سایر منابع:
سایر خبرها
سران فتنه از هر کودتاگری کودتاگرترند
جمله پایبند هستید؟ مرندی: شخصیت ایشان که ارزشمند است و من ایشان را دوست دارم و ارادت شخصی که به ایشان دارم خدشه دار نشده است. بالاخره وقتی من به عملکرد نگاه می کنم، می تواند متفاوت باشد. آقای دکتر هاشمی قبل از این که کار خود را شروع کنند، یک بار از من فرصتی خواستند تاباهم صحبت کنیم نمی دانستم کاندیدای وزارت هستند هنوز با هم 3 الی 4 ساعتی صحبت کردیم. قبل از رای اعتماد؟ مرندی ...
مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی صلاح عسگرپور ( 18 ) : گفتگویی با سرکده منافقین !
را گرفتم، البته با اینکه 20 سال از من کوچکتر بود اما خیلی باکلاس تشریف داشت و زیر بار دستورات سازمان نمی رفت، شبی یکی از بچه ها را فرستادم که شب آنجا بخوابد، نمی دانم چه شد؟ روز بعد ابوالحسن آمد و بردش...ببین ایشان باید بفهمد که اینجا سازمان است، خانه عمه نیست، من با 24 دختر و زن در پاریس رابطه داشتم، به همه زنان هم گفته بودم تا زمانی که به قدرت و حکومت نرسیده ایم، از همدیگر کار بکشیم، لذت بجوییم ...
به اجرا گذاشتن مهریه زن فوتبالیست مشهور تهرانی
گرفت و گذاشت روی پس اندازشان و بالاخره یک آپارتمان خریدند. روز اسباب کشی دل تو دلش نبود. آنها صاحبخانه شده بودند و حالا فرصت داشتند بچه دار شوند. دخترشان سوگل که به دنیا آمد، برکت هم به زندگی شان سرازیر شد. آقای جیم با یک تیم خوب قرارداد بست و خیلی زود یک ماشین شاسی بلند گرانقیمت خرید. هروقت هم فرصت می شد به سفر خارجی می رفتند. کم کم آقای جیم هم عقل معاش پیدا کرد و در همان شهر شمالی ...
آشنایی با بازیگر سریال در پناه تو
.... در رسانه های آن روزها دو روایت برای زندان شما دست به دست می شد: اقدام علیه امنیت ملی و مواد مخدر. کدام درست بود؟ هر دو! اصل موضوع را برای نخستین بار در اینجا باز می کنم. اواسط سال 1389 به جرم مصرف مواد مخدر دو/ سه ماه در زندان لاهیجان بودم. بارها شنیده بودم که قاضی شهر به دنبال حال گیری از رامین پرچمی است چون تصور می کرد یک بازیگر مشهور فقط برای عشق و حال به لاهیجان می آید و ...
یک شب کنار زنده هایی که مردانگی جلوی گورخواب شدنشان را گرفت +عکس
مختلف در خیابان های جنوب شهر نیست. کسب و کار و آدم ها که به خواب می روند، چهره مندرس آدم های داستان ما بهتر به چشم می آید. آدم هایی که دار و ندارشان از دنیا یک دست لباس مندرس است و پتویی که در سرمای هوا همه چیز، از زیرانداز و رو انداز تا پناهگاهشان لقب می گیرد. این اولین بار نیست که در شب های سرد زمستان راه خیابان های جنوبی شهر را پیش گرفته ایم تا از حال و هوای آدم های بی سرپناه بنویسیم و ...
فیلمی که سعید امامی می خواست را نساختم
.... کار موافقان و مخالفان قیصر به دادگستری کشید این گفت وگو در روز دیگری ادامه پیدا می کند و کیمیایی از تولد و کودکی و خانه هایی که در آن زندگی کرده می گوید: من در خیابان چراغ برق که امیرکبیر شد کوچه سراج الملک و محله بربری ها متولد شدم. بعد در دو سه سالگی آمدیم کوچه سید ابراهیم و پدرم آنجا خانه خرید. این باعث انبساط خاطر همه شد. بعد آمدیم کوچه دردار که آنجا با اسفندیار ...
موسوی یا عقل نداشت یا خائن بود/ مأموریت ابتکار همچون پدرش از بین بردن محیط زیست است
عقل نداشت! چرایش را نمی دانم. همه ما ممکن است نقص عقلی داشته باشیم. ما آدم صددرصد عاقل که نداریم اما شعورش نمی رسید که تو الان نخست وزیر شدی نمی توانی مقابل امام بایستی و حرف او را گوش نکنی اما هر سازی می خواست می زد. برای مثال به من گفت: تو استعفا بده، من گفتم: چرا استعفا بدهم؟ تو من را به مجلس معرفی نکن. گفت: نمی توانم. گفتم: پس من را به مجلس معرفی کن. بنی صدر چند بار آمد به وزارت ...
گفت وگو با مسعود کیمیایی درباره فیلم پرحاشیه قاتل اهلی
پشت صحنه هم تغییراتی نسبت به ساخته های قبلی شما داشت؛ از گروه راضی بودید؟ به نظرم وقتی بر کار مسلط باشید، همان کار را انجام خواهید داد. حالا ممکن است خیلی چیزها تغییر کند اما اساس یک اتفاق به هم نمی ریزد. زمانی با نزدیک ترین دوستانم کار می کردم و هر بار دوست داشتم این همکاری در فیلم های مختلف ادامه دار شود، اما الان افراد دیگری هستند که با آنها دوست می شوم و با هم کاری انجام می دهیم ...
داستان عجیب پسری که از 8 سالگی معتاد شد
که آن موقع نمی دانستم چیست، اما همیشه از گوشه و کنار می دیدم که در چای حل می کند و می خورد. کنجکاو شده بودم ببینم ماده ای که می خورد چیست. یک بار که گفت سوئیچم را بیاور، از کتش تریاک هم برداشتم و سعی کردم با دندان بکنم، اما نشد و مقدار بسیار کمی از آن به دندانم چسبید وقتی وارد بدنم شد، احساس سرخوشی کردم.این فامیل مان گاهی به خانه مان می آمد و تا مدت ها دیگر پیدایش نمی شد. برای همین تریاک مورد ...
زن جوان برای حفظ آبرویش راز شوهرش را به کسی نگفت!
نوپایش از هم بپاشد، تصمیم گرفت چشمش را روی رفتارهای شوهرش ببندد و سعی کند با عشق و علاقه او را به زندگی مشترک دلگرم کند. زن جوان ادامه می دهد: اما درست نشد و رابطه مان را قطع کردیم. یک روز مادرشوهرم زنگ زد و با عصبانیت گفت اگر تو قهر هستی و نمی خواهی آشتی کنی، چرا بازی درمی آوری و به پسرم پیامک می دهی؟ جا خوردم و گفتم من و پسر شما هیچ رابطه ای با هم نداریم که پیام بدهیم. اینجا بود که ...
گفتگو با خالق سیانور
عقایدمان هم شاید خیلی به هم نزدیک نباشد ولی داریم همزیستی می کنیم. و تاثیر آن تاریخ هنوز در زندگی مان هست. - بله و به نظرم بهترین کار برای اینکه ساختن آینده بهتر را به یکدیگر گوشزد کنیم، تحلیل و روایت واقعی تاریخ، به جای بزرگنمایی ها و سیاه نمایی ها درباره تاریخ گذشته است. یعنی ما به جای اینکه تاریخ را فقط به دربار شاه محدود کنیم، باید تاریخ را به نمایش نوع زندگی مردم و تفکرات شان ...
هولوکاست بینوایان به قلم حسین قدیانی در وطن امروز
واقعی کنترل جمعیت کارتن خواب ها و حاشیه نشین ها، عقیم کردن اجباریه... اگرچه مغزایی که کار نمی کنن برای عقیم کردن سگ و گربه هم احساساتی می شن... چون عادت دارن فقط به حقوق موجودی که توانایی درک حقوقش رو نداره یا شعورش رو نداره فکر کنند اما نمی تونن به حقوق بچه ای فکر کنن که تو این قبر ها به دنیا میاد و حق داره تو این وضعیت متولد نشه... . 1- بزرگمهر حسین پور مدتی پیش نمایشگاه نقاشی پدر سگ ها را ...
همسر فوتبالیست تهرانی درخواست طلاق داد
داشتند با پس اندازی مختصر و دو خط تلفن همراه. اما اجاره نشینی سهیلا را راضی نمی کرد، برای همین چند ماه بعد طلاهایش را فروخت، سکه های هدیه عروسی را بیرون آورد، از پدر و برادرانش هم قرض گرفت و گذاشت روی پس اندازشان و بالاخره یک آپارتمان خریدند. روز اسباب کشی دل تو دلش نبود. آنها صاحبخانه شده بودند و حالا فرصت داشتند بچه دار شوند. دخترشان سوگل که به دنیا آمد، برکت هم به زندگی شان سرازیر شد ...
جریان شناسی غلو و غالیان در عصر رضوی
مشحون از رویدادها و حوادث است. اما برخی از آنها در طول ایام اثر بیشتری دارند. مسلمانان پس از فتوحات، در مناطق مختلف با فرقه ها و گروه های بی شماری آشنا شدند. در قرن دوم، از این دست نحله های فکری روز به روز افزایش یافت. در قرن های اول تا چهارم ق. به دلیل وجود ائمه ی بزرگوار (علیه السّلام) به بسیاری از شبهه ها و مسائل پیش آمده پاسخ داده می شد و در نتیجه تا حدود زیادی پیروان می توانستند راه درست را ...
زن فوتبالیست مشهور مهریه اش را به اجرا گذاشت +عکس
بعد به سعادت آباد نقل مکان کردند. حالا دیگر یک ماشین هم داشتند با پس اندازی مختصر و دو خط تلفن همراه. اما اجاره نشینی سهیلا را راضی نمی کرد، برای همین چند ماه بعد طلاهایش را فروخت، سکه های هدیه عروسی را بیرون آورد، از پدر و برادرانش هم قرض گرفت و گذاشت روی پس اندازشان و بالاخره یک آپارتمان خریدند. روز اسباب کشی دل تو دلش نبود. آنها صاحبخانه شده بودند و حالا فرصت داشتند بچه دار شوند. ...
بدرقه مادر مهربان کلاه قرمزی به خانه ابدی
جمله را درک کنید که دنیا خود عشق بود و به قول خواهرش که خواهر من نیز هست نمک زندگی مان بود . وی ادامه داد: در روزهای پایانی زندگی دنیا با اینکه در بیمارستان بودیم اما داخل اتاقش نرفتیم چون دوست داشتیم همچنان خنده های دنیا در ذهنمان باقی بماند. دنیا 11 سال با مرگ جنگید و شک ندارم که این بخاطر روحیه خوب و خنده هایش بود. وی با اشاره به خاطره ای از پدرش نیز گفت: یادم است یک بار پدرم ...
نوعروس قربانی جنون داماد شد/ مرگ مرموز دختر دانشجو/ قتل زن تنها کنار شالیزار/ عشقی که قربانی مواد شد/ ...
یک آپارتمان خریدند. روز اسباب کشی دل تو دلش نبود. آنها صاحبخانه شده بودند و حالا فرصت داشتند بچه دار شوند. دخترشان سوگل که به دنیا آمد، برکت هم به زندگی شان سرازیر شد. آقای جیم با یک تیم خوب قرارداد بست و خیلی زود یک ماشین شاسی بلند گرانقیمت خرید. هروقت هم فرصت می شد به سفر خارجی می رفتند. کم کم آقای جیم هم عقل معاش پیدا کرد و در همان شهر شمالی شروع کرد به خریدن زمین و ویلا. مدتی بعد تعداد ...
اتفاقات زیبا در پرسپولیس: شیک پولیس!
...> پرسپولیس بزرگ همینه تیمی ریشه دار و پرطرفدارترین تیم اسیا که از همه جای ایران تمامی مردمی که با اصالت هستن از مردم عزیز اذری گرفته تا عزیزان فارس و کرد و لر و عرب زبان و... طرفدار داره .مردم باشعوری که همیشه بزرگی پرسپولیس رو به اسیا و جهان ثابت کردن. افتخار میکنم که ترک هستم افتخار میکنم که ایرانی هستم و افتخار میکنم که بیست ساله پرسپولیسی هستم. مشابه این اتفاقات بجز دقیقه 24 تو بقیه ...
سرگذشت و میراث آخرین بازمانده خاندان فرخزاد+ مصاحبه و تصاویر خاندان فرخزاد
خانواده مان ب ود، آن موقع دروس جزو شهر نبود و از این رو فروغ بیشتر ناهارها به شهر دمی آمد و در خانه من با هم ناهار می خوردیم، هفته ای دو روز هم به خانه پدری می رفت، به قول معروف بسیار مامانی و بابایی بود. و بسیار سعی می کرد که به خانواده متصل بماند. در این سال ها و بعد از جدایی از پرویز شاپور رابطه اش با پدرتان چگونه بود؟ اتفاقا این مسئله ایست که من برای اولین بار می ...
آقای فرهادی! نامه تو را یک بازاریابی برای اسکار می بینم!/ چرا یک بار به جایزه دهنده هایت به خاطر خون و ...
ربودن دل کسانی که در همۀ تاریخ جایزه اسکار را همچون جزیی از سیاست آمریکایی به رؤیاهای آمریکایی تقدیم کرده اند و چه کسی است که نمی داند رؤیاهای آمریکا امروز درباره خاورمیانه و ایران چیست. هیچ کس که نداند، تو یکی با آن هیولای بیل مکانیکی که خانه همسایه را با خاک یکسان کرده و نوبت خانه ترک خورد ه ات را مشتاقانه آرزو کرده ای، خوب می داند، چقدر خوشحالم که حلب این رؤیاهای وحشیانه را به کابوس ...
مصاحبه ای خواندنی با مرحوم دکتر محمدحسن صالحی
کردم و درس دکتر ممقانی را هم با نمره ی 19 که بالا ترین نمره بود قبول شدم و نامه ای گرفتم که درسم را تمام کرده ام و می توانم استخدام شوم. ازدواج نکردید؟ چرا؛ خیلی زود! من زمان فارغ التحصیلی فرزند هم داشتم. همسرم دخترخاله ی من بود؛ خواهر دکتر شبان و خانه دار. او در موفقیت من خیلی نقش داشت. من همیشه مرتب، تمیز و با کراوات بودم و همسرم اجازه نمی داد کوچک ترین نگرانی در منزل حس کنم ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (376)
بهترین دوست انسان ها! دایانا حکیمی و مریم خدارحمی در یک کافه در حال خوردن کیک کربُنی. هنگامه حمید زاده، بازیگر جوان و آینده دار سینما و تئاتر در مراسم اکران خصوصی فیلم "خانه ای در خیابان چهل و یکم" ساخته کارگردان جوان و فیلم اولی سینما، یعنی حمیدرضا قربانی. وقتی بچه ی تخس و بی تربیت میهمان منزلتان که خیلی با والدین اش رودربایستی و تعارف دارید، جلوی جمع تف میکند تو ...
بدرقه مادر مهربان کلاه قرمزی به خانه ابدی
مهری ها و غیره. وی ادامه داد: من و دنیا پشت دکور عروسک ها با هم زندگی کردیم و در مورد همه چیز با هم حرف زدیم. بچه هایمان را در پشت دکور بزرگ کردیم، با آنها خندیدیم و گریستیم. محبوب با اشاره به خاطره ای از فنی زاده افزود: یادم است یک بار دنیا با شوخی به من گفت مرضیه وقتی میمیریم از ما قدردانی می کنند، روی من حساب نکن چونکه من از اون آدمها نیستم که برم پشت بلندگو و از تو تعریف ...
تمام وقت در بیمارستان فارابی بودم/ از سال 65 به پول فکر نمی کردم
...> خوب می دیدم پزشک ها چه ارج و مقامی دارند و از طرفی می دانستم که می توانم درآمد خوبی هم داشته باشم. مادرتان هم دوست داشتند و به شما می گفتند که پزشک شوید؟ بله خیلی زیاد. این هم آرزوی پدرم بود و هم مادرم. سال آخر دبیرستان که بودم در کل یزد شاگرداول شدم. یادم هست شاگرداول کل کشور نمره اش 152 بود و من فقط نیم نمره کم داشتم. درس را دوست داشتم بچه آرام و درس خوانی بودم. روزی ...
چگونه به همسرم ابراز علاقه کنم؟
، دماغ می رفت توی چشم بچه! خود من زمانی که زیدان در رئال بازی می کرد چند بار از زیدان تعریف کردم و با لذت بازی او را تماشا می کردم تا اینکه یک بار همسر گرامی وسط یک مسابقه حساس تلویزیون را خاموش کرد. به علاقه ام به زیدان حساس شده بود و به رئال هم شک کرده بود. شنیده بود که عشق واقعی آن است که به آن نرسی و می دید بین تهران و مادرید چقدر فاصله است و هرگز ممکن نیست به زیدان برسم، برای همین شک ...
تقدیر هزار نفر از مسئولین از نمایشگاه خبرنگاری ام/اداره ارشاد به وعده هایش در قبال من عمل نکرد
به وزیر فرهنگ گله کردم و گفتم من به معاون وزیر نامه نوشتم و گفتم که یک وقتی به ما بدهند که ما برویم و گزارشی به آنها ارائه بدهیم، گفتند فرصت نکرده اند! گفتم: به نظر شما من چکار کنم ؟ گفت: تو برو پیش آقای ارزانی مدیر ارشاد تا ایشان شرح واقع را برای ما بفرسته . گفتم: من از روز اولی که آقای ارزانی به این سِمَت منصوب شده اند از ایشان برای بازدید از نمایشگاهم دعوت کرده ام ولی هنوز نیامده اند ! یک ذره ...
زندگی در گور
. صدای مویه و نوار روضه می آید. شهناز سرش را آرام و با افسوس تکان می دهد. برای این که صدا به صدا برسد، صدایش را بالاتر می برد . می خوام ترک کنم، تو را به خدا، تو را به دین تان کمکم کنید که ترک کنم، خسته شدم، خسته شدم از هر روز گدایی کردن تو عوارضی. من قبلا می آمدم قبرستان، حالم بد می شد، بار اولی که منو کشیدن پایین تو قبر تا سه روز مریض بودم و نتونستم بخوابم، اما خب چاره ای ندارم، جایی ...
کلاه قرمزی بی دنیا شد / واکنش اینستاگرامی هنرمندان به درگذشت دنیا فنی زاده
شناختم و یادمه اون روز که مصاحبه تلفنی تو نازنین رو شنیدم که میگفتی من نسبت به کلاه قرمزی تعصب دارم و کلاه قرمزی رو به هیچکس نمیدم کلی گریه کردم ،به خاطر هنرت به خاطر زحماتی که کشیدی نازنینم که کلاه قرمزی برای من و ما دیگه فقط یه عروسک نباشه و اینقدر قابل باور باشه که مثل بچه های دیگه بهش نگاه کنیم ،تسلیت میگم به همسر مهربانت آبتین سهامی عزیز که همیشه با عشق در مورد دنیا حرف میزد و عاشقانه کنارت ماند ...
نقبی به ناگفته های تفحص از سردارسید محمد باقرزاده
.... با بغض رو به کربلا کردم و گفتم ای آقا! توی این بیابان این طرف و آن طرف دشمن، 110 کیلومتر با اولین شهر فاصله داریم این بچه ها به عشق شما کیک پخته اند، پس باید به آنها عیدی بدهی. لازم به ذکر است ما در آنجا فر نداشتیم چهار حلبی را کنار هم گذاشته بودیم و داخلش آتش روشن می کردیم و بوسیله آن غذا طبخ می کردیم. بچه ها بعد از ظهر رفتند و سه شهید پیدا کردند، از آن شب تا شب نیمه شعبان جمعاً 11 ...
برای کامنت گذاران فحاش اینترنتی/ ارزشش را دارد؟
آی اسپورت- بارها پیش آمده وقتی از صفحه تلوزیون به اخبار نگاه می کنیم بدوبیراه می گوییم و حتی نفرین روانه می کنیم. یک غریزه ی ذاتی که شاید آنچنان شرمناک هم نباشد که برای بچه های خونینِ حلب و عراق و لبنان و مهاجرینِ افغانستان و حتی بچه های ایران که در دور از چشم مان در زیر پوست شهر می میرند بدوبیراه به مسببان بگوییم. چندوقت پیش یک بچه ی سه و نیم ساله ی سوری که سرو صورتش خونین بود و گریه میکرد جمله ...