سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگری که آبگوشت خوب می پزد / 6 سال پس از طلاق دوباره ازدواج کردم (+عکس)
داشتم که بسیار مرا آزرده کرد. بهارمست هم در این گفت و گو می گوید که چند ماه اول زندگی شان با امیرحسین مدرس خیلی سخت گذشته است، او توضیح می دهد: اول سخت بود. کسانی که با آنها ارتباط داشتم دوستانم بودند و زندگی با آنها نداشتم که بخواهم یکسری چیزها را از نزدیک ببینم. به همین دلیل چهار پنج ماه اول خیلی برایم سخت بود. خود امیرحسین خیلی به من کمک کرد که با سختی های کارش آشنا شوم. همسر ...
شوخی معنادار رئیس جمهور با دانش آموز نخبه +عکس
همسرم مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ... دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر عمل زشت پسر جوان با دختر مورد علاقه اش در یکی از کلاس های دانشکده هنر و معماری تهران تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا ...
عاقبت شوم ارتباط کثیف با یکی از زنان فامیل
غریبه / یاسمن با زبان بازی مرا خام خود کرد شوخی معنادار رئیس جمهور با دانش آموز نخبه +عکس داعش تصویر عامل انتحاری انفجار خونین حله را منتشر کرد+ عکس به همسرم مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ... دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر عمل زشت پسر جوان با دختر مورد علاقه اش در یکی از کلاس های دانشکده هنر و معماری تهران تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا ...
پرونده زشت هفته / برادر شوهرم به من فهماند که دنبال ارتباط با من است و من در غیاب فرشید، او را پذیرا شدم ...
به گزارش رکنا، در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ازدواج کند وگرنه باید ترشیش را گرفت، ازدواج کرده و وارد دنیای ناخواسته ای شدم که چندان میل وارد شدن به آن را ...
زن جوان کرجی برای انتقام از شوهرش آبرویش را به حراج گذاشت
مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ... دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر عمل زشت پسر جوان با دختر مورد علاقه اش در یکی از کلاس های دانشکده هنر و معماری تهران تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا ...
دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر
...> ارتباط کثیف زن شوهر دار با مرد غریبه / یاسمن با زبان بازی مرا خام خود کرد شوخی معنادار رئیس جمهور با دانش آموز نخبه +عکس داعش تصویر عامل انتحاری انفجار خونین حله را منتشر کرد+ عکس به همسرم مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ... دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر عمل زشت پسر جوان با دختر مورد علاقه اش در یکی از کلاس های دانشکده هنر و معماری تهران تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا ...
تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا
رئیس جمهور با دانش آموز نخبه +عکس داعش تصویر عامل انتحاری انفجار خونین حله را منتشر کرد+ عکس به همسرم مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ... دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر عمل زشت پسر جوان با دختر مورد علاقه اش در یکی از کلاس های دانشکده هنر و معماری تهران تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا ...
به همسرم مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ...
...> داعش تصویر عامل انتحاری انفجار خونین حله را منتشر کرد+ عکس به همسرم مشکوک شدم و سر زده به خانه رفتم / مطمئن بودم کسی در خانه است و حمام را که نگاه کردم ... دختران جوانی که با آرایش غلیظ در بازار به دنبال همسر آینده هستند ! +تصاویر عمل زشت پسر جوان با دختر مورد علاقه اش در یکی از کلاس های دانشکده هنر و معماری تهران تصاویر عجیب حضور یک جن در تعزیه کربلا ...
جزئیات حمله زشت پسر جوان به دختر دانشجو سر کلاس درس و در حضور استاد دانشکده هنر / دانشگاه آزاد تهران ...
دانشگاه دستگیر شده است. در ادامه اطلاعیه پلیس آمده است: در بررسی های به عمل آمده مشخص شد که این جوان 23 ساله به مدت یک سال با دختر 21 ساله مضروب رابطه داشته و پدر دختر در مقابل خواستگاری وی عنوان کرده بود که پس از گفت وگو با ضارب در محل کارش، نسبت به ازدواج دختر خود با این فرد تصمیم گیری خواهد کرد لذا این جوان 23 ساله عصر روز پنج شنبه به دانشگاه محل تحصیل دختر مراجعه و پس از ممانعت حراست ...
پایان زندگی مخفیانه قاتل فراری
پیش نیز در یک رستوران مشغول به کار بوده است. ردیابی های تخصصی ادامه یافت تا اینکه مخفیگاه رحیم در خیابان بریانک شناسایی شد.درهمین حال مأموران پی بردند عامل جنایت چند سال قبل با مدارک جعلی ازدواج کرده و دو دختر دوقلوی 8 ساله هم دارد. سرانجام روزچهارشنبه، درحالی که کارآگاهان درکمین رحیم بودند او را هنگام خروج ازخانه اش دستگیرکردند.این درحالی بود که اوصورتش را با ماسک آلودگی پوشانده بود. رحیم ...
روزگار سپری شده شیخ صادق خلخالی
با مرحوم مصطفی خمینی شروع شد. خودش در همان مصاحبه می گوید: من از بچگی با مصطفی رفاقت داشتم. به خانه امام رفت وآمد داشتم. امام از درشتی و نترسی من خوشش می آمد . خلخالی از جمله چهره هایی بود که پای درس مراجع بزرگ زمان خود از جمله آیت الله بروجردی نشست و بعد هم درس امام را درک کرد. البته در منابع دیگر گفته شده که او پای مباحث محقق داماد هم نشسته است. ازاین رو با امام و خانواده او در ارتباط بود. دختر ...
من اما جمشید هستم
استاد مشایخی در حالی مهمان ما شد که یک دوره کوتاه بیماری را پشت سر گذاشته است اما بلندی موها و محاسنش نه نشانه بیماری بلکه به یک کار تازه ارتباط داشت؛ استاد به خواست داوود میرباقری به چهره اش تا مدتی دست نخواهد زد تا در سریال ماه تی تی نقشی کوتاه اما پیچیده و جذاب را بازی کند. همه عمر دیر رسیدیم سکانس پایانی فیلم سوته دلان را علی حاتمی این طور نوشته بود که من در نقش حبیب ظروفچی، برادرم را به امامزاده می بردم و بعد همانجا پارچه سبزی را دخیل می بستم اما او فوت می کرد. مرحوم علی حاتمی پایان فیلم را دوست نداشت ضمن اینکه فکر می کردیم ممکن است مرگ مجید در داخل امامزاده، با اعتقادات مردم تناقض پیدا کند. من پیشنهاد دادم وقتی حبیب برادرش را با قاطر به سمت امامزاده می برد، همین که چشمش به گنبد امامزاده می افتد به سمت برادرش برگردد و بگوید که رسیدیم اما متوجه شود برادرش همانجا روی قاطر فوت کرده است. علی خوشحال شد و از پیشنهادم استقبال کرد و مرا در آغوش گرفت. به او گفتم: حالا تو برای این لحظه دیالوگ بنویس و اینجا بود که علی حاتمی دیالوگ ماندگار فیلم را نوشت: همه عمر دیر رسیدیم. از خشت تا آینه همه عمر از گلایه کردن، پرهیز کردم اما بگذارید یک بار هم ما در زندگیمان یک گلایه کرده باشیم. من در فیلم سینمایی آبادان به کارگردانی مانی حقیقی بازی کردم و دیگر هیچ وقت ایشان را ندیدم. همزمان با فیلمبرداری این فیلم، حالم بد شد و آنقدر درد داشتم که شبانه مرا به بیمارستان بردند. بعدها فهمیدم دکتر آن شب به پسرم گفته بود چه مرا جراحی بکنند، چه نکنند در هر صورت زنده نمی مانم! پسرم رضایت داده بود که مرا جراحی کنند و ... بگذریم. دلم می خواهد به مانی حقیقی بگویم: پسر عزیز، تو بزرگترین فرد روی زمین هستی اما نباید حال جمشید را می پرسیدی؟ بالاخره ما با هم کار کرده بودیم! بعد از آن اتفاق تا امروز هیچ وقت حتی به من تلفن نکرد و به خودم گفتم جمشید مشایخی لابد آدم خیلی بدی هستی. پدربزرگ این آقا، کتابی دارد که در همین کتاب نوشته: به جمشید گفتم آفرین. من سال 1343 با او کار کرده بودم و جز بزرگی از او ندیدم. او30 جلسه با من، محمدعلی کشاورز و منوچهر فرید کار کرد تا از بازی اغراق شده تئاتری فاصله بگیریم و بتوانیم جلوی دوربین بازی زیرپوستی ارائه کنیم. من به این مرد بدهکارم؛ او معلم و استاد من بوده و تا آخر عمر این را خواهم گفت. اخلاق به علاوه استعداد سال 1336 اداره هنرهای دراماتیک تاسیس شد و اولین کسی که در این اداره استخدام شد، من بودم در حالی که سابقه تئاتری ام بیشتر از بقیه نبود. برخی در گروه هنر ملی بودند و یا هنرستان تئاتر رفته بودند اما من فقط در دبستان و دبیرستان نمایشنامه نوشته و کارگردانی و بازیگری هم کرده بودم. رئیس اداره هنرهای دراماتیک دکتر مهدی فروغ، مردی بسیار باشخصیت، با اخلاق و تحصیلکرده بود. می خواست کسانی را در این اداره استخدام و خودش آنها را تربیت کند. من به این اداره که در خیابان شاه آباد سابق بود رفتم و دکتر فروغ نه تنها از من امتحان بازیگری گرفت، حتی خطم را امتحان کرد. دکتر فروغ نمی خواست کسانی را استخدام کند که در لاله زار یا هر جای دیگری تجربه بازیگری دارند، او می خواست آدم های بااخلاق و مستعد را به استخدام اداره هنرهای دراماتیک دربیاورد و خودش آنها را آموزش بدهد. تاریخ زندگی من گویند پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟ بنابراین چیزهایی که می گویم فقط جنبه تاریخی دارد و تعریف از خود نیست. این تاریخ زندگی من است: پدرم تحصیلکرده آلمان و سوئد و شیمیست بود، افسر مهندس تسلیحات ارتش بود، اولین حرفه اش رئیس اسید سازی بود و آخرین شغلش رئیس کل کارخانجات پارچین! مادرم از نوادگان نادر بود. عموی بزرگ مادر من زمانی که من بچه بودم از کلات نادری حق الحساب می گرفت! دایی پدر من در انقلاب مشروطه یکی از بزرگان بود و عکسی از او و عموی کوچکتر پدرم به همراه باقرخان و ستارخان دیده ام. همه اینها سر جای خود اما من جمشید هستم. همین جمشیدی که می بینید و می شناسید. نوع تازه ای از بازیگری پدرم با بازیگر شدنم موافق نبود. وقتی به اداره هنرهای دراماتیک رفتم، نگفتم که قرار است بازیگر بشوم. آن زمان نمایشنامه های ترجمه شده را اجرا می کردیم و این نمایش ها از تلویزیون ثابت پاسال پخش می شد. آن زمان تقریبا 26 ساله بودم و اولین نقش من، مرد قایقرانی بود که گم می شود و سال ها بعد وقتی بر می گردد که همسرش ازدواج کرده و بچه دار شده است. او برای اینکه زندگی همسرش را خراب نکند، بدون اینکه حرفی بزند راهی را که آمده باز می گردد. این نمایش که رکن الدین خسروی آن را کارگردانی کرده بود، از تلویزیون پخش شد و پدرم آن را دید. وقتی به دیدنش رفتم، گفت: پسر دوست نداشتم کار تئاتر بکنی اما این نوع کار را پسندیدم. اولین و آخرین ناسزا پدرم یک تانک اسباب بازی از سوئد آورده بود که نمی شد در تهران نمونه اش را دید. خیلی خاص بود و لوله اش با سنگ فندک کار می کرد. وقتی چهار ساله شدم، مادر این تانک را به من داد. همسایه ای داشتیم که می خواست تانک مرا به مهمان هایش نشان بدهد. من تانک را بردم و آنها موتور تانک را برداشتند. وقتی به خانه بر می گشتم، جلوی در خانه مادرم پرسید چرا تانکت این طوری شده؟ گفتم: این پدرسوخته ها این کار را با آن کردند! مادرم عصبانی شد و از مردی که توی کوچه نشسته بود، سیگارش را گرفت و پشت دستم را سوزاند. شاید باور نکنید من نه برای خودم غصه خوردم و نه از دست مادرم عصبانی شدم. دلم برای مادرم بیشتر از دستم می سوخت و برای او غصه خوردم که چرا باید حرفی می زدم که او تا این حد عصبانی و ناراحت بشود! این اولین و آخرین ناسزایی بود که به کسی گفتم. کاش بیشتر کتاب می خواندم بعد از هشتاد و دو سال، احساس می کنم گاهی شاید خیلی وقت ها، زمان را بیهوده هدر داده ام. کاش بیشتر می خواندم. در خلوت خودم می گویم، آن وقت ها که می توانستم چرا نخواندم! خیلی بیشتر می توانستم بخوانم اما نخواندم! نمی دانم چقدر کتاب خوانده ام اما هر چقدر که بوده، کم بوده است. دلم می خواهد هنوز هم فرصتی باشد که از اساتید کسب فیض کنم. درباره شاهنامه طرحی داشتم که حدود پنج یا شش سال پیش نوشتم، به دکتر شایگان دادم و از ایشان خواستم به عنوان یک شاگرد طرحم را بخواند و نظر بدهد. در فرازی از این طرح نوشته ام که رستم رخش را پیدا می کند و در پاسخ به این سوال که اسبت چقدر می ارزد، می گوید: به پهنای ایران زمین! دکتر شایگان پیشنهاد دادند که اسم طرح را بگذارم به پهنای ایران زمین! وقتی ایشان پیشنهاد کرد این اسم را روی طرح بگذارم، به خودم گفتم حتما آن را پسندیده است. این یکی از افتخارات زندگی من بوده است و آرزو می کنم این طرح بالاخره روزی در قالب فیلم سینمایی ساخته شود. ...
پایان 19 سال زندگی قاتل فراری با ماسک آلودگی هوا
را در صندوق عقب خودرو شخصی خود قرار داده و به نزدیکی محل سکونت برادرم رفتم ؛ شب حادثه ، شاهد خارج شدن برادرم به همراه اعضای خانواده اش از داخل خانه بودم و منتظر ماندم تا محل آرام شود، در همین مدت زمان ، داخل ماشین خوابم برد و پس از بیدار شدن ماشین را به نزدیکی منزل برادرم برده و پس از تخریب شیشه پنجره ، شیلنگ های متصل به کپسول های گاز را به داخل خانه انداختم و اقدام به روشن کردن آتش کردم که ناگهان ...
نقد و تحلیل رمان های جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان
اجرامی شود، اما هستی به جای خودش، فرخنده را از زندان فراری می دهد. فرخنده دروغ هایی را که هستی به او گفته، به سلیم تحویل می دهد؛ سلیم از شنیدن این خبر که هستی همسر دوست او، فرهاد درفشان است، چنان شوکه می شود که اوضاع روحی اش به هم می ریزد و در شرایط عدم تعادل روحی، تسلیم اصرارها و سماجت های خواهرش قدسی می شود و طی مراسمی با شکوه با دختر خواهرشوهر او، نیکو که دختری سنتی و سربه راه است، ازدواج می کند ...
پایان 19 سال زندگی قاتل فراری با ماسک آلودگی هوا
، آنها را در صندوق عقب خودرو شخصی خود قرار داده و به نزدیکی محل سکونت برادرم رفتم ؛ شب حادثه ، شاهد خارج شدن برادرم به همراه اعضای خانواده اش از داخل خانه بودم و منتظر ماندم تا محل آرام شود، در همین مدت زمان ، داخل ماشین خوابم برد و پس از بیدار شدن ماشین را به نزدیکی منزل برادرم برده و پس از تخریب شیشه پنجره ، شیلنگ های متصل به کپسول های گاز را به داخل خانه انداختم و اقدام به روشن کردن آتش کردم که ...
180 دقیقه با ستارگان ووشوی جهان در ایسنا
داشتم و شاگردم باخت. سال ها گذشت و پس از چند سال حمید قلی پور گفت “من بودم که حریف شاگرد شما بودم و او را شکست دادم.” حمیدی که در ذهن من بود پسر بچه بود اما به یکباره دیدم بزرگ شده است. اما در مورد حضورم در ووشو باید بگویم که من هم از سال 66 ورزش های رزمی را شروع کردم. دوست پدرم مربی کاراته بود و از این طریق رزمی را با کاراته شروع کردم. البته خود پدرم کشتی گیر بودند. من از سال 71 کنار ...
دوست داشتم زیبا ی فیلم باشم
وقتی تینا پاکروان فیلمنامه نیمه شب اتفاق افتاد را برایم فرستاد، صرف نظر از فیلمنامه قوی و نقش منیر که دوستش داشتم، حضور خود خانم پاکروان به عنوان کارگردان برایم اطمینان بخش بود؛ چون فیلم خانوم ایشان را قبلا دیده بودم و با نحوه کارشان آشنا بودم. بنابراین دلیلی برای رد این کار نداشتم و با کمال میل آن را پذیرفتم. فیلمنامه نیمه شب اتفاق افتاد عاشقانه ای بود مربوط به زمانه و نسل من که مدت هاست این جنس ...
سعید عزت الهی: به فکر انتقام از سوریه نیستیم
به گزارش بلاغ ، سعید عزت اللهی جزو بازیکنانی بود مشابه با علیرضا جهانبخش که ظرف مدت زمان کوتاهی بعد از ورود به فضای فوتبال حرفه ای ایران راهی لیگ های خارج از کشور شد و با کار و تلاش و پشتکاری که داشت موفق شد آنجا بدرخشد و در ادامه توانست توجه کی روش را هم به خود جلب کند تا به تیم ملی دعوت شده و حالا جزو ارکان اصلی تیم ملی قرار بگیرد. سعید عزت اللهی درباره دیدار اخیر تیم ملی مقابل سوریه ...
دستگیری قاتل پس از 19 سال زندگی مخفیانه
نداشتن با هیچ کدام از بستگان و اعضای خانواده، اطلاع نداشتم در آن آتش سوزی، همسر برادرم فوت شده است .متهم درخصوص ازدواج خود در تهران نیز گفت: پس از گذشت 10 سال از موضوع آتش زدن خانه برادرم، ازدواج کردم و درحال حاضر نیز دو دختر دوقلو دارم. در این مدت، هر بار که از سوی همسرم یا خانواده اش درباره اعضای خانواده و بستگانم سؤال می شد، عنوان می کردم با آنها اختلاف شدیدی دارم و آنها نیز پس از گذشت مدتی، دیگر ...
ماندگارشدن در بازیگری سخت است
تئاتر زحمت کشیدیم. برای منِ جوان 21ساله باعث شد یکباره نامزد دریافت جایزه فجر شوم و اتفاق بزرگی برایم بود. آن زمان رئیس دانشگاه آقای حاجیان بود که برای من جشن گرفت و گروه های دیگری دنبالم آمدند و اساسا بازیگری حرفه ای ام شروع شد. از سه، چهار سال بعد بازیگر حرفه ای شدم و درآمدم از تئاتر بود. اولین کاری که از شما دیده شد نمایش آندرانیک از حسین مهکام بود؟ کار کفتر به توان 2 باعث شد من ...
گزارشی از نمایش حفره مشترک ، نیستان و حساسیت فصلی ؛
: از وقتی پنج ساله بودم با برادر بزرگ تر و عمویم به سینما می رفتم چون خواهرانم در خانه منتظر بودند تا بعد از آمدن از سینما فیلم را برایشان تعریف کنم، در حین دیدن فیلم، حتی پلک نمی زدم تا بتوانم تمام و کمال، آنچه از تماشایش دریافت کرده ام، برای آنها بازگو کنم. او افزود: بعدها تحصیلاتم را در هنرستان سینما ادامه دادم و در امتحان کنکور در دانشگاه سوره در رشته کارگردانی سینما قبول شدم. صدابرداری باعث ...
پوست انداختن در ذهن تماشاگر به وقوع می پیوندد
آن ایجاد می شود. نویسنده های جوان تری که قبل ترها کتابی را منتشر نکرده اند، متأثر از بختیار علی، جنس تازه رئالیسم جادویی او را دنبال می کنند. این را من از یک خط برای شما توضیح دادم. در خط مقابلش، اینکه اساسا من باور ندارم داستان نویسی، تئاتر و سینما برای قصه گویی است. از نظر من، اینها همه برای نظریه پردازی ساخته شده اند. قصه گویی در نظر من، آن فضایی است که برای ما قدمت چند هزار ساله دارد و اگر فرم ...
جذاب ترین خانم های مطلقه هالیوود!+تصاویر
چند روز قطعی و نهایی شد. ولی طلاق جانی دپ و امبر هرد به خاطر خشونت های فیزیکی و عدم وجود هرگونه توافقنامه پیش از ازدواج خیلی طول کشید. در هالیوود رابطه ها هر جور که پیش بروند، یک چیز کاملاً قطعی است: خانم ها بر دلشکستگی جدایی غلبه می کنند و از این قضیه پیروز بیرون می آیند. در مورد بانوان مطلقه هالیوودی زیر، شاید هیچکدام حتی فکرش را هم نمی کردند که طلاق را تجربه کنند، زیرا همه آنها کله شق ...
بکارت ذهنی چیست و چه عوارضی دارد؟
. اما به هر ترتیب همچنان مهم ترین مفهومی که به دختران در رابطه با جنس مخالف منتقل می شود، مفهوم آسیب است. در چنین فضایی است که بسیاری از دختران، عاشق شدن و وابسته شدن به یک پسر را شبیه طاعون یا یک سرطان لاعلاج کننده می بینند و در این توهم اند که اگر این وابستگی به ازدواج ختم نشود، از این بلای ترسناک جان و روان سالم به در نخواهند برد. به ویژه اگر آن پسر در دوستی خواسته های نامعقول نیز ...
اسناد کرسنت وحشتناک است/ عده ای بدنبال ترویج قارون صفتی هستند
عالی امنیت ملی مسیر دیگری را برود. لذا این تفاهم را با آقای شمخانی کردیم. اما در طرح آخری بحث شد که با شورای عالی امنیت ملی –طرحی که می گفتند 20 دقیقه ای مصوب شد- صحبت شد و جلسه ای بود که آقای بروجردی و آقای زارعی و آقای شمخانی هم بودند و تفاهم شد و قرار بر این شد که صبح با آقای لاریجانی صحبت کنم. ما معتقد بودیم این طرح ضعیفی است و صبح روز بعد ساعت 6:30 خدمت آقای لاریجانی رفتم و ایشان ...
نماینده مجلس نهم با بیان اینکه هیچ یک از مسئولینی که انباشت پول دارند از راه درست نبوده است، یادآور شد: ...
.... او هم فعال هستند و همه الحمدالله بسیجی هستند. ما هم به گونه ای با اینها رفتار کردیم که سخت گرفته نشود و این را به پدرها و مادرها توصیه می کنم که سخت نگیرند و مهریه همه فرزندان من 14 سکه بود و ما اصلا نگفتیم چه چیزی بگیرید و همه کارها را به آنها واگذار کردیم و مهم این بود که پسر و دختر همکفو هم باشند. اینها که ازدواج کردند 3-2 سال منزل ما ماندند. چند سالی با هم زندگی می کردند اما ...
پزشک قربانی اسیدپاشی: از یک قدمی مرگ برگشتم
وحید مدتی است رابطه دوستانه ای داریم. روز حادثه از شهرستان به تهران آمدم و به خانه مجردی وحید رفتم. همان روز فهمیدم که وحید با دختر جوانی به نام مهناز ارتباط دارد و قصد دارد با او ازدواج کند. به همین دلیل با هم مشاجره لفظی کردیم که ناگهان وحید بطری پر از اسیدی را که از قبل در خانه داشت، از روی میز برداشت و به صورت من پاشید که با او درگیر شدم و بطری مایع اسیدی به صورت و بدن خودش پاشیده ...
چاقوکشی روی دختر موردعلاقه در کلاس درس/کارمند اخراجی که با بمب وارد بانک شد/ عکس عامل بمب گذاری انتحاری ...
پدرش انتقام بگیرم. مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت، اعلام کرد: دختر جوان پس از انتقال به بیمارستان تحت درمان قرار گرفته و گزارش های بعدی حاکی از بهبود نسبی وضعیت اوست. بنا بر اعلام پلیس، متهم دانشجو نبوده و دارای شغل آزاد است که پس از تشکیل پرونده ، برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شده است. وقتی کارمند اخراجی با بمب وارد بانک محل کارش شد / خواسته های شوم زنم ...
قتل آتشین همسر برادر با منفجر کردن کپسول گاز
پنجره خانه برادرم پارک کردم. شیلنگی را که به کپسول گاز وصل کرده بودم، از پنجره به داخل اتاقشان فرستادم و بعد از باز کردن شیر کپسول کبریت کشیدم و فرار کردم. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که صدای انفجار بلند شد به طوری که خودم هم دچار سوختگی شدم. متهم ادامه داد: بعد از حادثه راهی تهران شدم و ارتباط خودم را با بستگان و خانواده ام قطع کردم. متهم گفت: 10 سال از وقوع حادثه گذشته بود که ازدواج ...
برق نگاه پدران برای بازگشت به خانه
... به سراغ پدری دیگر رفتیم که از چرخ روزگار دل پری داشت و با داشتن یک دختر و 3 پسر و همسر سرای سالمندان مونس تنهاییش شده بود. او در جواب این سوال که از ماندن در این مرکز راضی است یا نه گفت: بودن یا نبودن ما در اینجا برای دیگران چه فرقی دارد که حالا راضی باشیم یا نه؟! روزگار که سخت بگیرد دیگر فرقی ندارد کجا نفس میکشی ... گاهی عروس هایم برای ملاقات می آیند و دخترم با تماس ...