سایر منابع:
سایر خبرها
مجید پس از قتل زنی گوش هایش را برید و برای اثبات وفاداری به همسرش هدیه داد! + عکس
هم تحت درمان بودم. حالا هم تحت نظر هستی؟ هر روز کلی قرص مصرف می کنم و صدها بار مرگ را در مقابل چشمانم می بینم. من روزها و شب هایم سیاه و تاریک شده و تنها دغدغه ام فرزندم است و برای آینده اش نگرانم... چرا گوش های معصومه را بریدی؟ او حرص ام را درآورده بود. برای اینکه به همسرم ثابت کنم به او وفادارم گوش هایش را برایش هدیه بردم اما او قهر کرد. فرزندت چند ساله است؟ یک پسر 2 سال ...
دردسر گمشدن مدارک ناصر محمد خانی در بانک پلاسکو پس از فاجعه!
که این جواب محبت من نیست. بعد هم خودش از ماشین پیاده شد و سوار ماشین ما شد و به خانه اش رفتیم. به خانه خودش رفتید؟ بله. همان خانه ای که حدود 6سال پیش در منطقه ما خرید و همانجا با خواهرم زندگی می کردند. خانه ای که فقط چند کوچه با خانه شهلا جاهد فاصله داشت. اگر ما قصد آدم ربایی داشتیم، آیا او را به خانه خودش می بردیم؟ فیلم و مدارکش هم هست که آن شب با خنده و خوشحال داخل خانه ...
اعمال بی شرمانه سه آدم ربا با تازه عروس کرجی! + عکس
...، شوهر زن جوان با ناراحتی گفت: آن شب وقتی همسرم را دیدم او را نشناختم. صورتش زخمی و خون آلود و لباس هایش گل آلود بود و انگشتان دستش هم شکسته بود. من و همسرم چند ماه قبل ازدواج کرده ایم- او همیشه بموقع به خانه برمی گشت و آن روز به خاطر تأخیر، نگرانش شدم اما تلفن همراهش در دسترس نبود.تا اینکه وحشت زده تماس گرفت و صدای التماسش را شنیدم. سرگردان درخیابان ها در جست وجویش بودم و نمی ...
رقص مرگ در شهرک ولیعصر/ مراسم عروسی رنگ خون گرفت! +عکس
...> متوجه شدم دوستم و حامد در فضای مجازی افتضاح به بار آورده اند / شوهرم به من نارو زد! نقشه 2 دختر ماساژور برای یک پیرمرد! / با دیدن آنها در خانه ام شوکه شدم! + عکس صحنه ای وحشتناک / پراید دو نیم شد و خدا به صاحبش رحم کرد! + عکس خواهری که اسیر برادر مستش شد + عکس دختر جوان به دلیل زایمان مخفی در حمام دستگیر شد! + عکس ...
با دیدن کارهای زنم بشدت شوکه شدم / مردان جوان را به دام می کشاند!
همسرم با اعضای یک باند اخاذی و سرقت از مردان جوان مشارکت دارد، بشدت شوکه شدم، به طوری که باور کردنش برایم سخت بود. به همین خاطر به اداره آگاهی رفتم و علیه همسرم شکایت کردم. یک روز که گوشی تلفن همراه زنم را مخفیانه بررسی کردم، در فیلمی او را در صحنه ای با 5 مرد دیدم که حالم دگرگون شد، نمی توانستم باور کنم. من صبح زود سرکار می رفتم و شب ها دیروقت به خانه بر می گشتم، بدون اینکه بدانم در این ...
قتل فروشنده مواد مخدر به خاطر گرانفروشی
بود ،او را در ساعت 22 شب گذشته دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند. متهم پس از انتقال به اداره دهم صراحتا به ارتکاب جنایت اعتراف و در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: برای خرید مواد نزد مقتول در پارک رفتم اما بر خلاف هر روز، اینبار درخواست پول بیشتری برای فروش مواد کرد. میزان پول درخواستی از سوی مقتول را نداشتم؛ از او خواهش کردم تا مواد مورد نیازم را به همان قیمت گذشته به ...
مرضیه وحید دستجردی کیست و خاستگاه سیاسی او کجاست؟
. او از علاقه مندان به عبدالکریم سروش بود و حتی مقاله ای با عنوان بازآموزی پارادوکس تایید فکر دینی و جدال با مدعی نوشت که در انتهای کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت سروش اضافه شد. هر چند از سال 82 کم کم به یکی از منتقدان جدی سروش تبدیل شد. X او رییس پژوهشکده فلسفه تحلیلی در مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات (IPM) است، همان جایی که محمد جواد لاریجانی سال هاست آن را اداره می کند. ...
اندیشه های تربیتی امام ابو محمد غزالی (1)
حدیث و دیگر حدیث هایی که می آید، بنگرید به باب های انگیزش در دانش جویی و برتری دانش و دانشمندان که در گردایه های حدیث شریف نبوی نگاشته آمده است، از آن میان: باب برتری دانشمندان و انگیزش دانش جویی و پس از آن، در دیباچه ی سنن ابن ماجه، ویرایش فؤاد عبدالباقی (بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1975، ج1، ص80 به بعد؛ بابی درباره ی برتری دانش و دانشمند و پس از آن، در سنن دارمی، به کوشش احمد، همان (دمشق ...
اندیشه های تربیتی امام ابو محمد غزالی (2)
بینشمندترین یاران و شاگردان حمّاد در مناظره و رأی بود. ابوحنیفه چندی با حمّاد بود و پای درس وی نشست. محمد بن حسن ابن فرقد شیبانی (م: 131-189ه)، پیشوای فقه و اصول، از شاگردان ابوحنیفه و کسی است که دانش و فقه او را نشر داده است زُفربن هُذیل بن قیس عنبری (110-189ه) از یاران و شاگردان ابوحنیفه ریشه و تبارش اصفهانی است که در بصره خانه گزید و دادرسی آنجا را بر عهده داشت و در همان شهر چشم از جهان فروبست. ...
گرامی داشتن فاطمیه تنها به سینه زدن و گریه کردن نیست
... *حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در بستر شهادت به علی بن ابی طالب فرمود: آن پیراهنی که پدرم پیغمبر را در آن شستید به من نشان بده. امیرالمؤمنین[علیه السلام] می گوید: من آن قمیص پیغمبر[صلوات الله علیه] را به او نشان دادم، او بو کرد و حالش عوض می شد. من از آن به بعد آن پیراهن را پنهان کردم [و] دیگر نشانش ندادم. در اواخر (همین لحظات آخر) فرشتگانی که یکی پس از دیگری نازل می شدند؛ جبرئیل ...
دفعه بعد حتما خودم را می کشم
قرار نبود امسال درس بخوانی. چند بار درباره مستقل شدنم، خواسته ام که با او صحبت کنم اما می ترسم. همیشه وقتی پدرم وارد اتاقم می شود، مادرم هم پشت سرش هست و آن قدر چشم غره رفته که کلا حرف روزانه ام یادم می رود. خب تا چه زمانی می خواهی با این شیوه زندگی کنی، دائم در خانه باشی و از شرایطت ناله و شکایت کنی؟ نمی دانم؛ احساس می کنم دیگر حال روحی ام مثل قبل نمی شود. از اینکه بیرون و داخل جمعیت ...
عامل حادثه خونین شهرک گلستان سقط جنین کرد
پایش را از زندگی ما بیرون بکشد، اما فایده ای نداشت. پس از این شوهرم چندین بار مرا کتک زد، اما من به خانواده ام چیزی نگفتم و خواستم زندگی ام را حفظ کنم. شب قبل حادثه، خانه پدرم بودیم و وقتی به خانه خودمان برگشتیم دوباره با شوهرم مشاجره کردم. صبح ساعت 10 بود که بچه هایم را از خواب بیدار کردم تا با هم صبحانه بخوریم و بعد به سراغ شوهرم رفتم تا او را بیدار کنم، اما او بیدار نشد که در ادامه نمی دانم چه ...
والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرن ها
. روایت است هنگامی که علی (ع) به فاطمه (س) می نگریست، غم و اندوهش برطرف می شد. رسول خدا در اولین شب ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد. پس از آن بود که حضرت زهرا (س) فرمود: جز خدا کسی نمی داند ...
دختر معلول ذهنی قربانی مرد شیطان صفت
به گزارش بولتن نیوز، اواخر سال 93 زنی میانسال با مراجعه به کلانتری چهاردانگه و طرح شکایتی عنوان کرد: چند سال قبل مادرم فوت کرد. پدرم سالخورده است و آلزایمر دارد و همراه خواهرم مریم که عقب مانده ذهنی است، زندگی می کند. برای مراقبت از پدرم مردی را استخدام کردیم. مرد میانسال از ابتدای هفته تا پنجشنبه به خانه پدرم می آمد و از او مراقبت می کرد. چند روز قبل که به خانه پدرم رفتم، مریم راز جنایتی سیاه را ...
شهیدی که مادرش را از کما نجات داد/ماجرای استجابت دعای یک مادر
کرده بودیم.مادرم در خواب دیده بود که محسن به شهادت رسیده و همین موضوع مدام نگرانمان می کرد. چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند و خواب مادرم تعبیرشد. حاج قدرت الله در ادامه می گوید: در دورانی که جبهه بودم،یکی از دوستانم به نام حمید سلیمانی از اهالی جوادیه بود.آخرین شب،صورتش نورانی شده بود.او به من گفت که امشب به شهادت می رسم وپیکرم در دشت ها گمنام خواهد شد.تمام حرف هایش عملی شد.مطمئناشهدا از ...
ملیکا شریفی نیا از کاهش وزن 20 کیلوگرمی اش می گوید
...، چگونه است؟ همان طور که اشاره کردید، از 3 سالگی، زندگی من با سینما عجین شده است. بیشتر اوقات سرکار می رفتم و حتی در روز تولدم مشغول کار بودم و بعد از آن و از 9 سالگی نقاشی را شروع کردم. یکی از بزرگ ترین مشغله های کاری من نقاشی است. تمام کودکی من در سینما و نقاشی خلاصه شده است؛ در بچگی توانستم در سینما تجربه های خوبی کسب کنم، با جامعه در ارتباط باشم، سفر بروم، مسوولیت کار را قبول کنم و ...
نه حاجتت روا خواهد شد و نه طلبت ادا می شود
عَنْهُ مَوَادُّهُ وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِجِهَةِ أَسْبَابِهِ وَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا یَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الدُّجَی وَ مُعَمَّیَاتِ السُّنَنِ وَ مُشَبِّهَاتِ الْفِتَن ... 3) محمد بن عجلان می گوید: به تنگدستی شدیدی مبتلا شده بودم و بدهی سنگینی داشتم که طلبکار امانم را بریده بود، داشتم به سمت خانه ...
ناگفته های برادران امیدوار؛ مسافران دور دنیا
، خانواده با آن ها همراهی کردند. پدرم بسیار روشنفکر بود و البته می دانست مسیری که ما طی می کنیم، سالم است. به هر حال آن زمان این طوری نبود که در هر مغازه ای سیگار وجود داشته باشد و همه چیز بیش از اندازه در دسترس بچه ها باشد. به همین دلیل هم، خانواده به ما اعتماد کردند و جلوی مان را نمی گرفتند. یادم هست یک بار بر اثر اتفاقی در کوه، پایم زخمی شد و مدتی گرفتار شدم. بعد هم که به خانه برگشتم ...
پدر همسر ناطق نوری:موافق کاندیداتوریش نبودم
، منزل ما باجک بود، خانه امام یخچال قاضی، یعنی منزل ما شرق قم بود، منزل امام غرب قم بود، یادم است آن روز صبح طبق معمول راه افتاده بود داشتم می رفتم سمت خانه امام، خبر نداشتم که امام را شب بردند، یکدفعه وسط راه یک رفیقی داشتم به حاج میررا محمد آئینه ساز خدا رحمتش کند، آن هم خیلی انقلابی بود و علاقمند به امام بود، داشت از مسجد امام بیرون می آمد، گفت کجا می روی؟ گفتم سرکار، گفت امام را دیشب بردند، گفتم ...
اسماعیل خلافکار عاملی شد تا بچه ام را نببینم / او همسایه ما بالایی ام بود!
و برادرانم آن جا زندگی می کردند. کار و کاسبی ام رونق گرفته بود که با دختر همسایه خواهرم ازدواج کردم. یک سال بعد و برای گسترش کسب و کارم دوباره به مشهد بازگشتم و کارگاهم را در منطقه قاسم آباد راه اندازی کردم. در این مدت دوستان دوران مجردی ام به سراغم آمدند و باز هم همان شب نشینی ها آغاز شد به طوری که من به سمت مصرف مواد مخدر صنعتی کشیده شدم و دیگر توان کار کردن را از دست دادم. در همین روزها با فردی ...
لباس دامادی پوشید اما عروسش شهادت بود
بود که من از مجلس روضه به خانه آمدم. دخترم گفت: مامان حسین رفته است. گفتم کجا؟ گفت: رفت سوریه! رفتم اتاقش، دیدم لباس ها و ساکش نیست و گوشی اش را هم جواب نمی دهد. خیلی پیگیرش شدم، اما نتوانستم با او صحبت کنم. سه، چهار روز بعد خودش زنگ زد و گفت: ما شمال هستیم و بعد از اتمام آموزش ها به سوریه می رویم. مدتی بعد ساعت 11 صبح بود که تماس گرفت و گفت الان در فرودگاه هستم و به محض رسیدن به سوریه، به شما ...
معرفی آثاربخش مسابقه جشنواره فیلم 100
تو ما 2 به کارگردانی علی عرفان فرهادی از استان تهران/چند درصد به کارگردانی سجاد شاه حاتمی از استان تهران/ حضرت مهندس به کارگردانی محمد حسین امانی همدانی از استان تهران/ لبخند به کارگردانی بهزاد آقایی از استان تهران/ حساس شو به کارگردانی علی عرفان فرهادی از استان تهران/ قابلمه به کارگردانی حسین دارابی از استان تهران/چشم به راه به کارگردانی حسین دارابی از استان تهران/ جیب کت به کارگردانی حسین دارابی ...
نا امنی زنان در سایه سکوت
.... مزاحمت برای زنان در حاشیه امنیت وحیده کریمی/ روزنامه نگار 17 سال داشت و در یک عصر پاییزی به شدیدترین حالت ممکن، مورد آزار دو مرد غریبه در پارک قرار گرفته و چند ساعتی از هوش رفته بود. تا به هوش بیاید و خود را به خانه برساند تقریبا صبح شده بود .مدت ها از روز حادثه می گذشت که در دادگاه او را دیدم. همچنان در شوک بود و توان حرف زدن نداشت. متعرضین شناسایی و دستگیر ...
پاسخ به ابهامات درباره درگذشت آیت ا...هاشمی
.... از خبر درگذشت آیت ا... چطور آگاه شدید؟ آخرین بار چه زمانی با آیت ا... دیدار کرده بودید؟ من همیشه در دفترشان بودم و ایشان را هر روز می دیدم. روز یکشنبه هم ایشان را دیدم. آن روز، روز ملاقات های معمولی ایشان بود و حدود ساعت 12 یا 12 و 30 دقیقه بود که آقای هاشمی، وزیر بهداشت زنگ زدند و گفتند کاری فوری با آیت ا... دارم و می خواهم ایشان را ببینم. ما به حاج آقا اطلاع دادیم و ...
تحول غزالی، و طرحی نو (1)
انتخاب یا سعی ابداعم نبود. در نتیجه، همین طور که به سال های نوجوانی نزدیک می شدم بندهای تقلید صرف دیگر مانعم نمی شدند و اعتقادات موروثی قابلیت شان را در چشمم از دست می دادند، چون می دیدم که کودکانی ترسا همیشه ترسا بار می آیند و کودکان جهود به کیش جهودی می گرایند و کودکان مسلمان هم مسلمان بار می آیند. این حدیث منسوب به پیامبر خدا را هم شنیده بودم که هر مولودی به فطرت سالم زاده می شود. پدر و ...
قتل مرد خسیس در اتاق خواب خانه اش
بازنشسته بود و حقوق مناسبی هم داشت ولی با مشکلات اقتصادی زیادی روبه رو بودیم. او مردی خسیس بود که حتی به خورد و خوراک خواهر 9 ساله ام هم توجهی نمی کرد و خواهر بزرگترم را نیز مورد ضرب و جرح قرار می داد. وقتی تغییری در رفتارهای پدرم ایجاد نشد تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم تا این که روز حادثه، همه اعضای خانواده ام را از خانه بیرون کردم و گفتم می خواهم با پدر به تنهایی صحبت کنم. آن روز ظهر مادرم ...
جزئیات پرونده جنجالی شکایت دو زن از یک فیزیوتراپ و یک پرستار کشورمان چه بوده است؟
.... به این ترتیب مجید با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شد. اما بعد از چند روز در پی نظریه پزشکی قانونی مبنی بر مورد آزار قرارگرفتن دختر عقب مانده و شکایت زن جوان، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و مجید به صورت غیرعلنی در این دادگاه محاکمه شد. بعد از انجام تشریفات قانونی، مجید در برابر قضات قرار گرفت و بار دیگر آزار دختر ...
شهیدی که هیچ گاه "لباس نو" نپوشید +عکس
ساده و گشاد می پوشید ریش بلند و لباس های گشاد و شلوار کردی تیپ همیشگی پسری ست که چشم و چراغ خانه است. اما او چرا این شکلی ست؟ در کتاب می خوانیم که ابراهیم با ساک ورزشی اش راهی باشگاه می شود. پشت سرش چند دختر درباره ظاهر خوب و مرتبش حرف می زنند و یکی از هم باشگاهی ها این موضوع را با ذوق و شوق برای ابراهیم تعریف می کند. ابراهیم از آن روز به بعد به جای ساک ورزشی لباس هایش را داخل کیسه می ...
روز آزادی نبل و الزهرا گفت جشن خرمشهر تکرار شد
: با خواهرهایت تماس بگیر و خداحافظی کن که اول کمی ممانعت کرد و گفت: نه الان آن ها می خواهند پشت تلفن، گریه کنند و من اعصابم خرد می شود گفتم: بالاخره خواهر هستند و دوست دارند که تماس بگیری در نهایت، تماس گرفت. بعد از آن، دو تا از خواهرهایش همراه پسرانشان به خانه ما آمدند و به قدری آن شب با آن ها گفت و خندید که اصلا فکرش را نمی کردند که او راهی سوریه است. قرار بود ساعت 8 صبح به پادگان برود ...
سید جاوید شهید خط شکن
خیلی جدی نگرفتم. بعد از ماه رمضان 93 جدی و عازم شد. من را با اعتقاداتم راضی کرد. می گفت ما چطور برای امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) عزاداری می کنیم ولی پای عمل هیچ کاری نمی کنیم. همان بار اول داوطلبانه خط شکن شده بود و 20 شهریور 93 به شهادت رسید. ما 10 روز خبر نداشتیم. او به همراه شوهر خواهرش رفته بود. چند روز قبل از شهادتش با او صحبت کرده بودم. شوهر خواهرش به ما نگفته بود. چون پیکرش هنوز دست نیروهای ...