سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مصباحی مقدم از تفاوت های علم الهدی با پدرش/ناطق نوری دیگر به جامعه روحانیت بر نمی گردد
... سال 51 عقد کردیم و در سال 52 به خانه آوردیم. خطبه عقد را چه کسی خواند؟ خطبه عقد را مرحوم آیت الله سید علی علم الهدی، پدر آقای علم الهدی خواندند. من شاگرد ایشان بودم.وقتی که در مشهد بودم. شاگرد پدر آقای علم الهدی بودم. ویژگی ایشان همانند آقای علم الهدی بود؟ با حرارت و ... خیر. متفاوت بودند. بسیار آرام و نرم و بسیار هم خواستنی بودند. البته درسی که من ...
اظهارات صریح مصباحی مقدم درباره مسائل سیاسی و اقتصادی و زندگی شخصی اش
...: ده هزار تومان وجه رایج ایران که سه هزار تومان نقدی پرداخت شد و هفت هزار تومان بر ضمه. شرط خاصی نبود؟ مصباحی مقدم: پدر خانم من شرط کردند که در صورتی که راه باز شود سفر کربلا هم باشد. انجام دادید؟ مصباحی مقدم: به حمدالله تا کنون بیش از 15-10 سفر رفتیم. حاج خانم اهل فعالیت اجتماعی هم هستند؟ مصباحی مقدم: خیر.خانه دار هستند و بسیار هم ...
دارویی که بلای جان صاحب خود شد؟!
عیادتش رفتم دیدم ، بسیار بدحال است و به پسرش می گفت: اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور برای خانه مصرف کنید تا من به خوب شدن یا مردن، راحت شوم! گفتم: این چه حرفی است می زنی؟! دیدم آهی کشید و گفت: من سرمایه زیادی داشتم و قصه پولدار شدن من این بود که یک سال مرضی در کربلا شایع شد، علاج آن را دکترها منحصر به آب لیموی شیراز دانستند، آب لیمو هم گران و کمیاب شد. نفسم به من گفت؛ به ...
کاغذ رنگی
می نویسم و مامان هم زخم مجروح های جبهه را پانسمان می کند. چایی و عسل را پس زدم. خودم را روی رخت خواب انداختم و گفتم: مامان من می تونم خونه تنها بمونم. نگران نباش، بابا یادم داده چه جوری پناه بگیرم و مراقب خودم باشم. مامان زیرچشمی نگاهی به ساعت انداخت. کلید خانه را کف دستم گذاشت، کیفش را برداشت. پیشانی ام را بوسید و به بیمارستان رفت. روی نوک پایم دنبال مامان راه ...
یک عصر پاییزی با محمود دولت آبادی
پدر شده اند. دیگر لازم نیست آن بچه پدرش را سر کوچه بگذارد تا بمیرد. کافی است سری به کهریزک بزنید و ببینید چه کسانی، در حالی که سرپا هستند آنجا سپرده شده اند. بچه های شان آنها را سپرده و رفته اند. کدام پدر و مادر را در طبقه متوسط می بینید که چند تا از بچه های شان مهاجرت نکرده باشند. آنها حتی اگر با خانواده شان هم رفته باشند، باز بی پدر شده اند. در این چندساله تراژدی هایی در مقوله فقدان پدر رخ داده ...
صداوسیما اگر میلی نباشد مردم سمت بوق های بیگانه نمی روند/شنبه به دیدار رییس قوه قضاییه می روم
فرجی داناست. او تاکید کرد: اینها به طور فقهی سعی کردند با مساله عمر ابن حنظله این را اثبات کنند. آنها می گفتند ما با خونمان رهبری امام را پذیرفتیم، نه با آیه و روایت و با خونمان از رهبری حمایت می کنیم. اگر رهبری حکم جهاد بدهد، من در اول صف خواهم بود چنان که در انقلاب و جنگ بودم. من در زمانی که برای ثبت نام انتخابات می رفتم به همسرم گفتم؛ همان طور که از مادرم برای جبهه اجازه می گرفتم. الان ...
اگر ننویسم می میرم...
رنگ و رو رفته ای به اسم سجل میلادم به بیستمین روز از اولین ماه گرم تابستان به آن زمان که 1320 سال از سفر پر خطر محمد (ص) از مکه به مدینه می گذشت رقم خورده است. و حتم دارم حقیقت در این میان گم گشته است... ...من، یازدهمین فرزند پدر و مادرم بودم. پیش از من، ده تای دیگر، همه مرده بودند. فقر و ناداری و نبود بهداشت، دارو و درمان، علت های اصلی مرگ و میر شمرده می شد. آ شیخ اسماعیل، بر بلندای بام ...
3 دختر دارم ولی آنها نوه پسر می خواهند!
همیشه استرس داشتم که اگر در آینده فرزندم پسر نبود، باید چه کار کنم. آنها طوری صحبت می کردند که انگار دختر را به حساب نمی آورند. این رفتارشان مرا عذاب می داد تا این که باردار شدم و یک دختر به دنیا آوردم. پدر و مادر کامیار وقتی متوجه شدند فرزندم دختر است، به دیدنش هم نیامدند. آنها از همان روز اول اصرار کردند که هر طور شده باید دوباره مادر شوم و این بار یک پسر به دنیا بیاورم. وقتی برای بار دوم باردار ...
آیا "رؤیت مهدی" در زمان غیبت کبرا ممکن است؟
بسیار مهم در این جا آن است که هر کار عجیب و غریبی که از افراد مختلف صادر می شود کرامت به حساب نمی آید؛ زیرا چه بسا انجام دهنده آن مرتاضی باشد که یا اصلاً ایمان به خدا و رسول او و روز واپسین ندارد، یا این که از راه های حرام و غیرشرعی هم چون سِحر، به این قدرت رسیده باشد. بنابراین به صرف خارق العاده بودن یک عمل نمی توان به پاکی و صداقت شخص، رأی داد. در بحث مدعیان دیدار با حضرت مهدی نیز همین ...
سلاح مدرن و ضد آمریکایی پوتین+عکس
پایگاه خبری ریشه : در چنان زمهریری شکفتن یک برند رسانه ای سبز برای رئیس جمهور و لادیمیر پوتین و تیم جدید رهبری روسیه واقعا غنیمت بود، به ویژه که این اتفاق در زمستان رسانه ای جهان تک قطبی در فضای پسایازده سپتامبر رخ می داد؛ دورانی که بوش و جنگ سالاران نو محافظه کار کاخ سفید به روز سی ان ان، فاکس نیوز و بی بی سی، صبح تا شب در حال رژه رفتن روی اعصاب مردم دنیا بودند. آن روز خانم ...
او با دختر خواهر مطلقه من ارتباط برقرار کرد / مجبورم کرد خودم را در اختیار پسران غریبه قرار بدهم!
خاله- مادر گلی- گریه کنان به خانه مان آمد و به مادر گفت:" به خدا شرمنده تم آبجی. من اصلا فکر نمی کردم گلی بخواد قاپ شوهر تو رو بدزده!" و مادر در حالی که مانتوی خود را می پوشید، گفت:" خواهر جان، مقصر گلی نیست ، مقصر شوهر نامرد منه! چندان مهم نیست چون آرش خیلی قبل تر از اینها برام مرده بود!" مادر همان روز درخواست طلاق داد و وقتی پدر به خانه آمد به او گفت: " من امروز رفتم دادگاه آرش، چاره ...
همسرم پول هایی که به زحمت در می آوردم را با مردی دیگر خرج می کرد و خوش می گذراند!
فامیل را ردیف کرده و برای خودش نقشه می کشید. برای مرد، زن گرفتن از خرید یک کت و شلوار هم ساده تر به نظر می رسید. شاید او وقتی می خواهد لباس یا کفشی بخرد بیشتر از این حرف ها حساسیت به خرج می دهد. بعد از طلاق فهمید چه بلایی سرش آمده است. او زخم خورده شلاق بی معرفتی و خیانتی شوم شد که تاب و توانش را برید و امان از کف داد. خانواده مرد جوان از روز اول می گفتند عادی و منطقی زندگی کن ...
مصاحبه به میشل توبور؛ نویسنده ای که دو هزار کتاب نوشت!
با کمال فروتنی و بزرگواری مرا به حضور خود پذیرفت. برای من که در دوران دانشگاه کتاب های میشل بوتور را به عنوان نویسنده سبک رمان نو خوانده و روی آن کار کرده بودم این دیدار هیجان و شعف زیادی داشت. در روستایی به نام لوسنژ (Lucinges) در دل کوه های آلپ فرانسه، در نزدیکی مرز سوییس (ژنو) زندگی می کرد. بار اول ندانستم باید چکار کنم و چه بگویم، پس از هر دری با او سخن گفتم. مرا به ناهار در ...
مورد عجیب ویلیام شکسپیر
دنیا ترجمه شده اند و آثارش بیش از هر نویسنده دیگری به روی صحنه رفته اند. اگر نام نمایشنامه های مطرح شکسپیر را از مردم انگلستان بپرسید، خیلی ها به شما پاسخ درست خواهند دارد. برخی حتی بخش هایی از این متون را از حفظ هستند و عده ای دیگر، می توانند اشعار او را از حفظ برایتان بخوانند. ولی اگر از کسی درباره زندگی شخصی شکسپیر چیزی بپرسید، احتمال این که تنها این جواب را- آن هم در خوش بینانه ترین ...
هاینریش بُل، راوی ابدی عقاید یک دلقک
از دست داده، با تکنیکی تاثیرگذارانگار به رحِم مادر بازگردانده می شود. موضوع رمان خانه بی سرپرست کلیسا است و زنان باقی مانده از جنگ. بیلیارد در ساعت نه و نیم شرح و جستجوی ریشه های فاشیسم از جنگ جهانی اول است تا جنگ جهانی دوم در سه نسل. عقاید یک دلقک ترسیم اجتماعی پس از جنگ است، نقش و قدرت مجدد بازماندگان دوران نازیسم، نقش تعیین کننده کلیسا و در این میان مردی که در زندگی شخصی اش واداده و ...
بالابردن سطح اخوت اسلامی آخرین قدم برای ظهور/ نیاز اول امروز جامعۀ ما بالابردن سطح فرهنگ برادری است/ ...
برادری را 60 روز راه ندادند گروهی از محبّین اهل بیت و شیعیان امام رضا(ع) جهت ملاقات آن حضرت به در خانۀ ایشان رفتند و به خدمتکار ایشان گفتند: ما گروهی از شیعیان هستیم و آمده ایم تا حضرت را زیارت کنیم اما حضرت به آنها اجازۀ ورود ندادند . باز اصرار کردند ولی به آنها اجازه داده نشد و آنها تا شصت روز انتظار کشیدند. بعد از شصت روز پرسیدند: چه خطایی از ما سر زده است که مورد غضب حضرت قرار گرفته ایم ...
مردی که کف توالت عمومی می خوابید و میلیاردر شد!
...> می گوید وقتی بچه بودم دردهای زیادی کشیدم که بچه هایم نباید به آن سرنوشت دچار می شدند . وقتی پنج ساله بودم یک تصمیم گرفتم. که بچه هایم بدانند پدرشان که بوده است. بقیه سرنوشتم خوب پیش رفت چون انتخاب هایم درست بود. مادر الهام بخش کریس گاردنر در میلواکی٬ ایالت ویسکانسین٬ به دنیا آمد و هیچ وقت نفهمید پدر واقعی اش کیست. در فقر و با مادری به نام بتی جین و ...
فیلم مسافران چه می گوید؟/ دانش بسیار یا وهم گرایی/ آیا سمبل های نهفته در فیلم برای تبلیغ فرقه های مجعول ...
...> صحنۀ تصادف نشان داده نمی شود، اما ما با گزارش ستوان فلاحی افسر راهبان (آتیلا پسیانی) متوجه می شویم که یک تریلی نفت کش در جاده کوهستانی با آنها تصادم کرده است و راننده و کمک راننده اش به نام های یاوری و حیدرپور دستگیرشده اند. عروسی در خانۀ دو اشکوبۀ عروس به نام ماهرخ معارفی (مژده شمسایی) برگزار می شود. پدر و مادر او، در قید حیات نیستند و لذا ماهرخ با خانم بزرگ (جمیله شیخی) زندگی می ...
از روزی که منشی شدم هر 2 مدیر شرکت با من ارتباط شوم برقرار کردند و مخفیانه فیلم گرفتند تا اینکه ...
صورتش کشید و اشک چشمانش را پاک کرد و گفت: به راستی شما می توانید به من کمک کنید. فایده ای داره؟ دیرنشده؟ خنده ای پرمعنا کردم و گفتم: ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است. باز هم سکوت کرد. سرانجام پس از مدتی لب به سخن گشود. هیجده ساله بودم که خبرهای رسیده حکایت از قبول شدنم در دانشگاه داشت. از بچگی عاشق کارهای فنی بودم با آنکه کارهای فنی زیاد با سیستم بدنی ما خانم ها هماهنگ نیست اما من از ...
فیلم های الکی، ترس های واقعی!
، بیان واژه ها یا عملیات پیچیده ذهنی نیست. به آرامی صحبت کردن، نوازش کردن و در آغوش گرفتن، به کودکان آرامش می دهد. همان کودکانی که می گفتند، بیان جمله توضیحی این تصاویر واقعی نیست هیچ کمکی برای کم کردن ترسشان نمی کند، توضیح دادند وقتیاز تماشای فیلمی می ترسند، خوردن یک خوراکی یا در آغوش گرفته شدن توسط پدر یا مادر و لمس کردن اسباب بازی به آرامش آن ها کمک می کند. موضوعی که این پژوهش مطرح می کند، این ...
برخی آداب و رسوم جالب ازدواج در تهران قدیم
ماه مصادف با امامت صاحب الامر(عج) بود و یکی از دستوراتی که سینه به سینه نقل شده و دیگران را به آن ترغیب می کرد، ماهی بود که در آن خواستگاری، عقد و عروسی و خانه خریدن ها شروع می شد و سرانجام خوشی داشت؛ البته در ماه ربیع الثانی نیز عقد و عروسی انجام می شد، ازاین رو، پس از محرم و صفر که ماه های بدشگون و عزاداری بود، با فرا رسیدن ربیع الاول و ربیع الثانی، خانواده های دختردار تهرانی گوش به زنگ بودند ...
مهمانداری که در سانحه قطار سمنان مفقود شد
بوده تصادف کرده. من خندیدم و گفتم مگر قطار هم تصادف می کند؟ دیدم جدی حرف می زند. بعد بقیه خانواده تماس گرفتند و گفتند که توی اینترنت دیده اند که قطار محمد تصادف کرده. حالا پدر و مادر محمد به خانه پسرشان قاسم رفته اند و آنجا زندگی می کنند. همسر محمد می گوید در این 17 روز خانه آنها هر روزش عاشورا شده در حالی که در دل آرزو می کنند که ای کاش در خانه باز شود و او تمام قد در آستانه آن ظاهر شود. ...
باید و نبایدهای روابط خانوادگی
گفت لازم نیست. رابطه ای که می دیدم، صرفا یک رابطه کاری و گاه حتی مثل رابطه ارباب و رعیتی بود. بابا می پرسید، این کارها انجام شده؟ آن کارها انجام شده؟ اگر انجام نشده بود، گاه همه را توبیخ می کرد. من، خواهرم و مادر، همه را با یک لحن توبیخ می کرد، اما اگر انجام شده بود، معمولا پاداش یک لبخند کوچک بود. بزرگ تر که شدم، از مادر پرسیدم چرا ازدواج کرده ای. او می گفت: ازدواج خوب است، پدرتان ...
بچه هایی که خواب ندارند
و عیال او همان دشمنان او هستند. گفت یادت می آید زن فلان معتاد از او طلاق گرفت و پسر ماند و مادر بزرگ و بابای معتاد؟ روزی بابای شیشه ای موتوری را خرید و پسر از دیدن موتور خوشحال شد پسر سوار موتور شد تا با بابای معتادش دوری بزند. باهم رفتند ولی در برگشت فقط بابا بود و دست و لباس های خونین. پرسیدند پسرت کو؟ گفت دشمنم را کشتم! واقعا این اعتیاد چه می کند؟ گفت حاج آقا شرع ...
از کلاس اول ابتدایی کار کردم +عکس
خرید و راننده تاکسی شد. پدرم بیسواد بود اما بشدت به شعر علاقه داشت. ما خانواده ای عرب زبان بودیم اما پدرم تعلق خاطرش به اشعار فارسی و بختیاری بود. مادرم خانه دار بود و همه عشقش 9 بچه ای بود که داشت؛ شش دختر و سه پسر که من از همه آنها بزرگ تر بودم. زندگی در خانواده ای که پدر کارگر بوده، باید سختی ها و شیرینی های خود را داشته باشد؟ بزرگ می شدیم بدون این که سخت بگیریم یا شرایط ...
چیچیچ: وطنم ای شکوه پابرجا...
سالگی به عنوان جوان ترین عضو تیم والیبال جوانان یوگسلاوی انتخاب شدم و در 15 سالگی برای تیم ملی بزرگسالان بازی کردم. اولین قرارداد؟ در 16 سالگی با بزرگ ترین تیم والیبال زنان یوگسلاوی یعنی ستاره سرخ بلگراد. بدترین دوران؟ جنگ و تحریم اقتصادی و فروپاشی یوگسلاوی سابق و تجزیه کشور. سال هایی که در زندگی ورزشی ام وقفه ایجاد کرد اما همچنان به دنبال موفقیت بودم. ...
پیامک تبریک آغاز امامت امام زمان(عج)
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ هرساله مورخ هشتم و نهم ربیع الاول پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، شیعیان جهان، آغاز امامت ولی عصر(عج) را جشن می گیرند. به همین مناسبت پیامک های مناسب برای تبریک این شب فرخنده را در ادامه قرار داده ایم : آغاز گشته امامت مهدی موعود روشن کنید شمعها و عود برای آمدنش دعا کنید ...
همه چیز درباره نهم ربیع الاول
پدرم عازم ایران بود در کرمانشاه توقف کرد. پدرم گفت: قافله ما غروب رسید کرمانشاه. وحشت کرده بودم، چون آن زمان وضع کرمانشاه و کردستان روی قاعده شیعه و سنی گری خیلی بد بود. اتفاقا آن شاگرد سنی را دیدم. مرا با خود به خانه اش برد. خیلی هم پذیرایی کرد. آخر شب بهم گفت: آقا ما جلسه ای داریم شما هم بیایید برویم. پدر می گوید: مرا بردند آن جلسه. دیدم آن سیبیل گنده ها دارند می آیند. تعجب کردم چه خبراست؟ ترسیده ...
انار، ویلچر، عصا و...
. یک بار هم کلاس طراحی رفته، اما کلاس رفتن برایش سخت است. می گوید: من دوستان خوبی توی مدرسه دارم، اما ترجیح می دادم حتی توی خانه درس بخوانم و امتحان بدهم. این کار برایش امکان پذیر بود، اما مادر و پدر اصرار داشتند او از خانه بیرون برود و در مدرسه درس بخواند. سارا می گوید: آن ها مشکلات مرا ندارند. نمی دانند زنگ تفریح از همان چند تا پله ی کوتاه حیاط بالا و پایین رفتن چه قدر سخت است؛ مخصوصاً ...
گفت وگو با دختری که خواستگارش او را سر کلاس دانشکده با چاقو مجروح کرد
پیش رفته و حالا زنده بودنش را تنها یک معجزه از سوی خدا می داند. روز گذشته با این دختر 21ساله در بیمارستان ملاقات کردیم و او در گفت وگو با همشهری از روز حادثه گفت و از اینکه می ترسد پدرش برای پرداخت هزینه های بیمارستان به دردسر بیفتد. روز حادثه می دانستی که خواستگارت وارد دانشگاه شده است؟ نه، من خیلی وقت بود خط موبایلم را عوض کرده بودم و خبری از او نداشتم. آن روز وحشتناک(غروب ...