سایر منابع:
سایر خبرها
شب عاشورا به دنیا آمد و صد پاره شد
ولی عصر(علیه السلام) متوسل شدم و پس از گریه و زاری فراوان در حال خواب و بیداری به من گفتند ناراحت نباش. به شیراز برو، نماینده ما آقای دستغیب در آنجاست؛ حاجت تو را برآورده می کند. بعد آن شخص خدمت آقا رسید و ایشان بدون هیچ مقدمهای فرموده بود: ناراحت نباش که خودم وجه بیمارستان فرزندت را فراهم می کنم. مبارزات سیاسی او از زمان کشف حجاب شروع شد اما اوج مبارزات این شهید بزرگوار علیه رژیم شاه ...
جمال میرصادقی؛ داستان شصت ساله ادبیات ایران
... یکی، دو جا گفتم. یک بار زمانی که خانه احمد محمود بودم و شخصی که فعلا تمایلی ندارم نام او را بیاورم، مدام جلو روی خودم پیش احمد محمود بدگویی من را می کرد که بله این میرصادقی شما را قبول ندارد و اصلا شما را نویسنده نمی داند و از این حرف ها. من آن جا دیگر تحملم را از دست دادم و به احمد محمود گفتم که مهران رهسپار که آن حرف ها را در بی بی سی در حمایت از شما گفته خود من هستم. تا این را گفتم آن ...
ماجرای راننده ای که خانم های تهرانی را در خیابان های خلوت مورد آزار و اذیت قرار می داد
اینکه وی مسافرکش است سوار بر خودرویش شدم. وی افزود: در مسیر بودیم که راننده مسیرش را تغییر داد و زمانیکه علت کارش را پرسیدم ادعا کرد که ترافیک است و از مسیر خلوتی تری می خواهد مرا به مقصد برساند که ناگهان در خیابان خلوت و تاریک خودرو را متوقف کرد و راننده قوی هیکل با چاقویی که در دست داشت با تهدید به مرگ مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و پس از اقدام شومش طلا و پولهایم را سرقتکرد و مرا در همان ...
پرونده پیچیده زنی که به شوهرش خیانت کرد
کردم اما صبح زود که بیدار شدم، دیدم همسرم خودش را حلق آویز کرده و بلافاصله جسد را پایین آوردم و سعی کردم کمکش کنم اما فوت کرده بود. بعد هم به جاری ام زنگ زدم و گفتم چه اتفاقی افتاده است. دقایقی بعد او و برادرشوهرم آمدند. وقتی برادر مقتول بازجویی شد، جزئیاتی از زندگی برادرش گفت که ظن مأموران را نسبت به همسر متهم برانگیخت. او گفت: موضوع مرگ برادرم را از طریق همسرم متوجه شدم. سر کار بودم که همسرم ...
عروسم به من درس زندگی یاد داد
به غول اعتیاد غلبه کرد. پاک شدن پسرم انگیزه ای شد تا من هم به کنگره بروم. رفتم و بالاخره از شر اعتیاد خلاص شدم. با این که من و پسرانم از مواد پاک شده ایم، اما خودم را در آلوده شدن آنها به مواد مخدر مقصر می دانم. اگر مرا هنگام مصرف مواد نمی دیدند، آن همه زجر نمی کشیدند. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
برای دیدن دوست دخترم به محله شان رفتم / اصلا انتظار چنین رفتاری را نداشتم!
رابطه چند پسر جوان را بازداشت کرده بودند که در ادامه مشخص شد یکی از آنها به نام خسرو عامل اصلی جنایت است. متهم در بازجویی ها گفت: مدتی قبل با دختری به نام شیما که همکارم بود آشنا شدم. اما بعد از مدتی ما به دلیل برخی اختلاف ها قطع رابطه کردیم. امروز هم برای دیدن شیما و صحبت با او به محل شان رفته بودم که ناگهان بچه محل هایشان با قمه و چاقو به جانم افتادند، اصلا انتظار چنین رفتاری را نداشتم و ...
زن بدکاره به مهندس جوان قول ازدواج داده بود / خواستگار نمی دانست او شوهر دارد تا اینکه ...
اطلاعی نداشت. منتظر بودم اجازه بدهد به خواستگاری اش بروم. در این مدت چندبار برایش هدیه خریدم؛ حتی یک مرتبه 700 هزار تومان برایش کارت به کارت کردم. چهارشنبه گذشته با هم قرار ملاقات گذاشتیم. می خواستم تکلیف کار خودم را بدانم. او را سوار ماشین کردم و به راه افتادیم. هنوز چندمتری از آن محل دور نشده بودیم که ناگهان مردی جوان به سمت ماشینم حمله ور شد. او می گفت حسابم را کف دستم می گذارد. او مرا هدف ...
حالا یک شریک قدیمی دارم
با هم حرف می زدیم. یک روز جلوی تلویزیون، روی مبل نشسته بودیم و سریالی را تماشا می کردیم. به تلویزیون خیره شدم و با خودم گفتم می خواهم با او ازدواج کنم. چرا باید فقط این سریال لعنتی را ببینم؟ نمی دانستم با چه کسی باید حرف بزنم. انگار با 70 سال سن باید از کسی اجازه می گرفتم. احساسی که داشتم، عجیب و احمقانه بود. چطور می شود هفت دهه روی این زمین زندگی کرد و هنوز آزادی انتخاب نداشت. یک روز خیلی ...
داستانی الهام بخش برای تحقق رویای کارآفرینی شما
گرچه ممکن است شبیه یک استراتژی احمقانه به نظر بیاید، اما این جلسه یکی از بهترین جلسات در طول زندگی من بود. همه آنچه انجام دادم تسهیم یک ایده کسب و کار بود که من و دوستم در مورد آن صحبت کرده بودیم. برخلاف انتظارم، او ایده من را دوست داشت و خواستار دخیل شدن در آن شد. در 10 دقیقه بعدی جلسه، او خیلی سریع نام عده ای از افراد مشهور را برد و به من گفت که می خواهد من را به هر کدام از آنها معرفی کند. هیجان ناشی از آن، برای من غیرقابل کنترل بود و تلاش می کردم خودم را آرام نشان دهم. وقتی همه چیز بر وفق مرادتان هست و شما انتظار آن را ندارید چه می کنید؟ تشکر کرده و شروع به کار کنید. این توافق به سرانجام رسید و ماه ها کار سخت پیش رو بود. ...
پشت صحنه عجیب جوانی که به خانه خانم متاهل می رفت
در این حادثه نقش داشته است. بدین ترتیب و باتوجه به سایر مدارک به دست آمده بهرام بازداشت شد.وی در تحقیقات ابتدایی مدعی بود که زمان حادثه در پشت بام نبوده است. اما در ادامه تحقیقات اظهارات جدیدی مطرح کرد و گفت: من قتلی مرتکب نشده ام، اما زمان حادثه در پشت بام بودم. شب حادثه هم ساعت 22:15 به خانه آمدم که دخترم از من خواست خرید کنم. زمانی که به خانه برگشتم تصمیم گرفتم برای برداشتن لاستیک به ...
او با دختر خواهر مطلقه من ارتباط برقرار کرد / مجبورم کرد خودم را در اختیار پسران غریبه قرار بدهم!
، او سوخت و جا در جا، مرد و برای همیشه ایّام، دختر دلبندش را در برزخی از مشکلات تنها گذاشت. من هرچند کوچک بودم امّا پیوسته خود را در مرگ مادرم مقصر دانسته و پیوسته شب و روز گریه می کردم. بعد از فوت مادر دیگرهرگز به مدرسه نرفته و خود را به تمامی در خانه حبس کردم. بعد از چهلم مادر، پدرم گلی را به خانه آورد و از همان بدو ورودش به خانه، جنگ و جدل بین من و او آغاز شد. گلی زن بی بند و ...
ایران و افغانستان مثل زن و شوهر هستند!
آن او مرا به کلاس های استاد قصری زاده فرستاد تا آموزش قرآن ببینم. سرکلاس که رفتم یکی از بچه ها خیلی خوب قرآن خواند. از او پرسیدم چقدر کار کردی تا اینطوری بخوانی؟ گفت 7 ماه است. به خودم گفتم من باید خیلی کوتاهتر از این حرفها این کار را انجام ده. اما بعد از 9 ماه تازه توانستم کمی شبیه عبدالباسط بخوانم. شرکت در این کلاس ها مرا با عالمان مذهبی زیادی آشنا کرد که بسیار در زندگی ام تاثیرگذار بودند. ...
پشت پرده شبکه جم از زبان بازیگری که از پیوستن به جم پشیمان شد
احترام می گذاشتند و لفظ استاد را برایم به کار می بردند. هرچند خودم را لایق این واژه نمی دانم و هنوز دارم یاد می گیرم. آنها قرار بود همه مخارج مرا تامین کنند، اما از نوعِ پول دادنشان فهمیدم که مخارج را از حقوقم کم کرده اند. من اعتراضی نکردم، چون همسرم که در ایران بود به من گفت: به آنها بگو مهرم حلال، جانم آزاد. واقعا از شرایط جم داشتم افسرده می شدم و در آن جهنم از بین می رفتم. محیط نامناسب، دوری از ...
فست فود باسُسِ دل پیچه
جلوی اغذیه فروشی جمع شده بودند نگاه کردم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای تنوع در خوردن آمده اند یا برای سیر شدن؟ آقای فروشنده صدایم کرد و غذا را داد و من همانجا با عجله غذا را برسر میزی که چندان هم تمیز نبود، با ولع خوردم و به یاد حرف های سعید افتادم. *** صبح روز بعد با گریه از خواب بیدار شدم و همانطور که در رختخواب نشسته بودم مادرم را صدا زدم. دل پیچه امانم را بریده بود ...
دیدار با شهید نواب صفوی در یک مسافرخانه
که مرا همان جا بگیرند اما موفق نشدند. علی ای حال جنازه را آوردند، ولی به آن صورت استقبال نشد. شاید هم می خواستند ببینند اگر استقبال خوبی می شود، در قم دفن کنند ولی به هرحال، جایگاهش را در تهران درنظر گرفته بودند. من عضو رسمی فدائیان اسلام بودم و به این نام شناخته شده بودم. البته، اینها تشکیلات منظمی برای نام نویسی نداشتند ولی برای کارهای خود برنامه مشخصی داشتند و مثلاً معلوم بود که حجت ...
خطرهایی که در ترکیه در کمین تان است
قتل یک جوان ایرانی را در پی داشت در استانبول رخ داد. این حادثه در آخرین ساعت های روز پنجشنبه هشتم مهرماه در استانبول رخ داد. دو توریست ایرانی چهل و بیست و نه ساله که برای تفریح راهی ترکیه شده بودند، آن شب در یکی از خیابان ها با مردی آشناش دند که وعده داده بود آن ها را به یکی از مکان های تفریحی شهر خواهدبرد. دو جوان با این مرد همراه شدند اما وقتی به محل مورد نظر رسیدند، چند مرد قوی هیکل ...
نقد و بررسی فنی فراری F12 برلینتا مدل 2016 +تصاویر
راننده قرار می گیرد. سایر مشخصات پرفورمنس اف 12 نیز شگفت انگیز هستند: 0 تا 100 در 3.1 ثانیه، 0 تا 200 در 8.5 ثانیه و حداکثر سرعتی معادل بیش از 340 کیلومتر بر ساعت. این موضوع که چگونه مهندسان ایتالیایی می توانند این اعداد و ارقام را بدون کمک گیری از آخرین نسل های توربوها و سوپرشارژرها از این موتور به دست بیاورند به معنای واقعی کلمه شگفت انگیز است. این خودرو یک دور کامل پیست آزمایشی ...
قتل به خاطر 250 هزار تومان
... با ردیابی موتورسیکلت سرقتی، پس از دو سال عمو و برادرزاده ای به نام های احسان و رضا به عنوان عاملان جنایت شناسایی شدند و در ادامه احسان بازداشت شد. احسان در بازجویی ها گفت: شب حادثه با عمویم رضا سوار موتورسیکلت شدیم و به سعادت آباد رفتیم تا مواد مخدر بفروشیم. کنار خیابان ایستاده بودیم که مقتول و دوستش که سوار موتورسیکلت بودند، توجه رضا را به خود جلب کردند. ما دنبال آنها رفتیم تا این ...
گفت و گو با کارگر شرکت واحدی که کتک خورد/ خانواده شهیدم، 14 ماه جبهه رفته ام
روزهای گذشته، مدام اشک ریخته است؛ مثل وقتی که با دست هایی با هم گره خورده و صورتی که درخستگی در آن پیدا بود، نشست روی صندلی و گفت که خسته است و هروقت حرف آن روز، 14 آذر شد اشک به چشمهایش دوید. فدایی حالا 17 سال است که راننده اتوبوس داخل شهری است و سال های گذشته را شب تا صبح روی اتوبوس های بی آر تی خط تهرانپارس - آزادی گذرانده است، با نفسی تنگ که یادگار آن دو سال جبهه در سال های دور جنگ است و ...
چاقوی تیز زورگیری
فرارو- دم در خانه بودم. پایم را گذاشته بودم لای درِ نیمه باز ورودی که بسته نشود. تلفن دستم بود. دستی تیزی چاقو را گذاشت بیخ گلویم و تلفن را قاپید. با عصبانیت گفت زنجیر؟ گفتم ندارم. گفت کیف؟ گفتم همراهم نیست. انگشترم را دید و از انگشتم کِشید. جیب های شلوارم وارسی کرد. چیزی نداشتم. با ته چاقو زد پشت گردنم: "بشین و صدات هم درنیاد". همه این ها در پنج ثانیه و جلوی در نیمه باز خانه مان رخ داد. همین چند ...
علی سرابی؛ جهش از پرده تئاتر به پرده سینما
نسخه ی تئاتری کار کردید؟ خودم عامدانه این بازی را از تئاتر جدا نکردم بلکه تلاش کردم آن را در مدیوم سینما بیاورم و اینکه چقدر موفق بودم را باید مخاطب و منتقدان نظر بدهند. با این حال کماکان فکر می کنم که این اثر باید جور دیگری کارگردانی می شد و تایم آن نباید کمتر از 100 دقیقه می بود، چون مثلا خیلی لحظات را در فیلم می بینم و بعد فکر می کنم چرا تدوینگر یا کارگردان ما مکث یا اکشن را از حرکت ...
ویلچر، نردبانی برای صعود به قهرمانی
ملی راگبی بودم و بیمه نداشتم این موضوع موجب شد تا توجه ها به من بیشتر شود. پس از آن تصادف و بستری شدنم در بیمارستان به دلیل هزینه بالا خبرساز شدم، در آن زمان خیلی از مسئولان متوجه شدند که بازیکنان تیم ملی راگبی بیمه نیستند و این موضوع کمی مسأله ساز شد. چون در بیمارستان بودم چیز زیادی در ذهن ندارم اما در یاد دارم که به دلیل نداشتن بیمه خبرساز شدم و انجمن راگبی هم هیچ حمایتی از من نکرد البته در آن ...
از غر زدن هادی کاظمی تا حضور یک داعشی در هواپیمای بهداد سلیمی + فیلم
به گزارش عصر سیرجان؛ مهران مدیری برنامه “دورهمی” شب گذشته را با موضوع طلاق به روی آنتن برد و در بخش اول برنامه در خصوص مشکلات آمار طلاق صحبت کرد. در بخش بعدی میزبان بهداد سلیمی قهرمان المپیک و جهان در رشته وزنه برداری بود. مدیری درباره ته تغاری بودن سلیمی و هیکل برادر وی سوال کرد و سلیمی گفت: بله ته تغاری هستم البته برادرم جثه کوچک دارد. وی درباره انتخاب رشته وزنه ...
باغم را نمی فروشم تا جایش خانه شهری بسازند
خودشان مشغول بودند. - چرا؟ هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم که زمین و باغم را به غریبه ای بفروشم که او رانمی شناسم. به پسرهایم وصیت کرده ام بعد از مرگم زمین و باغم را نفروشند و پای غریبه ها را باز نکنند تا خانه های شهری شان را اینجا علم کنند. گل محمد مشغول کارش می شود و ملاقه زیبایی را برایم می تراشد. آن را هدیه می دهد. پولش را نمی گیرد. می گوید: عرق جبین ریختن و زحمت کشیدن شرف دارد به دلالی و زمین فروشی! ...
ترک اعتیاد فردی پس از 45 سال مصرف مواد مخدر
با بیان این که از سن 30 سالگی به اعتیاد به مواد مخدر رو آورده است،تصریح کرد:در ابتدا علاوه بر مواد،روزی بین یک تا دوبسته سیگار نیز مصرف می کردم که سالها قبل،سیگاررا نیز کنار گذاشتم. این فرد بهبود یافته از اعتیاد با اشاره به این که دارای سه فرزند (یک پسر و 2 دختر) است،خاطرنشان کرد:در سال گذشته تصمیم به ترک مواد مخدر گرفته و مدتی در این خصوص با خودم کلنجار رفتم و سپس با مراجعه به بهزیستی ...
کاغذ رنگی
رویی می تابید. چهارپایه ی کوچک پلاستیکی را زیر پایم گذاشتم، دودستی میله های پنجره را گرفتم و خودم را بالا کشیدم. هیچ خبری از بابا توی کوچه نبود. همسایه ها بعد از بمبارانِ چند روز پیش شهر را خالی کردند، ولی مامان گفت: ما باید این جا بمونیم. بیمارستان پر از مجروح های جنگی می شه و من و بقیه ی پرستارها باید از اون ها مراقبت کنیم. کاغذرنگی ها را بغل گرفتم و به هال دویدم. دیوار پشت ...
توجه احسان را به خودم جلب کردم - شوهرم از پنهان کاری های من آگاه شد و مرا بلاتکلیف رها کرد
قیمت دیگران را امانت گرفتم. در همان جشن تولد با احسان آشنا شدم. احسان پسر خوب و با معرفتی بود و برای این که در مقابل احسان احساس حقارت نکنم آن شب دروغ های زیادی در مورد وضعیت مالی و سرشناس بودن خانواده ام گفتم. بعد از این که توجه احسان را به خودم جلب کردم، او از من خواستگاری کرد و برای این که دستم رو نشود تصمیم گرفتم تا واقعیت های زندگی ام را به احسان بگویم سپس او عنوان کرد که چیزی به ...
آن شب مچ زنم را با دوست صمیمی ام در پشت بام گرفتم + عکس
اطلاع اخیر در پرونده، سرانجام داوود در ساعت 16:00 روز مورخه 15 آذرماه سال جاری به درگیری منجر به جنایت Crime با علیرضا اعتراف کرد. داوود در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: از چندی پیش بود که متوجه ارتباط همسرم با علیرضا شدم اما بواسطه روابط فامیلی و خانوادگی سعی در پنهان نگه داشتن موضوع را داشتم؛ حتی در چندین نوبت نیز به علیرضا اخطار داده بودم تا اینکه از مدتی پیش، همسرم به من فشار وارد می کرد ...
سرانجام این ارتباط پنهانی به جایی رسید که همسرم پس از ازدواج باز هم ...
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، زن 21 ساله که دست کودک خردسالی را می فشرد و در انتظار تولد دومین فرزندش روزشماری می کرد، دادخواست طلاق را روی میز مشاور کلانتری گذاشت و در حالی که عنوان می کرد می خواهم از همسرم طلاق بگیرم و زندگی خوبی را برای فرزندانم مهیا کنم به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: 2 ساله بودم که مادرم پس از تحمل یک بیماری سخت از دنیا رفت ومدتی بعد پدرم با زن دیگری ...
ماجرای مرد جوانی که به خانه زن شوهردار تردد می کرد - همسرش چرا این زن را طلاق نمی داد؟
از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی شنیدیم.لحظاتی بعد همسرم وارد خانه شد. به دنبال او نیزهمسایه طبقه دوم سراسیمه به مقابل خانه ما آمد و خبر سقوط رضا را داد. آن زمان بود که متوجه شدم صدای مهیبی که به گوش رسیده مربوط به سقوط رضا بوده است حال آنکه تصور می کنم همسرم در این حادثه نقش داشته است. بدین ترتیب و باتوجه به سایر مدارک به دست آمده بهرام بازداشت شد.وی در تحقیقات ابتدایی مدعی ...