سایر منابع:
سایر خبرها
هم شورا کوتاهی کرده و هم فرمانداری
همان ابتدای شکل گیری شورای چهارم همه اعضا درباره ضرورت اجرای نظارت فرایندی به نتیجه رسیدند و برای این منظور یک کمیسیون خاص تعریف شد که اصلا عنوان آن برگرفته از واژه نظارت است. کمیسیون نظارت و حقوقی تشکیل شد اما با گذشت بیش از سه سال از عمر شورای چهارم، هنوز خروجی از این کمیسیون دیده نشده است. حتی درباره موضوع واگذاری املاک شهرداری انتظار ما این بود که این کمیسیون گزارش دهد. می شد قضیه ...
گروه پالت : ما نماینده قشر خاصی نیستیم
بعد که پالت تبدیل به زندگی مان شد... هر وقتی که داشتیم، برای تمرین می گذاشتیم... شروع کردیم به ساز زدن و ایده این بود که راه دیگران را نرویم، آهنگ ضبط کنیم و توی اینترنت منتشر کنیم. دوست داشتیم موسیقی را به عنوان حرفه دنبال کنیم. سی دی پخش شود و در دسترس دیگران قرار بگیرد. برای همه مان جذاب بود... راستش من همیشه می دانستم سراغ موسیقی می روم، اما نه این که فقط این کار را انجام می دهم... الان ...
بخش های خواندنی کتاب عملیات فریب
نقل کرده، آورده شده اند. مرتضی قاضی نویسنده عملیات فریب در مقدمه کتاب در ارتباط با اثرش این گونه توضیح می دهد: مبنای این کتاب، ارزشمندترین یادگاری من از برادر شهیدم است. دفترچه کوچکی که او زمستان سال 1364 در جبهه جنوب همراه خود داشته و بعد از عملیات، خاطراتش را در آن یادداشت کرده است. من افرادی را که نامشان در دفترچه آمده بود، یک یک پیدا کردم تا با خاطرات آنها دفترچه را تکمیل کنم. می توانستم متن ...
درخواست جدایی شوهر سارق در جلسه بازجویی
مرا رها نکرد و چندین بار مرا به کمپ ترک اعتیاد برد و مواد را ترک کردم، اما چند روز بعد دوباره مواد مصرف می کردم و آلوده می شدم. وی ادامه داد: من همیشه به سراغ پس انداز همسرم می رفتم و پول هایش را سرقت می کردم و هر وقت پولی نداشت به داخل خیابان می آمدم و دست به سرقت از شهروندان می زدم و به همین دلیل چند بار هم دستگیر و روانه زندان شدم. در حالی که بازجویی از سارق جوان ادامه داشت، همسر وی ...
ماجرای گفت وگوی تاریخی شهید مفتح با رهبر گروه فرقان
که ایشان بدون محافظ بیرون می رفتند. یک روز صبح من ماشین ژیانم را بیرون از خانه پارک کرده بودم. ایشان از خواب بیدار می شوند و سوئیچ را برمی دارند و بدون آنکه محافظان خود را بیدار کنند، با ماشین من می روند. صدای استارت ماشین که می آید، محافظین که با روحیه شهید آشنا بودند و احساس می کردند ممکن است ایشان خودشان رفته باشند، سریع سوار ماشین ضد گلوله می شوند و دنبال ژیان راه می افتند! و وسط راه به ایشان ...
شهیدی که نیمی از درآمدش را صرف امور خیریه می کرد
.... سال بعد هم عباس به دنیا می آید. اول می خواهند اسمش را امیر عباس بگذارند اما بعد نامش را عباس می گذارند. به برکت و احترام خوابی که مادر دیده بود. من 13 سال از او بزرگ تر بودم و شاید بتوانم بگویم پوشکش را هم من عوض می کردم. گاهی به عباس می گفتم نمی دانم تو را بیشتر دوست دارم یا دخترم را. رابطه عمو و برادرزاده چطور بود؟ برادرم یک اخلاق حسنه ای که داشت، سعی می کرد بچه ها را با دادن ...
مسافر عشق در سفر بی بازگشت به آرزویش رسید
سال قبل، شب قدر، در سوریه بود. در دلنوشته هایش هست که آنجا خواب امام حسین (علیه السلام) را می بیند که به او می گوید: تو در شب قدر سال آینده، دیگر نیستی و پیش ما می آیی. برای همین خود علی انتظار شهادتش را داشت. علی خیلی فعال بود. او برای انجام مأموریت زیاد به سوریه می رفت و بعد از مدت کوتاهی بازمی گشت. ما از کارها و برنامه های او متوجه شده بودیم که او یک روز شهید می شود. شهید علی امرایی روز اول ...
پزشکان قلابی و قلاب پزشکان
معنوی کربلا و بالطبع تحول روحی ضمن تبدیل مطب خود به کلینیک حجامت و بادکش و طب سنتی اقدام به فروش نعل اسب و قلاب پنکه در مطب خود به بیماران مبتلا به کم خونی جهت قرار دادن در برنج در حال دم کشیدن می کرد! دوستی که به عنوان بازرس شبکه به مطب ایشان رفته بود اظهار می کرد مقادیر زیادی قلاب پنکه در کشوی میز آقای دکتر کشف و ضبط شده که در نهایت رای به پلمب داده شده بود. چند ماه بعد با اتمام طرح به ...
مدافع حرمی که هم در "سوریه" دفن است هم در "ایران"! +عکس
اردیبهشت تولد من بود. از صبح زود منتظر بودم و دل توی دلم نبود که حالا چه برنامه ای برای من دارد. تا عصر آن روز هیچ خبری نبود و من ناراحت که چرا سال اولی ایمان هیچ کاری برای من نکرده. عصر با ماشین پدرش آمد دنبالم تا برویم بیرون، توی ماشین مدام به اطرافم نگاه میکردم و منتظر بودم که حالا یه کادویی از توی داشبورد ماشین و یا زیر صندلی در میاره و به من میده و من رو سورپرایزم میکنه، اما هیچ خبری نبود. ...
چرایی ورود متقاضیان فروش کلیه به بازار سیاه
کار را می کند و بهتر بود که به جای فروش کلیه کمکی به آنها می شد. چون ممکن است در آینده همان یک کلیه هم مشکل پیدا کند. پلان دوم: زنگ های نفس گیر شخصیت اول:فضای مجازی شماره اش را در وبلاگ گذاشته است. برای امنیت بیشتر نوشته است که اول پیامک بزنید.24 سال دارد و کلیه خود را به قیمت 45 میلیون تومان می فروشد. با اولین بوق تلفن را بر می دارد. با کمی مکث می گوید: برای بدبختی هایم ...
روایت حمید مجتهدی از همکاری در فیلم محمد رسول الله
زنده اجرا و در ادامه در گفت وگو با ضیاء اظهار کرد: از پنج سالگی وارد این کار شدم. پدرم مربی ژیمناستیک بود و من روی صحنه سیرک، پل و چرخ و فلک می زدم. از پدرم تشکر می کنم که هرچه دارم از او است. از خانواده و مادرم و از همسرم که ایران نیست و در حالی که الان در محل زندگی اش نصفه شب است، دارد به صورت زنده برنامه را می بیند نیز تشکر می کنم. خود من هم ایران زندگی نمی کنم و یک ماه است به کشورم برگشته ام ...
گروه پالت : ما نماینده قشر خاصی نیستیم
برایشان حرف و حدیث دار شد و برچسب نماینده قشر خاصی از جامعه را بهشان زد؛ برچسبی که خودشان می گویند بهشان نمی چسبد و انصافا هم نمی چسبد... سال 91 دور هم جمع شدید؟ امید نعمتی: نه سال 88 بود... روزبه اسفندارمز: زمستان 88... کاوه صالحی: دی ماه... توی این سال ها چی گذشت؟ امید: الان که فکر می کنم، روزهای اول یک کم اتفاقی دور هم جمع شدیم. من و ...
مردی که هرشب به دیدن یک نمایش می رود
... روز اول به خاطر خستگی یا شاید هم کمی سنگین بودن ادبیات نمایشنامه، خوب متوجه نشدم. با خودم گفتم خب، فرصت هست. حالا یک روز دیگر در هفته ای دیگر. ولی روز بعد وقتی داشتم طبق معمول کاراهای شخصی ام را انجام می دادم، زنگی در ذهن و تنم صدایم می زد. احساس می کردم چیزی از وجودم را گم کرده ام. نمی دانم چی ولی چیزی که خیلی در زندگی ام به آن احتیاج دارم. روز دوم که برای تماشای دوباره ی اجرا ...
ناگفته های خواننده ای که روی صحنه تمام تنش می لرزید
انتشار آلبومش بود من در حین ضبط آلبوم شهر دل بودم. به استودیو آمد و با هم درباره قطعه ناصریا صحبت کردیم او از من خواست که بخشی از این قطعه را بخوانم اما من جواب منفی دادم چون آن زمان من آلبوم نداشتم و نمی خواستم بگویند که من با ناصر عبداللهی به موسیقی وارد شدم. خواننده قطعه لاله زار با بیان اینکه من از نسل اول موسیقی پاپ ایران هستم افزود: من از دهه 70 کارم را شروع کردم. دوسال آلبوم پرنده ...
اقدام زشت مردی در حرم امام رضا علیه السلام
این کار را انجام می دادم باز هم پول زیادی به دست نمی آوردم و برای تأمین هزینه های سنگین اعتیادم دچار مشکل می شدم. با وجود آن که سعی می کردم در ایستگاه های مختلف اتوبوس های شهری جیب بری کنم اما باز هم یکی از مسافران که قبلاً جیب او را زده بودم مرا شناسایی کرد و برای اولین بار روانه زندان شدم. یک سال بعد وقتی دوباره به جامعه بازگشتم باز هم به سراغ دوستان خلافکارم رفتم و مصرف مواد مخدر را شروع کردم ...
ارتباط و ملاقات های حضوری من و اسکندر هر روز بیشتر می شد و شوهرم نمی دانست
تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواندم و به انتظار آمدن یک خواستگار در خانه نشستم. 17 ساله بودم که روزی بدلیجات پشت ویترین یک مغازه توجهم را جلب کرد در حالی که گردنبند بدل چشمانم را خیره کرده بود ناگهان متوجه لبخند فروشنده جوان شدم که با نگاهش مرا به داخل فروشگاه دعوت می کرد. آن روز من هم لبخند بی معنی زدم و پا به داخل فروشگاه گذاشتم. چند تکه از بدلیجات را قیمت کردم و سپس با این بهانه که پول ...
زمانی که از ارتباط پنهانی همسرم با خبر شدم یک تصمیم احمقانه گرفتم!
ازدواج کرد. هنوز مدت کوتاهی از ازدواج آن ها نگذشته بود که احساس می کردم نامادری ام مرا دوست ندارد. کمی که بزرگ تر شدم کمبود محبت را با گوشت و پوستم لمس می کردم. مشکلات و درگیری های پدرم و همسرش به جایی رسید که مرا برای نگهداری به بستگانم سپردند و من در منازل عمه، عمو و خاله سرگردان شده بودم تا این که در 14 سالگی با پسر عمه ام رابطه پنهانی برقرار کردم. حدود 2 سال بعد وقتی عمه ام در جریان ...
صحبتهای قابل تامل عارف در روز تولدش
رئیس دانشگاه تهران بودم، او عضو انجمن اسلامی دانشگاه فنی بود و چون دانشجویان می خواستند رئیس دانشگاه را عوض کنند، اعتصاب کرده بودند. اما الان او فردی آرام است. این مثال از آن باب بود که بگویم، روحیه دانشجویی با نشاط گره خورده، هر چند که پرخاش کند. * معتقدم راه حل مشکلات کشور، علم و فن آوری است. این نگاه را از اول انقلاب هم داشتم. به همین دلیل هم وقتی در وزارت علوم بودم، انقلاب فرهنگی ...
رضا صادقی چگونه ستاره شد؟
آقای عوض پور و دوستان دیگر آنجا بودیم. همان روز برای ما یک کار پیشنهاد شد که اجرای پنجشنبه ها و جمعه در کلوپ دلفین بندرعباس بود. بارون دونه دونه من بودم با یک کیبورد، گروه نمایش بود، مجری بود و همه هم با هم دوست بودیم و می رفتیم اجرا می کردیم. آنجا زیر نظر ظهرداری بود. دو، سه سال در آنجا اجرا کردم و بعد در یک فضای فکری قرار گرفتم که تا دو سال کلا از ماجرای موسیقی دور شدم ...
ادعای توطئه علیه مهدی پاشا
مهدی پاشازاده درباره اتفاقاتی که از ابتدای لیگ دسته اول تا به اینجای کار برای راه آهن رقم خورده است را با شرح جزییات توضیح می دهد: صحبت های او را در زیر می خوانید: روز یکشنبه در سر تمرین حاضر شدیم اما بازیکن ها از رختکن بیرون نیامدند و دستیارانم را فرستادم که به آنها بگویند زودتر در سر تمرین حاضر شوند که بازیکنان درخواست کردند با مدیرعامل جلسه ای برگزار کنند. آنها به جلسه رفتند و ...
ناگفته های صریح عارف از زندگی شخصی و سیاسی اش
دانشگاه تهران بودم، او عضو انجمن اسلامی دانشگاه فنی بود و چون دانشجویان می خواستند رئیس دانشگاه را عوض کنند، اعتصاب کرده بودند. اما الان او فردی آرام است. این مثال از آن باب بود که بگویم، روحیه دانشجویی با نشاط گره خورده، هر چند که پرخاش کند. * معتقدم راه حل مشکلات کشور، علم و فن آوری است. این نگاه را از اول انقلاب هم داشتم. به همین دلیل هم وقتی در وزارت علوم بودم، انقلاب فرهنگی صورت ...
سیامک عباسی: انگار ده بار سقوط آزاد کرده باشم!
کنسرت قبلی، آلبوم و برنامه های آینده گپ زدیم. تو چند وقت پیش موفق شدی هفت سال بعد از آغاز فعالیت، برای اولین بار روی استیج بروی و مخاطبین ات برای اولین بار چهره ات را دیدند. این تجربه چطور بود؟ تجربه فوق العاده ای بود و در واقع، تازه لذت خواندن و موسیقی کار کردن را چشیده ام. تا قبل از این، من خواننده ای استودیویی و همیشه در حال تولید بودم و لذت و هیجان روی استیج بودن و شور و اشتیاق مخاطبان ...
زمانی که فهمیدم چه کسی با دوستم در ارتباط است شوکه شدم!
تهیه کرده بود و به باوری غلط قصد داشت خودش را به این شکل سرگرم کند! ما هر 2 مقصر هستیم و افسوس که در این 5 سال زندگی مشترک هنوز هم دیگر را پیدا نکرده ایم. باید قدر این همه نعمت، سلامتی و فرزند خوشگلی که خدا به ما عنایت کرده است را بدانیم. حالا که با خودم فکر می کنم بخاطر فرصت هایی که در سال های اول زندگیمان از دست داده ایم حسرت می خورم. امیدواریم بتوانیم سنگ های بدبینی و شک را ...
حامد همایون؛ بچه درسخونی که خواننده شد
پذیرفتند؟ امامی: نه، اول خودمان چند قطعه آماده کردیم بعد پیش ایشان رفتیم. باور قلبی ام این بود که جایگاه حامد همایون جایی نیست که الان در آن ایستاده. این موضوع به زمانی برمی گردد که حامد هنوز به تهران نیامده بود. به او گفتم این توانایی را داری که موسیقی ایران را در دست بگیری. من حتی برنامه مهاجرت به خارج از ایران را داشتم، اما دلیل ماندم حامد همایون شد. این قدر به او باور داشتم که تمام ...
هادی خامنه ای: قبل از موسوی کسانی مطرح شدند که یک رأی از مجلس نیاوردند/ امام دستور دادند به همه زندانی ...
که من دیگر مسئولیت از روی دوشم برداشته شد... * چند وقت بعد به مشهد برگشتم، مسئولیت اول من عضویت در هیأت امنای آستان قدس بود. مسئولیت دیگر من عضویت در شورای امنیت استان بود که شورای عالی که خود آقای طبسی و هاشمی نژاد عضو بودند و استاندار آقای طاهر احمدزاده هم بود، من هم عضو به اصطلاح همان حلقه بودم. سال 60 که شد عمدتا اختلاف ما با آقای طبسی عاملی بود که دیگر دوستان گفتند که تو بهتر است از ...
کابوس های ده ساله قاتل مادربزرگ
ناخواسته دست به جنایت زدم. از روز حادثه بگو. صبح روز حادثه به خانه مادربزرگم رفتم. او 85ساله بود و تنها زندگی می کرد. می دانستم طلاهای زیادی دارد. می خواستم طلاهایش را سرقت کنم و به تهران بروم تا با دختر موردعلاقه ام پای سفره عقد بنشینم. باور کنید الان که به آن روزها فکر می کنم، احساس می کنم که آدم دیگری بودم که چنین اشتباهی مرتکب شدم. عقلم کار نمی کرد و حتی دچار افسردگی ...
هادی فرامرزی
کنم از لب پنجره خودش را صاف دم در آسانسور رسانده بود. بیشتر از اینکه با دیدن صحنه شوکه شده و یا ترسیده باشد هیجان داشت. همین که خواست شروع کند به شرح ماوقع دادن گفتم خودم کامل دیده ام و نیازی نیست. حالا اگر چند ساعتی یا روزی از حادثه گذشته بود تعریف کردن می شد یک چیزی، ولی نه الان و درست در بطن حادثه! برق شوق از چشمانش می بارید. دچار یک حال ندانستن گیج کننده شده بودم. مثل وقتی که در شهری ...
جشن هشتادسالگی استاد نادر گلچین در کانون ادبیات آهنگین
انسانی نهفته است. استادگلچین در ادامه ی گفت وگوی خود با اسماعیلی اراضی گفت راجع به این سبک و این حالت ها که صحبت شد، یک خاطره دارم از استاد جلیل شهناز. در رادیو ما چهار برنامه ضبط می کردیم؛ با چهار خواننده؛ یکی هم من بودم. من بیات ترک را انتخاب کردم. نوازنده های ما هم مرحوم جلیل شهناز، مرحوم اصغر بهاری و ناصر افتتاح بودند. وقتی رفتیم برنامه را بازبینی کنیم، از استاد پرسیدم که به نظر شما این ...
مجید سوزوکی مدافع حرم شد
دفاع از حرم. باورم نمی شد حتی رزمندگان افغانستانی هم در این میدان حضور دارند. هرچه می گذشت تصمیمم برای ملحق شدن به رزمندگان مدافع حرم بیشتر می شد. اما برای اعزام به سوریه به هر دری زدم بی نتیجه بود. جانباز مدافع حرم می گوید: دیگر ناامید شده بودم که اربعین حال و هوایم را عوض کرد. طبق روال هر سال پیاده راهی کربلا شدم و آنجا مثل همیشه اول خودم را به مقام حضرت علی اکبر(ع) رساندم. در دلم خطاب ...
عارف: در عصر اطلاعات و فضای مجازی، ممنوع التصویری جواب نمی دهد
نپردازم و بی تفاوت باشم. دوستان سیاسی همسو، جلساتی هم می گذاشتند و من نگران بودم که اگر به این مسأله بپردازم از کارهای اصلی خودم غافل شوم. در سال 83 هم که بحث حضورم در انتخابات به طور جدی تر بحث می شد، سؤال هایی برخی بزرگان نظام حتی از رئیس جمهور مطرح می کردند که برنامه آقای عارف برای انتخابات چیست. بعد من کم کم فعالیت هایی را شروع و با برخی شخصیت ها مشورت کردم. با چه کسانی مشورت کردید ...