سایر منابع:
سایر خبرها
خالی کردن حساب با اسکیمر
در مورد قتل گفت: مقتول که زن جوانی بود با من بسیار راحت بود که همین موضوع باعث شد با همسرم درگیر شود.قرار شد با زن جوان صحبت کنم، به همین دلیل به خانه او رفتم. خواهر مقتول نیز در جریان رابطه ما بود به همین خاطر از من خواست دو مدرکی را دست خواهرش دارد برایش بگیرم. وقتی از او درخواست مدارک خواهرش را کردم شروع به داد و فریاد کرد به همین دلیل او را با روسری خفه کردم. وی افزود: من عذاب وجدان ...
حسین ماهینی: همسرم به عکس گرفتن هواداران خانم با من حسودی می کند!
اهواز که بودم به همراه خانواده ام به خواستگاری همسرم رفتم. در سال 93 بعد از آن مشکلی که برایم به خاطر کارت پایان خدمت پیش آمد به خواستگاری همسرم رفتم. همسر من اهوازی است و از خدا به خاطر حضور او در زندگی ام تشکر می کنم. * در باره موضوع خدمتت و رفتنت به تیم ملوان بگو. ابتدا درباره حضورم در تیم ملی بگویم در اردوی قبل به خاطر مسایلی که وجود داشت و پاسپورتم که آماده نبود نتوانستم ...
قاتل دوست قدیمی محاکمه می شود
شناسایی و دستگیر شد. او در بازجویی ها گفت: من و مقتول هم محلی و دوستان قدیمی بودیم. چند سال پیش با هم به تهران آمدیم تا برای خودمان کاری دست و پا کنیم. بعد از مدتی به شهرستان رفتم و در آنجا با دختری عقد کردم. پس از آن برای ادامه زندگی به تهران آمدیم اما چون جایی برای ماندن نداشتیم به خانه دوست قدیمی ام رفتم. در مدتی که آنجا بودم دوستم به خاطر حسادت سعی داشت بین من و همسرم اختلاف بیندازد. ...
زد و بند در فوتبال ایران بیداد می کند
استعفای شما از کجا بیرون آمد؟ سر تمرین بودم و داشتم با بازیکنان درباره مشکلات حرف می زدم. آنجا گفتم شاید من از سمتم استعفا بدهم و دیگر شما را نبینم که ساعاتی بعد دیدم حتی جانشین من را هم معرفی کرده اند. آخر این چه بازی است که به راه انداخته اند؟! مگر تیم ما کم مشکل دارد که بعضی ها می خواهند با این رفتارهای نادرست مشکلات ما را بیشتر کنند؟ این رفتارها همگی هدفگذاری شده است و بعضی ها دانسته به ...
گزارشی خواندنی از عشق بازی قرآنی یک مدرس مازندرانی زبان انگلیسی +تصاویر
مغفول مانده بود و دنبال گمشده ای در خود بودم. در خانواده ای بسیار مذهبی ازدواج کردم که در منزل آنها آرامش برایم فراهم بود و در این حالت به دنبال گمشده ام رفتم. پس از ازدواج در محل زندگی ام با همسرم برای پیدا کردن گمشده ام به سازمان تبلیغات زنگ زدم و به کلاس حفظ قرآن در محمودآباد با استادی با نام زارع که تا کنون 1500 حافظ روانه جامعه کرده آشنا شدم، پس از گفت و گویی که با استاد ...
تجاوز به دختر مانتوفروش در اتاق پرو
به خانه می رفتم. دیشب مثل همیشه تا آخر وقت ماندم و سایر همکارانم فروشگاه را ترک کردند. من تنها مانده بودم و داشتم کارم را انجام می دادم که صاحب فروشگاه به همراه دو نفر از دوستانش به مغازه آمد. من هم وقتی دیدم او آمده، رفتم تا وسایلم را جمع کنم که به خانه بروم؛ اما یکی از دوستان صاحب مغازه که به اتاق پرو رفته بود، مرا صدا زد. من هم به خیال اینکه قصد دارد مانتویی برای یکی از بستگانش انتخاب کنم به ...
ننه سکینه، 28 سال پس از پایان جنگ
دانستیم که مجروح شده. البته من فکر می کردم فقط پایش قطع شده. نمی دانستم رگ چشمش پاره شده و کلیه اش را درآورده اند. شما نذر می کردید پسرهایتان سالم برگردند. دوست نداشتید مادر شهید بشوید؟ من همیشه به بچه هایم یاد می دادم که وقتی رفتید جبهه، حسابی کار کنید و مفید باشید و تا می توانید صدامی ها را بکشید تا دلمان خوش باشد که اگر از ما می کشند، ما هم از آنها می کشیم، یعنی دوست داشتم ...
آرام آرام از شوهرم دور شدم و با شبکه های اجتماعی آنچنانی با پسر جوانی آشنا شدم و ..!
اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: بدبختی و بیچارگی من از زمانی شروع شد که خواستم به روز و به قول معروف آنلاین باشم. به همین خاطر هم قید همسر و فرزندم را زدم تا با آن مرد حیله گر ازدواج کنم اما او روزگارم را سیاه و مرا همانند نخاله ای بی ارزش خوار و ذلیل کرد. قبل از طلاق زندگی آرام و ساده ای را در کنار همسر و دختر چهار ساله ام داشتم. همسرم مرد بی ریا و ساده ای بود در واقع کاری به ...
او را با دارو خمار کردم و بعد داخل حمام بردم و
رساندی؟ خسته شده بودم، از نشئگی ها و خماری هایش به تنگ آمده بودم. هر کاری کردم تا مواد را ترک کند، اما همین که پایش را از کمپ بیرون می گذاشت روز از نو روزی از نو. دست بردار مواد نبود، وقتی نداشت زمین و آسمان را به هم می دوخت تا پول گیر بیاورد و مواد بخرد. وقتی هم که مصرف می کرد حال خوبی نداشت و حرف های بی ربط به زبان می آورد. جانم به لبم رسیده بود و راه دیگری نداشتم. چرا از او ...
دخترم گفت وقتی من نیستم، دوستم با زنم در خانه ام خلوت می کنند
ثابت کنی؟ هرگز، چون نرگس خیلی زیرکانه عمل می کرد و من به هر دری که زدم موفق نشدم مدرکی علیه او به دست آورم. چرا چنین اتهامی به او وارد کردی؟ زیرا رفتار همسرم نشان می داد که دیگر من را دوست ندارد، او به من اهمیتی نمی داد و می گفت که دیگر چندان علاقه ای به من ندارد و من نیز به همین خاطر به او مظنون شده بودم و یقین داشتم که پای فرد دیگری در میان است. چگونه ...
ترس عروس 13 ساله در شب حجله از داماد 31 ساله / آن شب کتک خوردم و
...: درخواست رابطه نامشروع داشت. وقتی موضوع را به شوهرم گفتم، کتک مفصلی زد و از خانه رفت. همان طور که حرف می زند، نگاهم به مچ دست چپش می افتد. رد بریدگی زخم کهنه ای روی آن می بینم. دلیلش را می پرسم. سهیلا رد زخم را با انگشت لمس می کند و ادامه می دهد: از زندگی خسته شده بودم و می خواستم خودم را راحت کنم. آن روز من و پسر کوچکم در خانه تنها بودیم. تیغ را برداشتم و کشیدم روی مچ ...
گفتگویی خواندنی با رقیب اصلی اصغر فرهادی در اسکار
کوشیده ام بسازم. ما از او خواستیم که واقعا نخواهد با او و با طنزهایش همراه شود، زیرا پدر همواره چیزی از او می خواهد و او نمی خواهد خودش را به او نشان دهد. این قسمتی از داستان بود که باید پیش می آمد و به لحظه انجام عمل راه می برد. پدر دوست دارد به دختر کمک کند، آیا فیلم پرسش مربوط به نسل ها و کشمکش بین نسل ها را مطرح می کند؟ بله. منظورم این است که به این موضوع علاقه مند بودم ...
حق جانبازی نگرفت و گفت با خدا معامله کردم
. در یک عملیات پای مهدی روی مین می رود. دوستانش به گمان اینکه شهید شده بالای سرش می روند و می بینند که مهدی گریه می کند. از ایشان می پرسند چرا گریه می کنی؟ می گوید: خدا من را نخواست. دیدید شهید نشدم. یک قطره خون هم از دماغش نیامده بود فقط پایش سوخته بود. گریه می کرد چرا شهید نشدم. بار دوم هم در یکی از عملیات ها مجروح و جانباز شد. همسرم می گفت: من هیچ حق و حقوقی نمی خواهم. برای رضای خدا جهاد کردم و ...
ماه عسل در گذشته فرصتی بود برای ایجاد صمیمیت، اما امروز شاید ایده ای احمقانه باشدعلیه ماه عسل
...، از ما محافظت کرده بود. من آزرده و ناراحت بودم اما، کم وبیش از نظر ذهنی، صحیح و سالم بودم. در روز سوم، من و همسرم به نوعی تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که گویی باران نمی آید. ما از هتل قدم زنان به روی صخره ای رفتیم. از آنجا می توانستیم یک فک راهبِ تنها را ببینیم که در داخل آبگیری در حال پشتک زدن بود. آبگیر در میان سنگ های پایین دست قرار داشت که صدای برخورد امواج با آن ها شنیده می شد. می ...
ناگفته هایی خواندنی از زندگی و مرگ تختی
همراه خود می برد. در جریان راه افتادن تختی در بازار تهران برای جمع آوری کمک های نقدی و غیرنقدی به زلزله زدگان بویین زهرا، پرویز عرب به همراه حسین پور و یکی دو نفر دیگر پشت سر تختی راه می رفتند و با در دست داشتن کیسه های بزرگ، پول ها را جمع آوری می کردند. با پرویز عرب که اکنون 80 ساله است و با خوشرویی و مهمان نوازی پذیرای ما شد، همکلام شدیم تا بیشتر از روش و مسلک جهان پهلوان ...
همه ورزش ها را امتحان کردم تا دوومیدانی کار شدم
حسادت داشت و با تلاش و تمرین به بهترین رکوردها رسید. ترمز علاقه؟ سختی های زیادی در راه علاقه شخصی هر فردی وجود دارد اما باید راه را گرفت و پیش رفت. ترمز کشیدن ممنوع، زیرا هدف از پیش مشخص شده است و باید رفت تا به آن رسید. باهوش؟ خودم نمی توانم در این باره حرفی بزنم، اما دیگران می گویند با این تحصیلات و نمراتی که در دوران تحصیلی داشتم همراه با ورزش قهرمانی در ...
زن متهم به فرزندکشی محاکمه شد
زندگی روی خوشی به من نشان داده است و بالاخره رنگ آرامش را می بینم. با آن مرد نامزد کرده و در تدارک عروسی بودیم که یک روز آمد و گفت دیگر نمی خواهد به این رابطه ادامه دهد. او گفت خیلی در مورد این موضوع فکر کرده است و نمی تواند مریم را قبول کند. بعد از اینکه نامزدی ما به هم خورد، من ضربه روحی بدی خوردم و کارهایم دست خودم نبود، همیشه ناراحت بودم. این زن 30ساله روز حادثه را این طور توضیح ...
بازداشت قاتل چاقو کش/دستگیری متجاوزان به دختر 23ساله/محاکمه مادر بچه کش/قتل هولناک دختربچه اصفهانی
. بعد از اینکه نامزدی ما به هم خورد، من ضربه روحی بدی خوردم و کارهایم دست خودم نبود، همیشه ناراحت بودم. این زن 30ساله روز حادثه را این طور توضیح داد: آن روز خیلی عصبانی بودم و علت تمام بدبختی ها و تنهایی ام را دخترم می دانستم برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم، به او یک قرص متادون دادم و از خانه بیرون رفتم. دلم نیامد در خانه بمانم و شاهد مرگ فرزندم باشم، کمی بعد وقتی برگشتم، مریم جان خود را ...
امیر آقایی:در فیلمنامه اولیه پایان نامه بازی می کنم
ها یا آنقدر به شکیبایی شدن علاقه مند شدند و یا آنقدر او را دوست داشتند که تلاش می کردند بازیگر شوند. بازیگران بزرگ زیادی بودند اما نسل ما تحت تاثیر هامون و خسرو شکیبایی بود. - اولین حضور من جلوی دوربین در سینما به فیلم ضیافت آقای مسعود کیمیایی برمی گردد. در نقش یک سیاهی لشگر بودم بین 70-80 نفر که گفتند باید بریزیم کافه را خراب کنیم و ما هم انجام دادیم. البته اول قرار نبود هنرور باشم ...
جنجالی ترین قاتلان زن ایران
تحقیقات اولیه ادعای دفاع مشروع را مطرح کرد و به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. مسئول رسیدگی به پرونده در این رابطه گفته بود: اول ما شک کردیم که شاید بجز زن جوان فرد دیگری نیز در قتل دست داشته است، اما نظریه پزشکی قانونی اعلام کرد به مقتول 27 ضربه چاقو و همه توسط یک نفر وارد شده که 15ضربه عمیق و بقیه سطحی بوده است و باتوجه به این که شدت ضربات یکسان بوده به این نتیجه رسیدیم قاتل یک نفر است. با ...
شکار دختران دانشجو در تلگرام
اجتماعی مختلف منتشر می کند. مثل دیوانه ها شده بودم. خودم را به درو دیوار می زدم. نمی دانستم باید چه کنم و چه خاکی بر سرم بریزم. اگر پدر و مادرم موضوع را می فهمیدند باید چه می کردم و برای آبروی بر باد رفته چه توجیهی داشتم. هر طور بود مبلغ درخواستی را تهیه کردم ولی کاش به همان یکبار ختم می شد. این شیطان دوباره از من اخاذی می کرد و به خرجش هم نمی رفت که هیچ پولی در بساط ندارم. چند بار تصمیم گرفتم خودکشی ...
شوهرم این جریان را متوجه شود بیچاره می شوم! / فکرش را نمی کردم که ارتباطم با این مرد به اینجا کشیده شود!
بود که با اصرارهای من همسرم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند برایم خرید و از آن روز به بعد وارد شبکه های اجتماعی شدم. در این میان یکی از کانال های گروهی را پیدا کردم که اعضای آن به مباحث مذهبی، روان شناسی و جامعه شناختی می پرداختند. من هم که از این مطالب لذت می بردم بلافاصله عضو این گروه شدم تا به اطلاعات علمی بیشتری دسترسی داشته باشم با آن که دو فرزند سه و شش ساله داشتم اما بیشتر اوقاتم را ...
برای رسیدن به پیراهن پرسپولیس روزی400 کیلومتر طی کردم
تیم نوجوانان مرا شناختند و آنجا بود که توانستم پیراهن پرسپولیس را بپوشم. برای هر تمرین و بازی باید از تاکستان به تهران می آمدم. تیم در روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه تمرین می کرد و اگر قرار بود ساعت 10 تمرین یا بازی باشد، من باید ساعت 7 صبح راه می افتادم. مربیان به خاطر سختی راه و مدرسه گفتند می توانم چهارشنبه ها نباشم. در تمام مدت که در راه بودم استرس داشتم که دیر نرسم. بالاخره اتوبوس بود و مرتب ...
دختر 17 ساله وقتی از پیش امیر بازگشت، باردار شده بود!
بیرون زدم. سرگردان در خیابان ها قدم می زدم. وقتی به خودم آمدم، مقابل کلانتری بودم. وارد شدم و از امیر شکایت کردم. حالا منتظر حکم دادگاه برای سقط جنین هستم و ماموران در جستجوی امیر هستند. تاوان سختی برای شناخت امیر دادم، اما خوشحالم که این بار نه به حرف هایش اعتماد کردم و نه سرمایه زندگی ام را به حسابش واریز کردم. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
فیلم سیاه 3 پسر از دختر جوان
این دختر در حالی که اشک می ریخت به مأموران گفت: روز گذشته خانه یکی از دوستانم در بلوار ابوذر بودم و پس از ملاقات دوستم قصد رفتن به خانه را داشتم که پراید سیاه رنگی جلوی پایم توقف کرد و من که فکر می کردم پسر جوان مسافرکش است، سوار بر خودروی اش شدم.وی افزود: در ادامه مسیر 2 پسر جوان دیگر به عنوان مسافر سوار بر خودروی پراید شدند تا اینکه در نزدیکی خانه مان از راننده خواستم تا در کنار خیابان توقف کند ...
نقشه شوم پسر جوان برای خواهر دوست دخترش
در ارتباط بودم و از وی تصاویری داشتم که با توجه به اصرار وی به پایان رابطه با من، دست به این تهدید زدم و همچنین تهدید به نشر تصاویر در فضای مجازی کردم. سرگرد ابوطالبی در پایان افزود: در روند بررسی ادله، تعداد زیادی تصاویر مختلف از دختران دیگر کشف شد که متهم اقرار کرد با این افراد نیز رابطه داشته است. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
اسمال گوریل
نام پرت کردم. او هم جاخالی داد و گفت: کچل جنگی! بقیه هم با او هم صدا شدند: - کچل جنگی! - کچل جنگی! احساس می کردم پشتم می لرزد. کف دستم را به سرم کشیدم. خیس عرق بود. نمی دانستم چه کنم که یک دفعه گوریل مرا به عقب هل داد. آن لحظه واقعاً شبیه گوریل شده بود. می ترسیدم جمجمه ام را خرد کند، اما رو به بچه ها گفت: نامردا! چند نفر به یک نفر؟ نایستادم که بقیه اش ...
نفس عاشقان نوستالژی را قلقلک می دهد
سینماست و می توان از خلال آن ردپای تعلق خاطر کارگردان به ادبیات و رمان را پیدا کرد. قهرمان دومین فیلم آبیار، کودکی است که دنیای متفاوتی برای خودش ساخته است. کودکی که رویاهایش را زندگی می کند و از مواجهه با رویدادهای واقعی نمی ترسد. نرگس آبیار کارگردان، مهران احمدی بازیگر، سجاد پهلوان زاده تدوینگر و محمدحسین قاسمی تهیه کننده نفس در یک نشست صمیمی و البته پرسر و صدا، از این فیلم حرف زدند و ...
زن جوان از ترس از دست دادن زندگی و آبرویش راز شوهرش را در دل نگه داشت!
گوشی شوهرش را برداشت و وارد تماس هایش شد. حدسش درست بود. او با دختری رابطه داشت. با این که از شدت عصبانیت نفسش بالا نمی آمد و دلش می خواست همان لحظه زنگ بزند و هر چه از دهانش در می آید، بار دختر جوان کند، اما کمی که زمان گذشت، از کاری که می خواست انجام دهد پشیمان شد. دست کم به خاطر آرامش شرایط از خیر تصمیمش گذشت، اما درون خودش خرد شد، نابود شد، ولی برای حفظ آبروی خودش هم که شده در مورد خیانت شوهرش ...
وقتی فهمیدم باردار شده است دنیا روی سرم خراب شد و ...+فیلم و عکس
حجم ویدیو: 37.04M | مدت زمان ویدیو: 00:07:03 به گزارش رکنا، روز یکشنبه 5 دی ماه امسال مرد جوانی با حضور در کلانتری 103 گاندی از ماجرای کشتن اعضای خانواده اش در24 آذر ماه سال 93 خبر داد. این مرد برای افشاگری پیش روی ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و گفت: به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم تصمیم به قتل او و فرزندم گرفتم و با گذشت 2 سال از این ماجرا به خاطر عذاب ...