سایر منابع:
سایر خبرها
پیشنهاد همسر فوتبالیست ایرانی به مهران مدیری/ نیما مسیحا راز بزرگ زندگی اش را برملا کرد!
، پیرامون پایین بودن فعالیتش در سینما اظهار داشت: بعد از همکاری در فیلم سینمایی معجزه خنده وارد هر دفتر فیلم سازی که می شدم، همه من را با همان نقش دختر دیوانه می خواستند و متاسفانه دچار درد کلیشه شدم. به گفته استادم گلاب آدینه کمی از دنیای بازیگری در سینما فاصله گرفتم و الان تمام پتانسیلم را به روی کارگردانی تئاتر متمرکز کرده ام و یک نمایشنامه دارم که خوشحالم می شوم شما آن را بازی کنید. ...
رضا صادقی چگونه ستاره شد؟
، یعنی امید. این را نوشتم و یک ملودی خیلی آرام هم روی آن گذاشتم. این قطعه را ضبط کردم و با چند قطعه دیگر مثل نامون دری جیپسی کینگز را خواندم و با بچه ها فکر کردیم الان دیگر وارد گرمی می شویم. این آهنگ ها را با سختی و با آن ضبط های قرمز که یک میکروفون داشت ضبط کردیم و آن را بردم به یک نوارفروشی در بندرعباس. الان دقیقا یادم نیست کجا بود اما اسم مغازه اش Maxel بود. رفتم آنجا و آلبومم را ...
دوستم او را باردار کرده بود ولی گناهش گردن من افتاد!
کتک مفصل نوش جان کردم. من تازه فهمیدم این دختر در اثر ارتباطی که با حمید داشته متاسفانه باردار شده است. موضوع را به پلیس گفتم و برای خودم واقعا متاسفم که با چنین فرد فاسدی دوست شده بودم. با این کارابروی چندین و چند ساله پدر و مادرم را به باد دادم. حمید دستگیر شده است و پس از آزمایش های فنی از اتهام باردار کردن دختر جوان تبرئه شدم و فقط باید جوابگوی ارتباطم در فضای مجازی با این دختر باشم. ایران 110 ...
با موش ها اخت شده بودم / صاحبکارم گراس می کاشت و ...
کشیدم خیلی مزه داد. آن هم در حالی که من قبل از حشیش کشیدنم، سیگار می کشیدم؛ اما هیچوقت به احترام خانواده ام جلوی آنها سیگار نکشیدم. سرکار که رفتم، باز همین داستان بود. صاحب کارم بساز بفروش بود، خودش نماند و برادر زنش را فرستاد جای خودش که عملی بود و تریاک می کشید. تا یک سال و نیم این مرد رفقایش را جمع می کرد و دسته جمعی با هم تریاک می کشیدند. خب آدم است خوشش می آید دیگر. من هم به هوای آنها رفتم و خلاصه تریاک کشیدم. بعد از مدتی دیدم تریاک حالم را خوب نمی کند و دوباره رفتم سراغ حشیش. آن موقع جوان بودم و خیلی نشان نمی داد که مواد مصرف می ...
دختر جوان به من گفت: حس عجیبی که قبلا تجربه نکردم را به تو دارم!
نگه داشتم و به همسرم گفتم: چند دقیقه بیرون می روم... و با سرعت خانه را ترک کردم و به کوچه رفتم و گفتم: خانم، من با شما نسبتی ندارم. ما عقد کردیم تا کارت راه بیفتد، بعد هم شما از من جدا شدید.... سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم اما او دستم را خوانده بود و بین حرفم آمد و گفت: من طبق اسناد محضری همسر تو هستم. مرا انکار کنی، مدارک محضری را که نمی توانی! در حالی که بشدت عصبانی بودم فریادزنان ...
به شوهرم گفتم با مرد غریبه ارتباط شوم دارم و او ... / رفتار دوست پسرم خیلی کثیف بود اما...
زن 29 ساله در حالی که عنوان می کرد تنها یک لبخند بی معنی روزگارم را به جایی کشاند که همه چیزم را از دست دادم، به کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت رشد کردم و پدرم با کارگری تنها می توانست شکم ما را سیر کند به همین خاطر هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند دیپلم بگیرند و هر کدام از آن ها در مقطعی ترک تحصیل می کردند. من هم تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواندم و به انتظار ...
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60
. جلال سال ها در استودیو دماوند کار می کرد، همان جا گویندگی و مدیر دوبلاژی را تجربه کرد و من نقش های زیادی را برای او در آن استودیو گفتم. ما با هم خیلی صمیمی هستیم. من جلال را یکی از دوستان خیلی خوب، با صفا و با محبت خودم می دانم. او دوبلور درجه یکی بود و در حال حاضر به این دلیل که یک مقدار صدایش دچار مشکل شده کار نمی کند، مسئله ای که واقعا باعث تاسف است. البته در چند وقت اخیر ...
طلبه بودم ولی خواننده شدم!
های مجازی باب می شود، آن موقع هم زمانی بود که وبلاگ مد بود و شاید اگر الان من 20 سالم بود یک کانال تلگرامی طنز داشتم. 19-18 ساله بودم که وبلاگ سد و کافور را زدم. آن زمان هم کسی فکر نمی کرد من در این سن باشم و همه فکر می کردند من حداقل 24 ساله باشم. حتی آقای زکریایی هم اوایل همین فکر را می کرد. در دانشگاه مدیریت دولتی می خواند و تا فوق لیسانس آن را ادامه می دهد. کار پنج سال پیش شروع می شود. یکی از ...
بازی نفسگیری با پدیده داشتیم - هیات مدیره کمک نمی کند سکوت کند!
استقلال در رابطه با بحث حضور بازیکنان در فضای مجازی گفت: ما نمی توانیم بگوییم فضای مجازی قسمت بدی است. در مجموع سعی و تلاشم این است که بازیکنانم از فضای مجازی خارج شوند و خودم به هیچ عنوان در این زمینه ورود نمی کنم. من اگر بخواهم وارد فضای مجازی شوم ممکن است است هر روز یک میلیون ایده در آن گنجانده شود. در مقاطعی که ما در تیم ملی بودیم اصلا فضای مجازی وجود نداشت و 5 بازیکن سال آسیا از همان تیم انتخاب شدند. با توجه به آلودگی فضای مجازی ترجیح می دهیم تا بازیکنان ما در این فضا قرار نگیرند. ...
کابوس های ده ساله قاتل مادربزرگ
ناخواسته دست به جنایت زدم. از روز حادثه بگو. صبح روز حادثه به خانه مادربزرگم رفتم. او 85ساله بود و تنها زندگی می کرد. می دانستم طلاهای زیادی دارد. می خواستم طلاهایش را سرقت کنم و به تهران بروم تا با دختر موردعلاقه ام پای سفره عقد بنشینم. باور کنید الان که به آن روزها فکر می کنم، احساس می کنم که آدم دیگری بودم که چنین اشتباهی مرتکب شدم. عقلم کار نمی کرد و حتی دچار افسردگی ...
بودجه 33 هزار میلیارد تومانی آموزش و پرورش
اضافه کرد: یک ماه قبل از برکناری فانی به وی گفتم عملکرد شما به شکلی است که طیف عظیمی از فرهنگیان را مخالف دولت کرده است و این قشر عظیم دور بعد به روحانی رأی نمی دهند، آن هم به جهت انتصابات ناحقی که صورت گرفته و یا عملکرد بسیار ضعیف، جناحی و مغرضانه آنها. وی متذکر شد: از وی خواهش کردم که این موضوعات را ترمیم کند و حتی در حوزه اقتصادی آنجا را که مسئله دارد رسیدگی کند. زاهدی با ...
هادی فرامرزی
کنم از لب پنجره خودش را صاف دم در آسانسور رسانده بود. بیشتر از اینکه با دیدن صحنه شوکه شده و یا ترسیده باشد هیجان داشت. همین که خواست شروع کند به شرح ماوقع دادن گفتم خودم کامل دیده ام و نیازی نیست. حالا اگر چند ساعتی یا روزی از حادثه گذشته بود تعریف کردن می شد یک چیزی، ولی نه الان و درست در بطن حادثه! برق شوق از چشمانش می بارید. دچار یک حال ندانستن گیج کننده شده بودم. مثل وقتی که در شهری ...
التماس های جانسوز یک زن در آستانه تخریب خانه اش
خطر می خوایم خونه رو تخریب کنیم. گفتم آقا دارین چیکار می کنین؟ با چه حکمی می خواین خونه رو تخریب کنین؟ گفتن حکم نمی خواد ما از شهرداری می آیم، اجازه تخریب داریم. حالا هم بعد از چند ماه، حکم فرستادن در خونه که قراره همین پنجشنبه بیان و خونه رو تخریب کنن. * تا حالا تلاشی برای توقف حکم تخریب کرده اید؟ پیش مشاور حقوق و وکیل رفتم اما هنوز درگیر کارامم. از سال گذشته، از طریق شورای ...
جشن هشتادسالگی استاد نادر گلچین در کانون ادبیات آهنگین
گفته م که می تونم بزنم؟ . بعد خودش فکر کرد که حرف بدی زده، گفت: البته بگما! محمدرضا هم نمی تونه اون شعر "از پشت آتش" رو بخونه؛ واقعا می سوزونه آدمو ! گفتم آقا نه آن را بگو نه این را بگو. من یک سبک و سیاقی برای خودم دارم؛ حالا یک نفر خوش اش می آید گوش می کند، یک نفر خوش اش نمی آید، گوش نمی کند. این نوع اظهارنظرها را نکنید خواهش می کنم. خانمی از خبرنگاران مطبوعات در حیاط تالار وحدت (به ...
ابراهیم وار اسماعیل وجودش را به قربانگاه برد
هم نباید نگران من باشی. عاقبت هم رفت و باورش برایم سخت بود. حاج عباس عاقبت به آرزویش که شهادت در میدان نبرد بود رسید. محرم سال 94 رفت و 29 آذر همان سال در روز شهادت امام حسن عسگری(ع) به آرزویش رسید. موقع اعزامش صد بار نگاهم کرد و سرش را پایین انداخت. وقتی رفت خیلی گریه کردم. نبودنش را با اعماق وجودم حس کردم. یاد دوران جبهه رفتن هایش افتادم. با خودم می گفتم فهیمه مقاوم باش مگر اولین بارش است. با ...
مجید سوزوکی مدافع حرم شد
مزار شهدا در حال خودم بودم که یکدفعه یک گروه عزادار از راه رسیدند و مراسم تدفین یک شهید را برگزار کردند. توجهم به نوشته روی عکس شهید حلب شد: فدایی حضرت زینب(س). با کنجکاوی جلو رفتم و سؤال کردم. وقتی دوست شهید مهدی عزیزی گفت او در راه دفاع از حرم خانم زینب(س) در سوریه به شهادت رسیده و برایم از مدافعان حرم گفت، انگار یک پنجره جدید به رویم باز شد. از آن روز همه فکر و ذکرم شد ...
هادی خامنه ای: لاجوردی به زندانیان سیگار نمی داد، می گفت ضرر دارد!
تقریبا ما 10 نفر زندگی می کردیم. روابط خوب بود. بد نبود، یعنی عادی بود! زندگی ما از لحاظ مادی بسیار تهیدست بود. البته فکر نمی کردیم چیزی از این بهتر وجود دارد. اصلا تصورش را نداشتیم. من یادم هست شاید 14، 15 سالگی از مدرسه و منزل که نزدیک هم بود، خیلی آن طرف تر نرفته بودم! * در منزل ما رادیو و گرامافون و این چیز ها نبود. بعد ها که ما وارد مسائل سیاسی شدیم، من یک رادیو جیبی برای خودم داشتم و ...
برای رسیدن به بهترین ها باید جنگید
خودمان ماندهایم. واقعیتش این است که دلیلی برای رفتن نداشتم. *مهاجرت خانواده هم دلیل نبود؟ خانواده ا م رفتند ولی خب من وابستگی های خاص خودم را اینجا داشتم و دارم. آن زمان که خانواده رفتند ازدواج کرده بودم و زندگی خودم را داشتم، از طرفی هم فکر می کردم و می کنم که مسیر موفقیتم اینجا است. همیشه پیش خودم حس می کردم اگربخواهم کاری انجام دهم،بهتراست اینجابمانم. *شما در چه ...
حال وهوای کریسمس در گفت وگو با برانکو؛ هدیه می دهیم اما ارزان!
جشن نگرفتید؟ جشن که نمی شود گفت، کنار همکارانم در هتل المپیک شب کریسمس و بعد هم شب سال نو میلادی را گذراندیم. شب خوبی هم بود، از طریق اسکایپ با خانواده های مان در ارتباط بودیم و از راه دور با هم سرود سال نو خواندیم. الان دیگر اینترنت فاصله ها را از میان برداشته، البته من ارتباط به شکل سنتی را دوست دارم، نه این ارتباط مجازی و از راه دور! سال قبل درخت کاج و عروسک بابانوئل هم داشتید ...
گفتگوی خواندنی با بازیگر نقش کودکی پیامبر+عکس
قرار بود من برای بازی در فیلم محمد رسول الله انتخاب شوم و خانواده من بدون مشکل به تهران بیایند. ده سالم بود و روز ورود ما به تهران روز اول مدرسه بود که به خاطر خستگی پدرم تمایل نداشت آن روز را به مدرسه بروم اما رفتم، بعد از گذشت یک ماه دستیار مجیدی یعنی حسن نجفی به مدرسه ما آمدند و بین بچه ها به دنبال چهره هایی که شبیه عکس حضرت محمد (ص) بود، می گشتند چون با کت و شلوار وارد کلاس شدند فکر ...
عارف: در عصر اطلاعات و فضای مجازی، ممنوع التصویری جواب نمی دهد
سن 10 سالگی پدر بزرگم را از دست دادم و تا قبل از فوت ایشان به مغازه پدربزرگم در بازار می رفتم. تقریباً تا زمانی هم که دیپلم بگیرم در بازار حضور داشتم و زمان بیکاری و تعطیلاتم را در مغازه پدرم سپری می کردم. اما ادامه تحصیل هم از خواسته های همه جوانان آن زمان بود. اما در آن سال ها سبک کنکور تشریحی بود و به همین دلیل بچه های شهرستان امید زیادی به قبولی نداشتند. به همین دلیل همان زمان هم که ما ...
منصوریان: استقلال خانه منتظری و شهباززاده است/ آرش افشین قهر نکرد
آسیا و بازی با السد گفت: چند روز پیش جلسه مهمی در سازمان لیگ داشتیم. ابتدا قول و قرار گذاشتیم تا در آسیا رنگ آبی، قرمز و سبز و آبی خوزستان تلفیق شود و از 3 رنگ کشورمان دفاع شود، فضای آبی و قرمز را تعدیل می کنیم و همه هواداران باید کمک کنند. البته ما بر خلاف بقیه تیم ها یک صخره به نام السد داریم که باید از آن عبور کنیم، اما می خواهیم مثل کره 2014 و یا بحرین 2006 همه دست به دست هم دهیم. ...
کودکان کار بازیگر تئاتر شدند!
نقش از پنج نقش اصلی نمایش را بازی می کنند. عارف حالا 23 سال سن دارد و می گوید از بچگی در کارگاههای خیاطی کار می کرده اما با این وجود هیچ وقت درسش را رها نکرده و هر طور بوده کنار کار کردن درسش را خوانده و دیپلم انسانی گرفته، خودش می گوید وقتی که به پیشنهاد یکی از دوستانش اتوبوسی به نام هوس را دیده تازه فهمیده که چه قدر بازیگری را دوست دارد و بعدها آشناییش با خانم زینی وند حلقه وصلی شده برای ورود ...
التماس های جانسوز یک زن
رفع خطر می خوایم خونه رو تخریب کنیم. گفتم آقا دارین چیکار می کنین؟ با چه حکمی می خواین خونه رو تخریب کنین؟ گفتن حکم نمی خواد ما از شهرداری می آیم، اجازه تخریب داریم. حالا هم بعد از چند ماه، حکم فرستادن در خونه که قراره همین پنجشنبه بیان و خونه رو تخریب کنن. * تا حالا تلاشی برای توقف حکم تخریب کرده اید؟ پیش مشاور حقوق و وکیل رفتم اما هنوز درگیر کارامم. از سال گذشته، از طریق ...
پزشک معالج جانبازان شیمیایی ایرانی تجلیل شد
تشکر باید خیلی زودتر انجام می شد. رضا کیانیان بازیگر سینمای ایران گفت: برای خودم متاسف هستم که پیش از این شما را نمی شناختم شما برادر بزرگ من هستید و همیشه به عنوان یک برادر و انسان واقعی در قلبم جای دارید و در ذهنم زنده خواهید ماند. در ادامه این مراسم مصطفی رزاق کریمی فیلمساز که به عنوان مترجم مهمانان اتریشی را همراهی می کرد، از مارکوس فایلینگر فرزند پروفسور گرهارد فایلینگر ...
ناگفته های عارف از زندگی شخصی تا 88 و حصر و سکوت این روزها
ای که بازاری بوده بزرگ شدید، چه طور به سمت درس و تحصیلات عالی کشیده شدید؟ اینکه چه طور شد، شاید قضا و قدر باشد. اما من از بچگی در بازار بودم چون هم پدرم و هم پدر بزرگم بازاری بودند. من به پدر بزرگم (پدر مادرم) خیلی علاقه مند بودم و می گویند خیلی هم تحت تأثیر او بودم. در سن 10 سالگی پدر بزرگم را از دست دادم و تا قبل از فوت ایشان به مغازه پدربزرگم در بازار می رفتم. تقریباً تا زمانی هم که ...
می گویند تاریخ تکرار مکررات است و این روزها باید بحق تکرار عاشورا را در جبهه مقاومت اسلامی جست وجو کرد. ...
بود که چند سال در جبهه دفاع مقدس با حاج رحیم همرزم بودند. خدا دو فرزند به ما هدیه داد. پسرم متولد سال 69 است و دخترم متولد سال 1375. همسرم قبل از ازدواج به من گفت از خودم چیزی ندارم اگر می خواهی با من ازدواج کنی بنده خوبی برای خدا و زن خوبی برای شوهرت و مادر خوبی برای بچه ها باش. شکر خدا آن چیزی که او می خواست بودم. می گفت خانم اگر شما نبودید من به اینجا نمی رسیدم و هر جایی می روم نصف ثوابش مال ...
مهاجرت با طعم خِفَت/ مردم فقط می خواهند گلیم خود را از آب بیرون بکشند
خیلی سختی نداشتیم به خاطر اینکه همه چیز را خیلی ساده می پنداشتم و فکر می کردم یک فیلم نیمه بلند می سازم و یک شرایط دوستانه را فضاسازی کرده بودم. برای تمرین هر روز همدیگر را می دیدیم. فیلمنامه اولیه ای که نوشته بودم حدود 25 صفحه بیشتر نبود و تصمیم بر این شد که همزمان کامل شود. بازهم اواخر پروژه من بیشتر از 50 یا 40 دقیقه نمی خواستم تولید کنم. به خاطر اینکه می خواستم فیلم را جوری جمع کنم که به مسائل ...
امام جماعتی که راننده تاکسی است
پایتخت آمده ام. شما هم روحانی هستید و هم راننده تاکسی؟ چطور به اینجا رسیدید؟ من اول روحانی شدم بعد راننده تاکسی. قبل از انقلاب وقتی سیکل گرفتم رفتم حوزه علمیه قم و طلبه شدم که این آغاز مسیر روحانی شدن من بود. چطور شد این مسیر را آن موقع انتخاب کردید؟ در شهر ما طلبه و روحانی زیاد است، هم آن زمان و هم همین حالا. حتی الان با این که شهر کوچکی است و جمعیت زیادی ...
پیشکسوت استقلال به سیم آخر زد
روز نو : سیاوش اکبرپور دو روز پیش صحبت هایی را در مورد آکادمی باشگاه استقلال انجام داد که این صحبت ها با واکنش محسن بزرگی معاون حقوقی باشگاه استقلال توأم شد. پس از این اتفاق صادق ورمزیار امروز در گفت وگویی در خصوص مسائل مختلف به اکبرپور انتقاد کرد و مدعی شد وی فساد در آکادمی را آنجایی قبول دارد که اکبرپور را به عنوان سرمربی تیم جوانان انتخاب و با او کار کرد. البته ورمزیار مدعی شده که ...