سایر منابع:
سایر خبرها
صاحب رستوران معروف دومین دختر کارگر رستورانش را هم آزار و اذیت کرد
رستوران مرد جاافتاده ای بود، فکر کردم قابل اعتماد است و به من آسیب نمی زند. 52 روز از شروع کارم در آنجا گذشته که یک روز عصر مقابل رستوران منتظر تاکسی بودم که صاحبکارم جلوی پایم توقف کرد و به خاطر اینکه قصد خرید داشتم او پیشنهاد کرد از تهران خرید کنم. بنابراین به خانواده ام اطلاع دادم که نگران نشوند. اما در بین راه او به من آبمیوه خارجی تعارف کرد و من ناخواسته در دام شیطانی اش گرفتار شدم ...
از عبارت ذخیره نظام در مقطع خوبی استفاده نکردند/ دولت در بحث اشتغال می توانست تصمیم های بهتری هم بگیرد/ ...
استخاره کنند و چند روز بعد هم ایشان گفتند با قرآن استخاره کردند و خوب امده است و بالاخره راه گریزی نبود البته افتخار هست. س: در انتخابات هم با آقای روحانی بودید؟ هاشمی: خیر. من فقط به ایشان رای دادم. س: در ستاد نبودید. هاشمی: خیر. هیچ وقت در هیچ ستادی نبودم. س: عکس العمل خانواده به چه صورت بود؟ از این پیشنهاد استقبال کردند؟ با آنها مشورت کردید ...
آیا دختر جوان با میل خودش در پراید هدف آزار و اذیت های شیطانی پسران قرار گرفته بود؟
سال داری؟ 22 سال. چقدر درس خواندی؟ تا سوم راهنمایی. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ وضعیت خانواده ام خوب نبود، برای همین مجبور شدم که ترک تحصیل کنم و بعد از آن هم بروم سرکار. البته خودم هم زیاد اهل درس نبودم. چکار می کردی؟ در یخچالسازی کار می کردم از 5 صبح تا 9 شب. نمی دانم چرا این اشتباه را انجام دادم و زندگی خودم و خانواده ام را به نابودی کشاندم. باور کنید پشیمانم. براساس ...
تهران سوغات تلخی برای خانواده ام داشت
. خانه، پاتوق معتادان بود و ابتدا به آن اهمیت ندادم و با خود گفتم مهم من هستم که معتاد نمی شوم. روزها کار می کردم و شب ها برای خواب به آن خانه در جنوب تهران می رفتم. بعد از مدتی در شب نشینی های آنها شرکت کردم و وقتی به خودم آمد معتاد شده بود. دیگر نمی توانستم کار کنم و هر کسی ظاهرم را می دید از کار با من منصرف می شد. به همین خاطر با سه معتاد دیگر که به این خانه رفت و آمد داشتند، نقشه ...
ماجرای توصیه "حاج محمد" به "چله" زیارت عاشورا
همه را محکم می کرد. هنگام بازگشت از کربلا وقتی به مرز رسید حاج اصغر (یکی از دوستان شهید محمد شالیکار) با او تماس گرفت و گفت: بچه ها دارند به سوریه اعزام می شوند که حاج محمد گفت: اسم مرا هم بنویس. با عکس هایش با خاطراتش زندگی می کنم. داخل منزل یک اتاق را به وی، خاطراتش و عکس هایش اختصاص دادم و یک فضای بسیار زیبایی را با سلیقه خودم طراحی کردم. اینها جملات سرآغاز گفت ...
علیرضا عصار: این روزها حالم برای برگشتن خوب است
و نوشتم آنقدر از شما ممنونم که به خاطر بودنتان و انرژی که به من می دهید به خودم جرات دست زدن به تجربیات تازه را می دهم . می دانم مخاطبان من فرق دارند خواننده آلبوم محتسب از تلاش خود برای ارتقای هنری آثارش به دور از هرگونه خیال پردازی های رایج صحبت کرد و افزود: من در این مدت همه چیز را می شنوم و بر این باورم که آدمی باید با واقعیت روبه رو شود. به هر صورت آن چیزی که می دانم و ...
ماجرای عجیب مردی که از زباله گردی به حسابداری رسید
و می گوید: به خانه که برگشتم لباس هایم را گشتند و شیشه و پایپ را پیدا کردند. اعصاب همه خرد شده بود و طبیعی بود که جنگ و دعوا در خانه راه بیفتد. می دانستم اگر با همین شرایط ادامه دهم، خانواده ام دچار مشکلات جدی می شوند. به همسرم گفتم بیا و به خاطر آرامش بچه هایمان هم که شده، بی سرو صدا از هم جدا شویم. زنم هم قبول کرد. من هم خانه و ماشین را دادم به آنها. یعنی حقشان بود. چون احساس می کردم در حق ...
مرضیه دباغ که بود؟+ فیلم و تصاویر
به گزارش حوزه احزاب و تشکل های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مرضیه حدیدچی در سال 1318 در شهر همدان متولد شد. وی دارای خانواده ای مذهبی و فرهنگی بود. تحصیلات خود را از مکتب خانه آغاز کرد و از معلومات پدرش در یادگیری قرآن و نهج البلاغه بهره فراوان برد. مرحومه دباغ در سال1333 با محمد حسن دباغ ازدواج کرد. این ازدواج را می توان سرآغاز تحولات زندگی وی محسوب کرد. در آغازین روزهای زندگی ...
وقتی سرزده به خانه رفتم مرد غریبه را داخل کمد پیدا کردم
قاضی پرونده گفت: من با شوهرعمه و خانواده مقتول آشنایی داشته و با آنها در رفت وآمد بودم. روز حادثه نیز مقتول با من تماس گرفت تا او را به بیمارستان منتقل کنم، به خانه اش رفتم که شوهر او سر رسید و اجازه گفت وگو به من را نداد و بعد آنجا را ترک کردم، بعد از دستگیری متوجه شدم زن آشنایمان به قتل رسیده است. متهم با قرار قانونی روانه زندان شد. تحقیقات از او ادامه دارد. جام جم ...
ترفند مرد کثیف و آزار دهنده دختر 14ساله برای جلوگیری از شکایت
موبایلش را به من داد و گفت اگر کاری داشته باشم می تواند مانند پدری دلسوز به من کمک کند. از طریق تلگرام با او در ارتباط بودم تا اینکه جوانی به خواستگاری ام آمد. اما پدرم به خاطر سن کم من و نداشتن پول خرید جهیزیه با ازدواج مان مخالفت کرد و جواب رد به خواستگارم داد. همین باعث عصبانیتم شد و شبانه از خانه فرار کردم. همان شب به محمد زنگ زدم و از او کمک خواستم. او مرا به خانه اش دعوت کرد. چون جایی ...
دردسر صیغه کردن زن زیبا برای تازه داماد / سارا چند روز قبل از عقد با دختر عمویم باردار شد
پسر 22 ساله ای که به همراه مادرش هنگام خرید و فروش نوزاد یک ماهه دستگیر شده بود درحالی که اظهار می کرد این دختر خودم است به تشریح ماجرای فروش نوزاد پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری شیرازی مشهد گفت: حدود یک سال قبل وقتی سوار اتوبوس شرکت اتوبوسرانی بودم نگاه های مرموز زن جوانی که آرایش غلیظی داشت توجهم را جلب کرد. آن روز وقتی زن جوان در یکی از ایستگاه های اتوبوسرانی شهرستان بم از اتوبوس پیاده شد ...
مرده ای به خواب دخترش آمد و راز زن مرده شور را بر ملا کرد!
مدتی سرپرست غسالخانه بودم. در آن زمان خانم میانسالی از همکارانم، با بیماری قلبی اش مدارا می کرد. نکته قابل توجهی که وجود داشت این بود که او همیشه در گوشه ای نشسته و دست به زیر چانه داشت و گوشه گیری می کرد. کمتر پیش می آمد که او با کسی هم صحبت شود یا ما ببینیم تحرک خاصی در محیط کار داشته باشد. یک روز که کار تقریبا تمام شده و ما برای بازگشت به خانه آماده شده بودیم، مسئول قسمت پذیرش خواست ...
جهان شما را از خود عبور می دهد
روی کاغذ اتفاق بیفتند، جایی رخ داده اند. بله. همیشه گفته ام، موقعی که داشتم رمان دنیای آشنا را می نوشتم، ده سال یا بیشتر کار تحقیق را به تاخیر انداختم. زندگی عادی ام را داشتم. به بقالی می رفتم، سوار مترو می شدم، با اتوبوس رفت وآمد می کردم. ولی فکر می کنم برایم مهم نبود کجا هستم، و این مکان توی ویرجینیا بود که داشت شکل می گرفت. برای من مهم بود که همه اینها توی ذهنم شکل می یافت اگرچه ...
گفتگو با قاتل سارا :پول آنها مرا به اینجا کشاند
با من همراه شد. البته چند بار که پول نداشت من برای او موادخریدم. پشیمانی؟ پشیمان که هستم اما مقصر اصلی پدر و مادر هستند که مرا به خاطر پول رها کردند. آنها حالا که مرتکب قتل شده ام امیدشان به پول است تا با آن از خانواده سارا رضایت بگیرند و با زهم فکر می کنند همه چیز با پول حل می شود. کاش پول نداشتند اما کمی محبت داشتند . پول آنها مرا به اینجا کشاند. ...
وقتی با مخاطب تلویزیون مثل کاسب های چینی برخورد می شود!
.... این موضوع ارث (تقدم مرگ فرزند بر پدر، باعث محروم شدن خانواده او از ارث)، ظاهراً موضوعی واقعی بود و برای یکی از آشنایان آقای مفید اتفاق افتاده بود. ما در سال 92 وقتی دوباره سیناپس را خواندیم به این نتیجه رسیدیم که می توان جذابیت های دیگری به قصه اضافه کرد و آن را قوی تر کرد مثل داستان یلدا و فرزین که در این مقطع طراحی شد. به همین خاطر نزدیک به سه ماه از اول طرح زدیم و این بار سیناپس را در 26 ...
گوشی موبایل دختر همسایه،سارق نقابدار را به دام انداخت
برگشت ونجات مان داد. به دنبال شکایت زن جوان، پرونده ای در شعبه دوم دادیاری دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد. در حالی که تحقیق وردیابی برای دستگیری دزد ناشناس ادامه داشت زن جوان به دادسرا رفت و اطلاعات جدیدی را در اختیار دادیار موسوی قرار داد. او گفت: دیروزکه برای خرید از خانه بیرون رفته بودم همان قاب چوبی که دست دزد خانه ام دیده بودم را دست دختر همسایه مان که خانه شان چند متر آن طرف تر است ...
کیمیایی: این فیلم من نیست!
که آپارات چی ها و تعمیرکارهای دوربین جمع می شوند، اینها همه بی کارند. فکر کن که یک باره صد سال تخصص رفت در صندوق خانه. سال ها پیش یک دوربین خریدم. یک مووی کم که دوربین خودم را داشته باشم و توانستم دو فیلم با آن بگیرم؛ اما الان همان دوربین آهن پاره است، چون دیگر با این دوربین ها شوت نمی شود. دوربینی که یکی از آرزوهای من بود و قبل از خریدنش، فیلم گلادیاتور با ...
نورافکنی در تاریک خانه مالخران
مالخران سارقان اصلی هستند! این جمله ای است که بارها از زبان شاکیان پرونده های سرقت مطرح می شود، چراکه مردم معتقدند اگر با مالخران برخورد جدی شود، دیگر سرقتی وجود نخواهد داشت تا اموال سرقتی را به فروش برساند. به گزارش خراسان، در واقع، مالخران با خرید اموال سرقتی و تنها به خاطر سودجویی های هنگفت، برخی از جوانان را تشویق به سرقت می کنند، به این امید که یک شبه پولدار شوند.چند روز قبل اعضای ...
از عبارت "ذخیره نظام" در مقطع خوبی استفاده نکردند/ قانون تجمیع بیمه ها و سیاست های کلی نظام سلامت گرفتار ...
گفتند با قرآن استخاره کردند و خوب امده است و بالاخره راه گریزی نبود البته افتخار هست.از طرفی عامل اصلی خانواده بودند. ایشان در آخر اصرار داشتند که کشور نیاز دارد و قبول کنید و ما هم تا آخر هستیم. وی افزود: در انتخابات با دکتر روحانی همراه نبودم فقط به ایشان رای دادم و هیچ وقت در هیچ ستادی نبودم، اکنون دکتر روحانی بعد از حدود 4 سال پشیمان از اصرار خود نبوده و حتی مصرتر هستند. ...
اتمام حجت به منتقدان؛ چه کسانی سلامت مردم را به یک بنگاه اقتصادی سپردند؟
...، این افراد کسی را قبول ندارند و متأسفانه راست نمی گویند. هاشمی گفت: بنده خدمت رهبری رسیدم و گزارش حوزه سلامت را به ایشان دادم، عمدا هم سراغ حقوق ها رفتم ویک رقم بالایی را به ایشان گفتم (البته نه آن فیش حقوقی دروغ که در تلویزیون جلوی چشم 80 میلیون ایرانی ارائه شد و کسی هم یقه شان را نگرفت که چرا در مورد پزشکانی که شبانه روز دارند به مردم خدمت می کنند، اینگونه دروغ هایی گفته می ...
شهین ناپدید شده است / او همیشه از باشگاه بدن سازی به خانه دوست پسرش می رفت...
کار بود. به شهین پیشنهاد دادم به خانه ما بیاید. وقتی آمد، سر موضوعی با هم درگیر شدیم و او را هل دادم که از پله ها پایین افتاد. وقتی وحشت زده بالای سرش رفتم، متوجه شدم نفس نمی کشد. در حالی که خیلی ترسیده بودم، بلافاصله جسدش را درون یک گلیم پیچیدم و با وانت پدرم آن را به بیابان های اطراف تهران بردم و جسد را با بنزین آتش زدم. لباس ها و وسایلش را هم برداشتم و برگشتم. سپس به پشت بام خانه همسایه رفتم و آنها را آتش زدم تا اثری از شهین باقی نماند. دلم نمی خواست این طور شود اما فکر این که شهین مال من نباشد، اجازه نداد با موضوع جدایی راحت برخورد کنم. ...
بازشناسی زندگی و اندیشه آیت الله عبدالجواد غرویان
بیمارستان 22 بهمن نیشابور درگذشت. شبکه اجتهاد به مناسبت اولین سالگرد این عالم فقید شرح حالی از حیات علمی، سیاسی و اجتماعی ایشان را که به قلم خود نگاشته شده منتشر می کند. روحش شاد و یادش گرامی تولد و دوران کودکی اینجانب به سال 1305 شمسی در شهر نیشابور در خانه ای بسیار فقیرانه و عاری از همه تجمّلات و زرق و برق مادّی متولد شدم. پدرم به نام ملّا محمدرضا غرویان ...
به خاطر دخترم یلدا
.... نگاه های پر از کینه و نفرت خانواده فرزاد آن قدر آزاردهنده بود که خیلی زود شیرینی آغاز زندگی مشترکمان را به تلخی دخالت ها و تحقیرهای آنان مبدل ساخت؛ تلخی ای که مدام، نداشتن تکیه گاهی محکم را جلوی چشمانم به تصویر می کشید. مشکلاتمان روز به روز بیشتر می شد، بیکاری و تنبلی فرزاد از یک طرف و مشکلات شدید مالی از طرف دیگر. بعد از مدتی متوجه شدم باردارم. شرایط خیلی سختی داشتم و از ...
گفت و گوی ورزش سه با لژیونر اصفهانی فوتبال ایران
. واقعیت این است که من اولین ایرانی لیگ کرواسی بودم و به همین خاطر زمان لازم بود تا در تیم بزرگ دیناموزاگرب جا بیفتم. همانطور که می دانید دینامو هم تیم بزرگی است و افتخارات زیادی دارد. من در این مدت نهایت تلاشم را انجام دادم اما زمان لازم بودتا با شرایط خو بگیرم و برای حضور در ترکیب آماده شوم. البته چند بازی برای دینامو انجام دادم اما به هر حال قبول دارم که فرصت زیادی نصیبم نشد. ...
سردار شهید حاج علی باقری + تصاویر
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : زندگی نامه همواره در امواج خطر و عملیات های سخت و دشوار، طرح ها و ابتکار عمل های این فرمانده شجاع، قوت قلب مسوولان جنگ بود. حاج علی در طول مدت حضور طولانی و مداوم خود در جنگ هرگز حتی برای یک مرتبه اظهار خستگی نکرد. با آنکه کار فرماندهی در جنگ آن هم جنگ ایمان و کفر، جنگ نور و ظلمت، بسیار سخت بود و آماده سازی نیروها برای عملیات و انتخاب بهترین و مجربترین کادر فرماندهی کار چندان آسانی نبود اما شهید باقری با صبر و حوصله و مهارت و تجربه بارها در مناطق مختلف این کار سخت را انجام داد و ه ...
عاقبت آدم فروشی که با ساواک همکاری کرد
بودند که مذهبی بودند اما نماز نمی خواندند، از قبیل روشنفکران دینی مانند دکتر شریعتی. البته وی کلاس اسلام شناسی داشت و همه حرف هایش در مورد اسلام و قرآن است اما یک وقت می دیدی سه ماه نماز نمی خواند. به هر جهت سال 1350 من با فردی از نیروهای اصلی سازمان مجاهدین خلق به نام علیرضا زمردیان تماس داشتم. این تماس هم توسط آقای محمد مهرآیین (داوودآبادی) برقرار شده بود. یک روز آقای مهرآیین به من گفت ...
مصائب زن بودن در یک مکان خطرناک!
وقوع پیوست. همسرم شش سال پیش به خاطر پرفشاری خون از دنیا رفت. همه چیز به هم ریخته بود. نمی دانستم چه کار کنم. بسیار تنها و درمانده شده بودم. از خودم فرزندی نداشتم اما از فرزندان همسر قبلی شوهرم مراقبت می کردم. در خانه همسرم زندگی می کردیم ولی پس از مرگ اقبال، از من خواستند تا آنجا را ترک کنم. به خانه پدری ام برگشتم. هنوز پیگیر کارهای خبری بودم تا اینکه سیل سهمگین پاکستان در سال 2010 از ...
به اصرار بچه ها روسری ام را برداشتم و وسط مجلس رفتم / آنقدراز خود بیخود شده بودم که ..
طرفی شلوغی خوابگاه آزارم می داد. به همین خاطر پس از مشورت با خانواده، با انتخاب چند تن از دوستان دانشگاهی ام که به تصور خودم از نظر شخصیتی و اخلاقی به من نزدیک تر بودند یک خانه اجاره کردیم. اوایل همه چیز خوب بود اما به مرور متوجه شدم هم خانه هایم بشدت اهل تفریح و خوشگذرانی و میهمانی های خاص هستند. راستش می ترسیدم اگر به خانواده ام چیزی بگویم آنها نگذارند در اصفهان بمانم. به همین خاطر هر ...
دردسر ازدواج منشی جوان با مدیرعامل خسیس
، اما حتی شش ماه هم زیر یک سقف با هم زندگی نکرده بودند. آرزو 31 سال داشت و منصور 52 سال. هر دو ازدواج دوم را تجربه می کردند. زن، حضانت دختر 15 ساله اش راهم داشت اما مرد، سرپرستی پسر 17 ساله اش را به همسر قبلی اش سپرده بود. هر دو به آینده و موفقیت فرزندشان دلخوش بودند، اما انگار زبان مشترکی برای ادامه زندگی پیدا نکرده بودند.در لحظاتی که زن و شوهر در شعبه 264 دادگاه خانواده نشسته بودند، قاضی غلامحسن ...
هویت جعلی من آبروی خواهرم را برد
به خانه آمد و گفت عکس هایش در گروه های دوستانش پخش شده و عکس هایش را با عنوان های مسخره و خنده دار به جای شکلک های فضای مجازی استفاده می کنند. وقتی عکس ها را دیدم متوجه شدم همان هایی است که من برای مریم فرستاده بودم. هرچه به مریم پیام دادم که دلیل کارش را بپرسم او جوابم را نداد و خجالت هم می کشیدم که به پلیس مراجعه کنم، چون خانواده ام می فهمیدند چه کاری کرده ام. خودم آبروی ...