد، مطلب ذیل را از صحیح بخاری می آورد: بخاری در صحیح از قول زید بن ثابت چنین آورده: ابوبکر به دنبال من فرستاد....(و من هم نزد او رفتم) ابوبکر گفت: عمر نزد من آمد و گفت که کشتار (روز یمامه) بر قاریان قرآن سخت بود و من بیم دارم که این کشتار قاریان در مکان های فراوان دیگری هم شدت پیدا کند و بخش های زیادی از قرآن از دست برود. من معتقدم که تو به جمع آوری قرآن فرمان بدهی، (من به عمر ...
با شهرام ارتباط پنهانی داشتم / شبی که او را به خانه ام دعوت کردم فرشاد در یکی از اتاق ها مخفی شده بود
شوهرم خواسته بود انجام دادم.بعد از آن که با شهرام قرار ملاقات گذاشتم، قرار شد تا او نیمه شب برای تحویل دادن مواد به خانه مان بیاید. بعد از واردشدن شهرام به خانه، همسرم که در یکی از اتاق ها مخفی شده بود سراغ او رفت. شهرام که از دیدن شوهرم تعجب کرده بود در این باره از من سوال کرد اما شوهرم امانش نداد و با او درگیر شد. همه چیز در چند دقیقه اتفاق افتاد.آنها باهم گلاویز بودند و به در و ...
اخبار حوادث
. آخر سر عصبانی شدم و چاقوی آشپزخانه را از روی سینک برداشته و به سمتش رفتم که نهایتا چون خواب بود به سادگی و با دو ضربه از پای در آوردمش. بچه ها گریه می کردند. زمانی که آنها را دیدم دلم سوخت. دوست نداشتم زیر دست کسی دیگری به غیر از من بزرگ شوند. سریعا به سراغ فرزندانم رفتم و اول مهیا، بعد مازیار و در آخر فاطمه را زدم. بعد از آن نیز قصد داشتم خودم را بکشم. شیشه بالکن را شکستم و کمی از وسایل را به ...
اشتباه بزرگی مرتکب شدم / من مجبور بودم همیشه خودم را در اختیار فرهاد و دوستانش قرار دهم
جراتش را نداشتم. به همین دلیل دلم را به دریا زدم و همه چیز را برای مادرم تعریف کردم. هرچند او از حرف هایم شوکه شده بود اما من را در آغوش گرفت و دلداری ام داد. حالا هم به دادسرا آمده ام تا از او و کارهای کثیفش شکایت کنم تا به جزای اعمالش برسد. خراسان 110 این اخبار را از دست ندهید: به خانه خاله ام رفتم / زمانی که به هوش آمدم با واقعیت وحشتناکی رو به رو شدم ...
تله سیاه مدلینگ در اینستاگرام
نابودی زندگی اش تبدیل شد. عکس های زیادی از او گرفتند؛ اما همان شب همه چیز عوض شد. رویاهای یاسمن به کابوس تبدیل شد. شادی ها رنگ باختند و جایشان را به وحشت و آبرویی از دست رفته دادند. یاسمن تازه متوجه شد در دام چند مرد شیاد گرفتار شده است. دامی که قرار نبود حالا حالاها از دستش خلاص شود. باج خواهان با عکس هایی که از یاسمن گرفته بودند، قصد اخاذی از او داشتند. یاسمن نه تنها معروف و ثروتمند نشده ...
آستین همت بسیجیان برای محورمیت زدایی بالاست/ از برگزاری رزمایش ها تا اعزام جهادگران و تیم های درمانی به ...
، دست در دست یکدیگر داده اند، تا مدارسی را تعمیر کنند که قرار است مهرماه سال جاری محل تحصیل مناسبی برای دانش آموزان این منطقه محروم شود. محمد رضا زنگنه دیگر دانش آموزی است که در طرح هجرت 3 حضور دارد، او آموختن حرفه و ایجاد صمیمیت بیشتر بین خود ودوستانش را برخی از اهدافی می داند که برایش در این اردوی جهادی برنامه ریزی کرده است و اما رفع محرومیت های آموزشی همراه با تمرین همدلی و یکدلی و ...
لحظه های به یاد ماندنی عاشقان اهل بیت در مسیر حرم رضوی
نتوانستم برای حضور در مراسم اربعین به کربلا بروم ولی خیلی خوشحالم که این توفیق نصیبم شد و هم اکنون پیاده به سمت مشهد مقدس در حرکت هستم. سیامک علیدخت با بیان اینکه امیدوارم این زیارت معنوی نصیب همه شود گفت: پس از شفا گرفتن پسرم به خاطر نابینایی، سه سال متوالی با پای پیاده برای شرکت در مراسم اربعین به کربلا رفتم و امسال هم اگر به کربلا نرفتم، پیاده روی حرم رضوی را در پیش گرفتم. وی افزود ...
همه می گفتند خوش به حالت همچین پسری داری!/ قرار بود بیاید و تلافی کند
و خوشحال بودم که از خطر دور نگهش داشته ام، غافل از اینکه به هرچه دل ببندی و بیشتر نگران باشی، زودتر از دستت می رود. مادر مکثی می کند و می گوید: “دست خودم نبود. همه 4 فرزندم را دوست داشتم اما مهر مجید جور دیگری در دلم نشسته بود. راستش را بخواهی، نفسم به نفسش بند بود. بعد از مدرسه که می ماند برای کلاس های فوق العاده، می رفتم جلوی در خانه می ایستادم تا برگردد. یک وقت می دیدم یک ساعت نگذشته، سر رسید ...
تشنه محبت و توجه شوهرم بودم/ از زبان پسر نامحرم جمله دوستت دارم را شنیدم و دلباخته اش شدم
آمدم با واقعیت وحشتناکی رو به رو شدم زمانی که واقعیت تلخی را در مورد دختر 11 ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد تشنه محبت و توجه شوهرم بودم/ از زبان پسر نامحرم جمله دوستت دارم را شنیدم و دلباخته اش شدم کار زشت راننده نامرد زیر پل چوبی تهران / چندین رهگذر شاهد ماجرا بودند به آذر زنگ زدم و به خانه اش رفتم/ با هم در خانه بودیم که شوهرش سر رسید زمانی که به خواسته شرم آور یاسر پاسخ منفی دادم او رفتار زشتی با من کرد پسر شیطان صفت زمانی که با مادرش در گیر شد او را مورد اذیت و آزار قرار داد ...
انتقام دختر جوان از نامزد دکترش/ اسیدپاشی را خودش شروع کرد
تهران پذیرفته شدم به تهران آمدم و با پسر جوانی به نام یاسر که دانشجوی رشته پزشکی بود آشنا شدم. بعد از مدتی او به من پیشنهاد ازدواج داد و رابطه ما ادامه یافت تا اینکه درسم تمام شد و به شهرمان رفتم. روز قبل از حادثه به تهران که آمدم یاسر از من خواست همدیگر را ببینیم. حوالی بعدازظهر به خانه یاسر رسیدم. چند ساعتی از حضورم در آنجا گذشته بود که یک دختر جوان زنگ در خانه یاسر را زد. یاسر که ...
متن تسلیت شهادت امام رضا به مناسبت 30 صفر
...> کسی که مصائب ما را به یاد آورد، پس بگرید و بگریاند در روزی که چشم ها گریانند (روز حساب)، گریان نخواهد شد. امشب اشکت جاری شد ما رو هم دعا کن متن تسلیت شهادت امام رضا (ع) دیدی چطور کرده مرا در به در، حرم فکر و خیال من شده از آن سفر، حرم یادش بخیر بست طبرسی شب ورود راننده با اشاره...بیا... یک نفر... حرم... یا امام رضا (ع ...
به خانه خاله ام رفتم / زمانی که به هوش آمدم با واقعیت وحشتناکی رو به رو شدم
مادرم کتک زد و این مسئله باعث شد تا خانواده ام از او دلگیر شوند و پسر خاله ام که همیشه نسبت به من و خانواده ام ابراز محبت می کرد می خواست با شوهرم درگیر شود. اما من اجازه ندادم و گفتم با وجود یک بچه کوچک دوست ندارم زندگی ام را از دست بدهم.زن جوان افزود: من و شوهرم امروز ظهر مثل همیشه با هم جر و بحث کردیم و او دوباره مرا کتک زد. با چشمانی گریان به خانه پدرم رفتم اما هیچ کس ...
روایت 500 هزار تومانی که 6 میلیارد شد!
مانتو است و نامش در کنار نام بزرگان عرصه تولید کشور قرار گرفته و عناوین زیادی به دست آورده است. صبح داغی از تابستان پذیرایمان می شود تا از آغاز کارش بگوید و از روند کارآفرینی اش و البته از مشکلات بازار کار که این روزها امانش را بریده اند. از کودکی در بازار بودم سید شجاع در خانواده ای پرجمعیت در جنوب تهران متولد شده و پدرش تولید کننده پوشاک بچه گانه بوده است. محمدحسن 15 ساله، در سال 76 ...
پول های بربادرفته در سایت های شرط بندی
روزنامه ایران در گزارشی نوشت: پسر جوان، افسرده و ناراحت در گوشه ای دور از چشم مردم روی نیمکت نشسته بود. نگاهش غم عمیقی داشت. کنار او نشستم و به بهانه ای سر صحبت را باز کردم. اول برای حرف زدن طفره می رفت اما وقتی اصرار کردم گفت: زندگی ام را تباه کردم و حالا از ترس طلبکارها حتی نمی توانم به خانه بروم. اول فکر کردم او هم مانند صدها نفر دیگر چک بی محل کشیده و حالا گرفتار شده است. اما وقتی ...
وصال دوست در کنار دوست
فاش نیوز - محمد جواد بیات ، مسئول بسیج و انجمن اسلامی دبیرستان علویان همدان بود . من برای ادامه تحصیل و گذراندن دوران دبیرستان از روستا به همدان آمدم . همان زمان بود که با برادر بیات آشنا شدم . با شروع جنگ درس و مدرسه و خانه ام جبهه شد . سالی چند بار به جبهه می رفتم . بلاخره اواخر بهمن ماه سال 62 در عملیات والفجر 5 ، در منطقه چنگوله مهران مجروح شدم . مرا به بیمارستان شهید مصطفی چمران ...
مژده تسلیم خواسته شیطانی عشق سابقش شد - زمانی که همسرش خواب بود بهروز را به خانه اش دعوت کرد
خام و بی تجربه بود. وقتی همه درها را روی خود بسته دید و احساس کرد هیچ کس درکش نمی کند و قرار نیست زندگی روی خوشش را به او نشان دهد، تصمیم گرفت دست به کاری بزند که شاید بتواند فصل تازه ای را در زندگی اش باز کند. به همین دلیل تسلیم خواسته شیطانی عشق سابقش شد و یک شب که همسرش خواب بود، در خانه را باز گذاشت تا عشق سابقش بتواند برای کشتن مجید وارد خانه شود. مجید به قتل رسید و جنازه اش در کنار جاده ای ...
مقبره میرعماد غریب افتاده است
چاقویی که حکم تراش نی را دارد خریدم. امروز یکی از بزرگترین کلکسیون های قلم تراش را دارم. ابوالوفا حسینی به علاقه خود به تحصیل اشاره کرد و بیان داشت: من نزد پدر عربی را فرا گرفتم. سپس به حوزه رفتم و آنجا 5 سال تحصیلات حوزوی را دنبال کردم. سپس به دانشگاه رفتم و مدریت اداری خواندم. درس را در سال 1357 به پایان رساندم. در آموزش پرورش مشغول به خدمت شدم. امکان رفتن به آمریکا برایم فراهم شد اما چون پدر ...