سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت تنها زن محجبه کاخ سفید در دولت ترامپ
من 12 ساله بودم که اول بار حجاب بر سر کردم. این کار مورد تشویق خانواده ما بود، ولی حجاب همواره انتخاب خودم بود. مساله اعتقاد، هویت و پایبندی برای من مطرح بود. بعد از 11 سپتامبر 2001، همه چیز تغییر کرد. به گزارش تسنیم، رومانا احمد ، کارمند پیشین شورای امنیت ملی کاخ سفید، تنها زن محجبه کاخ سفید بود که تنها چند روز بعد از نشستن دانلد ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری، با وجود این که می توانست در شغل خود ...
واژگونی خودرو راز دختر فراری را برملا کرد!
وقایع جنایی در 31 ماه سال 1355 رفتیم. نامادری، پسر 7 ساله ام را شکنجه می دهد، چه کنم؟! نامادری، به جرم حرف زدن پسر 7 ساله با پدرش، او را به باد کتک گرفت و چنان شکنجه اش کرد که پزشک قانونی 14 روز طول درمان برای او نوشت. مردی به نام محمود به اتفاق پسر 7 ساله اش برای شکایت از نامادری نزد دادستان تهران آمده، این مردم در شکوائیه خود نوشته است: چند سال قبل با داشتن 3 ...
ضربات شلنگ بر بدن کودک 7 ساله
وقایع جنایی در 31 ماه سال 1355 رفتیم. نامادری، پسر 7 ساله ام را شکنجه می دهد، چه کنم؟! نامادری، به جرم حرف زدن پسر 7 ساله با پدرش، او را به باد کتک گرفت و چنان شکنجه اش کرد که پزشک قانونی 14 روز طول درمان برای او نوشت. مردی به نام محمود به اتفاق پسر 7 ساله اش برای شکایت از نامادری نزد دادستان تهران آمده، این مردم در شکوائیه خود نوشته است: چند سال قبل با داشتن 3 ...
گزارش سفر جهادی تبلیغی ایام فاطمیه اول گروه جهادی تبلیغی صادقین (طلاب)
، این کارهای ارزنده ای که وظیفه یکایک ماست، مقدمه تبلیغ دین خدا و تبلیغ حق است. مقام معظم رهبری مدظله العالی ******** إن شاءالله از علمای بزرگ شوید و این انقلاب را حفظ کنید و در هرکجا که هستید مشعلی باشید که مردم به شما اقتدا کنند و دور شما جمع شوند، از شما یاد بگیرند، جوانان را تربیت کنید؛ من از جوانی تربیت جوانان را داشته ام؛ چه در قم بودم و درس می گفتم و چه آمدم تهران؛ در ...
مهمترین چالش تاکسی های اینترنتی در ایران
روزنامه شهروند نوشته است: نیم ساعت از ظهر گذشته و محمود و عبدالله یک قابلمه و چک را گذشته اند روی نیمکت زیر پل. هوا برای نفس کشیدن کم است. تاکسی ها دنبال هم صف زردرنگی ساخته اند و اتوبوس های پیر چند متر آن طرف تر دود می کنند. سفره آنها کوچک و سرپایی است. استکان های شیشه ای عهد قدیم هم سر سفره نشسته اند. دیگر برقی به چهره ندارند. زرد و قهوه ای شده اند. عمری همسفر راه و جاده بوده اند و ...
در معرفت فاطمه (سلام ا... علیها)
آزارها و هتک حرمت ها خواهد آمد و از آنجا که پیامبر(ص) می خواست حجّت را بر مردم تمام نماید، تا در این زمینه برای هیچکس عذر و بهانه ای باقی نماند. به همین سبب تا این حدّ دختر عزیز خویش را اعزاز و اکرام می فرمودند. لازم می دانیم به عنوان شاهد سخن، احادیثی را که بیانگر مقام و موقعیّت و منزلت فاطمه زهرا(س) در قلب پیامبر(ص) است، ذکر نماییم: جابر بن عبداللَّه انصاری، یکی از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) می ...
تاکید آیت الله بهجت به توسل به حضرت زهرا(س)
...؛ از آن اطاعت کنید: یکی قرآن است و یکی اهل بیتم است. این یادگاری من است برای شما. این دختر بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله چند روز توانست زنده بماند؟ آقا می فرموند: چهل روز نقل شده، هفتاد و پنج روز نقل شده، و در نهایت نود و پنج روز. آقا می فرمودند در همان مدت کتاب مصحف فاطمه را که علوم اولین و آخرین در آن است جبرئیل خدمت ایشان عرضه می کرد. همه چیز در آن است؛ علم حلال و حرام و آنچه ...
قاموس المُنجِد و واژه های معرَّب فارسی در آن/شهباز محسنی*
که جوهری و فیروزآبادی هم همین را گفته اند. (ابن کمال پاشا،125:1991) از این واژه مشتقاتی چون مبخوت و بخّیت در عربی ساخته اند. بَخشَشَ: وهب(عامیة) گونة دیگر تعریب این کلمه بقشیش است. یادم است یک بار در عربستان سوار بر اتوبوسی عمومی شده بودم. داخل آن نوشته بودند: بقشیش ممنوع یعنی از پرداختن انعام به شاگرد یا رانندة اتوبوس، خودداری شود. البَخشیش ...
سرگرمی خانواده آیت الله هاشمی در روزهای جمعه
که چنین پدری دارم. زمانی که بچه بودم و نمی توانستم میان زندانی سیاسی و زندانی سایر جرائم تفاوت قائل شوم، هرگاه که در مدرسه از من می پرسیدند شغل پدرت چیست، می گفتم زندانی ؛ زندان رفتن ایشان برای من باعث افتخار بود؛ چون داشتند با ظلم مبارزه می کردند. *ما (فرزندان آیت الله هاشمی) نظر و هدف پدرمان را در جهت حفظ انقلاب می دانیم و در همان مسیر به راه خود ادامه می دهیم. اگر قرار بود مسیرمان را ...
کبوتری که در شاخ شمیران پر کشید!
اسلام در عملیات والفجر 5 و عملیات بزرگ خیبر سخن می گفت که علیرضا به خیل نیروهای حق علیه باطل پیوست. طالبی : خودتان هم در کارهای جبهه کمک می کردید؟ - بله یکبار هنگامی که مشغول گرفتن وضو تو حیاط خانه بودم از بلندگوی مسجد شنیدم که از زن های روستا برای پخت نان دعوت به همکاری می کنند. از طرف ستاد پشتیبانی جنگ تعدادی کیسه آرد آورده بودند و یک نفر از پشت بلندگو می گفت: اهالی رزمنده ...
سه دستورالعمل عرفانی از آیت الله قاضی+عکس
ماهی در آب است . 6- و بعد از نمازهای واجب، تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام ترک نشود، همانا آن از ذکر کبیر به شمار می آید و حداقل در هر مجلسی یک دوره ذکر شود . 7- از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت علیه السلام در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها . 8- قرائت زیارت جامعه در هر روز جمعه، مقصودم همان زیارت جامعه معروف است . ...
درک گوهر شهادت با گذر از شغل زرگری پدر/ تأثیر رزق حلال در تربیت شهید جواهری
بدهی هایم را پدرم بدهد و پول هایم را مادرم بگیرد . وی بر کمک به دیگران در وصیت نامه اش نیز تاکید کرده بود. حساب و کتاب های محسن را بعد از شهادتش نگاه می کردم و دیدم که در حد پنج، دو یا هشت هزار تومان خرج سالش بوده است. وی در پاسخ به اینکه چرا محسن در این راه گام برداشت و به این مسیر و شهادت هدایت شد، به شغل پدر اشاره کرد و گفت: پدرم زرگر بود و ما از نظر امکانات مالی دست مان باز بود، ولی ...
توصیه هایی که مداح را ماندنی می کند
... *چگونه در عرصه مداحی، تالیف کتب و ستایشگری حضور پیدا کردید؟ من یدالله بهتاش، متولد یکی از روستاهای سبزوار در سال 1329 هستم؛ از 7 سالگی خواندن را با تعزیه خوانی شروع کردم و جهت گیری من به این مسیر به علت مذهبی بودن خانواده و پدرم بود؛ ایشان می خواندند و من هم از ایشان یاد می گرفتم و می خواندم؛ از دبستان، راهنمایی و دبیرستان در مدرسه می خواندم و زمانی که ازدواج کردم پدر همسرم (حجت ...
مجموعه اشعار قرائت شده توسط شعرای آیینی در دیدار با رهبر معظم انقلاب
به گزارش نسیم آنلاین ، سایت "فرهنگ نیوز" نوشت: در آستانه ی ایام شهادت حضرت صدیقه ی کبری (سلام الله علیها) پنجشنبه گذشته جمعی از شاعران آئینی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند . در این دیدار برخی از شاعران شعرهایی در حضور معظم له قرائت کردند. فرهنگ نیوز برای اولین بار مجموعه این اشعار که در جلسه پنج اسفندماه در حضور رهبر معظم انقلاب قرائت شد را منتشر می کند. متن اشعار ...
آیت الله برای انتخابات 96برنامه داشت
پیغام شما را رساندم، ولی این صحبت ها را نمی شود پای تلفن مطرح کرد . در آن زمان من در مجمع کنار پدر نشسته بودم، بعد از پایان تلفن، با توجه به اینکه فرصت مذاکره حضوری عملا وجود نداشت، من از ایشان پرسیدم که حالا چه کار می کنید؟ گفتند می رویم ، سپس بلند شدند و بسم الله الرحمن الرحیم گفتند و در آخرین لحظه به سمت وزارت کشور رفتیم. ظهر فردای پس از ثبت نام من به مجمع نزد پدرم رفتم و متوجه شدم ...
شهادت، جهشی است از آنچه هستی به سوی آنچه باید باشی!
ملیح نگاهم کرد و گفت نگران نباشی مادر هیچ خبری نیست وگرنه من پیش شما نبودم همان روز به دیدن اکثر فامیلها رفت و همه را دید به مادر بزرگش هم سر زد و به صورت غریبی از او خداحافظی کرد که باعث تعجب مادر بزرگش شده بود. وی افزود: او عادت داشت که شبها خیلی دیر می خوابید و بعد از نماز شب مطالعه می کرد بعد به رختخواب می رفت اخر او همیشه می گفت شب را باید به سه قسمت تقسیم کرد اول نماز بعد مطالعه ...
المیرا رو به دوربین از عشق به خواستگار سابق و نفرت از شوهرش گفت/ او و علیرضا از کشتن گفتند و ...+فیلم و ...
مواد و مشروبات الکلی رفت و به همین خاطر بارها مادر و خواهرانم را کتک زد به حدی که مادرم 13 بار عمل جراحی کرد و در حال حاضر مادرم با دستگاه اکسیژن نفس می کشد. از همان کودکی کار می کردم و هزینه های زندگی خانواده ام را تامین می کردم. المیرا را از کجا می شناختی؟ المیرا یکی از آشنایان خانوادگی مان بود ، 18 ساله بودم که به او علاقه مند شدم و دو سال بدون اینکه متوجه من شود هر روز صبح ...
المیرا رو به دوربین از عشق به خواستگار سابق و نفرت از شوهرش گفت/ او و علیرضا از کشتن گفتند و ...+فیلم و ...
مادر و خواهرانم را کتک زد به حدی که مادرم 13 بار عمل جراحی کرد و در حال حاضر مادرم با دستگاه اکسیژن نفس می کشد. از همان کودکی کار می کردم و هزینه های زندگی خانواده ام را تامین می کردم. المیرا را از کجا می شناختی؟ المیرا یکی از آشنایان خانوادگی مان بود ، 18 ساله بودم که به او علاقه مند شدم و دو سال بدون اینکه متوجه من شود هر روز صبح جلوی در مدرسه اش می رفتم و از دور نگاهش می کردم ...
فاطمه هاشمی: مسیر پدرمان را ادامه می دهیم
متن کامل این گفت وگو را در زیر می خوانید: آخرین بار چه زمانی با آیت الله هاشمی رفسنجانی صحبت کردید و چگونه از رحلت ایشان مطلع شدید؟ روز یک شنبه 19 دی من سه مرتبه با پدرم تلفنی صحبت کردم؛ دو بار ایشان با من تماس گرفتند و یک مرتبه نیز من بابت گرفتن وقت برای ریاست دانشگاه آزاد در عمان تماس گرفتم. آخرین مرتبه که با پدر صحبت کردم حدود چهار ساعت قبل از فوتشان بود. ایشان با من تماس ...
برگی از دفتر خاطرات جنگ
، شهید علی قنبری، و...حضور داشتن، وارد اطاق شدم بعداز احولپرسی شهید احمدی گفت فلانی امدی بمانی یا بر سرکشی امده ای؟ گفتم امده ام بمانم ، خوشحالی ان جمع را در صلواتی که بلند فرستادن هنوز با تمام وجودم درک میکنم! از قرار معلوم انها همان روز صبح به انجا رسیده بودن،وهیچ امکاناتی نداشتن حتی یک لیوان برای نوشیدن اب! صبحانه نخورده بودن، نهار صرف نشده بود ،وهمین مشکلات اولیه بر روحیه انها ...
3 روایت از آنهایی که قاتل را نبخشیده اند
! گلدی... . حاجی پدر مصطفی است. مصطفی همان بچه هیئتی آرام و محجوبی است که هشت سال پیش در یک دعوایی که هیچ ربطی به او نداشت، قربانی چاقوی ضامن دار سهیل شد؛ هر دویشان 18 ساله بودند. مصطفی تنها پسر از چهار فرزند حاجی بود و سهیل هم تنها فرزند قربان. هیچ کدامشان هم بچه های بدی نبودند، دعوا هم سر تصادف بود. سهیل با ماشین یکی از بچه محل ها تصادف می کند و این کینه عمیق می شود، یک روز که دوباره دعوا بالا می ...
چهل حدیث گهربار از حضرت فاطمه زهرا(س)
، وَخَرقُوا صَحیفَتی اللّتی کَتَبها لی ابی بِمُلْکِ فَدَک . 4 افرادی که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند. 12 قالَتْ علیها السلام : إلَیْکُمْ عَنّی ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ ابی یَوْمَ غَدیرِ ...
رنج های "فاطمه زهرا(س)" از زبان علی علیه السلام
خانه من بود . فاطمه علیها السلام آنقدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آنقدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه اش باقی مانده بود و به اندازه ای خانه را روبید تا اینکه لباس هایش غبار آلود شد، و آن قدر زیر دیگ آتش بر افروخت تا لباسش کثیف و گرد آلود گردید و به همین علت، به سختی و زحمت افتاد . روزی شنیدم چند غلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورده اند . به فاطمه گفتم: وقتی خدمت پدر رفتی از ...
حاج حسین خرازی، پروانه ای در چراغانی لاله ها
گروه فرهنگ و هنر: روز جمعه ماه محرم سال 1336 در یکی از محله های مستضعف نشین اصفهان به نام کوی کلم خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زینت بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسه ای که معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اکثر اوقات پس از تکالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد ...
گاهی به اینجا می گویند خانه
متوجه شوید، خانه را دزد زده. بااین همه، مشکلات زیادی برای مجردها درباره پیداکردن محل زندگی وجود دارد که پانسیون ها کمترین اشکال و سنگ اندازی را در این راه ایجاد می کنند. شما اجاره یک ماه را از پیش می دهید و هر ماه هم اجاره همان ماه را و تمام! یعنی دیگر کسی نمی آید جلوی آدم را بگیرد و بپرسد که کجا بوده ای؟ از کجا می آیی و چه کاره ای . در میان همسایگان خوابگاه های خودگردان غیررسمی معمولا ...
زانو نزن، کارلوس مانوئل بریتو لئال کی روش!
.../ یک سکانس بیشتر نبود. یک سکانس که باید دیالوگ هایی گفته می شد و تمام می شد. نوبت رسیده بود برای رونمایی از پیراهنِ تیم ملی ایران. جواد خیابانی از پشتِ میکروفون گفت به ما خبر دادند آقای بهبود فریبا آمده . هنرمندان و ستاره های زیادی در همایش حضور داشتند، همه ایستادند و بهبود فریبا را تشویق می کردند تا به بالای سِن برود. چند نفری هم همانند آندو تیموریان بی خبر از آن چیزی که دارد اتفاق می افتد ...
نامه دختر شهید نوری به پدرش
-8سال عکست را بغل کردن و عیدکردن-8سال سردر بالش گذاشتن و بغض را خفه کردن- 8سال بی تو که معلم آموزش نمازم بودی تنها نماز خواندن. بابا جون همه می دانند دختر باباییه و واسه بابا ناز میکنه چون خریدار ناز دختر فقط باباست ولی 8ساله یاد گرفتم ناز نکنم آخه به کی نازکنم کی به من اهمیت می ده من که بابا ندارم اما بابا بهت چیزی بگم بعضی وقت ها به خودم می رسم موهامو شونه می کنم،عطرمی زنم لباس نو می ...
حکایت دلدادگی مردی که راننده فرمانده بود
. وقتی حسین این حرف را شنید؛ مثل مادری که بچه اش مرده باشد، بغضش ترکید و بلند بلند گریه کرد. سه شبانه روز فقط برای مهدی گریه می کرد و فقط من بدبخت، شاهد حال خراب او و بی تابی هایش بودم. به قدری ناراحت بود که موقع خواندن نماز، دست هایش می لرزید. گفتم نمازت اشتباه نیست. می گفت دست خودم نیست. شهید دیگری هم بود که شهادتش، حاج حسین را این طور به هم بریزد؟ برای حاج حسین شهادت همه ...
بساطم را جمع کردم و رفتم
این عملیات کجاست؛ اما چون مسئول هستم، صلاح نیست خودم پا پیش بگذارم. یا علی گفتم و همان روز با احمد حاج خانی معاون ابراهیم برای خبرگیری رفتیم دنبال بچه های اطلاعات عملیات. ابراهیم رفیقم بود. نمی خواستم بی گدار به آب بزند. حتی اگر درخواستش درست نبود، نه نمی آوردم. حرمت رفاقت با او، از همه چیز برام بالاتر بود. پرسان، نشانی گرفتیم و سر از بیابان های جفیر درآوردیم. بچه های اطلاعات ...
از منبرهای پدر آموخت؛ کل الخیر فی باب الحسین(ع)
را هم می دهند، بنده برای پاسخ فرماندار از آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) اجازه گرفتم و بعد از این که حرف فرماندار تمام شد، گفتم: آقای فرماندار! بنشین این جا و گوش بده، مگر هر کار نوبت دارد؟ اگر یک مغازه ای دچار آتش سوزی شود آیا مأمورین شهرداری و آتش نشانی می توانند بگویند که فعلاً کارگران ما در فلان خیابان مشغول نظافتند، شما صبر کنید تا نوبت شما برسد؟! این روحانیت بود که مملکت را تا حالا حفظ کرده ...