سایر منابع:
سایر خبرها
مهمانداری که در سانحه قطار سمنان مفقود شد
اسکندری شوهرش است. مهماندار 30 ساله ای که در حادثه قطار محور سمنان – دامغان مفقود شد و تا امروز که 17 روز از حادثه می گذرد هیچ خبری از او نیست. پشت تلفن کلمات بریده، بریده پریسا به اشک می رسد. تصویر چهره محمد در لحظه های خداحافظی جلوی چشم هایش است. از آخرین تماس تلفنی شان می گوید: ساعت یازده و نیم شب تلفنی با هم صحبت کردیم گفت قرار بود بروی خانه مادرت اینا، رفتی؟ گفتم آره رفتم. بعد حال سلوا را پرسید ...
متهم مادرکُشی: تحت تأثیر توهم ناشی از شیشه بودم
...> فرهاد پس از این اظهارات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت و چند روز قبل برای انجام بازپرسی، مجدداً به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. فرهاد در این جلسه بازپرسی اظهارات جدیدی مطرح کرد و به بازپرس گفت: روز حادثه برای نخستین بار از یکی از دوستانم در پارک محلمان 5 هزار تومان شیشه خریدم و مصرف کردم، بعد به خانه رفتم و متوجه هیچ چیزی نبودم، در خانه تحت تأثیر شیشه و در توهم ناشی از ...
توطئه شوم یک دختری علیه نوعروس
. بعد برای ادامه کینه توزی هایم با استفاده از همسایگی مان هر بار که از پشت پنجره می دیدم رخت هایی به بام خانه شان آویزان شده، رنگ و فرم لباس های زیر مرتضی را به خاطر می سپردم و یکی دو روز بعد در تماس با منیژه نشان همان زیرپوش ها را می دادم و به دروغ می گفتم که با مرتضی رابطه پنهانی دارم.
مرد چرا زن خیانتکارش را طلاق نمی داد؟
به دنبال این حادثه، بازپرس محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظردرشرق تهران شدند. همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. اما برای اینکه همسایه ها کنجکاونشوند وشک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادرمن است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم ازمغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام ...
هاشمی قبل از انتخابات 84 می گفت دیگر دوره ما تمام شده است/ اثرات برجام که وعده داده می شد محقق نشد/ 80 ...
به گزارش شلمچه نیوز به نقل از مشرق، مهمان برنامه این هفته دست خط یکی از نخبگان سیاسی و فرهنگی کشور و از نخبگان حوزه و دانشگاه هستند که سابقه چندین ساله در عرصه علمی و پژوهشی و سیاسی دارند. در 3 دوره مجالس هفتم، هشتم و نهم را در مجلس شورای اسلامی به عنوان چهره شاخص اقتصادی حضور داشتند. متولد مشهد و 65 ساله هستند و فرد بسیار صریح و جدی و اهل علم هستند. در ادامه مشروح گفتگوی تلویزیونی دکتر مصباحی ...
شرایط دشوار تبلیغ در زمان امام حسن عسکری(ع)/ سامرا به چه معناست؟
بتوانند رقابت بکنند، خدمات می دادند. می گفتند اگر حب امام عسکری داشته باشی نیاز نیست نماز بخوانی. نماز برای چیست؟ نماز سلم سماوات است معراج مؤمن است، می خواهی بالا بروی. وقتی می خواهی به پشت بام بروی نردبان می خواهی که روی پشت بام بروی. پشت بام رفتی که دیگر نردبان نمی خواهی. لذا می گفتند: اگر من باب باشم، نماز تعطیل است! مسئله اباحه گناهان از سوی ابواب وی گفت: مسئله سوم اباحه ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش +عکس
ما نمی رفتند پس چه کسی باید می رفت؟ یک عمر همیشه در عزاداری ها می گفتیم کاش زمان امام حسین(ع) بودیم و ایشان را یاری می کردیم حالا که وقت عمل است بگوییم نه بچه هایمان را نگه داریم در خانه خطرناک است؟ الان هم که علی به شهادت رسیده همسرم و دو پسر دیگرم بخواهند بروند مخالف نیستم. *اینگونه خبر شهادت را شنیدم روز جمعه یعنی فردای شهادت علی همسایه مان عروسی پسرش بود. به عروسم گفتم ...
پشت صحنه عجیب جوانی که به خانه خانم متاهل می رفت
کنجکاونشوند وشک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادرمن است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم ازمغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی شنیدیم.لحظاتی بعد همسرم وارد خانه شد. به دنبال او نیزهمسایه طبقه دوم سراسیمه به مقابل خانه ما آمد و خبر سقوط رضا را داد. آن زمان بود که متوجه شدم صدای مهیبی که به گوش رسیده مربوط به سقوط رضا بوده است حال آنکه تصور می کنم همسرم در ...
چرا متقاضیان فروش کلیه سر از بازار سیاه در می آورند؟
عذرخواهی می کند و ادامه می دهد: من کلیه ام را 50 میلیون فروخته ام. بعد از دو ماه کسی پیدا شد که کلیه ام را می خواست. او از کاری که کرده، راضی است و می گوید: با فروش یک کلیه توانسته ام آبروی خواهرهایم را حفظ کنم و سقفی بالای سرمان خریداری کنم. بعد از مرگ پدر و مادرم همیشه اجاره نشین بودیم و بیشتر درآمد من برای اجاره می رفت. مرتضی بعد از عمل یک ماه استراحت کرده است و بعد آن به سرکارش که بنایی ساختمان است ...
کیانی: بدشانسی های آلومینیوم تمام می شود
نداشتم و در خانه حضور داشتم. اول فصل قرارداد بستم و به خانه رفتم. با فیزیوتراپی و استخر بهبودی ام را به دست آوردم و در هفته دوازدهم قراردادم را ثبت کردم. پیش از این بادران پیشنهاد داشتم اما آقای مهابادی به من لطف داشتند و با توجه به شرایطی که داشتم 20 درصد از قراردادم را پرداخت کردند و این مساله باعث شد بعد از پایان مصدومیت به این تیم بازگردم. وی ادامه داد: اکنون دو بازی است که به ترکیب تیم ...
شهادت امام عسکری(ع) و امامت امام زمان (عج)
به عنوان پرستار و پزشک فرستاد تا ملازم او باشند، و هم چنین به قاضی بن بختیار فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابومحمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابومحمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت ...
قیامت است در سامره، گویی امامی شهید شده است/ سه نشانه امامت امام زمان(عج)
مدائن ببر و به افراد معینی بده و جواب بگیر. آنگاه فرمود: این سفر تو پانزده روز طول می کشد. روز پانزدهم، وارد سُرّ مَن رأی (سامرا) می شوی و می بینی صدای شیون از خانه من بلند است و غسال دارد بدنم را غسل می دهد. من از شنیدن این سخن بسیار متأثر شدم و گفتم: مولای من، اگر این حادثه پیش آمد، امام بعد از شما کیست؟ فرمود: کسی که جواب این نامه ها را از تو طلب کند، امام بعد از من است. گفتم: مولای من ...
مردی که بودنش، مقدمه ظهور بود
، جانشینی و امامت آن حضرت را بیان نمود. به گزارش بولتن نیوز ، امام حسن عسکری (علیه السلام) در (هشتم) ماه ربیع الاخر سال 232 هجری، در مدینه چشم به این جهان گشود و روز جمعه هشتم ربیع الاوّل سال 260 در سن 28 سالگی در سامرّا از دنیا رفت و در خانه اش در سامرا کنار قبر پدرش، به خاک سپرده شد. مادرش اُمّولد بود و ((حدیثه)) نام داشت و مدّت خلافت و امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) شش ...
یک عصر پاییزی با محمود دولت آبادی
بچه های تئاتر آنجا بودیم. این را در خاطراتم با آقای طالقانی هم گفته ام. روزی همسرم به ملاقاتم آمد و گفت حسین برادر کوچکش را از خانه به کمیته برده اند و به او گفته اند به همسر دولت آبادی بگو طلاق بگیرد! چون بنا نداریم محمود را آزاد کنیم. آن زمان زندانی ها را نگه می داشتند و اصطلاحش هم ملی کشی بود. خانمم در آن ملاقات گفت این موضوع را برای اطلاع تو می گویم. نخستین روزی که به ملاقاتم آمد سنگ ...
لحظه وداع ابوالفضل را به خداسپردم
. ابوالفضل سرم را بوسید، دستم را بوسید، پاهایم را بوسید، بغلش کردم، گفتم: مادر اینطور نکن، برو حواست به خودت باشد، به خدا سپردمت. گفت: شما و همسرم را به حضرت زینب (س) سپردم. از زیر قرآن رد شد. دو بار رفت و برگشت. آخرین بار که رفت به دخترم نگاه کردم و گفتم: مرضیه، رفت. خواهر شهید در توصیف وداعش با شهید می گوید: زمانی که ابوالفضل خداحافظی کرد و رفت، خانه ما همان حس و حالی را داشت که ...
بازیگر کهنه کار از سراب جم می گوید
نقاط مختلف کشور، بدترین و توهین آمیزترین حرف ها را به زبان می آورند. من سه ماه و شش روز در آنتالیا بودم، اما حتی یک بار سعید کریمیان (مدیر شبکه جم) را ندیدم. بعد از این مدت به یکی از معاونان او گفتم این فیلمنامه ای که من الان می بینم، کجروی از سیناپس اولیه است. گفت طبیعی است، دو ماه دیگر درست می شود. من گفتم به دو ماه دیگرِ شما اعتماد ندارم و می دانم کار بهتر نخواهد شد. در نتیجه تصمیم به ...
نیره سادات بلوری متولد همدان است. از یک خانواده انقلابی و متدین. خانواده ای که در انقلاب و دفاع مقدس ...
ناراضی باشد. برخی می گفتند گریه کن خودت را بیرون بریز، اما من آرام بودم و گریه و زاری را در خانه دور از چشم نامحرم انجام می دادم. آخرین مرتبه ای که محمدحسین قرار بود اعزام شود دقیقاً بعد از چهلم شهید الوانی بود. شهید الوانی از دوستان و همرزمانش بود. شب قبل از اعزام رفت گلزار شهدا. گفتم این وقت شب کجا؟ خندید و گفت زود برمی گردم. می دانستم که می خواهد کجا برود. او با دوستان شهیدش عهدی بسته بود ...
نگاهی به خدمات و مظلومیت امام حسن عسکری علیه السلام
.... امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست. ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این ...
داستان آموزنده "عبادت در زندان و آزادی برادر"
عسکری علیه السلام دائماً روزها را روزه می گیرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار می باشد. و چون چند روزی به همین منوال سپری گشت ، معتمد به یکی از وزیران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علیّ علیه السلام - برود و پس از رساندن سلام خلیفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش گرداند. وزیر معتمد گوید: همین که جلوی زندان رسیدم ، دیدم الاغی ایستاده ، و مثل این که ...
دردسرهای یک بنگاه ازدواج
من هم 14 سالگی پای سفره عقد نشستم. افسوس که همسرم عصبی بود و دست بزن داشت. آنقدر کتکم می زد که دیگر نتوانستم رفتارش را تحمل کنم و طلاق گرفتم و به خانه پدری بازگشتم، اما به قدری حرف و حدیث پشتم درآمد که مجبور شدم دوباره ازدواج کنم و به خانه اصغر رفتم. از همان روزهای اول زندگی به ناچار کارمی کردم اما شغل ثابتی نداشتم و مدام از این شاخه به آن شاخه می پریدم. تا اینکه یک روز با زن ...
ماجرای مرگ مشکوک زن جوان پس از خرید نان
خانواده اش از من پنهان کرده بودند. روز حادثه من به خاطر امتحانی که داشتم در خانه ماندم تا درس بخوانم و صبح زود همسرم برای خرید نان از خانه بیرون رفت و ساعتی بعد در حالی که من صبحانه را آماده کرده بودم، به خانه برگشت. شهربانو وقتی وارد خانه شد، گفت حالم بد است و به اتاقش رفت و خوابید. چند ساعتی گذشت، اما او بیدار نشد تا اینکه به سراغش رفتم و متوجه شدم نفس نمی کشد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و وقتی ...
از کلاس اول ابتدایی کار کردم
به دلیل علاقه ای که به کارهای هنری داشتم، خیلی زود از محله آسیه آباد جدا شدم؛ محله مان عجیب و غریب بود و بچه های به اصطلاح شری داشت اما من به کتاب و هنر علاقه مند بودم و فازم اصلا با دیگر بچه ها جور نبود. پدر و مادرم هم مانع کارم نشدند.آن زمان وضعیت اقتصادی مردم خوب نبود اما به اندازه امروز شرایط را سخت نمی گرفتند. ما با قناعت بزرگ شدیم و خودمان را با شرایط سازگار کردیم برای همین هرچند تعدادمان ...
بازیگر جم: یک مشت قالتاق در جم کار می کنند
حتی یک بار سعید کریمیان (مدیر شبکه جم) را ندیدم. بعد از این مدت به یکی از معاونان او گفتم این فیلمنامه ای که من الان می بینم، کجروی از سیناپس اولیه است. گفت طبیعی است، دو ماه دیگر درست می شود. من گفتم به دو ماه دیگرِ شما اعتماد ندارم و می دانم کار بهتر نخواهد شد. در نتیجه تصمیم به ترک شبکه جم گرفتم. اگر جوانانی که قصد رفتن به این شبکه را دارند، فقط ده دقیقه با من بشینند و صحبت کنند، آنها را ...
اثبات بی گناهی پسر دانشجو در سرنوشت شوم یک دختر - آزمایش ژنتیکی رازگشا شد
پسر دانشجویی که سرنوشت شوم یک دختر بهگردن او افتاده بود، پس از آزمایش های ژنتیکی بی گناه شناخته شد. به گزارش پرونده، پسر جوان نمی دانست همکلاسی اش حدود چهار ماه قبل چه بلایی سر دختری درآورده است. او از حدود یک ماه قبل و درست هنگامی که همه همکلاسی هایش سخت مشغول درس خواندن بودند تا امتحانات دانشگاه را با موفقیت پشت سر بگذارند، اسیر یک رابطه مجازی شد و برای خودش گرفتاری بزرگی ...
درددل های وحشتناک قاتل قبل از اعدام در مشهد / به هیچ کس رحم نمی کردم!!
نمی کردم روزی زندگی ام به جایی برسد که برای تامین هزینه های آن مرتکب جنایت شوم. آن زمان ازدواج کرده بودم و 3 فرزند داشتم اما وقتی پای موادمخدر صنعتی به زندگی ام باز شد دیگر همه چیز به هم ریخت به طوری که نمی توانستم برای تامین هزینه هایم کار کنم. شرایط سخت زندگی من به جایی رسید که همسرم دست فرزندان مان را گرفت و مرا رها کرد. دیگر من مانده بودم و پیکانی که هر روز خراب می شد. در همین حال خواهرم نیز از ...
داستان خواندنی از ماجرای قتل عام کبوتران در فرودگاه قلعه مرغی
با خودم می گفتم وقتی ژاندارم ها در خانه های مردم کبوتری را که توی هر سوراخ سنبه ای پیدا می کردند چطور دل شان می آمد کله اش را بکنند و من که طاقت دیدن نداشتم سرم را بر می گرداندم تا جان کندن شان را نبینم. این تازه اول کشمکش من بین وظیفه و انسانیت بود. دو سه روز بعد از سرکار به خانه که برگشتم در ایوان منزل یک جفت کبوتر تازه وارد دیدم که بادیدن دو جوجه کفتر و مادرشان از روی دیوار پر زده اند و آمده ...
عامل جنایت سعادت آباد اعترافش را پس گرفت
آنها به من قرص اکس که آبی رنگ بود فروخت. من هم قرص را مصرف کردم و بعد از آن حالم بد شد. وقتی به خانه سیامک آمدم خوابیدم. نیمه های شب بود که از خواب بیدار شدم ودرحالی که تعادل نداشتم دست به جنایت زدم. به دنبال اعتراف های مرد میانسال، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت اما دیروز زمانی که برای تکمیل تحقیقات به شعبه ششم دادسرای جنایی تهران منتقل شد اظهارات عجیبی مطرح کرد. شهرام به بازپرس محسن مدیر ...
ماجرای باورنکردنی 2 مردی که قربانی ارتباط با یک زن شدند
، بازپرس محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظردرشرق تهران شدند. همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.اما برای اینکه همسایه ها کنجکاونشوند وشک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادرمن است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم ازمغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی ...
قاتل در دقیقه نود قتل را منکر شد
کارآگاهان جنایی موفق به شناسایی مخفیگاه مرد میان سال شدند و او را دستگیر کردند. متهم در تحقیقات پلیسی به قتل سیامک اعتراف کرد و درباره انگیزه جنایت گفت: مدت ها بود که بیکار بودم تا اینکه سیامک برایم کار پیدا کرد اما شب ها جایی برای رفتن نداشتم. به خاطر اعتیادم هر جا که می رفتم بعد از چند روز بیرونم می کردند. تا اینکه به خانه سیامک رفتم و شب ها آنجا می ماندم. شب قبل از حادثه برای خریدن قرص متادون به ...