سایر منابع:
سایر خبرها
شکوری:نام ممنوع الخروج ها را با افتخار می گویند
بود که نصف آن هم هزینه رفت و آمد بازیکنان برای تمرینات بود. شما نگاه کنید بازیکنان صبا امسال با چه کیفیت بالایی بازی کردند. بنده به شخصه فکر می کنم یکی از بهترین سال های فوتبالی ام را گذراندم و خیلی از کارشناسان و قمی ها این حرف را زدند. دور رفت فقط وعده دادند اصلا اینطور نبود که صبا در نیم فصل دوم اُفت کرده باشد. دور رفت فقط به ما وعده و وعید دادند و برای پرداخت قرارداد امروز ...
ابداع بی نظیر و کهنه نشدنی امام خمینی(ره)
از سوی تمامی مستضعفین جهان هم مورد استقبال قرار گرفت .می توان گفت واژگان سازی در بین تمامی سیاستمداران رهبران جهان امری معمول برای انتقال مفاهیم است . در نگاه اولیه و -البته ساده انگارانه- واژه سازی امام خمینی نیز، به سان تمامی رهبران و سیاستمداران جهانی است، ولی ذکر این نکته لازم است که واژه سازی که توسط حضرت امام انجام می شده برگرفته از شخصیت الهی و دیدگاه ژرف الهی و دینی در مسائل است . ...
10راه برای حفظ حرارت ازدواج
می کند به او بگویید چقدر دوست داشتنی شده. یا مثلا بگویید فلان رنگ چقدر به او می آید. چقدر خوب آشپزی می کند، چقدر خوب صحبت می کند یا چقدر زیبا می خندد... لازم نیست همیشه کارهای مشترکی انجام دهید شما و همسرتان هر دو به زمان هایی برای تنها بودن نیاز دارید. در این اوقات هریک از شما می تواند به سرگرمی مورد علاقه خودش برسد. مثلا وقتی شما کتاب می خوانید همسرتان تلویزیون ببیند. یا وقتی ...
کی روش خدمت بزرگی به فوتبال ما کرد/ برخوردهایی که با من شد حقم نبود
خالی بود منصفانه به نظر نمی رسید. من این کار را نکردم و شاید اگر خیلی ها جای من بودند، استقلال را انتخاب می کردند. * این روزها حرف و حدیث در مورد انتخاب سرمربی استقلال زیاد است. اگر به عقب بازگردیم، پیروانی به جای استقلال، فجر را انتخاب می کند؟ هر کسی سرمربی استقلال می شود مبارکش باشد. اما اگر هزار بار دیگر هم شرایط مشابه تکرار شود، باز هم فجر را انتخاب می کنم. شما نمی دانید که فجر ...
بخش های خواندنی کتاب دیدم که جانم می رود
نیروی تهران واقع در خیابان آیت الله طالقانی حضور بهم برسانند. ناخودآگاه نگاهی به برگه ی خودم انداختم تا از تاریخ آن مطمئن شوم... . ... داخل صحن مسجد، علی مشاعی مثل همیشه ساکت و آرام درحالی که با مُهر گرد سیاه شده بازی می کرد، به شوفاژ تکیه داده بود و حرف های بقیه را گوش می کرد. البته ظاهرا گوش می کرد، چون حواسش شش دانگ جای دیگری بود. با آرنج به پهلویش زدم و گفتم: - تو از کجا می ...
جانی دوباره به تئاتر نوین اجتماعی با نمایش هیچکس نبود بیدارمان کند
البته مخاطب نیز به دنبال آن در حرکت تا به پایان نمایش برسد. شاید در نگاه اول فضای آثار رادی برای مخاطب تداعی کند و البته در قسمت هایی این شبهات مشهود است با این تفاوت که یاراحمدی تلاش کرده خودش را به امروز نزدکتر کند. شخصیت های نمایش طوری پرداخت شده اند که بتوانند یک مابه ازا برای مخاطب روبروی خود داشته باشند، برای مثل پروین با بازی عارفه لک نمادی از یک فرد آرمان گراست، فردی که جامعه ...
بزهکاری جوانان در سایه نبود اوقات فراغت سالم
انسان باید بهترین بهره را از آن جست. مقاطعی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل نوجوانی، جوانی و دوران تحصیل، بدلیل اینکه آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است، از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد. امام رضا(ع) فرمودند: بکوشید تا اوقات شما چهار زمان باشد؛ زمانی برای عبادت و خلوت با خدا ؛ تأمین معاش؛ معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف ...
رانندگی به روایت زنان پشت رُل
رانندگی زن ها ندارد. او به آرمان می گوید: من رانندگی خانم ها را قبول ندارم. خانم ها خیلی از کارهایشان در رانندگی یک دفعه ای و غیرقابل پیش بینی است. احتیاط بیش از حدی که آنها دارند در خیلی از موارد باعث ترافیک می شود. فقط تعداد کمی از آنها رانندگی کردنشان خوب است. بین رانندگی زن ها و مردها تفاوت چندانی نیست یک جامعه شناس در مورد دلیل وجود این نگاه های منفی به رانندگان زن به ...
عاشق شو، اما عاشقِ لیلیِ لیلی ها
شیفته ی که هستیم؟! کدام هنرپیشه، کدام بازیکن، کدام پادشاه و کدام ... دلمان برده است؟! راستی چرا همه عاشقیم؟ اگر به فطرت خود سرکی بکشیم جواب این سوال را می یابیم. بله؛ فطرت ما کمال طلب است از همان ابتدا دنبال بهترین ها بودیم و زیبایی و کمال را ستایش می کردیم و در مقابلش فروتن بودیم. (1) اما فرق کمال حقیقی و مجازی در این است که حقیقی با تو می ماند و افزایش می یابد و مجازی می رود و می گذاردت. مثل کف دریا ...
نقش مردم در تغییر دوران غیبت به ظهور از زبان آیت الله حائری شیرازی
علامت قرب ظهور است، در کتاب منتهی الامال حمران بن ایعن برادر زراره از امام پنجم(ع) سؤال می کند کی ظهور و قیام شما برمی گردد؟ حضرت می فرمایند: هر وقت در مردم وفا دیدی، آن موقع برگشت ماست. *مشت نمونه خروار است بعد می گوید تو که همه عالم را نمی توانی ببینی که بفهمی همه عالم باوفاست، مشت نمونه خروار است. نگاه به قوم و خویش ها بکن دوست و رفقا را ببین، اگر دیدی این ها وفا دارند ...
باید خشن حرف می زدم تا اثر بگذارد
باعث دغدغه شما شد[span ]. - بله می توان به آدم های اطراف خود نگاه کرد که همه قرص می خورند درحالیکه باید دید ایراد اصلی از کجاست چون این قرص ها فقط باعث می شوند که شما مساله اصلی خود را فراموش کنید. اگر حال شما خوب نیست باید ببینید چرا حالتان خوب نیست. مگر چند سال می توان با فراموشی زندگی کرد آنهم وقتی از درون در حال نابود شدن هستید. بله این فیلم به طور قاطع در برابر روانپزشکی و نه ...
ستایش نامادری
به نام پروردگار عالم که چوپان من است ستایش نامادری نویسنده:سیروس قزلباش تقدیم به بانو (میم) ستایش برای جشن تولد 7سالگی اش لحظه شماری می کرد مادرستایش پیشنهاد داده بود تا جشن را در ویلای شخصی خودشان در ده بالای یزد برقرارکنند ومقداری وسایل جشن تولد وبادکنک وتزئینات آماده کرده بودند وچون ستایش گیتار زدن را دوست داشت مادر کیک به شکل گیتار برایش سفارش داده بود . ستایش دختری باموهای فر وجثه ای کوچک که دماغی گرد وچشمانی درشت داشت و دماغش با صورت گردش تناسب داشت وبشتر شباهت به مادر میداد. پدرستایش یک بازاری سرشناس بود که دارای چند کارگاه تولید ترمه بود که حتی به کشورهای حوزه خلیج فارس صادر میکرد ترمه بافی از چند نسل به او رسیده بود وی علم ترمه بافی را به روز کرده بود ودستگاهای جدید ونقش های کامپیوتری باعث شده بود که نه تنها در یزد بلکه درکشور هم به عنوان یک کارآفرین خوب وتولید کننده عالی شناخته شود. شهرتش اول ترمه باف بود که فامیلی خود را به دانافر تبدیل کرده بود.اقای دانافر مردنسبتا خوبی بود قدی تقریبا بلند با موهای صاف ولاغراندام وکمی سبزه با دماغی کشیده والبته انقدر ابروی پرپشتی داشت که ستایش گاهی به شوخی می گفت: – بابایی می خواهی ابروهاتو ببافم هاها – توکه بلد نیستی بگومامانت بیا ببافه هاهاها – شما پدرودختر چی میگن پشت سرمن. – هیچی بابا دخترت هوس کرده ابروهای بابایی را ببافه – راستی خوب گفت یادت باشه این ابروهای پرپیچ وخمو واسه جشن کوتاه کنی – باشه بابا باشه خانوم جون – البته بابایی یک روز قبل از جشن کوتاه کن چون زود دوباره در میان هاهاها – هاهاهاهاها دخترکم یکی ی دونه بابا ان خانواده خوشبخت بودند اما کسی که از فردای خودش خبر ندارد. آخرهفته بود آنها وسایل جشن تولد را در صندوق عقب ماشین شاسی بلند وسفیدخود جا دادند وبه همراه همسایه خود تصمیم گرفتند به ویلا بروند همسایه آنها اصالتا اهل شهرستان بافق بودکه سالیان سال به یزد مهاجرت کرده بودند دختر بزرگ همسایه سمیه نام داشت وهنوز ازدواج نکرده بود اما خواهرهای دیگرش ازدواج کرده وخانواده تشکیل داده بودند . قرار بود صبح زود ستایش وپدر ومادرش زودتربروند وهمسایه انها چند ساعت بعد حرکت کنند وبه ویلا بروند تا در چیدمان جشن تولد ستایش به انها کمک کنند. صبح اقای دانافر باهمسروستایش حرکت کردند وشهرستان تفت را پشت سر گذاشتند ودرحال بالا رفتن ازگردنه ده بالا بودند.ستایش عقب نشسته بود وکمربند را بسته بود پدر هم ازترس جریمه کمربندرا بسته بود اما مادر ستایش که زنی گوشت الود وچاق بود بابستن کمربند احساس خفگی میکرد بنابرین عادت نداشت کمربند را ببند. انها درحال رفتن به سمت ده بالا بودند باد نسبتا سردی در حال وزیدن بود پاییز نزدیک بود اخرهفته همیشه جاده تفت بخصوص ده بالا شلوغ واتومبیل های زیادی به ان سو در حرکت هستند وبه ندرت اتومبیلی از ده بالا می اید پلیس راهنماورانندگی هم قبل ازصبحگاه تا ساعت 9 صبح در جاده مستقر نمی شود جاده باریک وهر خودرویی سعی می کند از دیگری گوی سبقت را برهاند وپدر ستایش هم مرتب سبقت بیجا میگرفت وخوشحال می شد که با هر گاز دادنش ده ها ماشین را جا میگزارد مجری رادیو یزدگرچه لعن جدی به خود نمیگرفت اما گاهی رانندگان را به صبوری واحتیاط دعوت میکرد. اقای دانا فرباز درحال سبقت بود که کامیون خاورنارنجی رنگی که شاید متعلق به 40 سال پیش بوداز سمت ده بالا دود کنان باسرعت به سوی اتومبیل هایی که روبرویش بودند می تازاند.صدای اهنگ قدیمی راننده خاور را تا ده اتومبیل میشنید راننده درحالی که زیرشلورراهرایی برپا وزیرپوش رکابی برتن داشت یک پا روی گاز وپای دیگر جمع شده روی صندلی ودستها را در فرمان براق وبزرگ فروبرده بود وبا بازوهایش فرمان را مهار می کردهمانطور میگازاند وبالا خره بی احتیاطی وغرور راننده کامیون که دوست نداشت کسی در لاین او حرکت کند قرعه بدشانسی را برای خانواده ستایش ورق زد.در حرکتی ثانیه ای در حالی که پدر ستایش باز درحال سبقت بود وفکرمیکرد یک ماشین دیگر را هم می تواند رد کندهدف خاور تندروشد صدای برخورد دواتومبیل خرد شدن شیشه ها جاری شدن خون فریاد وجیغ وبا حسین ویا ابوالفضل در جاده میپیچید وچون کلید اربگ اتومبیل اقای دانافر در حال آف بود اربگ ها هم عمل نکرده بودندوکمربند خانم دانافرهم که بسته نبود جان ان زن مهربان گرفته شد هنوز صدای ترانه دلخراش خاور که معلوم نبود چی میخواند درحالی که اب از جلوبندیش می ریخت وبخار بالا گرفته بود در حال پخش بودوراننده خاور هم براثر دیررسیدن آمبولانس ووقانونهای دست وپاگیر که تا ساعتی طول کشید همسفر مادر ستایش شد... ستایش شوکه شد واز ترس بیهوش شده بود وپدرش حتی حس بازکردن کمربند را نداشت . بیمارستان ،سردخانه ؛بازداشت اقای دانافر،ازهمه بدتر مشکلات روحی روانی ستایش را رها میکنیم وبه یک سال بعد میرویم تا خواننده هم مثل من زیاد غم ها را مرور نکند... یکسال بعد ستایش با وجود عمه ها وفامیل وبخصوص سمیه دختر همسایه قبول کرده بود مادرش فرشته شده وبه اسمان رفته .سمیه خود را به انها خیلی نزدیک کرده بود ستایش را به پارک وسینما وبازارمیبرد وعمه ستایش هم به خانه انها امده بود واز ستایش نگهداری میکرد پدر ستایش افسرده شده بود ساعت ها در اتاق به عکس زن مرحومش خیره می شد خواهر ش تا می توانست با کمک سمیه همسایه انها از ستایش وپدرش مراقبت میکردند .خانه اقای دانا فر دریکی از جاهای خوب صفائیه بود . سمیه خود را در دل ستایش جا کرده بود وعمه ستایش هم مناسب میدید که برادش با سمیه ازدواج کند پدر ستایش میلی به ازدواج دوباره نداشت اما صحبت های دوست وفامیل وخواهروبرادر واشتیاق ستایش،بالاخره پذیرفت. وازدواج ارام وبی سروصدایی انجام شد ورسما سمیه همسر اقای دانافر شد ... چند روز گذشت که پدر ستایش در خواب کابوس میدید درخواب سمیه را میدید که با چشمان خونی باچاقو ستایش رادنبال میکند وقتی از خواب میپرید زود به اتاق دخترش میرفت دختر را که سالم میدید اهسته کنار تختش مینشست و انگشت هایش را در موهای خودش فرو میبرد واهسته اشک میریخت زنش هم وقتی قصد همدردی داشت اورا دور میکرد امازن چیزی در اب میریخت وبه پدر ستایش میداد خیلی در کارش وارد بود معلوم نبود چه دارویی به اومیدهد که تا صبح اورا خواب میکند .گاهی هم ستایش نیمه شب بیدار میشد ونامادری را میدید که به حیاط خانه میرود ووقتی برمیگردد چشمانش سرخ است... درهرتقدیربا وجود خوابهای وحشتناک که پدرمیدید بیشترموقع که سرکاربود به بهانه مختلف سراغ ستایش را میگرفت گاهی که بیرون میرفتند انها را تعقیب میکرد وبیشتروقتها ازخواهرش میخواست انجا بیاید اما خواهرش که عمه ستایش باشد به پدرستایش میگفت چون تصادف ومرگ همسر وفوت راننده کامیون برایش سخت بوده باعث کابوس وتوهم می شود ومیگفت که فشارروحی روانی باعث خواب بد دیدن ومشکوک شدن است ... به هرحال سال مادر تمام شده بود وستایش به نامادری عادت کرده بود .جشن تولد ستایش همان روزها بود اما به دلیل سال مادر ومراسم دیگرتولد اورا کمی عقب انداختند یک هفته نشده بود که ناگهان ستایش براثردل درد شدید راهی بیمارستان شد وبستری گردید ستایش را به اتاق عمل بردند تا دکتر معالج ستایش که یکی از نزدیکان انها بود اورا عمل کند .نامادری فرصت رامناسب دید با اتومبیل مشکی رنگ هاچ بک درحالی که عینک دودی زده بود وارد حیاط بیمارستان شد قبل از پیاده شدن در ایینه ماشین نگاهی به خودش انداخت تصمیم عجببی گرفته بود باید کار ستایش را تمام میکرد اهسته از ماشین خارج شد از دری که پرستاران ودکتران وارد میشوند وارد بیمارستان شد خیلی زود به اتاق دکتری رفت روپوش پزشکی برتن کرد دستکشی پوشید تا اثری ازخون روی دستش نماند ماسکی بر صورت زد به طوری که اصلا معلوم نبود او همان نامادری است کمی استرس داشت اما درنگ نکرد وقتی متوجه شد ستایش بیهوش است کنارتختش رفت استرس عجیبی داشت پیشانیش عرق کرده بود بوی اتر والکل ومواد ضد عفونی مرتب به مشامش می رسید صدای بوق بوق دستگاه پزشکی به گوشش می رسید نفس عمیقی کشید چاقویی برداشت واصالت بافقی بودنش را نشان داد باچاقو شکم دخترک بی مادر را پاره کرد دستکش هایش به خون اغشته شد روده دختر را بیرون کشید وتکه کرد وسوی انداخت نفس درسینه حبس شده بود چهره همسرش را پشت پنجره حس می کرد گاهی به چهره دخترک نگاه میکرد اما وقتی کارش تمام شد سراسیمه از اتاق بیرون رفت دراتاق کناری دستکش را درسطل زباله انداخت روپوش را اویزان کرد سراسیمه انجا را ترک کرد وبا ماشینش به بیابان رفت کنار بیابان ایستاد بیرون امد داشت گریه میکرد ازته دل فریاد می زد وعقده های دلش را خالی میکرد گاهی چهره مادرستایش را میان ابرهای سپید حس میکرد که به اولبخند میزند معلوم نبود چرا اینقدر اسم پروردگارعالم را می اورد معلوم نبود چه چیز ازخدای مهربانش می خواهد معلوم نبود چرا چهره مادر ستایش را با خنده حس میکرد ... از سوی دیگر تیم پزشکی بیمارستان که متوجه وضعیت بیمارشده بودند اقدام لازم را بعد از ان کار انجام دادند تکنسین بیهوشی با دستگاه کار میکرد پرستاران خون شکم را پاک کردند وکارهای لازم انجام شد وشکم دختر بخیه زده شد وتیم هرکاری ازدستشان برمی امد انجام دادند وستایش با مراقبت های ویژه بهبود یافت .نامادری وقتی فهمید خطر رفع شده دیوانه وار خنده میکرد مثل ادم های روانی رقص وشادی عجیبی میکرد وخود را به بیمارستان رساند ستایش هنوز بیهوش بود اما دیگر خطری تهدیدش نمی کرد ... چند روز بعد ستایش را به خانه اوردند عمه وبچه های عمه تا چند روز کنار ستایش بودند تا اینکه ستایش کاملا خوب شد ونامادری تصمیم گرفت با اینکه یک ماه از تولدش گذشته جشن مفصلی برایش بگیرد نامادری به پدر ستایش میگفت با جشن تولد روح مادرش شاد می شود بنابراین با کمک اقوام وسایلی تهیه وچون ستایش به گیتار علاقه داشت وکلاس گیتار میرفت نامادری هم مثل مادرستایش کیک به شکل گیتار برایش سفارش داده بود... جشن تولد در ویلای شخصی در ده بالا گرفته شد زیرا مادر ستایش خیلی انجا را دوست داشت . نامادری لباس زیبایی مثل پرنسس ها با کلایی مخروطی گرفته بود که ستایش خیلی در ان برازنده شده بود .مهمان زیادی حتی فامیل های نامادری هم از بافق برای تولد ستایش امده بودند. هشت تا شمع روی کیک گیتار را ستایش چند بارفوت کرد تا خاموش شدند این بار همه تولدت مبارک را خواندند نامادری گل های زرد فصلی را در گلدانی قرار داده بود که درعکس بسیار زیبا معلوم می شدند . هدیه ها یکی پس از دیگری باز میشد وستایش با هرهدیه لبخندی میزد بعد ازاینکه اخرین هدیه بازشد ستایش وپدر کمی درگوشی صحبت کردند وبعد ستایش جلو امد وبه نامادری گفت : – مادریک هدیه میخوام بهت بدم – عزیزم الان موقع گرفتن هدیه است نه دادن. – این فرق میکنه ی نامه هم نوشتم اگر بد خط نوشتم ببخشید – عزیزم دخترگلم مگه نمیدونی من هم خطم بده. همه خنده ای کردند وستایش پاکت را به نامادری داد وازش خواست بازش کند نامادری نگاهی به پدرستایش انداخت که با سرعلامت دادیعنی بخوان وچشمکی هم زد که ابروی شلوغش پایین بالا شدن .نامادری که ناخن بلندی داشت ولاک زرد خوش رنگی هم روی ناخن هایش برق میزد پاکت را باز کرد وگردنبندی زیبا از طلا در پاکت بود گردنبتد را در دست گرفت وشروع به خواندن نامه کرد بعد خواندن اشک سردی رد سپیدی که از ارایش صورتش تشکیل شده بود برگونه ها افتاد ارایش چشم با اشکها پاک شد نامه را کنارگذاشت دست را دراز کرد سوی ستایش واوهم خود را به بغل نامادری انداخت . مهمانان واقوام کنجکاوشدند وازپدر ستایش خواستند اگر اشکال نداره متن نامه ستایش را بخواند پدرهم جلورفت درحالی که با یک دست شانه همسرش را ماساژ میداد شروع به خواندن با صدای بلندکرد. به نام خدا مامان عزیزم .فرشته خوبم توجای خالی مادرم را که در اسمان فرشته شده را پرکردی این گردنبند مادرم است که باید به گردن تو اویزان شود راستشو بخواهی اول ازت خوشم نمی امد اما وقتی منوبا خودت همه جا میبردی وقتی در درس کمکم میکردی وقتی به مدرسه میبردیم وتا تعطیل میشدم تو حاضربودی موهاموهرروزصبح به ارامی مادرم شانه میکردی ومیبافتی .وقتی شب تو اتاقم می امدی فکرمیکردی خوابم وبوسم میکردی وهرموقع شب حیاط میرفتی ازپنجره نگاه میکردم که دستاتو بالا میگرفتی ودعا میکردی واشک می ریختی ...جای مامانمو پرکردی وازهمه مهمتر تو با مهارتی که داشتی اپاندیس مرا عمل کردی وروده عفونی مرا بریدی ومرا نجات دادی .تا ابد ازت ممنونم. توقابل ستایش هستی توهم بهترین مامان هم بهترین دکتر دنیایی .مامان دکتر.مامان خوبم... وقتی نامه تمام شد احساس مهمانان جریحه دارشد واشک ریختند .نامادری بهتربگویم خانم دکتر که چشم هایش ازاشک قرمز شده بود ستایش را به اغوش گرفت وپدرستایش هم هردو را بغل کرد واول بزرگترها بعد بچه ها شروع به دست زدن کردند .قاب عکس مادر اصلی ستایش درحال لبخند رضایت کننده روی دیوار بود . پایان ...
تعطیلی عصرداستان تصمیم شخصی نبود/ سودآوری با پول آوری فرق دارد
موافق این اتفاق بودم. اما تصمیم آن را من نگرفتم و با خرد جمعی این اتفاق افتاد. * این به قول شما خرد جمعی چه استدلالی برای این کار داشت؟ اینجا ستاد شعر و ادبیات داستانی کشور است. این ستاد نباید خودش وارد کارهای صف بشود و درگیر کارهایی شود که قرار است درباره آن بنیاد به دیگران کمک بدهد. وقتی ما خودمان ناشر باشیم همیشه مورد مداقه قرار می گیریم که مثلا آقا کتاب خودت در اینجا ...
خواننده ای که صدای او به دایی اش رفته است/ دو برادر روی صحنه+تصاویر
سرایی نام برد که کارهای ماندگاری با هم ارائه کرده اند. رویای من ترانه بعدی بود و سپس رمضان گفت که برای مخاطبانش یک سورپرایز دارد و قرار است برادرش وهاب رمضان برای اولین بار کنار او ساز بزند. او همچنین پوریا حیدری را تنظیم کننده ای خوب و خوش ذوقی دانست که مثل خودش مهرماهی است و قدیمی ترین رفیق او به حساب می آید چون رفاقتشان 14 ساله است. جو تالار میلاد در این اجرا بسیار پرشور ...
برزگر: جریان موج نو در سینما یک بازی تاریخی است/ مشروح کافه خبر پریدن از ارتفاع کم
این آدم چیست و اصلا ببینیم که آیا روانپزشکی تنها خوانشی است که از این آدم ها وجود دارد یا خوانش های دیگری هم هست که ضدروانشناسی عمل می کند... به نظر می رسد این مورد دوم انتخاب شما باشد... رجبی: بله قطعا. مثل خوانش فوکو از روانشناسی یا همان معنایی که جنبش ضدروانپزشکی دهه 60 در انگلیس می گوید و یا اصلا ببینیم روانپزشکی آن ساختار سرکوب جامعه مدرن هست یا نه؟ اینکه نگاه ...
هدیه ای ناقابل به مهربان ترین پدر
نزدیک روز مادر یا روز پدر که می شود بچه ها با پچ پچ کردن هایشان با هم، حس کنجکاوی پدر و مادرها را تحریک می کنند و آن مهربان ها هم تا متوجه می شوند که بچه ها قصد دارند هدیه ای برای آنها تهیه کنند خیلی اوقات ناراحت می شوند و می گویند: توقع هیچ هدیه ای نداریم، فقط همین که اخلاقتان خوب باشد، خدای مهربان و اهل بیت علیهم السلام از شما راضی باشند ما را خوشحال کرده اید. با خودم گفتم این ایام ...
اضطراب با امتحان بچه ها چه می کند؟
ها و رتبه ها و رشته ها، ریشه در کدام حقیقت دارد؟ مصداق این جملات همان آیه 216سوره بقره است: شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد. خدا می داند و شما نمی دانید. 4- به نظرتان افراد با آرامش و بدون اضطراب در شرایط سخت مثلا جلسه امتحان یا کنکور چطور می نشینند؟ مداد و خودکار را چگونه در دست می گیرند؟ چطور نگاه می کنند؟ چگونه لباس می ...
بازگشت به یک شب خبرساز
درست حرکت کرد. هرچند این تأثیرات اجتناب ناپذیر است، بخصوص در آن بخش که می خواهند کار کنند. غلامرضا نامی: البته دانشجویی که بخواهد تقلید کند، هرگز هنرمند نمی شود. او باید دنبال هنرناب باشد و خلاقیت داشته باشد. در این شرایط، استاد نباید بگذارد که این اتفاق بیفتد. آقای سمیع آذر شما درباره ی این نگاه به حراج تهران که ممکن است یک محیط بسته برای ورود هنرمندان باشد، چه نظری دارید؟ ...
چرا عنوان ها دیگر تکان دهنده نیستند؟
متبادر می کرد و نه مفهوم اصلی مورد نظر نویسنده را، که می خواست با یک تیر، دو نشان بزند. در مواردی این چنین که عنوان، پیام اثر را به دوش می کشد، باید اصولی را مدنظر قرار داد که بی توجهی به آن، بعدها رو خواهد شد و تأثیر منفیِ آزاردهنده ای بر مخاطب خواهد داشت. یعنی انتخاب کلمات در این موارد، باید آن قدر با دقت صورت گیرد که مهندسی کلامِ نویسنده، قربانی دخل و تصرف و مصادره به مطلوب نشود. در ...
دکتر محمود حسابی آن گونه که بود
دکتر حسابی، برخلاف ادعای پسرش، نابغه نبود. اینکه فرزند دکتر حسابی، پدرش را نابغه جلوه می دهد، شاید محصول علاقه پسر به پدر باشد. شاید هم، خدای نکرده، با هدف سوءاستفاده از اسم پدرش صورت می گیرد. بنده شاگرد دکتر حسابی بودم و دو تا درس با او داشتم. این نبوغ ادعایی، در دکتر حسابی وجود نداشت و هیچ کس چنین ادعایی نداشت و اصلاً نام دکتر حسابی هم در تاریخ علم فیزیک، به عنوان یک دانشمند بزرگ ثبت نشده است ...
سخنان محیط زیستی رئیس جمهور/ خبرهای داغ اژه ای
مشکلات قدم به قدم پیش رفت که این کار به معنای آن نیست که در برابر حرف ناحق دیگران تسلیم شویم بلکه باید در برابر مشکل حرکت و تلاش کنیم و قدم جلو بگذاریم. مهم نیست این که دیگران چه می گویند؛ این گونه سخنان در دنیا بسیار زیاد است. باید به خدا اتکا داشته باشیم. وظیفه ملی و دینی را مدنظر قرار دهیم تا نصرت خدا شامل حال ما شود و مسایل حل گردد. سید حسن خمینی در برزیل حجت الاسلام ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (60)
کسی سرهنگ و از اون روز تا حالا ندیده. میگن تو کوچه ها بادکنک میفروشه. 6. من موندم کروکدیل خجالت نمیکشه با اون هیکلش تخم میذاره؟ 7. دو قانون اصلی برای ازدواج: 1- قبل ازدواج خیلی خوب فکر کنید . . . . . . 2- بعد ازدواج دیگر اصلا فکر نکنید ! چون اگه تو قانون اول خوب فکر میکردی کارت به اینجا نمی کشید . مثل بچه خوب سرتو بنداز ...
چگونه از شکست های خود درس بگیریم؟
را از روی دوشتان بردارید و خود را بیان کنید. شاید شخصی که گوش می دهد نتواند پیشنهاد مناسبی برایتان داشته باشد و صحبت کردن برای وی، در نگاه اول بی فایده باشد، اما به یاد داشته باشید که حتی صحبت کردن و ابزار مشکل، می تواند به خود شما راه حل های جدیدی نشان دهد. حال دست کم خواهید دانست که این اطلاعات صرفا در مغز شما غوطه نمی خورند و آنها را با شخص دیگری هم در میان گذاشته اید. نگذارید [مشکل ...
آیا حجاب اجباری از اول اشتباه بود؟
...: تحقیقات نشان می دهد 80 درصد دختران دبیرستانی در ایران با یک پسر دوست هستند!... و ارتباطاتشان هم به ازدواج منجر نمی شود! (7) بحران که میدانید چه وضعی دارد. همین که از راه می رسد، سروکله نسخه های شفابخش هم از اقصی نقاط عالم پیدا می شود! یکی ایده می داد که ازدواج سخت شده، جوان ها را آزاد بگذارید! دیگری می گفت کسانی که نوجوانی ِ پاک و باصفایی داشته اند، اگر در جوانی آلوده شوند، خیلی ...
مردی، که دردها مغزش را چنگ می زنند
...، پسر بچهای که قرار است بزرگ شود و عصای دست پدر مادر باشد، الان زیر نظر پزشک روی تخت بیمارستان خوابیده، مادری که کنترل اعصابش را ندارد و خودش از تنهایی خودش می ترسد، پدری با دستهای خالی سرگردان بین خانه و بیمارستان، و دختر بچه ای که شاید به زور خوابیده تا حرفهای پدرش را نشنود. اینها فقط گوشه ای از اندوه خانوادهای است که شاید فقط چند قدم با ما فاصله دارند. داشتم خانواده اش را تصور می کردم که یاد جملهای از تولستوی در رمان آناکارنینا افتادم: همة خانوادههای خوشبخت مثل هم هستند؛ اما هر خانوادة بدبخت به راه و روش خودش بدبخت است ./ تهیه و تنظیم از کاوان محمدپور ...
حقیقت درباره فیلم "مرد آهنی" که نمی دانید+تصاویر
) جوان نیست. اما توانایی مبارزه ی او هنوز خوب است. 11- سازندگان فیلم Iron Man 3 نسبت به شخصیت ماندارین بسیار حساسیت نشان دادند. در این فیلم، شخصیت ماندارین قرار بود چینی باشد ولی از این موضوع صرف نظر شد و حلقه ی قدرت اش را که او را از سفینه ی فضایی بیگانگان نجات داده بود، از دست داد. تمامی این کارها برای واقع بینانه تر شدن شخصیت ماندارین انجام شد. 12- شخصیت تونی استارک براساس ...
نامه های شاملو به آیدا و سمفونی مردگان هنوز خواننده دارند+جدول پرفروش ها
، با اختلاف قایل ملاحظه ای از دیگر کتاب ها قرار دارند، رمان های قدیمی تری مثل سمفونی مردگان از عباس معروفی و سه شنبه ها با موری نوشته ی میچ آلبوم بازهم این هفته مورد توجه کتابخوان ها قرار گرفتند و به لیست کتاب های پرفروش راه پیدا کرده اند. ناشرانی چون معین، چشمه، رود و کتاب تندیس؛ بیشترین آثار را در فهرست این هفته ی پرفروش ترین کتاب های کتابفروشی های تهران داشته اند . گزارش زیر ...
فال روزانه 22 / 03 / 1394
شما اهمیت زیادی قائل نیستند. بهتر است فعلا خودتان از خودتان محافظت کنید و کاری به کار بقیه نداشته باشید. اگر احساس می کنید عشقتان هم مثل بقیه به شما اهمیت نمی دهد این احساس خئد را با او در میان بگذارید. همهما نسبت به کسی که دوست داریم مسئولیم. از او بخواهید به شما آرامش بدهد و در کنارتان باشد. عشقی که از جانی او دریافت می کنید آرامش مورد نیازتان را فراهم خواهد کرد خرداد امروز ...
فال روزانه جمعه 22 خرداد 94
فال روزانه 22 خرداد متولدین فروردین ماه به نظر می رسد که به فکر یک راهکار عملی هستید، اما بدانید که این برای پیدا کردن عشق تان و زنده نگه داشتن آن کافی نیست. برای ساختن یک رابطه ی مستحکم که در طول زمان رنگ نبازد باید سخت تلاش کنید. شاید احساس تنهایی کنید و دوست داشته باشید با کسی که مورد اعتماد شماست کمی درد و دل کنید. روابطی که اکنون دارید شما را به وجد نمی آورند، اما بدانید که می ...
عکس / استفاده هنرمندانه از بطری های شیشه ای خالی
حروف کلمه ای که می خواهید به یک رنگ درآورید و با رنگ دیگر حروف را به صورت تک تک بنویسید. طرحی بسیار بکر و تک است. می توانید کلمه خوش آمدید را روی چند بطری بنویسید و آن را روبه روی در ورودی منزلتان قرار دهید. همچنین این امکان را دارید که این طرح زیبا را برای یک دوست درست کنید تا حسابی غافلگیر شود و آن را برای همیشه به عنوان یک یادگاری از جانب یاری مهربان نگاه دارد. نقاشی روی ...