سایر خبرها
جزییاتی جدید از جنایت هولناک شهرک آزادی
.... اما او نه از کشتن محسن ناراحت بود نه از قتل بچه هایش؛ مثل این که از همه انتقام گرفته باشد، انتقام همه آن مدتی که فرزانه ادعا می کند، شوهرش به او خیانت کرده است: چند سالی بود که دعواهای مان زیاد شده بود. چند بار مرا کتک زد. محسن بیشتر وقت ها مست مست به خانه می آمد. آن قدر مست بود که حتی نمی توانست بنشیند، اصلا تعادل نداشت. حشیش و تریاک هم مصرف می کرد. خانه مجردی هم داشت، خودش به من ...
جزییات طلاق چیستا یثربی و همسرش از زبان خودش
دیگری از پس او برنمی آمد. دخترم مهدکودک نمی رفت و حتی دوره پیش دبستانی هم نرفت. زمانی که برای کار به تئاتر شهر می رفتم او در اولین فرصت می گریخت و به پارک شهر می رفت و چون این پارک اصلا محل امنی برای یک بچه نیست، من باید کارم را رها می کردم و دنبال او می رفتم. بیش فعالی نیایش باعث شد سال ها در خانه بنشینم و فقط نمایش و سریال بنویسم. نه می توانستم کارگردانی کنم و نه تدریس و حتی موقعیت عضویت در ...
مدافعان حرم، گلچین می شوند
خواهیم بیایم به تو و بچه ها سر بزنیم. گفتم من دارم استراحت می کنم بچه ها هم خوابیده اند. بعد رفتم سراغ گوشی خود آقا محمد، اینترنت گوشی را وصل کردم و دیدم هی خبر شهادت ایشان آمده و هی تکذیب شده. ساعت 11 شب بود که عمو و پدر و مادرم به خانه ما آمدند. من آن موقع دیگر یک حالت سرگردانی پیدا کردم. عمویم گفت نگران نباش اینها فقط در محاصره هستند، اسیر شده اند. گوشی ایشان مدام زنگ می خورد. من دیگر شک کرده بودم ...
سرگذشت عجیب صلاح
سال قبل از آن به دنبال پیدا کردن واقعیت و حقیقت زندگی خود بودم. از دوران کودکی کتاب می خواندم اما از یک زمانی به بعد به دنبال خداشناسی و سراغ متون مذهبی رفتم، زیرا در این زمان ادبیات پاسخی برای این حس من نداشت. کتاب های نویسندگانی چون داستایوفسکی، تولستوی، نویسندگان فرانسوی، آلمانی و آمریکایی را که خوب می نویسند و شخصیت داستان را در یک بحران قرار می دهند، خواندم. ادبیات را خواندم اما دیدم جواب نمی ...
اعدام کثیف ترین مرد روستا در حاشیه مشهد / گفتگو با قاتل دختر 8 ساله قبل از مرگ + عکس
این ازدواج عاقبتی نداشت و همسرم مرا ترک کرد. بعد هم که فهمید چه جنایتی کرده ام طلاق گرفت و دنبال زندگی خودش رفت. وی افزود:یک بار نزدیک بود به زندان بیفتم چون چند گوسفند از گله دزدیده بودند و همه فکر می کردند من دزدی کرده ام اما بعد از دو روز شاکی فهمید کار من نبوده رضایت داد. روز حادثه من به خانه یکی از اقوام که اتفاقا با هم رابطه خانوادگی صمیمانه ای داشتیم، رفتم. نمی دانم چه شد که با ...
ربودن صاحبخانه پولدار برای اخاذی 200 میلیون تومانی
به گزارش خبرنگار ما، اواخر اسفندماه سال قبل بود که مردی در شمال تهران به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن یکی از بستگان پولدارش خبر داد. وی گفت: مهرداد از بستگان دور ما است. او مرد تنها و ثروتمندی است که همه اعضای خانواده اش در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کنند. من هر چند وقت یک بار به دیدنش می روم. چند روز قبل با او تماس گرفتم تا او را شام به خانه ام دعوتش کنم، اما تلفن مرا جواب نداد ...
نطق فاطمه حسینی درباره حقوق های نجومی از سر بی تجربگی بود/اگر در حلب نجنگیم داعشی ها به کوچه پس کوچه های ...
: ایشان عقد کرده بودند و عروسی نکرده بودند. در آن فاصله اخوی به جبهه رفتند و شهید شدند. س: در کدام عملیات بود؟ کواکبیان: عملیات خاصی نبود و ابتدای جنگ بود. البته من زودتر از ایشان به جبهه رفته بودم. س: از شما کوچک تر بود؟ کواکبیان: 4 سال از من بزرگ تر بودند. 31 شهریور سال 59 جنگ شروع شد و من 17 مهر به جبهه رفتم. البته من دانش آموز سال آخر دبیرستان در آن زمان ...
سوزن پدر همچنان روی آرمان های 57 بود!
خانواده تان داشته باشید. شهید غلامی متولد اول مهرماه 1338 بود. بنابراین موقع شهادت در 16/11/94، 56 سال داشت. ما اصالتاً اهل فیروزآباد فارس هستیم که 100 کیلومتر با شیراز فاصله دارد. ما سه برادر و یک خواهر هستیم. من متولد سال 62 هستم، حسین متولد 65 و حسن متولد 69 و فاطمه هم متولد 77 است. مادرمان زبیده باقری هم که در تمام مراحل رزمندگی پدرم، پا به پای ایشان پیش آمد و در کنارش وظیفه تربیت بچه ها ...
شروع فعالیت های انقلابی از سن 9 سالگی در عراق
فردی را می دیدی که در حال راز و نیاز و مناجات با پروردگارش است، زمانی که من را به تهران آوردند نمی دانید چقدر دلم گرفت، احساس می کردم که مرا به زندان انداختند و تحمل رفاه و راحتی اینجا برایم مشکل بود. از حضور زنان در جبهه های نبرد برای مان بگویید. حضور زنان در جبهه بسیار گسترده بود زنان از همه اقشار پرستار، معلم، پزشک و مبلغ در جبهه حضور داشتند و بعضی از مادران و همسران ...
همسر جانبازان اعصاب و روان بیشتر از خودشان زجر می کشند
. این مدت همه اش از همین منبع تغذیه کردیم. آن موقع شهید احدی که نفر اول کنکور پزشکی سال 63 بود، یکی از نیروهای من در آنجا بود که اواخر کتاب حرمان هور هم به خاطرات مشترک مان اشاره شده است. شب های آخر ما یک اسیر عراقی گرفتیم که غواص بود. او را بیرون آوردیم، زمانی که او را گرفتیم من خودم هم خسته شده بودم. بیشتر از 10 روز بود که در کمین مانده بودم و حسابی خسته بودم. پشت بی سیم به فرمانده مان ...
قرارهای شهدا برای کشیدن تصویرشان !
ترسیم چهره های ماندگارشان داشتید. بله خیلی از شهدا موقع اعزام و یا شب عملیات عکسی از خودشان به حقیر می دادند و سفارش می کردند بعد از شهادت همین تصویر را بزن، شهید جمال حسینیان دست در محاسن می گذاشت و دو سه بار تکرار کرد یادت نرود عکس مرا بزرگ بکش، شهید ذاکری در داخل صف موقع اعزام عکس خود را به بنده داد و گفت: غلامی ! اگر شهید شدم همین را بکش . و خدا هم قبولش کرد و پرواز کرد. حقیر ...
روایتی از سرباز عراقی که به لشکر ایرانی ها پیوست
، جوابی نشنیدم. سکاندار گفت با کی هستی، او شهید است، باور نکردم، شانه هایش را تکان دادم، فریاد زدم مهدی مهدی بلند شو ولی جوابی نیامد لب های خندان او را بوسه زدم و او را در آغوش گرفتم، تسبیح و مهر او را از جیبش گرفتم و آخرین وداع و آخرین بار بر لب هایش بوسه زدم و بنا بر اتفاق بعد از رفتن به خط آن دو روحانی بزرگوار در حال صحبت در رابطه با بهشت بودم که ناگهان خمپاره ای فرود آمد و هر دو ...
واکنش دختر قربانی آهک پاشی به قصاص عامل جنایت
به گزارش گلستان ما به نقل از ایران، 17 تیر 88 فاطمه که آن موقع چهارساله بود همراه خانواده اش برای مهمانی از همدان به خانه عمه اش در سنندج رفته بود اما نیمه شب و زمانی که همه خواب بودند، شوهرعمه اش در اقدامی هولناک با آهک چشمان دختر کوچولو را کور کرد. پس از افشای این جنایت فجیع، خانواده دخترک خواستار قصاص عامل این حادثه شوم شدند و پدر فاطمه حتی با پرداخت تفاضل دیه، شرایط اجرای سریع حکم ...
کافه دختران از ایده تا اجرا
.... * ایده تاسیس کافه دختران چطور شکل گرفت؟ یک شب ساعت 2 داخل خواب و بیدار بودم و خسته از کار شرکت و در حال فکر کردن به کاری دیگر، دوست داشتم کار دیگه ای انجام بدهم و این ایده به ذهنم رسید که چرا یک همچین جایی نداریم که فقط خانم ها بتوانند استفاده کنند، بخصوص در ماهشهر که مثل شهر های دیگر فضای تفریحی مثل پارک بانوان ندارد. * اولین بار با چه کسی مطرح کردین و عکس ...
مادرم هزینه اعتیاد را داد تا دزد نشوم
؟ من چهار خواهر بزرگ تر از خود دارم. همه تحصیلکرده و سه نفرشان به خانه بخت رفته اند و آخری هم دانشجو است. اما من تا اول دبیرستان درس خواندم بعد نیمه کاره مدرسه را رها کردم. کم کم بیماری روحی سراغم آمد. بعد چه شد؟ بعد از آن که مدرسه را رها کردم. علاف می چرخیدم. خانواده ام پول توجیبی ام را تامین می کردند. بعد از آن با اصرار خانواده ام در مغازه پدرم و بعد هم به طور ...
دایی: همیشه"علی کریمی"را دوست داشتم!
که در پرسپولیس بودم اسپانسر باشگاه همین شرکت بود و آشنایی مختصری با آن ها داشتم. با توجه به اینکه در سال های اخیر، دقیقه نود، تیم ها را تحویل گرفتم با شرایط نفت نا آشنا نبودم. شما اسم این کار را ریسک می گذارید اما من با اعتقادی که به خودم، همکاران و بازیکنان دارم، هدایت نفت را قبول کردم. اگر به اول فصل برگردیم با توجه به شرایط به وجود آمده، باز هم هدایت تیم نفت را قبول می کنید؟ ...
دروازه بان ها همیشه مقصرند
اینکه به تیم سایپا کرج آمدم و به دعوت آقای فرشاد فلاحت زاده به آنجا رفتم. سال بعدش رفتم شهرداری تبریز با دکتر سهرابی، دو سال آنجا بودم که به چشم آمدم و همان موقع آقایان هاشم پور و اکتاویو مرا به تیم ملی دعوت کردند اما این بار دعوت من فرق می کرد. چه فرقی؟ فرقش این بود که این بار به خاطر توانایی هایم و به عنوان یک بازیکن ملی دعوت شدم نه فقط به عنوان بازیکنی که در اردو باشد. حدود شش ماه در ...
عاقبت ازدواج با داماد خرافاتی
حال خودم را نفهمیدم تمام اتاق آن لحظه به دور سرم چرخید و وقتی چشمانم را باز کردم خودم را در بیمارستان دیدم. حالم بسیار بد بود، آن شب شادیم به عزا و ماتم تبدیل شده بود. تمام تجهیزات و تدارکات که برای مراسم عقد گرفته بودیم همه برای مراسم ختم استفاده شد از آن شب به بعد همه چیز تغییر کرد. در آن شب نمی فهمیدم که چه به سرم آمده است فردای آن روز مادر داماد اصرار کردند که عقدمان را در محضر ...
به خاطر یک سال پرسپولیسی شدنم هنوز تاوان می دهم
بود که رفتم تیم بزرگسالان تاج بازی کردم. یعنی انتخاب شدم. * کسی که شما را انتخاب کرد؟ - جکیچ، مربی یوگسلاو و منصور پورحیدری. * منصور پورحیدری؟ - انسان، مربی، معلم و دوست. از شروع فوتبالم تا روزهای آخر عمر منصورخان در کنارشان بودم. حیف به خاطر مسافرت خارج از ایران در مراسم خاکسپاری نبودم، اما مرحوم پورحیدری 40 سال حق معلمی به گردنم داشت و منش پهلوانی را از ...
شناخت امام (ع) ضرورت هر زمان
ساعات آخر شب به صدای او از خواب بیدار می شوم و می بینم در حال مناجات با خداست تا سحر مشغول دعا و نماز و عبادت و تلاوت قرآن است و ... این حال اوست. در میان مردم هم تحقیق کرده ام از نظر صداقت در گفتار و امانت و عدالت در رفتار مورد تأیید و تصدیق همگان است. در مجموع آدمی متدین و متقی واقعی است. امام همه را گوش داد و بعد در یک جمله کوتاه از من سوال فرمود: ...
وقتی وارد اتاق شد و به جای لیلا مرا دید خشکش زد / او اصلا فکر نمی کردم مجید در خانه باشد
... سه روز بعد از کشف جسد با مراجعه مردی به پلیس آگاهی هویت مقتول فاش شد. او به کارآگاهان گفت: برادرم به نام مجید چند روزی است که ناپدید شده است. او در آپارتمانی اجاره ای در جنوب تهران زندگی می کرد. چند بار به خانه اش رفتم، اما کسی در را باز نکرد. تلفن همراهش هم خاموش است. با بررسی این شکایت مشخص شد جسد کشف شده در دره متعلق به مجید بوده است. با شناسایی هویت مقتول روند رسیدگی به پرونده ...
می سی سی پی نشسته می میرد ؛ تراژدی خنده روی لب های تماشاگر
زاده نمایش می سی سی پی نشسته می میرد را روی صحنه برده است. این اثر نه تنها از تمام مشخصه های کاری غنی زاده در طول سال های گذشته برخوردار است، بلکه این بار اعمال پرقدرت و موفق طنز هم به آن اضافه شده است. این نمایش با بازی های درخشان ویشکا آسایش، بابک حمیدیان، سیامک صفری، داریوش موفق، سجاد افشاریان، و خود همایون غنی زاده، و طراحی صحنه امیرحسین قدسی و طراحی لباس الهام معین، به مدت 50 شب در ...
این زن، مادر سه هزار بچه ایرانی است
که چطور از زمان کودکی با مددکاری و کمک به دیگران آشنا شده و با آن انس گرفته است: از وقتی به دنیا آمدم، مددکار بودم. آن موقع شاید به وضوح زمانی که بالغ شدم ماجرا را درک نمی کردم اما از آنجا که من در خانواده ای به دنیا آمدم که مادربزرگم طبیب بود و پدرم امام جماعت، مدام در خانه ما بحث کمک و رسیدگی به مردم مطرح بود و من یادم است آن موقع ها همراه مادربزرگم به خانه بیماران می رفتم و زخم های شان را می ...
اجرای حکم کوری 2 چشم شوهرعمه معتاد
دادم اما پزشکان نتوانستند کاری برای او انجام دهند و فاطمه از هر دو چشم نابینا شد. با گزارش ماجرا به پلیس، مأموران شوهرعمه فاطمه را بازداشت کردند و او در بازجویی ها به ریختن آهک در چشمان دختربچه اعتراف کرد. وی گفت: آن شب برادرزنم به همراه خانواده اش میهمان ما بودند. بعد از صرف شام، تا دیروقت بیدار بودیم و هنگام خواب، من و پدر فاطمه در راهرو خوابیدیم و فاطمه هم اصرار داشت پیش پدرش بخوابد ...
روزی 30 بار مرا مورد آزار و اذیت قرار می دادند!
جالب بود. او به من گفت که سوار ماشینش شوم و دوری بزنیم. پرچم های سرخ رنگ آن مرد 22 ساله تقریبا 10 سال از کارلا بزرگتر بود. طولی نکشید که او رضایت کارلا را جلب کرد. کارلا چند شب قبل از آن روز، کمی دیرتر از معمول به خانه رفت، ولی مادرش در را بر روی او باز نکرد. او می گوید: روز بعد از تماسش، همراه او رفتم. من سه ماه با او زندگی کردم و او در تمام آن مدت با من با ...
برادرکشی به خاطر ارتباط زشت با زن برادر+عکس
ضربه های چاقو بکشد، حالا چه دفاعی داری؟ فتاح گفت: داوود هم برادر زاده ام و همسرش از بستگان همسرم است . من آنها را مثل فرزندان خودم را دوست داشتم و انگیزه ای برای کشتن داوود نداشتم. من هیچ وقت راضی به یتیم شدن فرزندان او نبودم. فقط همراه فاروق مقابل خانه داوود رفتم چون از حرف هایی که پشت سر همسر فاروق می زد شرمنده بودم. من دو همسر و سه فرزند دارم و در مدتی که در زندان هستم آنها را رها کرده ام . حالا ...
علاقه بعثی ها به گوگوش
گفتند ولش کن، بیا برویم، گوگوش است و صدای گوگوش هم می آمد. حالا تلویزیون بود یا چیز دیگر نمی دانم. ولی بعد که رفتیم بالا، سربازشان می گفت امشب گوگوش می خواند. می خواهیم برویم پایین. معلوم بود علاقه زیادی به او دارند. خلاصه، آن شب گوگوش به داد ما رسید! وقتی مرا به سلول بردند، هنوز باقی را نیاورده بودند، اما بازجویی همه تقریباً شبیه بود، فقط مریم و معصومه چون خودشان را خواهر هم معرفی کرده ...
دوبار از رئیس جمهور خواهش کرده ام که برنامه جامع آب را اعلام کنند
شهر سفر کرده بودم و از دریاچه ارومیه در دوره جوانی ام خاطرات زیادی دارم. اما وقتی بار دیگر به این شهر رفتم و احساس کردم این موقعیت ایجاد شده که به دریاچه ارومیه کمک شود، این حمایت را قبول کردم. خیلی ها فکر می کردند دریاچه ارومیه مرده است. وقتی که 10 درصد دریاچه ارومیه بعد از سه سال آبگیری شد، همه منتظر بودند ببینند دریاچه چه واکنشی نشان می دهد، بعد از مدتی دریاچه قرمز شد و همین که ...
غارنشینی 55 ساله
دیگر به روستا بازنگشت. مرد غارنشین درباره داستان زندگی اش می گوید: هفت ساله بودم که مادرم فوت کرد. چهار سال بعد هم پدرم فوت کرد و مکتب را رها کردم و مشغول کار شدم تا این که شکست عشق مرا غار نشین کرد. درباره دلیل شکست عشق او دو روایت وجود دارد؛ خود عزیز می گوید: 20 ساله بودم که عاشق دختری به نام نگار شدم. هر روز در مسیر او می نشستم. نگار بسیار زیبا بود و هر کسی او را می دید عاشقش می شد. من اگر ...
سفری از جنس معنویت/ در راهیان نور نرم افزار ایمانمان را بروزرسانی می کنیم+تصاویر
اضافه کرد: اما وقتی در آن فضا قرار گرفتم بی نهایت خوشحال بودم و به اندازه ای علقه در من ایجاد شده بود که روز آخر هنگام خداحافظی در شلمچه حس کردم در حال جدا شدن از مادرم هستم. به گفته نصیری، برگزاری این اردوها در آشنایی نسل جدید با مفاهیم و ارزش های دفاع مقدس تاثیر به سزایی دارد به ویژه اگر در طول سال تحصیلی با فاصله کوتاه دو بار در سال برگزار شود با توجه به آمادگی فضای ذهنی استفاده بیشتری ...