سایر منابع:
سایر خبرها
پرواز در شب اولین تجربه هوانیروز در خیبر بود
این لحظه عمرم نشنیدم کشوری چنین آموزشی بدهد و بعد در عملیات جنگی استفاده کند. آموزش تمام شد و به زمان عملیات نزدیک شدیم. حالا باید وسایل پرنده را به مناطق عملیاتی میبردیم. به لطف خدا در یک شب 150هلیکوپتر را به منطقه اهواز بردیم و تلفاتی هم ندادیم چرا که آموزش را بسیار سخت می گرفتیم. بعد هلیکوپترها را به منطقه عمومی عملیاتی منتقل کردیم، دشمن هم متوجه نشد. *چه طور مطمئن هستید ...
آیت اللّه مصباح یزدی : از التقاط بریدیم نه از نهضت امام / اگر مجاهدین درخور حمایت و تائید بودند، قبل از ...
.... امیدواریم خدا عاقبتمان را به خیر کند و آنچه را که مرضی خودش هست به ما الهام کند و در مقام عمل موفق باشیم. * در چند سال گذشته علیه فعالیت های فرهنگی جنابعالی، مخصوصاً پرورش یافتگان مکتب شما چه قبل و چه بعد از انقلاب شبهاتی را مطرح کرده اند. قبل از اینکه خدمت شما بیائیم، یکی از اعضای شناخته شده دفتر امام می فرمودند که امام غیر از شهریه ماهانه ای که به حوزه می پرداختند؛ به هیچ موسسه ...
زندگی با بوی نفت
. او هم خوب به یاد دارد روزهای قبل از جنگ را، حسرت می دود توی صدایش: آبادان امروز دیگه رنگ نداره، جون نداره، از صدای آبادان فقط صدای همین پالایشگاه مونده، همون موقع هم بود، الانم هست. قبلا تو آبادان صدای خنده بود، صدای موسیقی بود، چند سال صدای شهر شد تیر و خمپاره و جیغ. تموم شد. حالا فقط صدای پالایشگاهه. آبادان دیگه فقط همین صدای پالایشگاه رو داره و بوی گیس رو. دستش را محکم روی پیشانی اش فشار می ...
حامی: داد می زنم تا حقم را بگیرم!
به زودی همکاری خواهیم کرد. محمد مایلی کهن. من آقای مایلی کهن را دوست دارم؛ چون ایشان هم قانون مند بود. حالا به خاطر پاسور بازی کردن و شیطنت های درون اردوی تیم ملی که چند نفر را از لیست خط زد، اگر من بودم هم همین کار را می کردم. مثلاً اردوی تیم ملی آلمان یا اردوی تیم های بسکتبال امریکا شبیه پادگان است که حتی حق تلفن صحبت کردن و دیدن خانواده را هم ندارند، چه برسد به اینکه شب تا ...
شهادت کمترین مزد حسین بود
که رفتم جنگ. در حین ورود چند روزی را در گردان پیاده خدمت کردم و بعد با توجه به تخصصی که داشتم، وارد لجستیک شدم. یعنی نقطه شروع خدمتتان با گردان پیاده بوده است؟ بله، اما زمان زیادی نگذشت که به لجستیک رفتم. و از همان ابتدا با لشکر 14 امام حسین(ع) بودید؟ با تیپ امام حسین(ع) بودم. هنوز لشکر نشده بود. گفتید تخصص در حوزه لجستیک داشتید... بله؛ پدر من ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (370)
میان انگار چند لحظه پیش من بودم که اونجا... روز اول آموزشی سربازی 4. احتمالا وقتی گفتن آب مایه حیات است هنوز پول اختراع نشده بود. 5. ولی نباید بدبین بود.شاید مدافع سیاه جامگان سکته کرده یا اصلا خجالت می کشیده توپ غریبه رو دفع کنه. 6. انوشه انصاری وقتی پاش رسید به کره ماه یکی اومد سلام کرد ازش پرسید دوس داری بعد دو ماه یه بنز بخری؟ با پنبه ریز آشنا هستی ...
من دوست دارم همه با هم مهربان باشند
، خوشحال بود. لبخند می زد. آرزویش داشت برآورده می شد. شیدا اصغر زاده گوینده رادیو دکلمه مهربانش را با اشک و لبخند خواند: اگه بهت بگم می تونی آرزوی یه فرشته کوچولو رو برآورده کنی، چه کار می کنی؟ .. همه قرار بود در این برنامه لبخند بزنند، قرار بود همه، مهربانی هایشان را به آن فرشته که بالا نشسته بود تا آروزیش برآورده شود، یک جا تقدیم کنند. رقیه می خندید ...
علیرضا حقیقی: نگران نباشید، زنده ام
بسته شدن پنجره نقل و انتقالات نتوانستم تیم مناسبی را پیدا کنم، هرچند همان زمان دو تیم پرتغالی به من پیشنهاد دادند اما واقعا دیگر نمی خواستم در پرتغال به کارم ادامه دهم. بعد از آن هم البته خبری از تو نشد و این در حالی است که پست دروازه بانی با توجه به حساسیتی که دارد نیازمند این است که بازیکن همیشه در تمرین و بازی باشد. چند پیشنهاد داشتم اما بیشتر آنها در آن مقطع به عنوان دروازه بان دوم ...
شوک خبری ازاردوگاه استقلال منتشرشد:جدایی اقای گل استقلال در اردوی ابی پوشان/هواداران بدانند مشکل استقلال ...
برود . بعد از این صحبت پیش افتخاری رفتم که عبداللهی و منصوریان هم پیش او بودند که منصوریان بیرون نیامد صحبت کند و من هم علاقه ای برای صحبت کردن با او نداشتم و با مدیرعامل تیم حرف زدم . باور کنید در این گیرودار خواستن و نخواستن من توسط منصوریان با یک تیم شهرستانی تمام کرده بودم که با امروز و فردا کردن آنها و اینکه با تو صحبت می کنیم آن پیشنهاد پرید . بعد هم که دیدم جوابی نمی گیرم خواستم سر تمرینات ...
اسفند، گرم اکران با کمدی
که فیلم های اجتماعی نسبت به کمدی تعداد بیشتری را در اکران به خود اختصاص داده اند. به گزارش بولتن نیوز، خوب بد جلف که هدایت فیلم پخش آن را برعهده دارد، هفته پیش عنوان بیشترین سالن را از سلام بمبئی ربود و با اقبال بسیار خوبی مواجه شده است. این اثر در تهران با داشتن 28 سالن سینما به فروش 1 میلیارد و 285 میلیون تومان رسید. این فیلم در شهرستان 53 سالن در اختیار دارد که سالن های آن رو به ...
از موتورسواری با همسر تا عمو بادکنکی بچه ها
همیشه می گفت کاش آن زمان بودم و من هم می رفتم جنگ، آن قدر در تزیین اتاقش و در همه کارها سلیقه داشت که وقتی تا همین اواخر باهم می رفتیم بازار می گفتم شما انتخاب کن بعد از اینکه انتخاب می کرد می دیدیم انتخاب او از همه خوشگل تر است. وی در ادامه تصریح کرد: بعضی مردها حوصله خرید رفتن ندارند اما آقا مرتضی همراه بود و خیلی وقت می گذاشت، کافی بود بگویم یک چیزی خوب است و فلان خصوصیات را دارد، آن وقت ...
جنایت های مجازی
داشتم ضربه ای به سمت او انداختم که زخمی شد. ترسیده بودم و با دیدن خون که از بدنش جاری شده بود فرار کردم. چند روزی آفتابی نشدم تا این که پی بردم او مرده است. نمی دانستم چه باید بکنم. پلیس در تعقیبم بودو سرانجام هم بازداشت شدم. پایان عشق 20 ساله به جنایت ختم شد بیست سال پیش با عشق و علاقه با همسرم آشنا شده و زندگی مشترکمان را شروع کردم. شرایط زندگی مان خوب بودو اختلاف آنچنانی با ...
مادری که سنگ صبور تنهایی هایش گریه های شبانه بود
به گزارش دولت بهار، پشت دیوارهای فرسوده و رنگ و رو رفته کوچه پس کوچه های محله زرگنده، دختری زندگی می کند که لحظه لحظه های بهار زندگی اش وقف مادر شد، آنقدر که درکنار مادر بودن را به زرق و برق های دنیا ترجیح داد. او شاهد هجران زود هنگام پدر، لحظه های تلخ زندگی مادر و 22 روز بی خبری و جست وجو برای یافتن پیکر برادر شهیدش بود. زهرا بعد از ازدواج خواهر و برادرانش، تصمیم گرفت که هرگز ازدواج ...
جنایت های مجازی
انداختم که زخمی شد. ترسیده بودم و با دیدن خون که از بدنش جاری شده بود فرار کردم. چند روزی آفتابی نشدم تا این که پی بردم او مرده است. نمی دانستم چه باید بکنم. پلیس در تعقیبم بودو سرانجام هم بازداشت شدم. پایان عشق 20 ساله به جنایت ختم شد بیست سال پیش با عشق و علاقه با همسرم آشنا شده و زندگی مشترکمان را شروع کردم. شرایط زندگی مان خوب بودو اختلاف آنچنانی با هم نداشتیم. حتی با آمدن ...
متهم جوان، دوست مرده اش را قاتل معرفی کرد
که وارد دعوا شدم. حتی در آن دعوا یک ضربه چاقو هم به پشت سرم زده شد. من هیچ ضربه ای به مقتول نزدم و کیومرث او را کشت. کیومرث چند ضربه چاقو به مقتول زد و بعد هم از محل فرار کرد. من به او معترض شدم که چرا این کار را کرد؛ اما اتفاق افتاده بود و من دیگر کاری از دستم برنمی آمد و مجبور بودم که فرار کنم. زمانی که بازداشت شدم، هم این موضوع را گفتم؛ اما مأموران حرفم را قبول نکردند و اعتراف اولیه ...
سرنوشت رجال نامدار عصر پهلوی اول چه شد؟
به آن برسد. پزشک احمدی، پزشک بهداری شهربانی، به دستور مقامات، مسوول تمام کردن کار سردار اسعد می شود. او یک بار در 6 فروردین به ملاقات سردار اسعد می رود و به او که چند روزی بود که غذای درستی نخورده بود، پرتقالی آغشته به سم تعارف می کند که اسردار اسعد می خورد. پزشک احمدی دو ساعت بعد که حال جعفرقلی خان به علت خوردن پرتقال مسموم، بد شد، مراجعت می کند تا به زور او را وادار به خوردن یک مایع مسموم ...
در جای خودم نشسته ام!
در ابتدا لحن او آرام و شمرده بود. اما در فرآیند مصاحبه هرچه جلوتر رفتیم او جدی تر شد. گاهی هم به سوالات ما تاخت و لحنش از شما تبدیل به تو شد. با این حال خودش هم گاهی در پایان همان تاختن ها با یک شوخی یا یک جمله خنده دار سعی می کرد فضا را تلطیف کند. او یک دست کت و شلوار کاملا مرتب پوشیده بود و رنگ پیراهنش را با آن به اصطلاح سِت کرده بود. با علی معلم دامغانی به عنوان شاعر و رئیس فرهنگستان از ...
نقش نوای شورانگیز لالایی در تقویت روح هنر انقلاب و انقلابی
در بین سالهای ( 60 تا 80 ) که در قلب نظام جمهوری اسلامی زاده شده اند امروز مهمترین چالش را به وجود آورده اند ؟! چالش بی حجابی و بد حجابی و ضعف درعفاف! ( با خودمان رو راست باشیم! وقت آن نیست که سر را مانند برخی مسئولان بی دغدغه در برف فرو کنیم! ) می دانم و می دانید و می دانیم و می دانند که این مسئله از زوایای مختلف قابل بررسی است اما از آنجا که موضوع یادداشت های ما ...
از منبرهای پدر آموخت؛ کل الخیر فی باب الحسین(ع)
روز به بعد در مجالس روضه که به مناسبت های مختلف برگزار می شد، در ضمن روضه حرف هایم را می زدم. این حرف ها به گوش امام خمینی(ره) رسیده بود. تا یک روز که در منزل امام(ره) برای منبر رفته بودم، قبل از من، مرحوم آقا سعید اشراقی منبر بودند، ایشان آن روز یک مقداری طول داد. چند روز بعد حاج آقا شهاب اشراقی برادرزاده آقا سعید اشراقی، به من گفتند که آقای آل طه قدر خودت را بدان. گفتم چه شده؟ گفت: امام آن روز به ...
علنی کردن مسائل شخصی فراستی آدم فروشی است نه سخیف خواندن یک فیلم
مزدورم و جیره خوارم و دارم از فراستی دفاع می کنم؟ خب می توانی هر چه می خواهی فکر کنی ولی لابد می دانی که در همان برنامه هفت که سرمنشا همه ی این دعواهاست، بهروز افخمی از من نقل قول غلط و جعلی کرد علیه اصغر فرهادی و وقتی اعتراض کردم، گفت معززی نیا لیبرال شده و دوستان قدیمی اش را انکار می کند تا دل فرهادی را به دست آورد و بعد هم چند هفته پیاپی مرا دست انداخت که این بچه مسلمان چشم و گوش بسته ما هی می ...
عصبانیت مهماندار هواپیما از عادل فردوسی پور
... میثاقی ادامه داد: با دانشگاه قبول شدن من، خانواده ام از کرج به کرمانشاه آمدند. به خاطر دارم روزی در خانه مان در کرج بودم که پدرم زنگ زد و گفت صدا و سیمای مرکز کرمانشاه آگهی جذب همکار داده است و من برایت فرم پر کردم. او افزود: وقتی برگشتم کرمانشاه تست صدا و تصویر دادم. قبول شدم و کارم را در رادیو کرمانشاه شروع کردم. بعد با گروه اجتماعی تلویزیون کرمانشاه همکاری کردم. از شانس من همان ...
اولین اظهارات بقایی پس از ابراز کاندیداتوری
ایران برای همیشه تمام شده است ، اما دوباره فرهنگ ایرانی برگشت، ایران زنده شد راه حل هست، خدا هم کمک می کند. اگر تیم خوب بیاید، مجموعه خوب بیاید، نفر خوب بیاید، صداقت بیاید، مطمئن باشید برکت هم می آید و کار 10 برابر پیش می رود. فرمودند جناح های سیاسی. من اعتقاد دارم در بین مردم افکاری وجود دارد و یک جماعتی می روند آن فکر را مصادره می کنند و بعد خودشان را نماینده آن خواسته اجتماعی معرفی می ...
همه چیز از زندگی شخصی عادل فردوسی پور +عکس
سردبیری اردشیر لارودی آغاز کرد. در آن زمان، دانشجوی سال سوم کارشناسی بود. تصمیم گرفت به علاقه مندی اش یعنی کار خبری بیشتر بپردازد. به دفتر روزنامه ابرار ورزشی رفت: من علاقه دارم کار کنم؛ مطلب بنویسم . اردشیر لارودی سردبیر آن وقت ابرار ورزشی از او در مورد حیطه کاری اش پرسید: ترجمه ! روزنامه. کارم رو تحویل دادم و بعد از چند روز کارم رو شروع کردم. فردوسی پور در بخش ترجمه صفحه فوتبال خارجی کار می کرد ...
پیش بینی یک طنز نویس درباره آینده مسعود فراستی یه منتقد سینمایی داریم که خیلی منصفه حالا نام نمی بریم !
...: پنج دقیقه ابتدایی یک فیلم رو می بینه، دکمه پاز ریموت رو زده و شروع می کنه: یه مشت مقوا رو ریخته تو تصویر. بدبختی اینه که همه می خوان اصغر بشن. اصغر چی داره؟ هیچی نداره. دوتاتون هم خب جمال شورجه بشید ببینید چی داااااااااااااااره! / 1393: تیتراژ ابتدایی فیلم رو می بینه و دستگاه رو خاموش می کنه: افتضاح. مقوا. مزخرف. بی شعور. پدرسگ! در نیومده. خب آقا جون اگه نمی تونی در بیاری چرا می سازی؟ خب ...
چگونه بهترین باشیم؛ 17 کاری که شما را از معمولی بودن نجات می دهد
می کشید، چند دقیقه بعد هم خواب تان می برد، راحت ترین کار دنیا! هیچ کس این طوری بهترین نمی شود!!! اگر در حالت عادی افکارتان مثبت نیست، اولین هدف تان ساختن افکار مثبت باشد. صبح زود از خواب بیدار شوید، به آینه نگاه کنید و بگویید: من جذاب هستم. هر وقت هم افکار منفی شروع به خزیدن در ذهن تان کردند، ساکت شان کنید. راهش را خودتان پیدا کنید. افکارتان را خودتان انتخاب کنید، شما خودتان را بهتر می ...
برتری قرآن بر دیگر سخنان، همچون برتری خدا بر خلق خود است
اسما الله تبارک و تعالی و همه ی اسرار آفرینش است. بنابراین باید فراوان به خاطر قرآن کریم سجده ی شکر داشته باشیم. منتظر نشویم به سجده ی واجب یا مستحبی برسیم، هر وقت در خلوت تان حتی به یاد قرآن افتادید، و البته زمینه اش فراهم بود، به سجده بروید. اگر به سجده هم نرفتید، حالت شکر و سجده در شما شکل بگیرد. در چند جمله ی بعد به آداب مواجه با قرآن کریم می رسیم. آنجا خواهید دید چقدر در ...
12 عبارت به ظاهر درست که موجب اخراج شدن شما می شود
فایده است و باعث می شود شما و دیگران، در محل کارتان اعتمادِ کمتری نسبت به هم داشته باشید. من بعد از اینکه رفتارم چندین رابطه را نابود کرد (در حالی که متوجهِ آن نبودم) تصمیم گرفتم اشتباهم را بفهمم و سریع تر تصحیحش کنم. در اینجا 12 عبارت پرخاشگرانه ی منفعلانه و معنیِ حقیقی ای که در پس آنها هستند را به نقل از چطور می خوانید تا یاد بگیرید دفعه ی بعد که با آنها روبه رو می شوید، کمی بهتر و به شیوه ای ...
خون بازی دختران جوان ایرانی به خاطر هیچ!!+ عکس
می کنم. چند ساعت بعد پستش را برمی دارد و عکس دیگری را جایگزین می کند. تصویری که نمی توانم هیچ خط ارتباطی بین آن و عکس تیغ زنی چند ساعت قبل ترسیم کنم! سر صحبت را با او باز می کنم اما نتیجه ای ندارد. ناهید انگار که درد دست زخم خورده اش را به باد فراموشی سپرده، جواب قانع کننده ای نمی دهد و تنها چیزی که می گوید این است: اسمش خون بازیه! اما من دیگه این کار رو نمی کنم. نپرسید فراموشش کردم... ...
ماجرای جالب آشنایی مهراب قاسم خانی با همسرش شقایق دهقان +عکس
و تهیه کننده همون جا من و شقایق رو به هم معرفی کرد و فهمیدم که قراره اون هم یکی از نویسندگان مجموعه باشه. شقایق اون زمان هم بازیگر بود و هم مجری و هم نویسنده و به خاطر برنامه هایی که اجرا می کرد زیاد وارد سازمان شده بود، ولی من بار اولم بود که میخواستم برم اون تو... بعداً ها شقایق برام تعریف کرد که بهت نگاه کردم و گفتم این پسره مسخره سوسول دیگه کیه و چرا فکر کرده با این سر و وضع راهش میدن توی ...
چشمانم را به انتظار تیر خلاص بستم و شهادتین را گفتم
.... - الان عراقی ها سر می رسن، نری اسیر می شی. - تو با این وضعیت چی به روزت می آد؟! - گلوله ندارم، جَدم رو که دارم. - وجدانم قبول نمی کنه ولت کنم. صدای عراقی ها را از پشت سنگر می شنیدم. صدای هلهه و شادی عراقی ها هر لحظه بیشتر می شد. به سالار گفتم: اینجا نمون، تو را به جدم قسم زود از اینجا برو ! سالار خودش می دانست که راهی جز رفتن ندارد. سالار کنار نیزار رفت ...