سایر منابع:
سایر خبرها
پسر شیشه ایم مرا با نامزدش اشتباه گرفت و این کار را کرد! + عکس
سروسامان بدهیم. او فوت کرد و مرا با غم و غصه دنیا تنها گذاشت. بعد از مرگ همسرم بار زندگی را یک تنه به دوش گرفتم. اجازه نمی دادم خم به ابروی تنها پسرم بیاید. هرچه اراده می کرد، برایش مهیا می ساختم. دو خواهرش نیز خیلی هوای او را داشتند. از گلوی خودمان می زدیم تا شازده پسرم هیچ کم و کسری نداشته باشد. ولی نمی دانستیم با این محبت های بی حد و اندازه چه ظلم بزرگی در حق این بچه می کنیم. او زیاده خواه ...
صحنه بدی بود! وقتی مچ شوهرم را با خانم منشی اش گرفتم
کند این گونه بود که همه دارایی هایمان را در روستا فروختیم و در یکی از مناطق حاشیه شهر مشهد ساکن شدیم. اگرچه چهار خواهر و دو برادرم ازدواج کرده بودند اما باز هم پدرم بامشکلات مالی زیادی دست به گریبان بود.او همه تلاش خود را برای رفاه و آسایش ما به کار می بست اما همواره زندگی را به سختی می گذراندیم و از عهده مخارج شهرنشینی برنمی آمدیم. با این وجود من سعی می کردم با قبولی در دانشگاه به جایی برسم که ...
روایتی درباره دخترهای فراری در ترمینال غرب
.... می داند اگر برود، سرنوشت نامعلومی دارد: حرف توی گوشش نمی ره، برادرم مریضه دست خودش نیست، یک جور مشکل اعصاب و روان داره. همه اش می افته به جون مادرم و این دختر اما آخه رفتن چاره نیست که. خونه ما چند تا کوچه پایین تراز خونه مامانمه. شوهر منم کارگره، دو تا بچه دارم، نمی تونم طولانی نگهش دارم. یکی از راننده ها کنار اتوبوس اش ایستاده و گفت وگوی ما را می شنود: من دختر جوون ببینم ساک ...
ریشه های تنهازیستی دختران مجرد در شهر تهران
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از روزنامه شهروند، در سال های اخیر تعداد خانه های مجردی و خانوارهای تک نفره در شهرهای صنعتی ازجمله تهران افزایش یافته است، این پدیده در بین جوانان ناشی از کاهش ازدواج، افزایش طلاق و تحرک جغرافیایی است. به عبارتی گاه دختران برای استقلال بیشتر به تجردزیستی تن می دهند و پسران نیز به دلیل فرار از ازدواج و تعهدات زندگی مشترک به زندگی مجردی روی می آورند، این پدیده عواقب فراوانی برای فرد ...
کودک یک ساله، قربانی خیانت پدر و مادر شد
پشیمان شوم. من چند فرزند و همسر داشتم و نمی خواستم زندگی ام نابود شوم؛ ضمن اینکه شوهر این زن، خواهرزاده من بود؛ اگر مسئله رو می شد من همه زندگی ام را از دست می دادم. به این ترتیب زن و مرد جوان بازداشت شدند و کیفرخواست علیه آنها به اتهام قتل کودک یک سال و سه ماهه صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهار دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده آغاز شد. بعد از ...
ماجراهای آقای هیجانی!
! این مرد مثل من و خیلی ها، مستاجر است و در ماه، کلی اجاره خانه پرداخت می کند، اما تاکنون کسی یک ناله و حتی یک "آخ" آرام و ریزه میزه هم از او نشنیده است! درحال حاضر، آوازه این آقای هیجانی، در همه شهر پیچیده و حکایت او زبانزد خاص و عام شده است! این آقا از روزی که شنیده بود من در یکی از شبکه ها و برنامه های زنده و پربیننده تلویزیون، یک دوست کارگردان دارم، دست از سرم بر نمی داشت و هر روز از من ...
وقتی محسن فهمید با خواهرش دوست شده ام از من کاری خواست که به خاطر لو نرفتن پیش همسرم انجامش دادم و ...
من آمد و تهدیدهایش را شروع کرد. او خلافکار است و از من خواست تا همراه او به تهران بروم و خودرویی سرقت کنیم. او تهدید کرد که اگر همراهش نروم رازم را پیش همسرم فاش می کند و آبرویم را می برد. همین شد که ناچار شدم همراه محسن راهی تهران شوم و دست به سرقت خودرو بزنم. من برای سرقت از برادرم کمک گرفتم و با کمک هم 2 خودرو را سرقت کردیم و در اختیار محسن قرار دادیم. او با ماشین های سرقتی، دختران ...
دعا کنید با وجود حاشیه ها برگردم و اینجا فیلم بسازم
نه فقط سینمای ایران بلکه سینمای جهان دین دارد به سادگی از دست دادیم. یاد می کنم از زنده یاد یدالله نجفی که من به یاد ایشان فیلم را شروع کردم و بهانه ای است که بگویم در همه نمایش ها در همه جای دنیا هست و شاهد فیلم است. از سینماگرانی که عشق به سینما را در کودکی و نوجوانی به من یاد داده اند تشکر می کنم. او در ادامه از خانه سینما به خاطر برگزاری این مراسم گرم و بدون مشکل در این فاصله کم تشکر ...
دختران فراری ترمینال غرب شب ها کجا می رفتند؟!
: حرف توی گوشش نمی ره، برادرم مریضه دست خودش نیست، یک جور مشکل اعصاب و روان داره. همه اش می افته به جون مادرم و این دختر اما آخه رفتن چاره نیست که. خونه ما چند تا کوچه پایین تراز خونه مامانمه. شوهر منم کارگره، دو تا بچه دارم، نمی تونم طولانی نگهش دارم. یکی از راننده ها کنار اتوبوس اش ایستاده و گفت و گوی ما را می شنود: من دختر جوون ببینم ساک نداشته باشه، اصلاً سوار نمی کنم اما همین همکارهای ...
فرهادی: کجای دنیا مثل ایران می توانم فیلم بسازم/ سلامِ سینما به فرهادی
...: رییس جشنواره کن وقتی فرهادی را معرفی کرد گفت اصغر فرهادی از ایران؛ کشور سینما بانی فیلم – گروه سینمای ایران: مراسم گرامیداشت اصغر فرهادی به مناسبت دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی سال 2017 به خاطر فیلم فروشنده شب گذشته با حضور پرشور علاقه مندان سینما و اصحاب رسانه و مطبوعات در محل موزه سینما برگزار شد. به گزارش بانی فیلم، با اینکه روابط عمومی خانه سینما قصد داشت ...
به من بینوا کمک کنید ...
و سکینه نمی گذشت که 2 زن بچه بغل و یک پسر بچه کنار سکینه آمدند و با هم صحبت کردند و رفتند. من از سکینه فاصله گرفتم و بعد از رفتن آنها از او پرسیدم آنها که بودند؟ و او پاسخ داد مادر، خواهر و 2 برادرم بودند، آنها هم اطراف همین میدان کار می کنند. گفتم سکینه هر روز چقدر کار می کنی؟ و او گفت اگر سر چهار راه برویم حدود 100 هزار تومن و بیشتر و اگر بنشینیم خیلی کمتر. با خودم ...
اسرا در راهروی سلول ها رفع حاجت کردند / بدنم کرم گذاشته بود/ روی زمین سیمانی کباب شدیم!
چه آدم هایی هستید که از کشته شدن سیصد آدم بی گناه، اونهم غیر نظامی خوشحال می شید! صباح در جواب گفت: البته مرگ ایرانی ها خوشحالی داره . پوست بدنم مثل بادمجان سیاه شده. پایم به خاطر عفونت شدید گندیده و زخم هایم کرم زده. عفونت شدید موجب تکثیر کرم ها شده. کرم ها تمام بدنم را گرفته و کلافه ام کردند. شبانه روز از سر و صورتم بالا می روند. شب ها از دست کرم ها خواب ندارم. برای اینکه داخل گوش ...
نسخه علاج گرفتاری های مادی و معنوی/ اهل بیت(ع) را تنها برای حاجت نخواهیم
کردند و بچه ها و امیرالمومنین(ع) ایشان را بسیار زیبا صدا می کردند، به صورتی که حرف زدن، نگاه کردن و حتی خوابیدنشان برای ما درس است. *آیا سبک تبعیت ما از حضرت فاطمه(س) صحیح است؟ باید حضرت زهرا(س) را از در و دیوار بیرون بکشیم، چرا ایشان را در این واقعه مخفی کرده ایم؟ باید حضرت زهرا(س) را در خانه هایمان بیاوریم، عینی و عملی کنیم؛ رسیدن به مقام عصمت ایشان غیر دست یافتنی است ولی ...
الیاس حضرتی: احمدی نژاد خواست او را منتسب به راست نکنیم
خودشان جلسه گذاشتند، بچه هایی که در محلات و مناطق مختلف بودند، به من زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد البته تحمیلی به من، از طرف جمع دوستانی که جمع انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام ...
از مجلس دهم راضی نیستم/روحانی کاندید اصلی اصلاح طلبان
بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همان که برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق کرد و گفت اگر رفتید آنجا این طور بشود و فلان بشود، گفت رشت رأی می آوری؟ زمینه اش را داری؟ گفتم خیلی خوب است و بعد گفت اگر شما بتوانید بروید خوب است کل مجلس و کل کشور را به ...
مظنونین همیشگی
سارق دارند، وارد خانه ای می شوند. من هم رفتم آن طرف تر، زنگ زدم 110 و بعد با آنها رفتم و دستگیرشان کردم.همکارانم می گویند جناب سرهنگ شما هنوز دست بردار نیستید، اما چه کنم؟ به خاطر وضعیت شغلی ام همیشه روی آدم های خلافکار شناخت داشته ام و می شناختمشان. موقعی که مدیر زندان بودم کافی بود، یک نفر، یک بار، مواد مخدر استعمال کند؛ می فهمیدم. چطور؟ مگر روی پیشانی شان حک شده بود؟ به نظر من ...
از میزان افتخارات سینمای ایران تا کارگردانی اسکار توسط یک ایرانی
کیارستمی هم همینطور بود. یک روز از او پرسیدم –درحالی که کمردرد هم داشت- شما با این همه مسائل و گرفتاری ها چرا هستی؟ چطور شد که با این عشق اینجا ماندی؟ گفت: من این امامزاده چیذر را با جهان عوض نمی کنم. سینماگران ما این ها هستند، رمز موفقیتشان این است. ایوبی در ادامه با تاکید بر این نکته که نمی خواهد در ایم مراسم حرف تلخ بزند گفت: ما افتخار می کنیم در جشنواره های جهانی حضور داریم. گرفتن ...
پیشگیری از اختلافات خانوادگی قبل از تعطیلات نوروز
علاقه و اشتیاق این را دارند که برای نوه های شان خرج کنند. پس بابت اینکه خانواده ی همسرتان با دست و دلبازی، علاقه ی خود را بیشتر به فزرندان تان نشان می دهند و بچه ها هم می فهمند که پدربزرگ و مادربزرگ شان به آنها توجه دارند، قدردان و خوشحال باشید. به دادم برسید! وقتی با خانواده ی شوهرم هستیم، او تبدیل به یک آدم دیگری می شود؛ کسی که از او متنفر می شوم! او می گوید من هم در مواجهه با بستگانم ...
هنوز از رکود خارج نشده ایم/ کارهای ما خسران به حال ملت است/ پیش کروبی گریه کردم آن مسیر ادامه پیدا نکند؛ ...
زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد البته تحمیلی به من، از طرف جمع دوستانی که جمع انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همان که برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق ...
مشروح گزارش مصاحبه الیاس حضرتی در برنامه دست خط:از محسن رضایی خواستم لشکر قدس گیلان را تاسیس کنیم/پیش ...
مشام می رسید، من اهواز بودم، دوستان و برادران من در رشت برای خودشان جلسه گذاشتند، بچه هایی که در محلات و مناطق مختلف بودند، به من زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد البته تحمیلی به من، از طرف جمع دوستانی که جمع انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم ...
داخل حمام پنهان شده بودم که سمانه، فرامرز را به خانه دعوت کرد
...، بازپرس آرش سیفی دستور تحقیقات جنایی دراین باره راصادرکرد.بعد هم کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند.در تحقیقات مقدماتی مشخص شد که روز بعد از ناپدید شدن فرامرز، از حساب های بانکی اش مبالغ قابل توجهی برداشت شده است.در ادامه بررسی ها نیز روشن شد که این مرد آن شب خانه اش را به قصد دیدن یکی از اقوامش به نام سمانه ترک کرده است. بدین ترتیب کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی به سراغ زن ...
سیستم اداری ما نمی گذارد تولید انجام شود/ احمدی نژاد خواست او را منتسب به راست نکنیم/ رسانه های اصلاح ...
انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همان که برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق کرد و گفت اگر رفتید آنجا اینطور بشود و فلان بشود، گفت رشت رای می آوری؟ زمینه اش را داری؟ گفتم خیلی خوب است و بعد گفت اگر شما بتوانید بروید خوب است کل مجلس و ...
گروه های چپ او را بایکوت کرده بودند
- گفت وشنودی انجام داده ایم که نتیجه آن را پیش رو دارید. جنابعالی در دوران زندان با مرحوم خسرو گلسرخی هم بند بودید. از آن روزها برایمان بگویید. بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در 24 خرداد سال 1352 دستگیر و در سلول انفرادی کمیته مشترک زندانی شدم. هشت روز در انفرادی بودم و سه بار بازجویی شدم. بعد مرا به سلول بزرگ تری منتقل کردند که از لوله هایش معلوم بود قبلاً دستشویی بوده است! در ...
آشنایی با نویسنده و مترجم محبوب بچه ها
... نویسنده دوست داشتنی کودک و نوجوان داستان تولد اولین کتابش را اینگونه تعریف می کند: سال 1366 ازدواج کردم و سال 1367 اولین پسرم به دنیا آمد. در سال 1368 وجود بچه و خرید چند کتاب برای او مرا به فکر وا داشت. فکر!! از اقبال بد یا خوب، آن کتاب ها بازاری و خیلی ضعیف بودند و این حس خفته را در من بیدار کرد: تو که از این ها بهتر می توانی بنویسی! می توانم اما چاپ!... دست بر قضا، دوستی قدیمی و ...
مختصات عاشقی با خاطراتی از زیارت اهل بیت غریب بقیع
.... در فلزی را بستند و زیارت بقیع به صبح روز بعد یعنی صبح جمعه، آن هم فقط برای مردان، موکول شد. جداگانه به مسجد النبی(ص) رفتیم و چقدر هم اوقات خوشی بود. صبح روز جمعه هنوز هوا روشن نشده؛ مقابل قبر چهار امام (ع) [4] ایستاده ام و انگار تمام غم های دنیا بر دلم سنگینی می کند. این فضا عجیب، غریب است و شرایطی که در آن فراهم کرده اند غربتش را بیشتر می کند. به هیچکدام از خانم ها ...
علامه مصباح یزدی :از “التقاط” بریدیم نه از “نهضت امام”
. مسلماً شما علاقه ندارید در مورد مسائلی که به خودتان مربوط هست و تلاش های ارزشمندی که در گذشته داشته اید، صحبت کنید، اما من تصور می کنم خوانندگان مایل باشند برای یک بار هم که شده پاسخ این سئوال را بشنوند. بعد از تبعید حضرت امام، جنابعالی علاوه بر همکاری با بعثت، نشریه انتقام را منتشر می کردید که با توجه به آن شرایط، شنا کردن در خلاف جهت آب و بسیار خطرناک بود. در آن شرایط که صداها در گلو خفه شده ...
رنجی که نان به تن مادران می دهد
باخبر بودند اما همه چیز را از ما پنهان کردند. دو بار همسرم را در کمپ بستری کردند، نه تنها باید خرج زندگی خودم و دختر هشت ماهه ام را در می آوردم که باید هزینه سنگین درمان کمپ اعتیادش را هم من تامین می کردم. بعد از کمپ هم به یک هفته نمی کشید که باز هم اعتیادش را شروع می کرد. تمام وسایل زندگی مان را فروخت، دیگر چیزی باقی نگذاشته بود. دست بزن هم داشت. اگر پول موادش را نمی دادم کتکم می زد. یک بار دماغم ...
طلاق؛پایان زندگی خانمِ منشی و آقای مدیر!
روز نو : زن و مرد کنار هم نشسته بودند، اما دنیای ذهنی آن ها فرسنگ ها از هم دور بود. صورت تکیده و موهای جوگندمی مرد در مقابل چهره جوان زن، فاصله سنی میان آنها را بخوبی آشکار می کرد. تا چند سال پیش رابطه ای کاری در حد منشی و مدیرعامل داشتند، اما در آغاز فصل سرما به عنوان زن و شوهر در دادگاه حاضر شده بودند. تقریباً یک سالی از ازدواج زن جوان و مرد میانسال می گذشت، اما حتی شش ماه هم زیر یک ...
برانکو: فوتبالم شبیه جباری و نویدکیا است
درس می خواندم و فوتبال بازی می کردم. همین. * چپ دست هستید؟ - بله! به همین خاطر هم هندبالم خوب بود. چون می توانستم با دست چپ همه را گمراه کنم. البته بسکتبالم هم به همین خاطر خوب بود. * چطور با همسرتان آشنا شدید؟ - کلاس چهارم دبیرستان بودم که همسرم را دیدم. او آن زمان اول دبیرستانی بود. آشنایی ما کم کمک جدی شد و در نهایت عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم. * از ...
به اندازه پنجاه شصت سال پیر شده بود/ داشت مرا آماده شهادتش می کرد
... آخرین تماس آخرین تماسش دو روز قبل از شهادت بود. شب با من تماس گرفت و حال بچه ها را پرسید و گفت به جایش ببوسمشان. مرا مدیر خانه خطاب کرد و سفارش کرد که مراقب بچه ها باشم. هر وقت من و بچه ها می پرسیدیم که کی برمی گردی؟ می گفت: الله اعلم؛ ولی این بار که پرسیدم گفت: حتما جمعه تهران هستم. جمعه پیکر شهید به تهران رسید. نحوه ی شهادت در تاریخ 14/11/94 در استان حلب ...