سایر منابع:
سایر خبرها
اشکانی: می خواستم استعفا دهم/ ترسی برای از دست دادن جایگاهم ندارم
کافی را در اختیارم قرار دهند تا بتوانم برنامه هایم را پیاده کنم. من برای کارم انرژی می گذارم، اما خواسته ام از شورای فنی این است که با این صحبت ها و ایجاد حاشیه ها انرژی من را بیهوده هدر ندهند. اشکانی با بیان این که به کار خود و کادرش اعتقاد کامل دارد، خاطر نشان کرد: محال است که بدون برنامه ریزی کار کنم. با تمام وجودم به شاگردانم تمرین می دهم و حتما هم نتیجه مطلوب را خواهیم گرفت. با این ...
او پسرخاله ام بود / برای حفظ آبرویم باید می سوختم و می ساختم!
.... حتی به توصیه مادرم، با کلی خواهش و التماس بچه دار شدم اما هیچ چیزی عوض نشد. با آمدن بچه دیگر نمی توانستم براحتی حرف از طلاق بزنم. به قول معروف برای حفظ آبرویم باید می سوختم و می ساختم و دم هم نمی زدم. تقدیرم را پذیرفته بودم تا اینکه آن بسته ها را در جیب شوهرم پیدا کردم. زن جوان درحالی که اشک هایش را پاک می کرد ادامه داد:آن روز می خواستم لباس های آرش راداخل لباسشویی بیندازم که چند ...
رفیعی: بخشش اضافه خدمتم به تراکتور اعلام شده
طریق بازی در فجر خدمتم را بگذرانم. می خواستم بگویم خلاف نکردم علت اینکه من آخرین نفری بودم که در بین ابطالی ها به خدمت سربازی اعزام شدم، همین بود. من همه تلاشم را کردم تا بگویم گناه و خطایی از من سر نزده و خلافی انجام ندادم و قانون را دور نزدم چون مردم بعد از جو آن روزها از فوتبالیست های دارای کارت معافی ناراحت بودند. من می خواستم حق خودم و خانواده ام را حفظ کنم و به همین دلیل ...
موانع پیش روی فعالیت های علمی، کارشناسی و حرفه ای در ایران
، بطوری که در 10 سالگی کارهای بانکی و ویزیتوری انجام می دادم و درکنار بازار از 5 سالگی نیز به کلاس درس فرستاد تا برای کسب علم و ثروت به موازات هم تلاش کنم. دوره تحصیلی ام به کتابخانه های شخصی فامیل به خصوص کتابهای داستان دسترسی داشتم و به قدری به مطالعه علاقه مند شدم که کتابهای درسی برایم کافی نبود و از 10 سالگی، ابتدا چند سالی کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان عضو بودم و مطالعه ...
به اجبار شوهرم با کارفرمایم این کار کثیف را انجام دادم!
: زن جوانی که پیش از این در کارگاه تولیدی ظروف یکبار مصرف من کار می کرد، رویم اسیدپاشید. نمی دانم چرا این کار را کرد. او چند سال برایم کار کردتا این که چندی پیش گفت می خواهد ازدواج کند و دیگر سر کار نمی آید. بعد هم تسویه حساب کردو رفت. دیگر از او خبری نداشتم تا این که روز حادثه با من تماس گرفت و خواست با من ملاقات کند. می گفت می خواهد دوباره به دلیل مشکلاتی که پیدا کرده، سرکار بیاید. ...
اضافه خدمت، پرسپولیس و پیشنهادهای خارجی در گفت وگو با سروش رفیعی
طریق بازی در فجر خدمتم را بگذرانم. * می خواستم بگویم خلاف نکردم علت اینکه من آخرین نفری بودم که در بین ابطالی ها به خدمت سربازی اعزام شدم، همین بود. من همه تلاشم را کردم تا بگویم گناه و خطایی از من سر نزده و خلافی انجام ندادم و قانون را دور نزدم چون مردم بعد از جو آن روزها از فوتبالیست های دارای کارت معافی ناراحت بودند. من می خواستم حق خودم و خانواده ام را حفظ کنم و به همین دلیل کارم ...
ماجرای هولناک مرد جوان و پسر 10 ساله همسرش در حمام!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، پس از آن که همسر اولم از من طلاق گرفت حضانت دختر کوچکم را به او ندادم و خواستم خودم او را بزرگ کنم اما از وقتی که بیکار شدم و با زنی که خودرو و خانه داشت ازدواج کردم نگهداری دخترم را نیز به پدر و مادرم سپردم تا موجب اختلاف بین من و همسر صیغه ای ام نشود. با این حال سرپرستی فرزند همسر صیغه ای ام را به عهده گرفتم تا این که... مرد 34 ساله که به اتهام کودک ...
درد دل مربی سازنده کشتی ایران
به یک مدال برگشت. همه می دانند هیات کشتی کارش این است که پول بیاورد و مدیریت کند. با این حال من لخت می شدم و کلاس به کلاس کنار مربیان بودم. آستینها را بالا زدم و با کشتی گیران کلنجار رفتم. یکی از کارهایی که به آن افتخار می کنم این است که شاگردانم مجتبی خدارحمی، مهرداد سعدی نژاد، سعید کولیوند، رامین درویشی، علی صفاری، وحید محمودی، حمید و علی مومیوند در تیم ملی بودند و حالا از شخصیتهای دانشگاهی و ...
متاگپ | رضا شاهرودی: قرار نیست ما همه چیزمون رو بدیم دست آقای کی روش / نسل ما تکرار نشدنی است چون پولی ...
جزو یازده تا وارد زمین میشی، اما متاسفانه من یک روز قبل از بازی با یوگسلاوی از ناحیه مچ پا مصدوم شدم و دیگه نتونستم ادامه بدم. بعد از اون بود که شما لژیونر شدین، هم چین را تجربه کردین و هم ترکیه رو . اول ترکیه بودم و بعدش رفتم چین. چه طور بود، به نظرت انتخابات خوب بود؟ چین که هنوز فوتبالش مثل الان نشده بود که این قدر حرفه ای شده باشه، پولای آن چنانی بِدن ...
قبل از فیلمبرداری چک آپ پزشکی شدم/ فیلمم از من آدم دیگری ساخت و مهمترین حرکت انسانی عمرم بود
فیلم کاملا چک آپ پزشکی شدم. چون مطمئن بودم که به هم خواهم ریخت با افسردگی جسم و روح. در طول فیلمبرداری خود را در قرنطینه قرار دادم. در تمام طول فیلمبرداری و هنگام مصاحبه بارها تکان های احساسی را تجربه کردم. شب که به خانه می رفتم، موقع خواب زار زار گریه می کردم. در تمام طول فلمبرداری و پس از آن دچار فشار احساسی شدید بودم. این فیلم از من آدم دیگری ساخت. این فیلم با هر واکنش عالی یا تحقیر آمیزی رو به ...
پیکرشهدای ما وسیله ی سرگرمی عراقی ها شده بود+عکس
...: پنج یا شش عراقی آن طرف خین ایستاده بودند و بچه های ما را که شب قبل داخل معبر شهید یا مجروح شده بودند را خلاصی میزدند البته از فاصله ی سی یا چهل متری. دنیا روی سرم خراب شد، فقط گریه می کردم دلم میخواست با تمام وجود فریاد بزنم این روزها حماسه دلیرمردان عملیات کربلای 4 سر زبانها افتاده دلیرانی که به خاطر خیانت وطن فروشان خون پاکشان مظلومانه ریخته شد محسن ابوالحسنی از رزمندگان قم ...
گفتگو با همسر آزاده شهید محمدفرخی راد
بازگشتن من هنوز امیدوار بودم که شایدی یکی از آن ها محمد من باشد اما ... . محمد در سال 17/5/1363 در زیر شکنجه های افسران بعثی بیهوش می شود و اسراء هرچه درخواست می کنند که محمد را به درمانگاه ببرند به دلیل فعالیت های انقلابیش افسران نمی پذیرند و حتی می گویند :” بگذارید فرخی به حال خودش بمیرد ” و سرانجام به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه اسلام بود می رسد و رژیم بعث برای مخفی کردن این جنایت ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
عروسش روی دستم بگذارند، کیف خبرنگاری ام را برداشتم و خیلی حرفه ای و یواشکی از خانه جیم شدم و با خوشحالی و سرافرازی، خودم را به خیابان اصلی رساندم!... هنوز لذت فرار را نچشیده بودم که در گوشه ای ازخیابان، پیرزنی تنها، توجه مرا به خود جلب کرد. این خانم مسن درحالی که یک کیسه پر از اسکناس در دست داشت، با احتیاط و هراس، به دور و برش نگاه می کرد. فکرکردم که او از شب و تاریکی و سارق می ترسد و ...
ندا می گوید در تله شیطانی پسر BMW سوار تهرانی افتاد و...
به گزارش رکنا، اواسط تیرماه امسال دختر جوانی به نام ندا به آگاهی رفت و از فروشنده یک خودرو شکایت کرد. وی گفت: مدتی بود دنبال خرید یک ماشین مدل بالا بودم به همین خاطر به سایت دیوار سر زدم و با آگهی فروش خودرو BMW با قیمت مناسب روبه رو شدم. با فروشنده که مرد جوانی به نام افشین بود تماس گرفتم و برای دیدن خودرو به پارکینگ خانه اش در خیابان الهیه رفتم. دختر جوان در ادامه گفت: پس از بازدید ...
مادر معتادی که فرزندش را کشت باید مجازات شود
داده بودند، هیچ نکته منفی از او پیدا نکردند. پدرم در تصمیم گیری هیچ دخالتی نداشت. فقط سر عقد امضا زد و رفت. من ماندم و رضا و زندگی جدید. با این که هیچ حس خاصی به شریک زندگی ام نداشتم، ولی به نظرم این زندگی خیلی بهتر از آن بود که قبل از آن تجربه کرده بودم. رضا مرد خیلی خوبی بود و من را هم دوست داشت، من هم کم کم به او علاقه مند شدم. یک سال گذشت و زندگی داشت یکنواخت می شد. به ...
گره کور در پرونده قتل دختر شیرخواره/سوزاندن نوزاد 5ماهه به دست مادر/گروگان گرفتن خواستگار /قتل پسر بعداز ...
روز مهرداد با من تماس گرفت و مدعی شد قصد خواستگاری دارد، اما قبل از آن می خواهد من و مادرش را با هم آشنا کند. به دلیل علاقه ای که به مهرداد داشتم حاضر بودم هر کاری برای او انجام دهم. او من را به خانه شان در شمال تهران دعوت کرد. وقتی وارد خانه شدم، شوکه شده و صحنه ای که می دیدم غیرقابل باور بود. مهرداد با عکس هایش خیلی فرق داشت. تازه آنجا بود که فهمیدم در دام مرد کلاهبرداری گرفتار شده ام. خواستم ...
روایت جامانده کاروان شهدای خان طومان از آخرین لحظات همرزمان شهیدش
جالب بود از چند نفر پرسیدم این شهید از کجا آورده اند؟ کجا شهید شده است، گفتند سوریه، با تعجب گفتم سوریه؟ مگر سوریه چه خبره؟ چه طور رفته آنجا؟ من تا قبل از خاکسپاری شهید از هیچ چیزی خبر نداشتم و اصلا از وقایع سوریه کاملا بی اطلاع بودم. بعد تحقیق کردم و تازه متوجه شدم که سوریه چه خبر هست و ایرانی هم به سوریه می برند. تا فهمیدم که احتمال دارد من هم بتوانم به سوریه بروم دست به دامن پدرم شدم و التماس ...
چرا زوج ها خیانت هایشان را تکرار می کنند؟
زن بیوه ای ازدواج موقت کرده است. از عصبانیت نزدیک بود بمیرم. تصمیم گرفتم هر طور شده خانه آن زن را پیدا کنم و حسابش را کف دستش بگذارم. باورم نمی شد تمام این مدت در کنار کسی زندگی می کردم که زن داشت. تا مرز طلاق پیش رفتیم. سه ماه به حالت قهر به خانه پدرم رفتم. هر روز می آمد و گریه و التماس می کرد که ببخشید. آیه و قسم می خورد که دیگر تکرار نمی کند. به خاطر بچه هایم سوختم و ساختم. رابطه ...
خیاطزاده:پاترول معروف ناجا که مردم را زیر گرفت در هدایت منافقین بود،راننده را مقابل فرمانداری با تیر زده ...
شب تشنه می شدم، این اجازه را به خودم نمی دادم که پدر یا مادرم را بیدار کنم که این پارچ، آب ندارد.از بچه گی کارهایم را به کسی نسپرده بودن حالا برای جزئی ترین کارها نیازمند کمک دیگران بودم، این خیلی سخت بود. اوایل وقتی می خوابیدم، دور تا دورم متکا بود که از این طرف و آن طرف زمین نخورم. مثلا وقتی هنوز بلد نیستی با ویلچر کار کنی کنار آمدن با آن سخت است. گاهی ویلچر برمی گشت و زمین می خوردم و می بایست ...
توطئه ساواک برای شناسایی سایر افراد گروه
یک تاکسی رو به رویم ترمز کرد، پنج تومانی را که از کمیته گرفته بودم نشان دادم و گفتم: آقا! من فقط همین پنج تومان را دارم و می خواهم به خیابان غیاثی بروم او دلش به حال زار من سوخت و گفت: سوار شوید! وقتی به خانه رسیدم، هر چه زنگ در را زدم، کسی جواب نداد؛ حدس زدم که خواهرم بچه ها را با خود به خانه اش برده است. از یکی از همسایه ها چند تومانی قرض کردم و در حالی که وجودم از خستگی موج می زد، به طرف ...