سایر منابع:
سایر خبرها
نگاهی به یک مرکز خرید مخصوص ارائه خدمات برای کودکان / فرمانروایی کودکانه
خاصی برای عکاسی ایجاد کردیم تا خانواده ها بتوانند در کنار یک خاطره ویژه یک ثبت متفاوت از آن داشته باشند. در حال حاضر که چند سال از راه اندازی این مجموعه می گذرد می توانم بگویم دیدن شادی کودکان شهرم بیش از هر چیز دیگری موجب اطمینان به کاری که انجام دادیم می شود. معتقدم این حرکت خدمتی است به داشتن جامعه ای شادتر و بچه هایی خلاق تر و پویاتر. وقتی کودکان ما شاد باشند فرزندان این کشور آینده ...
خادم الشریعه: نازی ایرانی نیست
میزبان آن است. درباره اهمیت این مسابقات بگویم که نفر اول آن به فینال مسابقه قهرمانی جهان راه پیدا می کند. از سوی دیگر نفر اول مسابقات قهرمانی جهان که در تهران برگزار می شود نیز دیگر فینالیست قهرمانی جهان خواهد بود. به همین دلیل مسابقات گرندپری را تمام شطرنج بازان حاضر در آن جدی می گیرند. *شما در چند مرحله گرندپری حاضر بودید؟ هر شطرنج باز باید در سه مرحله از پنج مرحله شرکت ...
برخورد با تخلف آقازاده ها را از شاهرخ یاد بگیریم!
. موقعی که از کارش می پرسند می گوید می خواهم از پسری که زیرگوشش زدم حلالیت بطلبم. دور می زند و در مقر مرا پیدا می کند و حلالیت می طلبد و می رود. این مرامش بود که بقیه را دور خودش جذب می کرد. یک روز یکی از بچه ها قصد داشت یک گونی اورکت را ببرد که من متوجه شدم. به شاهرخ گفتم این پسر اورکت ها را در گونی اش گذاشته تا ببرد، چند وقت دیگر سرماست و خودمان نیاز پیدا می کنیم. پسر را آورد و اورکت ها را از گونی ...
باید و نبایدهای روابط خانوادگی
.... خیلی زود فهمیده بودم، بغل بابا قدغن است. مریض شدن را فقط به یک دلیل دوست داشتم، آن هم به خاطر این که وقتی مریض می شدم، پدرم مرا گرم در آغوش می گرفت، می بوسید و دکتر می برد. آن موقع حتی به خاطر زبری ریشش اعتراض نمی کردم. وقت های دیگر، اگر به سمتش می دویدم که مثل مادر، بغل او هم بپرم، جوابم یک چشم غره وحشتناک بود. مادرم همیشه می گفت: بابا خسته است. مزاحمش ...
یک عصر پاییزی با محمود دولت آبادی
.... در عوض روی یک متن کلاسیک کار کردید. کلنل هم به آن سرنوشت دچار شد. چه شد که به این مجموعه بنی آدم رسیدید؟ به خاطر سانسور یا بگیر و ببند و اینها در این سال ها داستان چاپ نکردید؟ نه، واقعا. خسته شده بودم. شما می دانید کاری مانند کلنل یعنی چه، می دانید روزگار سپری شده... چند بار بازنویسی شده؟ سلوک چند بار... واقعا خسته شده بودم. هر آدمی بعد از پایان هر کارش، تعطیلی یکی دو ساله برای خود ...
سه زن، قربانی جنایت سیاه در ارابه شیطانی
درحدود 30 ساله و با قدی بلند بود. از آنجا که چهره موجهی داشت ومن هم عجله داشتم سوار شدم. اما در بین راه به بهانه ترافیک تغییر مسیر داد و پس از رسیدن به محلی خلوت و بدون توجه به التماس هایم، با تهدید چاقو مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و پول ها و طلاهایم را سرقت کرد و متواری شد. از آنجا که هوا تاریک بود موفق نشدم شماره پلاک خودرواش را یادداشت کنم. با شکایت زن جوان پرونده به شعبه نهم دادسرای ...
بازیگر بازگشته از شبکه جم: آنجا یک مشت قالتاق پدرسوخته کار می کنند
سرصحنه فیلمبرداری می برد، یک موزیسین بود. وقتی او را در این وضع می دیدم، ناراحت می شدم و خجالت می کشیدم. اولش فکر می کردم کریمیان چقدر ناسیونالیست است و دارد از ایرانی ها حمایت می کند، اما همان حقوق اندک بچه ها را هم بموقع نمی داد و برخی سه چهارماه حقوق طلبکار بودند. چند وقت پیش، آقای پویان می خواست از من برای بازی در تئاترش دعوت کند، اما به او گفتند فعلا دست نگه دارد. قصد دارم یکی از همین ...
گفت وگو با امپراطور کوزکو!
، سر ضبط ویدیوی محرم خواهرزاده ام که گاهی در ویدیوها هم حضور دارد، بعد از چهاردقیقه که تند و تند یک عالمه حرف زده بودم، در اتاق را باز کرد و من را صدا کرد؛ بعد خودش فهمید اوضاع از چه قرار است و خواست برود؛ گفتم حالا که خراب کاری شد، بیا کارت را بگو! (با خنده) یکی دوبار هم خواستگار پیدا شد؛ یک خا نمی پیام داد و گفت پسرخاله من دوست دارد زنش شوخ طبع باشد، شما یک نشانی بده که ما با خانواده صحبت کنیم و ...
99 ضربه شلاق برای بازیگر تئاترهای کمدی به خاطر آزار و اذیت بازیگر زن در تهران
تئاتر داشتم به سحر علاقمند شده بودم . او هم با میل خودش همراهم به سفر اصفهان آمد. اما آنجا بحث هایی پیش آمد که متوجه شدم با سحر تفاهم ندارم. به همین خاطر به او گفتم از ازدواج منصرف شده ام. سحر تا این موضوع را شنید به تهران برگشت و علیه من شکایت کرد. او به دروغ ادعا کرد که من او را آزار داده ام. در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک های موجود در پرونده بازیگر کمدی تئاتر را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و وی را به جرم رابطه نامشروع به 99 ضربه شلاق محکوم کرد. دیروز این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
دورنمایی از عصر امام عسکری(علیه السلام)
حضرت نوشته بود. تقیه شدید امام عملکرد حضرت در عصر خویش نیز فضای خفقان آن روزگار را نشان می دهد. مسعودی از محمد بن عبدالعزیز بلخی چنین نقل می کند: روزی صبحگاهان در خیابان غنم نشسته بودم، امام عسکری(علیه السلام)از خانه بیرون آمده، می خواست به باب العامه برود. با خود گفتم: اگر فریاد کشم و بگویم: ای مردم این حجت خدابر شماست، او را بشناسید. مرا خواهند کشت. وقتی نزدیک من رسید، با ...
درددل های وحشتناک قاتل قبل از اعدام در مشهد / به هیچ کس رحم نمی کردم!!
نمی کردم روزی زندگی ام به جایی برسد که برای تامین هزینه های آن مرتکب جنایت شوم. آن زمان ازدواج کرده بودم و 3 فرزند داشتم اما وقتی پای موادمخدر صنعتی به زندگی ام باز شد دیگر همه چیز به هم ریخت به طوری که نمی توانستم برای تامین هزینه هایم کار کنم. شرایط سخت زندگی من به جایی رسید که همسرم دست فرزندان مان را گرفت و مرا رها کرد. دیگر من مانده بودم و پیکانی که هر روز خراب می شد. در همین حال خواهرم نیز از ...
اصغر اگر بداند مردهای فاسد به من زنگ می زنند مرا می کشد / این زن ندانسته وارد یک ماجرای زشت شد
از همان بچگی آرزو داشتم مانند پولدارها زندگی کنم اما خانواده ام وضعیت مالی خوبی نداشتند. پدرم کشاورز بود و اعتقادی به درس خواندن دخترها نداشت. به همین دلیل هر سه خواهرم را زود شوهر داد و من هم 14 سالگی پای سفره عقد نشستم. افسوس که همسرم عصبی بود و دست بزن داشت. آنقدر کتکم می زد که دیگر نتوانستم رفتارش را تحمل کنم و طلاق گرفتم و به خانه پدری بازگشتم، اما به قدری حرف و حدیث پشتم درآمد که مجبور شدم دوباره ازدواج کنم و به خانه اصغر رفتم. از همان روزهای اول زندگی به ناچار کارمی کردم اما شغل ثابتی نداشتم و مدام از این شاخه به آن شاخه می پریدم. ...
محمدرضا شجریان در موسیقی کم نظیر است
پس از خروج از چاووش گروه عارف را تشکیل داده بود و آقای سینکی و فرخ مظهری هم تارنوازان گروه بودند. من یک روز پیش آقای شجریان رفته بودم و ایشان از من خواست که به عنوان تکنواز تار به گروه عارف اضافه شوم. من گفتم اگر بچه های دیگر ناراحت نشوند مشکلی ندارد. در آن زمان دستان را کار می کردیم. بعد از آن با اثری در نوا به آلمان رفتیم و کنسرت دادیم. دستان یکی از شاهکارهای آوازی شجریان است. برخی می ...
داستان خواندنی از ماجرای قتل عام کبوتران در فرودگاه قلعه مرغی
: - خدا گواه است در خدمت به مردم نگذاشته ام احدی از من برنجد. لبخندی زد و گفت: اهالی قلعه مرغی به مزاح می گویند – استوار نایب شب هایی که نوبت گشت توهست، شبگردها به احترام تو برای از خانه هاشان پا بیرون نمی گذارند. اما با وظیفه ای که از طرف رئیس پاسگاه به من محول شده آبرو و حیثیتم را در خطر می بینم. حالا به خدمت شما آمده ام تا راه چاره ای پیش پایم بگذارید. پرسیدم: مشکل ...
آقازاده ها لانتوری را ببینند!
آینده چه کاره شوم، همیشه بازیگر شدن را بیان می کردم. هنوز هم فکر می کنم به آرزوی بزرگم نرسیده ام، اما به آن نزدیک شده ام. تا بازیگر شدن راه زیاد مانده است اما از یک جایی به بعد قله آمال و آرزو در راستای دیدت قرار می گیرد. در روزگار کودکی آدم ها به دنبال الگو و قهرمان هستند، برای من یافتن این قهرمان در فیلم ها اتفاق افتاد و با دیدن فیلم های استاد بهروز وثوقی جرقه اصلی عشق به بازیگری در من زده شد. با ...
خاطر خواه خواهرش بودم/ یک شب برادرش عمل زشتی را به من پیشنهاد کرد
کارم دست کشیدم. بیکار بودم و یک روز به دیدن پسر دایی ام رفتم. او مغازه ای دارد و استاد کار ماهری است. درآمدش خیلی خوب بود اما عقل کاملی نداشت. حرف های الکی می زد و یکی از آرزوهایش این بود که روزی به خارج از کشور برود. چون خاطر خواه خواهرش هم بودم، رفت و آمدهایم به مغازه اش بیشتر شد. یک روز گفت اگر پولی به جیب بزنیم، می توانیم برای همیشه به جای دوری برویم و زندگی جدیدی شروع کنیم. موضوع ...
من تحت تاثیر حرف های وسوسه انگیز شدم / تازه فهمیدم دوستم با ارتباط کثیفش با این دختر چه کرده بود!
یک کتک مفصل نوش جان کردم. من تازه فهمیدم این دختر در اثر ارتباطی که با حمید داشته متاسفانه باردار شده است. موضوع را به پلیس گفتم و برای خودم واقعا متاسفم که با چنین فرد فاسدی دوست شده بودم. با این کارابروی چندین و چند ساله پدر و مادرم را به باد دادم. حمید دستگیر شده است و پس از آزمایش های فنی از اتهام باردار کردن دختر جوان تبرئه شدم و فقط باید جوابگوی ...
توطئه شوم یک دختر علیه نوعروس / او هر روز نشانی لباس زیر داماد را می داد و ...
تلفنی نشانی و رنگ آن زیرپوش ها را برای منیژه تعریف می کند.پس از طرح شکایت علیه دختر همسایه روشن شد او از طرف پلیس تحت تعقیب قرار گرفته و در بازجویی ضمن اعتراف به عمل شیطانی اش گفت: چند سالی در همان مؤسسه ای که مرتضی فعالیت دارد همکارش بودم پس از مدتی به او دل بستم اما با بی اعتنایی اش روبه رو شدم و این شکست عاطفی باعث شد کارم را در آن شرکت رها کنم اما نتوانستم این دلبستگی را فراموش کنم تا اینکه ...
راننده پراید چگونه زنان تهرانی را در دام هوس بازی هایش اسیر می کند؟
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، 10 روز پیش زن جوانی با مراجعه به اداره پلیس آگاهی اظهار داشت توسط راننده پرایدی مورد آزار و اذیت و سرقت قرار گرفته است، وی درباره جزئیات این پرونده به مأموران گفت: اوایل شامگاه گذشته (شب حادثه) در جنوب پایتخت برای رفتن به منزلمان منتظر تاکسی بودم که خودروی پرایدی مقابلم ایستاد؛ چون راننده آن چهره موجهی داشت و گمان کردم مسافرکش است سوار پراید شدم؛ در بین راه راننده ...
ماجرای مرد جوانی که به خانه زن شوهردار تردد می کرد/ همسرش چرا این زن را طلاق نمی داد؟
...! آخر دوستی در شبکه های اجتماعی و ملاقات با فتانه در استخر خصوصی چه شد؟ رسوایی بزرگ در یکی بیمارستان های کشور + عکس خاطر خواه خواهرش بودم/ یک شب برادرش عمل زشتی را به من پیشنهاد کرد کار زشت و باورنکردنی تازه داماد در شب عروسی با همسر 16 ساله اش! آن دختر زنگ زد و گفت: شوهرت با مایو قرمز در استخر با من بود! ...
ماجرای باورنکردنی 2 مردی که قربانی ارتباط با یک زن شدند
شده بود.ازاوپرسیدم: اینجا چکار می کنی که با دیدن من ترسید و عقب عقب رفت. به دلیل اینکه پشت بام مان دیوار ندارد همان طور که عقب رفت به لبه پشت بام نزدیک شد.به او گفتم مراقب باش اما او توجهی نکرد. داشت می افتاد که یقه اش را گرفتم، اما دیر شده بود. او خیلی سنگین بود؛ داشت مرا هم با خودش پایین می کشید که یقه اش را رها کردم و دستش را گرفتم که از دستم افتاد.اما به هیچ عنوان او را هل ندادم بلکه ...
روزی مردم در دست شرکت های گردن کلفت
نیاید و کمتر ضرر کنم. گفتم 10میلیون وام ازدواجش را امروز و فردا خرج می کنم و جهیزیه اش را تهیه می کنم. فکر می کند من هم برای خرید عروسی آمده ام. می گوید: نکند جهیزیه ات را ببری در انباری خانه تان. هر طور شده در اتاقت جایش بده. چند وقت پیش انباری همسایه مان را دزد زده بود، همه وسایل برقی کوچک جهیزیه دخترش را با خود برده بود. دوباره به مغازه ای می روم. یخچالی را قیمت می کنم ...
محمود صادقی:صداوسیما اگر میلی نباشد مردم سمت بوق های بیگانه نمی روند/از بوق بی بی سی اعلام برائت می کنم
فرجی داناست. او تاکید کرد: اینها به طور فقهی سعی کردند با مساله عمر ابن حنظله این را اثبات کنند. آنها می گفتند ما با خونمان رهبری امام را پذیرفتیم، نه با آیه و روایت و با خونمان از رهبری حمایت می کنیم. اگر رهبری حکم جهاد بدهد، من در اول صف خواهم بود چنان که در انقلاب و جنگ بودم. من در زمانی که برای ثبت نام انتخابات می رفتم به همسرم گفتم؛ همان طور که از مادرم برای جبهه اجازه می گرفتم. الان ...
گفت و گو با مرد گریان شبکه های اجتماعی
...> خب دیگر مشکلات، زیاد داشته ام. من بچه جبهه و جنگم. رزمنده بودید؟ چندسال؟ 14 ماه سابقه جبهه دارم. من دانش آموز بودم که به جبهه رفتم و در خانواده مان چهار شهید داده ایم. برادرم هم جانباز است. یعنی چندسال تان بود که به جبهه رفتید؟ 17سال. کدام جبهه ها بودید؟ خوزستان و کردستان. چه سال هایی؟ از سال 65 تا زمان آتش بس. پنج مرحله به جبهه رفتم، هی آمدم و ...
برندهای معتبر زمین گیر شده اند
فرزندی به دنیا بیاورید و20 سال در اتاقی در بسته نگهش دارید و بعد از 20 سال، توقع داشته باشید همه جا را بلد باشد. این چگونه امکان پذیراست؟ وقتی صنعت نساجی ما 25 سال است که له شده و چیزی از آن باقی نمانده، نمی توانید از آن توقع داشته باشید. مثل این است که انتظار داشته باشید، من با محمدعلی کلی وارد رینگ شوم. این صنعت فقط استخوان دارد و یک اسم از آن باقی مانده است؛ بنابراین چند سال طول می کشد تا به ...
خاطرات فراموش نشدنی ازدواج در تهران بزرگ
فدایت شوم برای دوستان و آشنایان می نوشت و غلام بچه ها این دعوتنامه ها را می رساندند. روز پیش از عقدکنان در خانه داماد، رخت های نبریده، چادر و چاقچور، روبنده و کفش زردوزی عروس را در بقچه های اطلس و ترمه می پیچیدند و داخل خوانچه می گذاشتند و در خوانچه بعدی کیسه های حنا، رنگ و سدر قرار داشت. در خوانچه سوم 10، 20 جفت کفش زنانه که باید میان کارکنان حمام زنان، جامه دار، آبگیر و... تقسیم شود. خوانچه چهارم ...
مردی که تازه در 80 سالگی داماد شد!
...، افزود: بیشتر از یک قرن با او اختلاف سنی دارم و شنیدن خاطراتش مرا به دورانی می برد که تجربه اش نکرده ام و شنیدنشان برایم هیجان انگیز است. مثلاً سال ها قبل که حافظه بهتری داشت، گوش سپردن به خاطرات بابا حاجی از دوره نوجوانی اش در عهد ناصری که یک چوپان بوده و تا دوره احمد شاه به همین شغل مشغول بوده است، زمان حکومت رضا شاه و جنگ های مربوط به دوره قاضی محمد و قحطی و خشکسالی هایی که تجربه کرده است برایم جذابیت داشت و خوشحال بودم که چنین آدمی در خانواده مان زندگی می کند. بی شک خیرخواهی حاجی است که موجب شده به این سن برسد. ...
گفتگوی جالب با عبدالکریم وصال، شصت سال پس از ورود به پزشکی
پزشکی در سوِئیس شدم چرا بعد از تحصیلاتتان و بعد از 14 سال برگشتید؟ چند دلیل وجود داشت. یکی اراده و خواست خودم بود که حتماً برگردم و یک عامل دیگری که در آن مقطع مشوق خیلی ها برای برگشت دولت حاکم بود که به شدت فارغ التحصیلان خارج از کشور را برای برگشت ترغیب می کرد و شرایط خیلی مناسبی را برایشان مهیا می کرد و همین حمایت ها سبب شد که خیلی ها برگردند. من هم هیچ وقت در قیدوبند این نبودم ...
شبنم فرشادجو و اسرار نامزد آلمانی اش
دچار چالش بشوم. همیشه با این آدم ها مشکل داشتم و نوعی یک دختر هایپر بودم. آیا هایپر بودن برای یک دختر در جامعه تبعات مثبت دارد و یا تبعات منفی؟ همیشه دچار چالش می شدم و برای اینکه بتوانند من را تا حدی کنترل کنند من را برای تیم دو و میدانی انتخاب کردند. در زندگی شخصی هم هایپر بودن تان برای شما دردسرآفرین است؟ همیشه به ضررم بوده است. البته در چند سال اخیر با توجه به سن و سالم کمی آرام تر شده ام. ماهنامه دنیای زنان ...
گزارش | محمود صادقی در دانشگاه شیراز
حنظله این را اثبات کنند. آنها می گفتند ما با خونمان رهبری امام را پذیرفتیم، نه با آیه و روایت و با خونمان از رهبری حمایت می کنیم. اگر رهبری حکم جهاد بدهد، من در اول صف خواهم بود چنان که در انقلاب و جنگ بودم. من در زمانی که برای ثبت نام انتخابات می رفتم به همسرم گفتم؛ همان طور که از مادرم برای جبهه اجازه می گرفتم. الان هم مجلس را جبهه می دانم. مجلس را سنگر و خانه مردم می دانم. خانه ملت و میراث ستارخان ...