سایر منابع:
سایر خبرها
مشغول کردن جامعه به اهداف فرعی پروژه نفوذ دشمن است
قدری به این مسئول نزدیک شده بود که به دختر خود که در خارج از کشور است با خوشحالی گزارش و پیغام می داد که من به فلانی نزدیک شدم و به زندگی خصوصی، جیب، کیف، پول و افکار وی دسترسی دارم و اگر فلان کار را بگویم این فرد بسیار راحت برایم انجام می دهد، بنابراین آیا با این روند دشمن بر این فرد سوار نمی شود، آیا اگر کسی این نقطه ضعف را داشته باشد دشمن او را در دست خودش نمی گیرد. وی افزود: در این جا ...
خودروی سرقتی؛ هدیه داماد به عروس خانم
روزنامه همشهری: جوان 22 ساله تنها 2 ماه پس از ازدواج برای اینکه به همسرش ثابت کند درآمد خوبی دارد دست به سرقت خودروی آزرا زد تا آن را به همسرش هدیه کند. این مرد برای اجرای نقشه سرقت، خودش را دندانپزشک جا زد تا بتواند طعمه اش را فریب دهد. ماجرای این سرقت با شکایت زن میانسالی در پلیس فتا مشهد فاش شد. این زن که کارمند یکی از شرکت های خودروی سرقتی؛ هدیه داماد به عروس خانم دولتی است به ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
بود ولی بعدها دلیل این مسئله را فهمیدم. یک ماجرا را هم برایت تعریف کنم که به این سوال که پرسیدی مربوط می شود. من یک روز در تریای تئاتر شهر برای خودم می گشتم و با چند نفر از بچه ها نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدم. داداش آمد آنجا و مرا صدا کرد گفت مهدی جان بیا. گفتم بله. خیلی حجب و حیا داشتم و حرمت نگه می داشتم و هنوز هم همین طوری است. گفت اینجا چکار می کنی؟ گفتم با بچه ها نشسته ایم و ...
زن متهم به قتل: زندگی ام سراسر اشتباه بود
خاطر اختلاف با مرد قاچاقچی او را کشت. او پس از جنایت با همدستش فرار کرد، اما فرار او چند روز بیشتر طول نکشید و زن میانسال و همدستش از سوی کارآگاهان جنایی دستگیر شدند. او انگیزه خود را از این قتل اختلاف مالی با مقتول عنوان کرد. با گذشت دو سال از جنایت فرصتی پیش آمد تا گفت وگویی با او داشته باشم. سابقه داری؟ نه، فقط یک بار ماموران کلانتری به اتهام فروش مواد مخدر مرا دستگیر ...
ماجرای جانبازی که 'هاشمی' را 'عافیت طلب' خواند
.... خوشحال بودیم که به ایشان آسیبی نرسید، اما کنجکاو شدیم که چه شده است. آن موقع خبرگزاری جمهوری اسلامی، در خط ویژه خبری، منتشر کرده بود که محل ریاست جمهوری مورد اصابت خمپاره قرار گرفته است. سلیمانی ادامه داد:من فکر کردم خبر به آن ها اشتباه رسیده، یادداشتی نوشتم و توضیح دقیق تری دادم و با عجله پیش حاج آقا رفتم. وقتی مرا دیدند، با خوش رویی گفتند: شما با من کاری داشتید؟ توضیح دادم که چه ...
شوی خانوادگی برای کلاهبرداری های تلفنی
عملیات ویژه پلیسی در مخفیگاهشان واقع در فردیس کرج شناسایی شدند و ازمخفیگاهشان نیز مقدار زیادی تلفن همراه و سیم کارت های سرقتی و مدارک جعلی به دست آمد. اعضای باند که 3 مرد و 2 زن بودند دستگیر شدند ولی سردسته این باند که بابک 27 ساله نام داشت پس از دستگیری خانواده اش متواری شد.سردار حسن مهری، فرمانده پلیس فرودگاه های کشور گفت: پس از انتشار تصاویر بابک درصفحه حوادث روزنامه ایران، سرانجام هفته گذشته ...
مرد بی خانمان قتل پیرمرد را شرح داد
رفتم تا اینکه شب حادثه گرسنه ام شد و برای برداشتن غذا به خانه پیرمرد رفتم. موقع برگشت با مقتول روبه رو شدم. او ترسیده بود و شروع به فریاد زدن کرد. وقتی مانع رفتن من شد با چاقو چند ضربه به گلو و پهلوی او زدم و فرار کردم. متهم در آخرین دفاع گفت: هیچ انگیزه ای از قتل نداشتم. آن شب حالت عادی نداشتم وگرنه دست به چاقو نمی شدم و بدون صدمه به پیرمرد فرار می کردم. از اولیای دم درخواست گذشت دارم. در آخر جلسه، هیئت قضایی بعد از آخرین دفاع وارد شور شد. منبع : روزنامه جوان 110 این اخبار را از دست ندهید: ...
دو "خط قرمز" بزرگ در عربستان
به گزارش افکارنیوز ، این هفته قرار بود اتفاقی مهم در عربستان رخ دهد: امکان ادامه فعالیت سینمای عربستان سعودی پس از سه دهه ممنوعیت؛ اتفاقی که رخ نداد و ممنوعیت سینمای این کشور همچنان از دهه 80 میلادی به قوت خود باقی ماند. نخستین بار نیست که در این زمینه امیدم را از دست می دهم. قبلا صدها بار چنین حسی را تجربه کرده ام. اما این بار به خاطر تاسیس "اداره کل سرگرمی" عربستان که بخشی ...
قاتلی که شبح وار با مقتول زندگی می کرد
ردیابی مأموران متهم که همچنان داشت می دوید و جوانی دیگر نیز او را تعقیب می کرد، بازداشت شد. جوانی که در تعقیب این مرد بود، به مأموران گفت: او دایی ام را به قتل رسانده است. ما همگی در یک ساختمان زندگی می کنیم و زمانی که صدای عجیب از خانه دایی ام شنیدم، می خواستم به خانه اش بروم که با این مرد روبه رو شدم و او فرار کرد، بعد هم تعقیبش کردم تا پلیس رسید. زنی که با مأموران تماس گرفت، هم مادر من بود. او به من ...
20 سال زندان؛ تاوان ربودن زن متاهل
همسرت باید از این به بعد با من زندگی کند، بعد هم او را با خودش برد. بیژن به مأموران گفت: در خانه نشسته بودیم که ناگهان محسن زنگ خانه را به صدا در آورد و وارد خانه شد و با تهدید گفت همسرم پریا باید با او زندگی کند. پس از شنیدن این حرف با محسن گلاویز شدم و با هم دعوا کردیم که ناگهان محسن به سمت آشپزخانه دوید و چاقویی از آنجا برداشت و زیر گردن دختر خردسالم گذاشت و گفت اگر پریا با من نیاید، دخترتان را می ...
دو دختربچه قربانی جنون مادر
ایران نوشت: زن امریکایی در جنونی هولناک دو فرزند خردسالش را به قتل رساند و با شلیک گلوله ای به زندگی خود نیز پایان داد. گزارش این جنایت و خودکشی وقتی به پلیس اعلام شد که مربی مهدکودک دختربچه ها به خاطرنگرانی ازغیبت ناگهانی دوخواهر، به خانه آنها در روستایی اطراف میسوری رفت وپس ازورود به خانه با اجساد مادر وبچه ها روبه روشد.نخستین بررسی های پلیس نشان داد دو دختر 2 و 4 ساله با شلیک گلوله ...
سوءظن تیشه ای بر ریشه خانواده ها
. اعتراف به قتل تحقیقات ازاین متهم ادامه داشت تا این که او دیروز سکوت خود را شکست و به قتل هموطن خود اعتراف کرد. متهم به قتل درباره انگیزه اش از این جنایت گفت: آن شب من مهمان دوستم مقتول بودم. او حرف هایی زد که تصور کردم او و همسرم با هم ارتباط پنهانی دارند. این موضوع آزارم می داد وآرامش مرا گرفت. فقط به انتقام فکر می کردم. او بعد از این صحبت ها به سمت اتاقک ...
زندگی اشرافی با سرقت طلایی از خانه های اعیانی
و پسر پولداری معرفی کردم. بعد از آن بود که برای فریب دختر مورد علاقه ام، مجبور بودم خودروهای گرانقیمتی کرایه کنم. در همان ابتدای آشنایی هر چه پس انداز داشتم تمام شد تا اینکه تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. پس از چند بار سرقت برای خودم زندگی اعیانی تشکیل دادم و خانه ای در شمال شهر و ویلایی در شمال کشور کرایه کردم. من همیشه با لباس های شیک به سرقت می رفتم تا ساکنان مجتمع مسکونی به من مشکوک نشوند. در ...
بزن بابا، بزن بابا، چه خوب خوب می زنی بابا
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمان های قدیم یک بابای پیری بود که با زن و پسر و سه دخترش زندگی می کرد. روزی این سه تا دختر که حوصله شان از خانه و زندگی آرام سر رفته بود، به بابا و ننه شان گفتند خیلی وقت است که کارشان شده پخت و پز و رُفت و روب و پا از خانه بیرون نگذاشته اند و اجازه بدهند که سه ...
بی پرده با عبدالله موحد
چهارم شدم در المپیک 1964 باید اول می شدم اما به علت کم تجربگی در نهایت بدون باخت چهارم شدم. در این مسابقه ها مقابل ولچوف بلغاری که قهرمان المپیک شد و بعدها بارها او را شکست دادم به مساوی رسیدم در حالیکه او را شکست دادم اما با حق خوری مرا برنده نکردند. متاسفانه ما کسی را نداشتیم تا از ما در مسابقه های بین المللی دفاع کند. فیلا هم آن زمان دست ترک ها بود. ولچوف را شکست دادم اما با رای داوران ...
جنایت هولناک مرد بیکار امریکایی
ایران نوشت: مرد جوان پس از بیکارشدن و به خاطر ابتلا به افسردگی شدید، تصمیم به قتل تمامی اعضای خانواده اش گرفت. او ابتدا سراغ همسرش رفت و با ضربات چاقو زن جوان را کشت. اما ناگهان از کشتن سه فرزند خردسال شان منصرف شد. با این حال با همان چاقو خودزنی کرد تا به زندگی اش پایان دهد.به گزارش پلیس، تحقیقات نشان داد، نوآ راونسکرافت - 36 ساله- که حدود 10 سال مدیریت اجرایی یک شرکت بزرگ ...
رضاییان: در چیپ زدن من شاگرد کریمی هستم
، نجات دروازه پرسپولیس، گل چیپ و کری با محسن فروزان و همچنین شانس قهرمانی سرخپوشان صحبت کرد که در ادامه خواهید خواند. در خصوص بازی با صبا و کسب سه امتیاز حیاتی از این دیدار خارج از خانه صحبت کن. قبل از بازی انتظار دیدار سختی داشتیم و در جریان بازی نیز آنها نشان دادند برای کسب امتیاز برای ما قرار گرفته اند. با این حال در روزی که دیگر مدعیان امتیاز از دست داده بودند ما محکوم به ...
12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند
...> از ماه بعد محمد دیگر سر کار نیمه وقت هم نمی رفت و وقتی می گفتم که پول نداریم می خندید و می گفت خب از پدرت پول بگیر. اوایل فکر می کردم شوخی می کند، اما زمانی فهمیدم حرفش جدی است که هیچ چیز در خانه برای خوردن نداشتیم و هیچ چیز برای او اهمیت نداشت. من از مقدار پس اندازی که داشتم برای خانه خرید کردم و در آگهی ها به دنبال کار می گشتم، اما او هیچ تلاشی نمی کرد. اختلافاتمان از همین جا شروع شد ...
مردی که با اجلاس غیرمتعهدها آسمانی شد + تصاویر
. میثم یک وقتی هم که مجبور میشد با ماشین کار میکرد، زمانی که دانشجو بود خیلی سخت بود ولی بعد خوب بود، سختی خاصی هم نداشتیم و بعد از اینکه حقوقش هم جاری شد شاید یکسال هم نشد ما نیت کردیم خانه بخریم با دست خالی، سخت بود چند ماهی من خیلی اذیت شدم ولی خدا خودش کمک کرد و خریدیم، گاهی میگویم من چطور آن زمان با این حقوق زندگی میکردم؟! *همیشه منتش را می کشیدم وقتی بحثمان می شد و از هم ...
همسر نگهبان پلاسکو: شوهرم قرار بود برگردد!
را می گوید و حواسش هست تا اشک به صورتش نیاید. هنوز چشم هایش بهت زده است و از امیدی صحبت می کند که یک باره پای تلویزیون و در بهشت زهرا از دست رفت. لیلا همسر حیدر پهلوانی است. یکی از نگهبان های پلاسکو که روز حادثه در طبقه همکف همراه با دو نگهبان دیگر مشغول مراقبت از گاوصندوق های بانک تجارت بود. خانه حیدر پهلوانی در یکی از کوچه های خیابان آذربایجان است؛ خانه ای که از آن تنها قسط هایش باقی مانده؛ قسط ...
ایران در کوله پشتی من است
آنها در کوله پشتی ام بود. آنها با طبیعت بزرگ شده اند و عاشق آن هستند. یاد خاطره ای از پسرش می افتد: زمستان سردی بود. برف کل دشت شوشاب ملایر را پوشانده بود. نزدیک غروب به آبگیری رسیدیم که می دانستم در آنجا مرغابی است و دست خالی به خانه باز نخواهم گشت. ماشین را کنار جاده گذاشتم و با یکی از شکارچیان قدیمی ملایر، آهسته از یک شیار به سمت آبگیر رفتیم. به یک جفت مرغابی شلیک کردیم؛ مرغابی نر شکار ...
سه درویش
...، تو همان درویشی نیستی که دو تا رفیقت داماد من و وزیر شدند و تو گفتی من از خدای پادشاه چیز می خواهم و خدای من کریم است؟ درویش گفت: چرا. خودم هستم. پادشاه تا این را شنید، آن قدر خوشحال شد که حد و اندازه نداشت. درویش هم نشست و تمام اتفاق هایی را که از روز اول برای خودش و دخترها افتاده بود، همه را از سیر تا پیاز برای پادشاه و وزیر تعریف کرد. بعد رفت و هر دو دختر را آورد پیش پدرهاشان ...
سعید راد: فیلم اِوْ مرا به یاد سینمای ایتالیا انداخت
دیگری به سراغ آن بروم که انتخاب های بازیگرانم، زبان و گویش فیلم و همچنین محل فیلم برداری آن حکایت از همین موضوع دارد. برایم بسیار مهم بود که حال و هوای فیلم اجتماعی و رئال باشد. او همچنین اظهار کرد: با توجه به اینکه فیلم نماهای بسته زیادی داشت باید بگویم پیش از فیلم برداری، تهیه کننده فیلم یک اثر سینمایی دیگری را به من نشان داد که دارای همین ویژگی ها بود و من را مصمم تر کرد تا بتوانم با ...
اشتباه 7 میلیونی یک قاضی در نوشتن رأی
درماندگی اش به خاطر کار با موتور، مستأجری، فراهم کردن هزینه های فرستادن دخترش به خانه بخت یا هزار و یک مشکل این روزها نیست بلکه به خاطر حقی است که معتقد است پایمال شده و سال هاست تضییع شدن را فریاد می زند اما گوش کسی بدهکار نیست. این مرد که آشنایی ام با او خیلی اتفاقی بود و در یکی از همین روزهایی که می خواستم از دست ترافیک شهر فرار کنم به موتورش پناه بردم، می گوید: در سال 1375 با شراکت فرد ...
معمای گم شدن فرزند پزشک سرشناس
شده باشد. چند روز قبل مأموران پلیس مشهد درپی تماس تلفنی فرد ناشناسی راهی خانه متروکه ای شدند که اعلام شده بود زنی درآنجا زندانی شده است. مأموران پس ازدریافت دستورقضایی وارد خانه مورد نظرشده و در زیرزمین خانه متروکه قدیمی با پیکرنیمه جان زنی روبه روشدند.دقایقی بعد هم این زن با کمک امدادگران اورژانس به بیمارستان انتقال یافت. زن نجات یافته پس از بهبود نسبی روی تخت بیمارستان به کارآگاهان ...
گفتگو با دختری 17ساله که هرخلافی در زندگی کرده
واج نگاهش کردم که گفت پاشو جمع کن... حسابی ترسیده بودم و زن گفت لباس هات رو عوض کن. وقتی رفتن اتاق کناری دیدم مامانم دارد با یک پلیس حرف می زند، دستبند به دستم زدند و به مرکز امنیت محله رفتیم. درواقع با شکایت خانواده، میهمان کانون اصلاح و تربیت شدم... شش ماه کانون بودم، شهر زیبا را دیدم و بعد از صحبت های مددکارم با مادرم، او راضی شد بیاید دنبالم و به خانه برگردم... . مریم پس از کمی مکث ...
قاتل: مرا به خاطر فرزندانم ببخشید
متهم در دفاع از خود گفت: من قصد کشتن مستأجرم را نداشتم مرا به خاطر دو فرزندم ببخشید!! این جنایت شامگاه سیزدهم فروردین پارسال در شمیران نو تهران اتفاق افتاد و به دنبال اعلام این خبر بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان جنایی بلافاصله در محل جنایت حضور یافته و با جسد خونین پسرجوانی به نام حامد در اتاق پذیرایی روبه رو شدند که با ضربه چاقوی صاحبخانه اش به قتل رسیده بود. صاحبخانه جوان به ...
مجازات مرگ برای داماد شیشه ای
محل همصحبت شده بود و به خاطر همین موضوع به او ظنین شدم و فکر کردم ارتباط های پنهانی دارد. اما بعد فهمیدم که این فقط یک خیال بود. با این حال نیمه شب که شیشه مصرف کرده بودم در حال غیر طبیعی او را با دست هایم خفه کردم بعد هم پا به فرار گذاشتم. وقتی صبح شد به خانه برگشتم که دستگیر شدم. محاکمه متهم به قتل در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی بابایی و قاضی تولیت ...
چهل برادر
برگشت پیش دیو و گفت آتشش خاموش شده و حالا سردش است و دیو لطف کند و چند گله آتش به اش بدهد. تا دیو خم شد که آتش بردارد، پسره با تمام قدرت انداختش تو آتش و با ضرب شمشیر سرش را از گردن جدا کرد. بعد رفت سراغ مردی که دستهایش را بسته بود و پرسید چرا امشب صبح نمی شود؟ مرد جواب داد اگر صد سال دست هایش بسته باشد، صبح نمی شود، چون باید اول نخ ها را بپیچد تا صبح شود. پسر گفت اگر دست هایش را باز کند و برگردد ...
مرگ کودک سرراهی در سیرجان
به نوزاد وارد شد به عمر یک روزه ی این نوزاد پایان داد. 110 راز گشایی ازقتل معمایی در دوربین مخفی محضرخانه + تصاویر صحنه قتل 12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند این زن و مرد را می شناسید ؟ / آن ها وام بدون بهره می دادند! + عکس بلایی که بر سر جلاد داعشی که زنان را با ساطور می کُشت آمد + عکس آواربرداری تمام شد اما گمشده ما پیدا نشد / همسر نگهبان پلاسکو چشم انتظار است + عکس صحنه ای باورنکردنی / خارج کردن کرم دو متری از شکم یک مرد! + عکس تصمیم هولناک دختر 16 ساله پس از گرفتن نمره صفر ...