سایر منابع:
سایر خبرها
امام(ره) خیلی منتظری را تحمل کرد/ایشان خیلی ساده بودند
(آن زمان به پدرم می گفتندآقای آقا حسین) کجاست؟ می گویند در خانه بیمار است، بعد امام می پرسند حالش چطور است؟ می گویند ما خبر نداریم، امام ناراحت می شود می گویند شما چه طلبه هایی هستید که خبر از آقای آقاحسین محلاتی، همشهری خودتان ندارید؟! امام وقتی می فهمند پدر من بیمار است، می روند سراغ دکتر مدرسی که آن زمان رئیس بیمارستانهای قم بود، رئیس بهداری قم بود با علما هم خیلی رفیق بود و دکتر حاذقی هم بود ...
ناگفته های برادران امیدوار؛ مسافران دور دنیا
همراهی کردند. پدرم بسیار روشنفکر بود و البته می دانست مسیری که ما طی می کنیم، سالم است. به هر حال آن زمان این طوری نبود که در هر مغازه ای سیگار وجود داشته باشد و همه چیز بیش از اندازه در دسترس بچه ها باشد. به همین دلیل هم، خانواده به ما اعتماد کردند و جلوی مان را نمی گرفتند. یادم هست یک بار بر اثر اتفاقی در کوه، پایم زخمی شد و مدتی گرفتار شدم. بعد هم که به خانه برگشتم، پایم زخمی و آسیب ...
بچه های طلاق در یک مدرسه بالای شهر
سوم است. او یکی از همین بچه های طلاق است: آرزوم اینه مثل تعطیلات با بابام برم شمشک بعد که برگشتم دو، سه روز برم پیش مامانم بغلش کنم. یا تنهایی تکلیف انجام ندم. مهم ترین چیزی که پویان را آزار می دهد دروغ گفتن مادر و پدرش است: انتظار دارم هر چیزی رو سر من نندازن. بهم دروغ نگن. بابام مثل قبل که میره کارخونه زود برگرده. پرستار جلوی معلم تو خونه سرم داد می زنه. منم میزنمش، باهاش دعوا می کنم. هر پرستاری ...
گفت وگو با مازیار میری، کارگردان فیلم سارا و آیدا
پیدا کردند. فکر نمی کنید سینماگر باید محکم تر از این حرف ها باشد؟ حداقل اینکه نباید خودش راه تعامل را ببندد و ترس مواجه شدن با آدم های مختلف را داشته باشد. سینماگر نباید شخصیت منفعلی باشد! من معتقدم سینمای ایران به شدت این اتفاق را در خود داشت. همان کاری که با سینمای ایران کردند اگر با رشته دیگر کرده بودند، حتما ریشه اش خشک می شد. خانه سینمای ایران را بستند، آدم هایش را به ...
روایتی از دلدادگی بازاریان کرمانشاه در دوران پیروزی انقلاب اسلامی
. وی درباره اتحاد مردم کرمانشاه گفت: مردم کرمانشاه بسیار فعال بودند و به هر کسی که خبر راهپیمایی یا اعتصاب و بستن مغازه ها را می دادیم استقبال و همکاری می کرد و چنانچه تعداد محدودی مخالفت می کردند کاری از دست آنها بر نمی آمد و تعداد مردم به قدری زیاد بود که آنها پشیمان می شدند. حدادی با اشاره به اینکه شاگرد پارچه فروشی بودم و با بچه ها هر شب به جلسات قرآن می رفتیم، عنوان کرد ...
خاطره ای تلخ از شبی که بازجو مست بود/ 20 نوع شکنجه بر من اعمال شد
.... وی گمان می کرد فردی را یافته که منبعی غنی از اطلاعات در اختیار دارد و به قول معروف خوب کسی را به تور انداخته است. لذا از همان بدو ورود با شدت و حدت تمام با من برخورد شد. در آن ایام دو ماه بود که ازدواج کرده بودم. بلافاصله ساواک به منزل من برای تفحص مراجعه می کند. داخل خانه یک تعداد کتاب از شهید مطهری و شریعتی پیدا می کند اما در خانه چیز دیگری به دست نمی آورند چرا که بلافاصله بعد از ...
امام (ره) خیلی آقای منتظری را تحمل کرد/ خیلی در مورد سیاست با آقای ناطق ارتباط ندارم، بعضی از مسائل را ...
خدا رحمتش کند، آن هم خیلی انقلابی بود و علاقمند به امام بود، داشت از مسجد امام بیرون می آمد، گفت کجا می روی؟ گفتم سرکار، گفت امام را دیشب بردند، گفتم کجا؟ گفت نمی دانم. مجری: شما زمانی که دفتر امام مشغول شدید از همان ابتدا به غیر از نگارش نامه ها مسئول وجوهات هم شما بودید؟ آن زمان که ما در قم بودیم همینطور مسائل مالی، یعنی اخذ وجوهات با من بود، من رسید می دادم، جواب نامه ها ...
پوریا پورسرخ: عاشق سینما نیستم!
.... ممیزی به آن معنا که نبود. یکسری حرف هایی گفته می شود و در لحظه اتفاق های بامزه شکل می گیرد. می گویم حیف است حرف بامزه پخش نشود و حذف شود. آنچه گفتم حمایت از بچه هایی بود که این برنامه ها را می سازند. تلویزیون چند سال است کارهای عجیب می کند. خودش برندی می سازد و بعد خودش آن را می گوید تعارف که نداریم؛ تلویزیون، زمانی مخاطب خیلی داشت. در دوره ای، پخش سریال ها روی ترافیک خیابان ها ...
آیت الله سیدهاشم رسولی محلاتی: هیچ کدام از علما جامعیت امام(ره) را نداشتند/رهبر انقلاب در امور مالی و ...
انقلاب همان کاری را انجام می دهند که در زمان حضرت امام(ره) در دفتر امام(ره) انجام می دادند و حرف های بسیار گفتنی برای ما دارند، از امام(ره)، از انقلاب، از رهبر معظم انقلاب تا به امروز، حرف هایی که شاید نگفته باشند و ایشان خیلی کمتر جلوی دوربین می آیند و این افتخار نصیب دست خط شده است که بعد از مدت ها بتوانیم صحبت های ایشان را بشنویم. مجری: افتخار دارم در این برنامه در خدمت حضرت آیت الله ...
هیچکدام از علما جامعیت امام(ره) را نداشتند/ صبر امام مقابل منتظری
انقلابی بود و علاقمند به امام بود، داشت از مسجد امام بیرون می آمد، گفت کجا می روی؟ گفتم سرکار، گفت امام را دیشب بردند، گفتم کجا؟ گفت نمی دانم. مجری: شما زمانی که دفتر امام مشغول شدید از همان ابتدا به غیر از نگارش نامه ها مسئول وجوهات هم شما بودید؟ آن زمان که ما در قم بودیم همینطور مسائل مالی، یعنی اخذ وجوهات با من بود، من رسید می دادم، جواب نامه ها به خط من بود، اجازات زیادی آن ...
ماجرای علاقه پاواروتی به غذاهای ایرانی/ماریو تقدسی: مسئولان از اپرا حمایت کنند
راجع به صدایم بگویید؟ گفت: می دانید با چه کسی صحبت می کنید؟من دارم استراحت می کنم؟ گفتم: معذرت میخواهم، میدانم ولی اگر این لطف را در حق من بکنید خیلی ممنون می شوم. واقعا هیچ کس به خودش اجازه نمی دهد سمت چنین شخصیتی برود. گفت: فقط به خاطر این که می بینم شهامت این را دارید که پیش من بیایید به شما اجازه می دهم. فردا بیایید ساعت 2 تمرین تمام می شود. بعد از آن رفتم پیش یکی از دوستان که پیانیست بود و تمرین ...
کسانی که از قطار انقلاب پیاده شدند/ پهلوی، راهپیمایی مردم را با هلی کوپتر رصد کرد و به دربار گفت: این که ...
تصمیم دارم به سفارت بروم و اگر برنگشتم بدان آنجا هستم؛ به سفارت ایران در ایتالیا مراجعه کردم، زنگ زدم، دربان ایتالیایی آمد؛ آن دربان ایتالیایی تنها می توانست موضوع را منتقل کند و اجازه تصمیم گیری و پاسخگویی نداشت؛ از پشت میله ها به آن دربان گفتم که می خواهم با آقای سفیر صحبت کنم؛ گفت وقت ملاقات دارید؟ گفتم خیر؛ رفت و بعد از چند دقیقه آمد و گفت شما که هستید و با آقای سفیر چه کار دارید؛ گفتم من ...
درخت صفر
هایی بود که ادای گریه درمی آورد تا آقای ناظم ببخشدش.اما دریغ از یک قطره اشک. حالا هم قیافه اش را بیش تر شبیه موش کرده بود و کیفش را روی زمین می کشید و هر دو از مدرسه خارج می شدند. آقای ناظم صدایش را برد بالا و گفت: کجایی؟ من دارم با شما صحبت می کنم! شنیدی چی گفتم؟ اون جا چی کار می کردی؟ چرا دست هات خاکی شدن؟ اصلاً نمی دانستم باید چه جوابی بدهم و فقط خداخدا می کردم ...
ماجرای دو دیدار به یادماندنی با رهبر انقلاب
موضوع برمی گردد به دوران کودکی و رویاهای قشنگ بچه گی. اصولا من آدم خیال بازی بودم یعنی هنوز هم هستم. خیال در کودکی مرا کشاند به طرف داستان گویی. داستان گویی برای خودم. با صدای آهسته موقع دوچرخه سواری دور باغچه ی چهارگوش حیاط بزرگ خانه مان داستان می گفتم. بعدها نوع دیگرش را تجربه کردم؛ داستان گویی در ذهن. موقع خواب توی همان حیاط بزرگ، توی پشه بندی که آسمانش سوراخ سوراخ و تار بود. بعدتر داستان گویی ...
مروری بر خاطرات آیت الله خامنه ای از زندانهای ستمشاهی
...، واقعه پانزدهم خرداد در شهر قم به وقوع پیوست که ایشان به دلیل فعالیت های اعتراضی پس از این واقعه دوباره دستگیر و ده روز هم در زندان نظامی محبوس شد. گفتگوی آیت الله خامنه ای با ماموران امنتیتی رژیم در ماجرای این دستگیری نشان از روحیه بالای ایشان می دهد: پرسید: از طرف چه کسی مأمورید؟ گفتم: از جانب خدا... سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت : این کار خطر دارد؛ مشکلات دارد؛ شما جوانید. گفتم: من فکر نمی ...
رهبر معظم انقلاب خبر شهادت پسرم را داد + عکس
عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. محسن آن زمان در مرکز پیام مشغول کار بود و شب ها به منزل نمی آمد. بعد از چند روز که برگشت تا از پله ها به پایین آمد از رنگ صورتش فهمیدم ناصر شهید شده، گفتم محسن چرا طفره میروی ناصر شهید شده؟ محسن بغض کرد اشک در چشمانش جاری شد سرش را پایین انداخت و برگشت اما من میدانستم ناصر شهید شده است. چون شب قبل رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیس جمهور بود را در خواب دیدم که خبر ...
معادیخواه: هاشمی نگذاشت خلخالی نخست وزیر شود
تاریخ – به اصطلاح شفاهی – کم نیست! * سال 48 سال مرگ مشکوک آیت الله سعیدی در زندان بود. آیت الله حکیم هم همان سال فوت کرد. در چنین شرایطی فردی که آقای هاشمی بتواند به او اعتماد کند که با هم برویم این دستگاه را جابه جا کنیم، آسان پیدا نمی شد! آقای هاشمی ناگزیر خودش با ماشین آمد. وقتی با ایشان دستگاه را پشت ماشین گذاشتیم و چند صد متر از آن خانه دور شدیم، به من گفت ما عجب کارهایی... می کنیم ...
روزهای غبارآلود تکذیب و گمانه زنی
. بنابراین ایجاد حاشیه امن، خیلی منطق جدی پشت سرخود ندارد. فکر نمی کنم که جریان اصلاحات قصد کاندیدا کردن افراد دیگری به غیر از آقای روحانی را داشته باشد. البته این حرف ها یک مقداری هم می تواند فضاسازی روانی باشد. معین اضافه کرد: وقتی در سال 83 پیشنهاد کاندیداتوری به من شد، این حدس را می زدم که من را تأیید صلاحیت نکنند ولی همان زمان هم گفتم که البته چنین اجازه ای به آن ها داده نخواهد شد تا ...
16 آرزو
، 16ساله از تهران همراه قدیمی من روز بعد از تولد 15سالگی، وقتی داشتم از کنار کیوسک روزنامه فروشی رد می شدم، دوچرخه را دیدم که گوشه ای نشسته و لبخند می زند. دلم قیلی ویلی رفت. مگر می شود همراه و دوستت را ببینی و دلت قیلی ویلی نرود؟ دوچرخه جانم! تو از خیلی وقت پیش ها با من همراه بوده ای. هرجای خانه را نگاه می کنم، با ورق های رنگارنگت آن جایی. عکس های قدیمی را که نگاه ...
انتقاد بازیگر خردسال از داوری "جشنواره فجر"
این مشکل وجود دارد. چند وقت زمان لازم است که صدای سالن درست شود و نخواهیم هر دفعه صدا را تنظیم کنیم. از جمله حواشی این نشست خبری این بود که خبرنگاری با تعریف از فیلم بیست و یک روز بعد گفت: من نیز تجربه چنین مشکلی را داشتم و کمتر از یک سال است که مادرم را به دلیل سرطان از دست داده ام. از این فیلم بسیار خوب سپاسگزارم و همین جا اعلام می کنم سایت ما تبلیغات این فیلم را رایگان برعهده می گیرد. شفاه تهیه کننده فیلم نیز از حاضران خواست به احترام مادر این خبرنگار بایستند و صلوات بفرستند. ...
ناگفته هایی از خشونت عوامل رژیم شاه علیه روحانیت/ سلام ساواکی ها به یزید و اهانت به امام حسین (ع)
چیزی گفتم و آنها سست شدند و عقب رفتند، فهمیدم خطر نزدیک است. صبح که در مسیر رفتن به مسجدی در نزدیکی امامزاده صالح تجریش بودم، دو نفر به سمت من آمدند پرسیدند: شما حاج آقای گرامی هستید؟ گفتم: بنده اکرامی. گفتند: حاج آقای گرامی کجا هستند؟ گفتم احتمال بدید امام زاده قاسم باشند. بعد به امام زاده صالح رفتم و متوسل شدم و به منبر رفتم. مأموران هم خبردار شدند و من را ...
پدر دوقلوهای افسانه ای که با سمّ تکفیری ها به شهادت رسید +تصاویر
تشنه زیارت بودم . گفت: این اولین زیارت توست. من بچه ها را نگه می دارم. تو با خیال راحت برو زیارت . گفتم: پس تو چی؟ زود می روم و بر می گردم تا تو هم بتوانی زیارت کنی . گفت: من قبلا هم آمده ام. بچه ها پیش من می مانند. تو برو و برای من هم دعا کن . خیلی خوشحال شدم. وارد حرم شدم. چشمم که به ضریح افتاد، ناخودآگاه دلم لرزید. دست انداختم و ضریحش را گرفتم. باورم نمی شد در محضر دختر ارباب هستم. بعد از زیارت ...
گزارش لحظه به لحظه از مراسم اختتامیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر + تصاویر و سخنان برندگان سیمرغ ها
احترام بگذاریم. به کسانی که کاندیدا می شوند و جایزه می گیرند هم باید احترانم بگذاریم. سال بعد اگر من نامزد نشوم، باز هم باید احترام بگذارم. من حالا حالاها هستم و دوست دارم روی این صحنه بیایم. این جایزه بسیار ارزشمند است و من عاشق این جایزه هستم. یادمان باشد که دیوار این خانه از طلاست. * بهترین بازیگر نقش مکمّل زن: سیمرغ بلورین ، لوح تقدیر و جایزه نقدی بهترین بازیگر مکمل زن جشنواره فجر به ...
شفیعی:شرایط ما در جدول سخت تر شد/ مرفاوی:کسب سه امتیاز،بازی را برای هر دو تیم سخت کرده بود
. وی افزود: بعد از بازی خوبی که هفته پیش مقابل ذوب آهن انجام دادیم من نگران این بودم که بچه ها فکر کنند که این هفته مقابل سیاه جامگان بازی آسانی را پیش رو دارند. به همین خاطر تا یک هفته اخیر روی مسائل روحی و روانی روی بازیکنان کار کردیم و شما دیدید که امروز ما بازی را خوب شروع کردیم، هر چند که در نیمه اول بازی متعادل شد، اما در بین دو نیمه با صحبت هایی که با بازیکنان داشتیم آنها خواسته ...
ظلمی که اسماعیل رضایی را پای چوبه اعدام کشاند+عکس
دو نفر مسلمان را نجات بدهد، من حرفی ندارم. سرانجام وقت ملاقات داده شد و او نیم ساعتی با شاه صحبت کرد. کاتوزیان پس از دیدار با شاه برای همراهان خود اینگونه تعریف می کند: خیلی شجاعانه با شاه درباره مذهب، علما و متدینان حرف زدم و گفتم که اعدام این دو نفر به صلاح تو نیست و شاه به من قول داد که حکم اعدام را لغو کند و به حبس ابد یا 15 سال تخفیف دهد. شاه در پایان به من گفت که اگر خودت خواسته ...
زیباکلام: خلخالی می خواست مرا اعدام کند؛ جهاد سازندگی بچه فکری من بود؛ آخرین باری که احساس انقلابی بودن ...
چمران گفت "به من کاری نداشته باش، این هیأت منتخب امام است برو و با هیأت همکاری کن". بنا بر صحبت دکتر چمران پیش مرحوم فروهر رفتم و یک ساعت و نیم با او جلسه داشتم و شرح فعالیت هایم را در کردستان گفتم و آقای فروهر و چند نفر دیگر هم گوش دادند؛ بعد آقای فروهر به من گفت "مهندس زیباکلام شما بفرمایید ما با شما تماس می گیریم". آنجا فهمیدم در واقع آقای فروهر به من می گوید "زیباکلام برو دنبال کار و زندگیت". من ...
مرفاوی: بازی با سیاه جامگان از پرسپولیس سخت تر بود/ گل های ما تاکتیکی بود
...> وی افزود: بعد از بازی خوبی که هفته پیش مقابل ذوب آهن انجام دادیم من نگران این بودم که بچه ها فکر کنند که این هفته مقابل سیاه جامگان بازی آسانی را پیش رو دارند به همین خاطر تا یک هفته اخیر روی مسائل روحی و روانی روی بازیکنان کار کردیم و شما دیدید که امروز ما بازی را نسبتاً خوب شروع کردیم، هر چند که در نیمه اول بازی تقریباً متعادل شد، اما در بین دو نیمه با صحبت هایی که با بازیکنان داشتیم آنها خواسته ...
مرفاوی: بازی سخت تری از پرسپولیس داشتیم
تیم سخت بود. او ادامه داد: بعد از برد برابر ذوب آهن بچه های ما فکر می کردند کار راحتی دارند اما به آنها گفتم باید باهوش باشند و بدانند مسابقه سختی داریم؛ در این دیدار شروع خوبی نداشتیم و بعد هم نمایش ما متعادل شد اما در نیمه دوم پس از صحبت با بازیکنان عملکرد آنها متفاوت بود و دو گل مشابه تاکتیکی به ثمر رساندیم؛ سعی داشتیم بیشتر این کار را انجام دهیم ولی فقط دو گل زدیم. سرمربی ...
ماجرای نقشه ربایش امام در کویت و لو رفتن توسط ضداطلاعات ارتش/ عسگری:حدود 60 هزار مستشار آمریکایی در ...
محرمانه ای دارم که باید به حضرت آقا بگویم. خب به من بگویید، من اطلاع می دهم، نه، باید مستقیماً به خودشان بگویم. فعلاً که ممکن نیست، شاید فردا شود. اصرار کرد. خبرش سرنوشت انقلاب را تغییر خواهد داد. فردا حادثه مهمی اتفاق خواهد افتاد. می گوید چه نشسته اید که دارند کودتا می کنند. امام اینجا نشستند و با مردم ملاقات می کنند، ولی خبر ندارید برنامه گذاشته اند و می خواهند ظرف 24 ساعت همه سران نهضت را ...
تقارن 22 بهمن با شهادت صدیقه کبری (س) سرمایه ای برای ماندگاری نظام اسلامی
خودشان را نشان بدهند که در همان مسیر هستند و هر دوی اینها اتفاق افتاد. در رحلت پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه وآله) آن قبائلی که برای دادن زکات و... آمده بودند را نگه داشتند، تطمیع و مسلح کردند و به دستشان چوب دادند، اینها را ما نقل نمی کنیم در کتاب سقیفه عبدالفتاح عبدالمقصود که از اهل تسنن هم هست نوشته است. [2] بعد از رحلت پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه وآله) آنهایی که می گفتند چه خبر شده، زیر بار کتک ...