سایر منابع:
سایر خبرها
قتل به خاطر 250 هزار تومان
متهمان دیروز به ریاست قاضی متین راسخ پای میز محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول اعلام کردند، پسرمان بی گناه به قتل رسید و حاضر به بخشش نیستیم. حتی برای قصاص هر دو متهم حاضر به پرداخت تفاضل دیه هستیم. رضا که متهم به مباشرت در قتل است، در دفاع از خود گفت: من مرتکب قتلی نشدم و ادعاهای احسان صحت ندارد. شب حادثه من با او نبودم و نمی دانم چرا مرا به عنوان قاتل معرفی ...
قتل برای سرقت موتور
عینی به مأموران گفتند دو نفر با این جوان درگیر شدند و بعد از اینکه یکی از آنها با چاقو ضربه ای بر بدن او وارد کرد موتور این جوان را دزدیدند و رفتند. با تحقیقاتی که پلیس انجام داد، موتور مقتول شناسایی شد و با ردزنی کارآگاهان، متهمان این جنایت بازداشت شدند. در تحقیق از دو متهم مشخص شد آنها عمو و برادرزاده هستند و هیچ شناختی از مقتول نداشتند و برای سرقت موتور او دست به جنایت زده اند. با تکمیل تحقیقات ...
شهید محمدابراهیم همت + تصاویر
ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی ...
نویسنده باید مثل آواز خوان ها سرحال باشد
سال ها معلوم می کند که اثر کسی سست و بی مغز است یا غنی و قوی. شما پس از گذراندن دبیرستان، وارد دانشگاه نبراسکا شدید، تعدادی از داستان های کوتاه اولیه تان درباره مردم آن منطقه بود. این طور نیست؟ بله، وقتی به سوابقم در مجله دانشکده بازمی گردم، چند بار صادقانه اما بسیار ناشیانه تلاش کرده بودم تا داستان تعدادی از آن اسکاندیناویا و کولی های ساکن در نزدیکی مزرعه پدری را بنویسم، در ...
طبل بزرگ جنگ زیر پای بسیجی کوچک
...> نارنجک این است؟! در سنگر نگهبانی یک جعبه جلو رویم بود که به آن می گفتند جعبه نارنجک. من نخستین بار بود که نارنجک را می دیدم. در جعبه را باز کردم متوجه شدم نارنجک است اما برایم عجیب بود که چرا مدل ها و ظاهرشان با هم فرق داشت. برای همین خیلی دوست داشتم یکی از آنها را بیندازم. اما از آنجایی که یک بار به من تذکر داده بودند، می خواستم محتاطانه عمل کنم. شب بعد که باز هم نگهبان بودم خیلی وسوسه شدم یکی ...
پشت پرده جنجال آفرینی های اخیر...
قیمت دلار به بالاترین قیمت در چندسال اخیر ، وضع اسفبار حمل و نقل ریلی و احراز بی کفایتی برخی مسئولین در حادثه قطار سمنان ، ادامه روند تحریم های فزاینده که قرار بود یک سال پیش یکجا لغو شوند ، افزایش آلودگی های زیست محیطی ، قطع گاز در مناطق سردسیر کشور و عناوین بسیاری از این دست از یک طرف نتیجه عینی عملکرد دولت در عرصه های مختلف را بیان می کنند و در عین ناباوری؛ صدور نامه شدیداللحن روحانی که خواستار ...
علیرضا حیدری: آدم سیاست نیستم
میلیون برایم لذتی ندارد. دوست دارم بین پولدارها یک آدم معمولی باشم. اگر بخواهم همچنان در کارهای اقتصادی بمانم، عمرم رفته است. لقب پولدارترین مرده قبرستان به چه دردم می خورد؟ کشتی برایم بلندگویی بود که در اجتماع باشم. حالا دیگر غبطه این را هم نمی خورم که شاید یکی دو مدال بیشتر می گرفتم. اصلا دیگر این بحث ها مهم نیست. شعار هم نمی دهم که چه بسا اگر باز هم سمت کشتی رفته بودم حداقل 5-4 مدال دیگر ...
به نامزدم مشکوک شدم و برای شنیدن حرف هایش پنهانی وسیله شنود گذاشتم
هایت مدرکی هم داری؟ فرهاد در پاسخ گفت: نه من فقط به همسرم شک داشتم و همین شک زندگی ما را سیاه کرد. من نباید سمیرا را می کشتم، اصلاً قصد کشتن او را نداشتم، باور کنید من دوستش داشتم.در پایان جلسه محاکمه قضات وارد شور شدند تا حکم را صادر کنند. گفت و گو با متهم: چرا نامزدت را کشتی؟ همه چیز یک حادثه بود... شغلت چه بود؟ کارگر اداره برق بودم. آیا مواد ...
نیم قرن خاطره بازی با جعفر والی
مدرسه یک سال رد شدم و خیلی هم برایم تلخ بود. نمیتوانستم باور کنم که مثلاً رفوزه شدهام و اصلاً یعنی چه! کلاس نهم را که امتحان دادم و به کلاس 10 رفتم، زد به سرم که بروم هنرستان هنرپیشگی. هنرستان شبانه بود و کلاسهایش چهار بعدازظهر به بعد شروع میشد. گفتند موش تو سوراخ نمیرفت، جارو هم به دمش میبندد. درس و مشق مدرسه را به زور میخواند و حالا میخواهد هنرستان هم برود اما در نهایت مخالفت نکردند. ...
خودکشی جوان تهرانی از طبقه پنجم/ پایان تلخ رابطه نامشروع/ گفت وگو با دختری که خواستگارش او را سر کلاس ...
قرار گرفتم. یک بار قفسه سینه و یک بار سرم را عمل کردند. پزشکان می گفتند واقعا زنده ماندنت معجزه بوده؛ چرا که ضربه ای که به قفسه سینه ام وارد شده خیلی عمیق است و یک جورهایی از پرتگاه مرگ به زندگی بازگشته ام. پزشکی که مرا عمل کرد وقتی برای بررسی وضعیتم بالای تختم آمد به من گفت فکر می کنم خدا به پدر و مادرت رحم کرده که زنده ماندی. با خواستگارت چطور آشنا شدی؟ حدود یک سال پیش به دفتر ...
4خبر ویژه با طعم های مختلف
رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت به خانواده جان باختگان حادثه برخورد دو قطار در سمنان نیز بیان کردند که این حادثه مرا مصیبت زده کرد، قصور و تقصیر و بی تدبیری دست اندرکاران خانواده هایی را عزادار کرد، از مسئولان و دست اندرکاران این مسئله می خواهم از این حوادث دردناک به آسانی عبور نکنند و دغدغه حل ریشه ای این مسائل و امثال آن را در صدر اولویت های خود قرار دهند. برخورد دولت با مشکلات و حوادث ...
حرکت چراغ خاموش برای رهاسازی قیمت ها/ چرا دولت برای برخورد با 387 مدیر نجومی همت نکرد؟!/ صدور مجوز ...
است که نتیجه رسیدگی به آن برای مردم روشن نشد و سؤالات در ذهن مردم باقی ماند. این در شرایطی است که رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت به خانواده جان باختگان حادثه برخورد دو قطار در سمنان نیز بیان کردند که این حادثه مرا مصیبت زده کرد، قصور و تقصیر و بی تدبیری دست اندرکاران خانواده هایی را عزادار کرد، از مسئولان و دست اندرکاران این مسئله می خواهم از این حوادث دردناک به آسانی عبور نکنند و دغدغه حل ...
آرش با دختر خواهرم ارتباط شوم داشت / از در و همسایه ها شنیدم و ...
همان روز که نتیجه آزمایش من را دید، در کمال شگفتی، مرا از خانه اش بیرون انداخت و من باز هم بی سرپناه شدم. مانده بودم که چه کنم! از یک طرف بیماری و از طرفی دیگر نیز بار دیگر بی سر پناهی، گریبان گیرم شده بود! به همین دلیل بی هدف به سوی پارکی روانه شده و چند روزی در آنجا در کنار معتادان کارتن خواب، شبها را به صبح رساندم تا این که سرانجام با عشوه های هدفمند و پنهان کردن بیماریم، توانستم با فردی به نام ...
من عاشق پسر داییم بودم / همدیگر را ملاقات کردیم و من کلید در ورودی مجتمع را به او دادم
زمین را به نام من کرد تا آنها را بفروشم. پس از فروش زمین ها، او 20 میلیون تومان به من داد . چند روز بعد عشرت با من تماس گرفت و مدعی شد زمین ها متعلق به شوهرش بوده و او متوجه فروش غیرقانونی زمین ها شده است. او مرا ترساند و گفت که باید رحمان علی را بکشیم. من ابتدا قبول نکردم اما اصرارهای عشرت و ترس از شوهرش باعث شد که قبول کنم. روز حادثه به خانه آنها رفتم. وقتی رحمان علی وارد خانه شد با چوب ضربه ای به ...