سایر منابع:
سایر خبرها
ارتباط پنهانی پدر 4 قلوها با یک زن آشپز لو رفت
این منظور همه توانم را به کار گرفته بودم و همانند پروانه ای به دور همسرم می چرخیدم تا کمبودی احساس نکند. در این میان از درمان ناباروری هم غافل نشدیم تا این که روزی با شادمانی و درحالی که از خوشحالی پر می کشیدم خبر باردار شدنم را به همسرم دادم. از آن روز به بعد زندگی ما رنگ و بوی دیگری گرفت تا این که 7 ماه قبل 4 قلوهایم به دنیا آمدند. 3 پسر و یک دختر ناز ،دیگر همه وقت مرا پر کرده بودند اگرچه ...
صحنه خیلی سختی بود ولی مچ همسرم با منشی شرکتش را گرفتم!
خانه / تصاویر گیرافتادن دختر و پسرهای تهرانی! موجی از رعب و وحشت در میان مردم / جوانی که عاشق گوشت سگ، الاغ و خون است! + عکس عمل کثیف تازه داماد چند ساعت قبل از عروسی با دختری دیگر! + عکس رسوایی انتشار تصاویر برهنه افسران زن نیروی دریایی جنجال به پا کرد! + عکس اتفاقی دردناک / پلیس در نزدیکی یک بیمارستان 19 جنین پیدا کرد! خودکشی خانمی مقابل بنیاد شهید + عکس قبل و بعد سوختن! عجیب ولی واقعی / انتشار تصاویر آرایشگاه های زنانه تهران! به منزل عمویم رفته بودم که در زیر پتو صحنه ای باورنکردنی را دیدم! ...
21 روز دلهره در کویر اسیر بودم / نیما دانشجوی 25 ساله اشتباهی دزدیده شده بود+عکس
به گزارش رکنا، حال پس از گذشت نزدیک به دو هفته از این آزادی، فرصتی دست داد تا ساعتی را میهمان نیما و خانواده اش باشیم و از جزئیات بیشتر این ماجرا آگاه شویم. نیما به همراه پدر و مادرش از آن شب که در آگاهی دیده بودم، کمی سرحال تر به نظر می رسیدند اما در حین مصاحبه متوجه شدم که هنوز اضطراب و استرس ناشی از آن در روحیه آنها تاثیر گذاشته است، در ادامه گفت و گوی ما با نیما و خانواده اش می آید که خواندش ...
چرا زن میانسال با همدستی مرد غربیه توطئه مرگباری را برای شوهرش رقم زد؟!
خواهرم در تاکستان قزوین رفته بودیم و شب را آنجا ماندیم. روز بعد دخترم با من تماس گرفت و خبر داد پدرش گم شده و من هم به خانه بازگشتم و موضوع را به پلیس خبر دادیم. با گذشت دو ماه از این جنایت، کارآگاهان سرنخ هایی به دست آوردند که نشان می داد همسر مقتول در جنایت نقش دارد. او روزهای پایانی هفته گذشته با دستور قضایی بازداشت و در تحقیقات منکر جنایت شد، اما سرانجام اعتراف کرد. متهم ...
با یکی از شهدای قرآنی دلفان آشنا شوید/ لذتی بالاتر از عبادت وجود ندارد
؟ اگر برای بچه های من خوب نیست، برای بچه های پسر شما هم خوب نیست، شما اگر مرا دوست دارید و فرزندان مرا، بیشتر به رفتن تشویقم کنید؛ نه منعم کنید از رفتن. من نمی خواهم نزد بی بی فاطمه(س)، روسیاه شوم. دوست دارم خدایم از من راضی و خشنود باشد. من مدت هاست هدف خودم را یافته ام. می دانم چه باید بکنم، چه چیزهایی را به دست آورم. از چه ارزن های دنیوی، چشم بپوشم. پس از صحبت های پدرم، همۀ خانواده ...
نادر مشایخی: به خاطر یک نامه عاشقانه من نزدیک بود 50 نفر از بچه های مدرسه اخراج شوند!
راه انداختیم و برنامه ای برایش چیده بودیم که تا 2001 ادامه داشت. * تا چه سالی فعال بود؟ تا 2004. همان سال به ایران برگشتم. خسته شده بودم. تمام کارهای ارکستر را خودم می کردم. از رهبری تا تنظیم و طراحی پلاکارد و... ضمن اینکه زمانی که من به اتریش رفتم، 19 ساله بودم و هدف و انگیزه داشتم. 20 سالی ماندم. بعد از 20 سال، سه هفته به ایران آمدم و برگشتم و افسردگی شدید گرفتم. (خنده) تازه با مفهوم ...
چگونگی ایجاد فرصت در تئاتر امروز
گشتم برای نقش کلاشینکف، ضمن این که من با آن زندگی کرده بودم، 4-5 سال زندگی کرده بودم85-90 و نقش در مشتم بود و فکر می کنم نتیجه آن قابل قبول بوده است به خاطر این که من برای این نقش یک جایزه گرفتم و یک بار کاندیدای نقش بازیگر برتر شدم پس موفق بوده است؛ جایزه هایی که این کار در جشنواره گرفت بازیگری زن را گرفت خانم آسیه ضیایی، طراح صحنه آقا منوچهر شجاع و سه تا جایزه نمایش نامه نویسی، کارگردانی و بازیگری ...
لحظه تکان دهنده دیدار دلال و فروشنده کلیه
...، وبعدهم عمل کنم،حالا هم خدا رو شکر از طریق انجمن یک دهنده کلیه پیدا کردم و تمام هماهنگی هارو از طریق انجمن و با نظارت انجمن پیگیری می کنم . البته قبلا بیرون پیگیر این ماجرا بودم و با یه دلال برخورد کردم که به شدت اذیت شدم و وقتم تلف شد .ماجرا از این قرار بود که یه شماره به من دادند و گفتند ایشون می تونه کلیه برات پیدا کنه؛ منم به او زنگ زدم و گفت من یک کلیه برات پیدا می کنم و یک میلیون تومن ...
دخترانی که به زندگی در خانه مجردی روی آورده اند
تعداد زیادی دانشجو از شهرهای مختلف و فرهنگ های متفاوت کار سختی بود، به همین دلیل با 2نفر از دوستانم یک خانه کرایه کردیم، از همان ترم های اول دانشگاه کار کردم، اول کار دانشجویی و بعد از 4 سال که درسم تمام شد، در یک شرکت به صورت تمام وقت استخدام شدم. بعد از فارغ التحصیلی ترجیح دادم تنها زندگی کنم. کار در شرکت های خصوصی سخت است، چندین بار به دلایل مختلف محل کارم را عوض کرده ام و الان 8ماه است در یک ...
ساز ناکوک زندگی در دستان کوچک نوازندگان خیابانی
...، گوش می دهند. برای گفت و گو مجبور می شوم چند دقیقه ای منتظر باشم و تا خلوتی فراهم شود و بتوانم باب صحبت را باز کنم بعد از 40 دقیقه انتظار فرصت را مناسب دیدم و نزدیک تر شدم قبل از اینکه که خودم را معرفی کنم شروع به تعریف و تمجید از نوازندگیش کردم و تا فضایی دوستانه برای گفت و گوی دو نفره بین ما حاکم شود، بعد از چند دقیقه مکالمه کوتاه خودم را معرفی کردم هنوز جمله پایانی من تمام نشده بود که ...
دلالان سند 12 زندانی آزاد کردند
ساله که با قرار وثیقه آزاد است، درباره اتهامات سنگین خود به قضات دادگاه گفت: من اصلا در جریان فعالیت های غیرقانونی و جعلی بودن سند ها نبودم. ماجرا از آن جا آغاز شد که در سال 88 چون به زندان افتاده بودم، از طریق آگهی روزنامه با این شرکت آشنا شدم. با آنها تماس گرفتم و درنهایت با سندی که از آنها خریداری کردم از زندان آزاد شدم. بعد از آن چند نفر از هم بندی هایم با من تماس گرفتند و گفتند که مثل خودم ...
وقتی خودم را به آدرس محل قرار آن ها رساندم چشمانم از تعجب گرد شد / از آن چه می دیدم، حیرت زده شدم!
با وسواس خاصی همه حرکات و رفتار شوهرم را زیرنظر می گرفتم اما به خودم اجازه نمی دادم که درباره این گونه سوءظن ها با وی سخنی بگویم، چراکه دوست داشتن و عشق ورزیدن را در نگاه های همسرم حس می کردم.این بود که دختردایی ام را محرم اسرارم یافتم و ماجرای سوءظن هایم را در حالی برایش بازگو کردم که او بدون هیچ تأملی مرا به گرفتن طلاق تشویق کرد و ... . زن 35ساله با بیان این که دیگر کارد به استخوانم ...
ناگفته های پزشکانی که قربانیان پلاسکو را کالبد شکافی کردند
روند ولی این بنده خداها نمی دانستند که قرار است بمیرند و آن روز با بقیه روزها فرق می کند. آنها بیرون آمده بودند و باز به داخل ساختمان رفتند تا مردم را نجات دهند. بعد از پلاسکو، من خودم را بارها جای خانواده های آتش نشانان قرار می دادم و گریه می کردم تا خودم را خالی کنم. من خانواده های آنها را می دیدم که برگه به دست در راهروهای این جا می رفتند و می آمدند و گریه می کردند. گریه خیلی خوب است، خیلی بد است ...
اعجوبه 85 ساله مهابادی+عکس
...: وقتی معلم شدم سیکل داشتم و چهار سال آخر دبیرستان را نگذرانده بودم، در حال یکه معلم کلاس اول و چهارم دبستان بودم به دانشسرای تبریز رفتم و دیپلم گرفتم. آقای معلم می گوید که در آن سال ها، علاوه بر تدریس برای بچه ها به مسائل فرهنگی و بهداشت بچه ها هم اهمیت زیادی می داده: تدریس را با عشق و علاقه انجام می دادم، دلم می خواست شاگردانم از همه لحاظ عالی باشند و نه فقط از لحاظ درسی. آن وقت ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی+عکس
(خلاصه سخنان دکتر احمدی نژاد در بدو ورود به توئیتر). 7. من از این که خودم تاریخ تولد خودمو حفظم خجالت میکشم، بعد نره خر با 34 سال سن تو اینستا نوشته "از اتاق فرمان اشاره میکنن تولدمه". 8. - دوره جوونی رو چطور گذروندی؟ + دانشجو بودم توی ایران [گریه حضار] وقتی نصفه شب پات میخوره لبه میز و نمیتونی داد بزنی 9. خدایا به ما که نمیدی حداقل به اونایی ...
پی دی جیمز؛ ملکه جنایت!
.... این را هم می توانم درهمین حد بگویم که از بچگی حس می کردم قرار است نویسنده شوم. یادم می آید که همیشه برای خواهر و برادر کوچکم قصه می گفتم؛ قصه هایی که خودم ساخته بودم. فقط همین؟ نه؛ البته همین هم کم نیست. اما یادم می آید همیشه زمانی که کاری انجام می دادم، انگار که کار را کسی دیگر انجام داده باشد، بیرون ماجرا ایستاده و آن کارها را با زبان سوم شخص روایت می کردم: دختر مویش ...
روایت شمس لنگرودی از 10 سال سکوت
خودم فکر کردم آیا قرار است این چیزها ما را نجات دهد؟ یاد داستانی در کودکی نیز افتادم که دنبال جن بودم. این دو مسئله با هم ترکیب شد و احساس کردم اتفاقا گویا مسئله اساسی زندگی ما همین است. در دنیای جن زده ای به سر می بریم و به خاطر همین است که همه چیز فلزی است؛ به همین دلیل شروع به نوشتن رمان کردم. سال ها طول کشید تا سروسامانش دادم و رژه بر خاک پوک درآمد. این پژوهشگر اظهار کرد: تحقیقاتم نیز ...
مصائب یک وزیر
.... گاهی در کوچه و بازار من را به عنوان وزیر معلول ها صدا می کنند یا وزیر بیمه (بیمه سلامت)... دلیل علاقه اش به بهزیستی را این گونه بیان می کند: همسرم را در 50 سالگی از دست دادم و دو، سه سال بعد تا جان بگیرم، پسرم را در یک تصادف از دست دادم. ماشین به او زد و فرار کرد. منهای تجارب شخصی خودم که سال ها در سپاه بودم و نوعی نوستالژی غریبانه ای بود، در من روحیه ای ایجاد کرد که سبب شد ...
روایتی درباره دخترهای فراری در ترمینال غرب
جنوب تهران زندگی می کند. دختر هر روز از برادر بزرگترش کتک می خورد. بازویش را نشانم می دهد؛ کبود کبود است. با صدایی پر از بغض می گوید: خسته شدم از این زندگی، می خوام برم یه جای دور زندگی کنم. برای خودم کاری دست و پا کنم.هر روز کتک، هرروز دعوا. دیگه تحمل ندارم. خواهر 30 ساله، اما تنهایش نگذاشته و با دمپایی تا ترمینال دنبالش دویده. می داند اگر برود، سرنوشت نامعلومی دارد: حرف توی گوشش نمی ره، برادرم ...
زندگینامه و مبارزات محمدتقی بهار +دانلود کتاب گزیده دیوان اشعار
خوردم و بعد از آن دست به گل نمی زدم. بهترین تعارفی که مرا در اوان صباوت خشنود و شاد می نمود، گل بود. خاله ای داشتم که در خانه آنها گل یاس و گل زنبق بسیار بود. او گاهی از آنها چیده برای من می آورد و گاهی که من [به خانه آنان] می رفتم، از آن گلها به من می داد. من آن زن را خاله گلدار نام نهاده بودم... در نقاشی ذوق مفرطی داشتم. کتابهائی که دارای تصاویر بود، یگانه مونس من بود و غالب اوقات آنها را ...
به زودی نتیجه بررسی کپی بودن یکی از آثار برگزیده جشنواره فجر را اعلام می کنیم
از این کار چیدمان انجام داده بود یا نه، گفت: من 13 سال پیش یک کار چیدمان ارائه دادم اما 304 تیراژ از مجسمه های من در مشهد و جاهای دیگر در سطح شهر وجود دارد. ضمن اینکه من 54 مقام در جشنواره های گوناگون به دست آورده ام. سید نظام امامی فر با طرح این پرسش که به نظر خودتان میزان تاثیرپذیریتان از اثر هنرمند ترک چقدر بوده است صحبت های خود را پی گرفت. خراسانی بیان کرد: با تاکید بر ...
هنرمند جایزه اش را به امانت گذاشت/ مخالفان و موافقان نظر دادند
ارائه بدهد می شود کپی. وی در پاسخ به اینکه پیش از این کار چیدمان انجام داده بود یا نه، گفت: من 13 سال پیش یک کار چیدمان ارائه دادم اما 304 تیراژ از مجسمه های من در مشهد و جاهای دیگر در سطح شهر وجود دارد. ضمن اینکه من 54 مقام در جشنواره های گوناگون به دست آورده ام. سید نظام امامی فر با طرح این پرسش که به نظر خودتان میزان تاثیرپذیریتان از اثر هنرمند ترک چقدر بوده است صحبت های خود ...
"نشاط" پیش کش، عیدمان عزا شد
فردا یه مغازه باز کن رو سردرت بنویس موسسه ... بعد سود بده 35 درصد ببین تو یک هفته تمام نقدینگی کشور رو جمع می کنی یانه. موسسه غیر مجاز یعنی چی. مگه میشه. فردا صبحش از طرف هزاران سازمان میان سراغت و ادامه ماجرا ولی الان داریم می بینیم که ..... حسن : چطور میشود که اگر یک مغازه کوچک در دورترین نقطه کشور فعالیت کند و تخلفی مرتکب شود و یا بدون پروانه فعالیت کند در کمترین زمان پلمپ ...
زندگی تلخ رخساره و پسر بیمارش در یاسوج/گذران زندگی با 45 هزار تومان/ شوهری که رخساره را به خاک سیاه ...
دخترم ازدواج کرده اند و من ماندم و پسر کوچکم که بیماری ام اس دارد. تا اینجای ماجرا به نظرم وضع خیلی هم بد نبود اما چون که شرایط و حال زندگی او را قبلا شنیده بودم می دانستم که ماجرایی غم انگیز دارد و در ادامه این قصه تلخ را می خوانید. رخساره می گوید: همان سال های اول ازدواجمان شوهرم مجدد ازدواج کرد و از ما جدا شد زندگی من و بچه هایم سخت و سخت تر می شد به هر شکلی که بود بزرگشان ...
محمدخانی: به رانندگی با پرچم ایران افتخار می کنم
صداوسیما به سوالات پاسخ داد که به این شرح است؛ از چگونگی حضورتان در مسابقات مختلف برایمان بگویید؟ برای رسیدن به این سطح از رانندگی در مسابقات مختلف دنیا حاضر شدم البته در آخرین رقابت ها هم با هزینه شخصی شرکت کردم و با افتخار با پرچم ایران مسابقه دادم. حدود 2 سال پیش هم تصمیم گرفتم به ایران بازگردم و در همین راستا با فدراسیون اتومبیلرانی ایران وارد مذاکره شدم می خواهم به ارتقاء این ...
سرنخ قتل مادر و کودک در دست دختر گمشده
دلیل آنها از هم جدا زندگی می کنند. چند روزی بود که از دخترم بی خبر بودم و جواب تلفن مرا نمی داد تا اینکه نگرانش شدم و به در خانه اش آمدم. هر چقدر در زدم کسی در را باز نمی کرد. از طرفی هم بوی بدی از خانه اش بیرون می آمد که با کمک قفل سازی در خانه اش را باز کردیم و با جسد های دخترم و پسرش روبه رو شدیم، اما هر چقدر دنبال ریحانه نوه ام گشتیم اثری از او نیافتیم. در چنین شرایطی کارآگاهان دست ...
تکلیف گرایی در سیره ی امام خمینی و امام خامنه ای
.... یکی از دانشجویان در سؤال کتبی خود از من پرسید که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه شغلی انتخاب کنید؟ – چون همه نوع حدسی زده می شد – من گفتم برای خودم شغلی در نظر نگرفته ام و نمی دانم چه پیش می آید؛ اما همین قدر بگویم که اگر امام مرا مأمور عقیدتی، سیاسی گُردان انتظامی زابل کنند و بگویند به آن جا برو، من دست زن و بچه ام را می گیرم و به زابل می روم و در آن جا مسؤول عقیدتی، سیاسی آن گردان می ...
17 اسفند گفت و گو با مرجانه گلچین بازیگر سینما و تلویزیون
باره صحبتی دارید؟ من در جوانی ایران را ترک کردم و در میان سالی برگشتم. زمانی وارد سینما شدم که سینما با محدودیت های زیادی همراه بود. می توانم به جرات بگویم که بعد از خانم افسانه بایگان که در دهه ای ستاره سینما شدند، من دومین بازیگری بودم که وارد این عرصه شدم. همان موقع خانم های بازیگر خیلی محدود بودند، من زمانی وارد سینما شدم که یک دختر شیطون و بازیگوش را از خودم نشان دادم. ...
"نشاط" پیش کش، عیدمان عزا شد
و به تماشای بدبختی و گرفتاری مردم ننشستی. کیانوش: شما فردا یه مغازه باز کن رو سردرت بنویس موسسه ... بعد سود بده 35 درصد ببین تو یک هفته تمام نقدینگی کشور رو جمع می کنی یانه. موسسه غیر مجاز یعنی چی. مگه میشه. فردا صبحش از طرف هزاران سازمان میان سراغت و ادامه ماجرا ولی الان داریم می بینیم که ..... حسن : چطور میشود که اگر یک مغازه کوچک در دورترین نقطه کشور ...
ماجراهای آقای هیجانی!
و یا... او چنان غرق تماشای رفتار هیجانی شد که برای چند لحظه، پول و سرمایه بر باد رفته و دزد نابکار را به دست فراموشی سپرد و... اما با یادآوری مشکل پیش آمده، به یکباره بر فرق سرخود کوبید و ناله کنان به دنبال دزد، شروع به دویدن کرد: " ای خدا، بدبخت و بیچاره شدم!...آهای دزد!!... دزد!... بگیرینش!..." **** یک هفته بعد از هماهنگی با دوست کارگردانم برای حضور آقای هیجانی ...