سایر منابع:
سایر خبرها
خواستگار قلابی دختران دم بخت را سرکیسه کرد
به گزارش افکارنیوز ، چندی قبل دختر جوانی به دادسرا رفت و مدعی شد خواستگارش کلاهبردار از آب درآمده است. او در توضیح ماجرا گفت: چندماه پیش از طریق تلگرام با پسری آشنا شدم. اوایل فقط با هم چت میکردیم اما مدتی که گذشت اومرا به رستورانی دعوت کرد تا برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات کنیم. آن روز با دیدنش به او علاقه مند شدم. او میگفت مهندس عمران است و در کار ساخت و ساز و برجسازی ...
پیام ما به امام یک جمله بود: به خانه ات خوش آمدی
آن خانه ها مراجعه کنند و خانواده ها را بازخواست کنند. آن شب فرارش دادیم ولی بعداً فهمیدیم که پایش چرک می کند و وقتی به بیمارستان می رود او را لو می دهند. من به تبریز رفتم و 10 روز بعد دیدم که ضد اطلاعات من را خواست. از من پرسیدند شب اول محرم کجا بودی و گفتند گزارش آمده که این کارها را انجام داده اید. تمام کارهایی که آن شب انجام داده بودم مثل اینکه چه ساعتی رفتیم بالای پشت بام شعار دادیم و با ...
تولد نوزاد پسر در بیابان های اطراف تهران
فرزند سومش می گوید: شرایط زندگی ما به هیچ وجه مناسب نیست به همین خاطر دوست نداشتم که در یک اتاق مخروبه یک دختر بچه را نیز همانند خودم بدبخت کنم. زمانی که او جان خود را از دست داد قصد داشتم که دیگر باردار نشوم اما در نهایت تنها چند ماه پس از مرگ "هدیه" سومین فرزندم را باردار شدم. شهلا در خصوص نحوه تولد نوزادش می گوید: همسرم 2 ماه است که به دلیل سرقت، زندانی شده و من به تنهایی در اتاق مخروبه ...
مطهری: هاشمی وارد انتقاد از حکومت شد/ خطر احمدی نژاد را اول هاشمی متوجه شد
آگاه نبود و تنها کسی که کاملا این موضوع را می شناخت و احساس خطر می کرد آقای هاشمی بود و من خودم شاید جزو اولین کسانی بودم که منتقد آقای احمدی نژاد شدم ولی من هم حدود یک سال بعد به اینجا رسیدم که گروه خطرناکی هستند. شما فکر می کنید که آقای هاشمی به خاطر تجربه چنین درکی داشت یا اطلاعاتی داشت؟ همان دوره استانداری آقای احمدی نژاد و تخلفاتی را که در اردبیل کرده بود، دیده بود؛ سو آپ ...
گفت وگو با گروه بمرانی به بهانه انتشار آلبوم جدید
یک موقعیت تئاتری خنده دار خلق می شود و شاید اگر خود من هم برای اولین بار با چنین چیزی مواجه می شدم، می خندیدم. آرش: اولین بار، هوتن شکیبا این قسمت ها را در کنسرت ما اجرا کرد که من فکر کردم شاید به خاطر میمیک و نوع خواندن هوتن مردم می خندند؛ اما بعد که مانی هم آن را خواند، باز مردم خندیدند. اصلاً شاید این پارادوکس باعث خنده مردم می شود؛ اینکه تو در حال خواندن یک ترانه غمگین هستی و یک ...
دژاگه: تصمیم ترامپ را درک نمی کنم/ مشکلی برای همراهی ولفسبورگ ندارم
شرایط خاص خود را دارند. * تو به عنوان یک ایرانی و آلمانی اخیرا به خاطر تصمیم ترامپ نمی توانید به آمریکا سفر کنید. نظرتان درباره این موضوع چیست؟ واقعا رفتار ترامپ را درک نمی کنم و قطعا من هم تحت تاثیر این قانون قرار می گیرم ولی تمرکز من تنها روی ورزش است. در حال حاضر اشکان دژاگه تنها ایرانی بوندسلیگا محسوب می شود. البته دانیل داوری نیز در تیم دسته دومی آرمینیا بیله فلد بازی می کند. ...
تندیس فجر در دستان پارسا پیروزفر و حسین پاکدل
به گزارش تیترشهر : شب گذشته تالار وحدت میزبان اختتامیه جشنواره 35 تئاتر فجر بود. در این مراسم که با حضور جمع کثیری از هنرمندان تئاتر در کنار رضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می شود، جوایز اصلی به شرح زیر اهدا شد. جایزه بخش طراحی لباس تئاتر جوان به نمایش یتیم خانه فونیکس و سیامک دورانی رسید. در بخش بین الملل نیز تندیس به شیمامیرحمیدی برای نمایش رویای شب نیمه ...
روایتی از حبس شهید لاجوردی در زندان اوین
این گونه آورده است: ساواک، مثل سگ شکاری، تمام سوراخ سنبه ها را بو می کشید؛ اما هر جا می رفتند، دست از پا درازتر برمی گشتند. وقت و بی وقت می ریختند تو خانه ی مردم و دنبال دستگاه پلی کپی می گشتند. رابط های آن ها در تمام ادارات، مدارس و دانشگاه ها، چشم و گوش شان را باز کرده بودند. پس از دوندگی های زیاد، به سر نخی دست پیدا کردند. یکی از دانشجویان دانشگاه اقتصاد، یک برگ اعلامیه را به آن ها ...
آیا این من بودم؟!/با دوربینم نفس می کشیدم
. اواسط راه از آن ساختمان ده طبقة نیمه کاره تقریبا بدون پله بالا رفتم و توانستم عکس هایی که به نظر هوایی می آید از خیابان دانشگاه و خط سیاه جمعیت بگیرم. *ورود امام آن شب تا صبح نخوابیدم. 12 بهمن آیت الله خمینی آمده بود و من فقط به این فکر بودم که چگونه از او عکس بگیرم. تلویزیون در اعتصاب بود و من امیدی به معرفی رسمی نداشتم. شنیدم در مدرسه علوی اقامت دارد و روز 14 بهمن اولین ...
گفت و گو با بازیگر دهه هفتادی در جشنواره فجر امسال
جایی رفتند. من و دو تا همکلاسی ام رفتیم خانه هنرمندان و با حسن معجونی صحبت کردیم که بگذارد دوره کارآموزی مان را آنجا بگذرانیم. بعد از این نمایش، در آماده سازی یک کتاب صوتی با اقای معجونی همکاری کردم. بعد از آن دستیار حسن معجونی برای کار باغ آلبالو به من زنگ زد. خیلی هیجان زده بودم. وقتی رفتم دیدم خانم هما روستا، رضا بهبودی و لیلی رشیدی سر تمرین هستند. این اولین کار جدی من روی صحنه بود. ...
محمد شمس لنگرودی: ریاکاری فرهنگی، جامعه ما را فرا گرفته است
ناخواه با نوعی سقوط فرهنگی روبه رو می شود. ببینید، اگر سقوط فرهنگی در میان باشد، علتش انتشار این قبیل اشعار نیست. علت، نبود امکان برای همه است که شعرشان را منتشر کنند. اگر امکانات به صورت مساوی برای همه وجود داشته باشد، این مشکل پیش نمی آید؛ اما اگر امکانات و رسانه دست عده ای معدود باشد، این مشکلات پیش می آید. اما باز هم من نگران نیستم. در دوران پهلوی، نویسندگان زیادی بودند که اسم شان هر روز در ...
برادرم یک شب در برف رفت
روستای بیوران علیای سردشت می گوید. علی محمد زاده یکی از کولبرانی است که شنبه شب همراه با 15 نفر دیگر با بار خشکبار به مرز عراق زدند و گرفتار بهمن شدند. او به همراه 3 نفر دیگر جانش را از دست داد. هوا برفی بود و عده ای احتمال بهمن را از قبل داده بودند و به خاطر همین برگشتند اما چند نفری که به هر دلیل راضی به بازگشت نبودند، ماندند و زیر برف ها جان باختند. آنها که از نیمه راه برگشته بودند، خبر گرفتار شدن ...
اخراج متهمان تجاوز به توریست فرانسوی از ایران
شهریور از طریق مرز زمینی ارمنستان وارد ایران شدم. روز گذشته در حال کوه نوردی در فرحزاد بودم که هم زمان با غروب، هوا توفانی شد. درحالی که خسته شده بودم، در بین مسیر با چهار مرد روبه رو شدم و آنها برای استراحت من را به باغی که در کوهپایه بود، دعوت کردند. من هم همراهشان به باغ رفتم، اما آنها من را مورد تعرض قرار دادند. به این ترتیب، با شروع تحقیقات پلیسی، دو نفر از متهمان به تجاوز دستگیر ...
برهانی: بعضی ها افتخار می کنند مرا از استقلال بیرون کردند
کند انتظار گل زنی دارید؟ برهانی در باشگاه پاس به فوتبال ایران شناسانده شد، مخصوصاً پس از درخششی که در بازی مقابل پرسپولیس داشت. خودش داستان را این طور تعریف می کند: حتی وقتی به پرسپولیس گل زدم، کسی من را نمی شناخت. چند روز بعد از بازی پرسپولیس که با تاکسی می رفتم سر تمرین، راننده تاکسی گفت تو همان نیستی که چند روز پیش آن کار را با علی انصاریان کردی؟ او اولین نفری بود که من را شناخت و حس ...
مصاحبه با دختر موتورسوار جنجالی
همسرم داشتم به زندگی مشترکم با وی که اهل شیراز بود و بدون علاقه قلبی و صرفا با اصرار خانواده در سن کم به عقد وی درآمده بودم پایان دادم و از شیراز به شهر و زادگاه خودم دزفول بازگشتم. وی افزود: متاسفانه پس از طلاق به دلیل مشکلات متعددی که داشتم به اشکال مختلف تمام پس انداز و مهریه ام را از دست دادم بگونه ای که تمام دارایی ام یک خانه محقر 40 متری در یکی از مناطق مرکزی شهر است. این ...
دو برادر خوانده
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. در زمان های قدیم دو مرد بودند که با هم صیغه ی برادری خوانده بودند. اسم یکی علی بود و اسم آن یکی عمرو. این دو نفر سری از هم جدا بودند، اما خانه شان تو دو تا آبادی دور از هم بود. علی زن گرفته بود، اما عمرو هنوز عزب مانده بود. روزی عمرو راه افتاد تا سری به علی بزند و ببیند حال و کارش چه طور ...
سرنوشت خانه امام خمینی در نوفل لوشاتو
دور تا دور آن باغ پر از درخت و گل و... . زنگ یکی از خانه ها را زدم. پیرزنی شصت هفتاد ساله پنجره خانه را باز کرد. یادم آمد که مطبوعات و رسانه های اینجا از امام با عنوان آیت الله خمینی می نویسند. به همین خاطر پرسیدم منزل آیت الله خمینی کجاست؟ گفت همین بالا کنار خیابون اصلی. گفتم همان در سبزه؟ گفت آره خودشه و یه باغه. مجدداً راهی خیابان اصلی شدم، این بار با اطمینانی بیشتر به آن ...
دلمان می خواهد وارد آتش شویم اما اجازه نمی دهند
همکار را ازدست داده ایم؛ آقای حاجی پور موقع امداد به کارگری که در چاه مانده بود، رفت. الان هم آقای قدیانی. به فاصله 3 ماه 2 بار ایستگاه ما دغدار شد. احساس می کنم این روزها همه همکاران مان نیاز به آرامش دارند. ما از همه بیشتر نگران حال خانواده های آتش نشان ها هستیم. آتش نشان داوطلب هستند، آموزش های رسمی دیده و این روزها در کنار آتش نشانان مرد با حوادث تلخ می جنگند. هنوز اجازه ندارند به دل ...
روایت های تازه از رد صلاحیت هاشمی
ایران آنلاین /هاشمی رفت، اما خاطره گویی افراد از او همچنان ادامه دارد؛ به ویژه وقتی این خاطرات، روایت مهم ترین رخداد سیاسی سال های آخر زندگی او؛ یعنی ردصلاحیتش باشد. محسن رفیق دوست که دیروز به مناسبت دهه فجر در مدرسه رفاه سخنرانی می کرد، گفت: من در سال 92 خدمت آیت الله هاشمی رسیدم و ایشان در رابطه با حضور در انتخابات گفتند که من اگر هم در انتخابات ثبت نام کنم، کارهایی کردم و حرف هایی زدم که تأیید صلاحیت نمی شوم و من هم گفتم اتفاقا خدمت شما رسی ...
حاجت گرفتن از شهید برای اعزام به سوریه/ حساسیت به بیت المال و نماز اول وقت
من داده بود. مدت دو سال باید به ماموریت خارج از کشور می رفتم. مدتی بعد از اینکه به ماموریت رفتم، به من اطلاع دادند که پدرم فوت کرده است. برای مراسم به تهران آمدم. همسرم در آن زمان باردار بود. بعد از مراسم برگشتم و همسر و فرزندانم در تهران بودند. یک ماه بعد از بازگشتم به محل ماموریت، همسرم به من خبر داد که فرزندمان به دنیا آمده است. از اینکه خدا بعد از سه تا دختر یک پسر به ما داده است خیلی خوشحال ...
کارآفرین خانمی که از سوسک نترسید
ثبت نام کرد. در میان تعداد بالای شرکت کنندگان، قبول شد. برای نخستین بار ذوق کردم. بشکن زدم و پریدم بالا. تسلیم مشکلم نشدم بار نخست بعد از گرفتن مدرک مربی گری و بار دوم وقتی ذوق زده شدم که مهر تأیید خمیر سوسک کش و پروانه کار رو گرفتم. وقتی مربی ورزش شد 6 بچه داشت و می گوید آنها را به حال خودشان ول نکرد. غذای گرم برای بچه ها درست می کردم. کفش هاشون رو واکس می زدم و لباس هاشون را با دست می ...
کوپال فیلم سختی در تولید سینمای ماست
، با اکثریت آراء تصویب شد اما متاسفانه هیچ گونه حمایت مالی ای از طرف این وزارتخانه نشد و به این خاطر بود که برای تولید و ساخت این اثر سینمایی به شهر سبزوار یعنی به شهر خودم رفتم، چون آن جا باز مسئولان شهر ارتباط نسبتا بهتری با شهروندان خود دارند و توانستند حداقل در حدی که کار من پیش برده شود، هوای ما را داشته باشند. اما باز هم می گویم متاسفانه هیچ گونه بودجه مالی در اختیار من قرار نگرفت و فیلم را ...
مؤمن همیشه خودش را متهم می کند/ عوامل فسادهای اجتماعی
...؛[12] دلیل این که می گویم اله ام، این است؛ ببینید اختیار این نهرهای آب دست من است. این نهرها زیر قصر من در جریان است. استفاده از این استدلال نشان از سطح فکر پایین مخاطبان فرعون دارد. یک نفر بلند نشد بگوید که آخر این ها چه دلیلی است؟ من هم اگر قصرم را بالای نهرها ساخته بودم خدا می شدم؟! فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ؛ فرعون سطح فکر و اندیشه مردم را پایین نگه داشته بود. آن ها ...
مرحوم دولابی: رفیق خوب رفیقش را رها نمی کند
نبود که برای روضه خوانی و تماشای سینه زنی بروم. گفتم در خیابان می روم و دسته ها که می روند. تنها بودم. دیدم داخل کوچه ای دو نوجوان 14-15 ساله با هم اند، یکی از آنها به دیگری می گوید بیا برویم میدان ژاله، سینما. دیگری گفت تو که می دانی من در ماه محرم سینما نمی روم. اولی گفت بیا برویم، امروز عاشورا بود و تمام شد. امشب سینماها باز کرده اند. دومی گفت نه من نمی ایم. اولی چند بار التماس کرد ...
گردشگری در برج میلاد
تبریک را باید به ایشان گفت که سال ها خدمت در صداوسیما و ساخت فیلم در تلویزیون چشمه های خلاقیت و نگاه زیبایی شناسانه ایشان را تحت تأثیر قرار نداده است. این فیلم یکی از شاخص ترین فیلم های ساخته شده به زبان ترکی است. استفاده تحسین برانگیز و به کارگیری درست و منسجم ادبیات ترکی، مأنوس با شخصیت ها و طبقه اجتماعی آنهاست و فضاسازی درستی شکل می گیرد. جسارت کارگردان در بیان موضوع و انتخاب شیوه روایی که بی شک ...
هامون؛ دریاچه ای که زندگی را با خود برد
اطراف زابل. آزادی ؟! این را از اولین مرد روستا که به پیشواز آمده می پرسم؛ به تأکید می گوید: اسم قدیم این روستا دیوانه بود و بعد عوضش کردند به آزادی و حالا هم قرار است بشود هامون کنار. نام خانوادگی همه اما هنوز هم دیوانه است. می پرسم: دیوانه؟ توضیح می دهد: سال ها پیش دو مامور ثبت احوال به روستا آمدند. مردم برایشان قربانی کردند و به هر خانه ای که رفتند از سر مهمان نوازی برایشان ناهار آماده ...
نقاشی هایم گواه حق من برای زندگی است
.... 4 سال خانه نشین بودم و در این مدت تلاش کردم ادامه تحصیل بدهم اما هیچ مدرسه ای حاضر به پذیرش نبود. کاشانه مهر و امید سرنخ زندگی دست خداست و باید این را باور کنیم که عاشقانه دوستمان دارد. آشنایی با کاشانه مهر فرصتی بود که مسیر زندگی این دختر هنرمند تغییر کند. حس می کرد آفتاب زندگی دوباره تابیدن گرفته است. روزهایی که زندگی دوباره به او لبخند زد و دریچه تازه ای را به روی او گشود و ...
آن مرد با حرف هایی از جنس عشق و ایثار آمد
از طریق کنکور وارد دانشکده صنعت هواپیمایی شدم و پس از حدود یک سال دوره فشرده راهی فرودگاه مهرآباد شدم و به عنوان اپراتور کارم را آغاز کردم. سپس سرکشیک هدایت زمینی مهرآباد، بعد به مدت 5 سال معاون اداره ایمنی- زمینی فرودگاه امام خمینی(ره) و دوباره به مهرآباد بازگشتم این بار به مدت 5 سال رییس اداره ایمنی زمینی این فرودگاه بودم. سپس حدود دو سال و نیم معاون مدیرکل فرودگاه امام خمینی(ره) در بخش اداری و ...
جزئیاتی از حادثه پلاسکو به روایت یک عکاس
اجناس شان را خیس نکند. یکی دو نفر از مالکان احتمالا از ضرری که دیده بودند طوری گریه می کردند که آتش نشانان در حال آرام کردنشان بودند. من تا طبقه هشت پلاسکو رفتم و در تمام مسیر پر از جمعیت بود. قصد داشتم تا جایی که ممکن است طبقات را بالا بروم اما در پاگرد طبقه هشت حتی خود آتش نشانان هم امکان بالاتر رفتن نداشتند. این طور که متوجه شدم مسیر راه پله بسته شده بود. یکی از آتش نشانان که از ...
مصائب زنان سرپرست خانوار در کهگیلویه و بویراحمد/ مخروبه ای که در یاسوج سرپناه 6 عضو یک خانواده است+ ...
بسیار بد مالی شنیده بودم که وضع مالی خوبی ندارند اما من باید می دیدم شنیدن نمی تواند من را قانع کند آنها می گفتند که در خانه ای خرابه زندگی می کنند اما مگر می شود در این سرمای زمستان چگونه تحمل و تاب می آورند اما بعد از اینکه به خانه آنها رسیدم فهمیدم آری می شود آری ممکن است که خانواده ای در استان کوچک کهگیلویه و بویراحمد هنوز در شرایط قبل از انقلاب زندگی کنند در نگاه اول خانه شان عین دیگر خانه ها سقف ...