سایر منابع:
سایر خبرها
حاجی دلیگانی: ایرادی ندارد گاهی با هم تند شویم
...، گفتم خانه های نزدیک مسجد و مدرسه ارزان است. پشت سر شما هم که بودند داد می زدند؟ مازنی: داد نمی زنند یک مقداری صدایشان بلند است. البته وقتی میکروفون ایشان روشن نیست، صدایشان از رادیو شنیده می شود.(خنده) مازنی: من اگر داد هم بزنم، باز هم صدایم را آقای لاریجانی نمی شنود ولی صدای ایشان می رسد.(خنده) آقای حاجی دلیگانی،! ماجرای آن پنج بار جابجا ...
عاشق طبقات - منفی دو - هستم - خبرنگاران - پیچش مو - را هم ببینند
شبکه های اجتماعی که در سفرهایش از ضبط ماشین، به جای موزیک، کتاب صوتی گوش می کند. از غلامی جلیسه بیش از 20 اثر تالیفی و تصحیح متون و کتاب شناسی نشر یافته است. گپ و گفت ما را با مجید غلامی جلیسه، مدیرعامل خانه کتاب، در زیر ملاحظه می کنید: * آقای جلیسه شما گیلانی هستید و از منطقه ای به همین نام. درست است؟ بله، پدر و مادر من گیلانی هستند اما خودم متولد قم هستم. جلیسه هم ...
اشک های مادرم پای سجاده را نتوانستم تحمل کنم و توبه کردم / وقتی به رییس باند گفتم مرا تهدید کردند و ...
بود و هیچ پس اندازی نداشت. وقتی درسم تمام شد و نتوانستم به دانشگاه بروم، به جای پدرم سر ساختمان رفتم. کار بنایی بلد بودم، اما احساس می کردم نباید کارگری کنم. وقتی مامان زهرا شنید همه طلاهایش را فروخت و از صندوق مسجد محله مان وام گرفت و توانستم پرایدی بخرم. از آن روز به بعد مسافرکشی می کردم، راضی هم بودم و آخر هفته ها با دوستانم خارج از شهر رفته و گردش می کردیم. گاهی هم مادرم را به اماکن زیارتی می ...
راز تلخ خنده های آرزو در خیابان های تهران / دختر دانشجو این راز را لو داد+عکس و گفتگو
رنگی که به سر داشتم، داخل بانک ها می رفتم و بعد از شناسایی طعمه ام خیلی زود از بانک خارج می شدم و با روسری مشکی که به سر می کردم، همراه شوهرم سوار موتور سراغ طعمه مان می رفتیم و در بهترین فرصت اقدام به سرقت کیف شان می کردیم. این زن که آرزو نام دارد، افزود: مجبور بودم برای تامین هزینه های زندگی مان همراه همسرم دست به بزنم و چون در سرقت ها تغییر چهره می دادم و سابقه ای نداشتم، فکر نمی کردم دستگیر شوم ...
گفت و گو با سمیه رستگار، معاون مالی و اقتصادی شهرداری رشت:شهرداری رشت در حال پوست اندازی است
دوست داشتم بدانم که چند درصد بودجه را محقق کردم و مدیر درآمد به من زنگ زد و گفت به شما تبریک می گویم شما 85 درصد بودجه را محقق کرده اید و من آخرین روزی که به خانه رفتم، در جلوی شهرداری منطقه 3 به شهروندان گل شمعدانی در گلدانهای رنگی می دادیم وقتی که داشتم این گلدانها را میدادم در ذوق این خبر بودم که 85 درصد بودجه را محقق کردم. بهترین عیدی بود برایتان؟ واقعا من در سال گذشته بهترین اتفاقی بود که برایم افتاد. کلاً عید را دوست دارید؟ همیشه دوست داشتم ولی در چند سال اخیر ذهنم درگیر کارهای نکرده شده است. این پنج روز عید دوست دارم زود بگذرد، البته اگر نخواهم به مسافرت بروم. ...
استاد کهنمویی واقعا استاد دانشگاه است! +عکس
انتقادی ندارد؟ چند بار این سوال را تکرار کرد ولی من مانده بودم و به خودم می گفتم این کار را انجام بدهم یا ندهم (با خنده). تمام که شد رامبد گفت تو چرا هیچ چیزی نگفتی؟ گفتم نمی دانم چه تصمیمی می خواهم بگیرم. آن موقع منصرف شده بودم. اما سری دوم که پخش شد دوستانم گفتند که در خندوانه کمدین ها استنداپ اجرا می کنند. من خیلی از این ماجرا خبر نداشتم؛ ولی وقتی فهمیدم این بار خودم با رامبد تماس گرفتم و پیشنهاد ...
مهاجرت که می کنی حس بویایی را از دست می دهی/ زندگی را دوست دارم
سالگی روی صحنه رفتم و در 11 سالگی اولین فیلمم را بازی کردم. البته از اول عاشق سینما بودم. *پس چرا کارتونیست شدید؟ -برای سینماگر شدن سرمایه می خواستم. پدر و مادرها در روزگار ما یک سرمایه ای به فرزندانشان می دادند تا بروند کاسبی راه بیاندازند. پدر من یا نخواست و یا نتوانست چنین سرمایه ای به من بدهد برای همین من به ارزان ترین سرمایه برای کار پناه بردم که یک مداد و یک کاغذ و یک ...
روایتی از پورسانت خرید های زمان جنگ
آنها گفتم هر کجا از این پول ها می گیرید به آن حساب حواله کنید. با آن حساب کلی از احتیاجات دولت برطرف می شد که نمی خواهم بگویم. ( خنده) وقتی هم که مرا از وزارت کنار گذاشتند یک میلیون و دویست هزار دلار به وزیر بعدی تحویل دادم. وی همچنین در خصوص پورسانت های غیر نقدی ها اظهار کرد: پورسانت های غیر نقدی را می آوردند تحویل می دادند؛ گاهی بهشان پاداش می دادم، یا می گفتم هر کدام از این هدایا را که ...
داستان کودکانه، زنان کوچک
برای پدر گریه می کنی؟ جو گفت: نه، برای موهایم. آن قسمت از وجودم که مغرور و خودخواه است، دارد به این شکل احمقانه گریه می کند. ساعت دیواری که نیمه شب را اعلام کرد شبحی آرام از تختی به تخت دیگر می رفت تا روانداز بچه ها و متکاهای آنها را که در خواب ناز بودند درست کند و دعایی برای آنها بخواند، دعایی که فقط مادران بلدند. 16-روز بعد سر صبحانه همه دیدند که مادرشان از اضطراب و بی خوابی رنگ به ...
کیمیا علیزاده: از شهرت بدم می آید
منصرفشان کرده. اگر مدالت طلا بود، ممکن بود خداحافظی کنی؟ من حتی بعد از برنز المپیک هم فکر کردم خب که چی، گفتم ارزش ندارد. واقعا آن چیزهایی که من تجربه کردم، ارزش اش را ندارد ولی به من گفتند خب مسابقات جهانی نرو و استراحت کن مسابقه زیاد است ولی من نمی توانم. آدمی نیستم که به مدالی که گرفتم قانع شوم، درست است که واقعا ارزش اش را ندارد که از سلامتی،خانواده،تفریحات و ... بگذرم ولی من بعد ...
جامعه ما بیشتر به سمت گریه سوق پیدا کرده است
حسن غلامی متولد یکم مهر ماه 54، در شهر بنک است. او در خانواده ای مذهبی متولد شده که پدرش بعد از 55 سال مداحی و خادمی اهل بیت در بهار 86 به دیار باقی شتافت. غلامی فارغ التحصیل کارگردانی و بازیگری از موسسه پارسا فیلم تهران (موسسه بزرگ سینمایی هنر و تئاتر) می باشد و اینک در صدا و سیمای استان بوشهر فعالیت می کند. وی در یک عصر زمستانی مهمان اتحاد جنوب شد تا با موضوع طنز در تلویزیون با این بازیگر محبوب، مجری موفق و شومن برتر به گفتگو بنشینیم: ...
7 راه برای افزایش برکت عید
کم و زیاد چاپ شده است. به چند زبان دنیا هم ترجمه شده است. از ما غیر از شکستن تخمه کدو کار دیگر هم برمی آید. یک کار این رقمی علمی، مالی هم پولدارها، فقرا را بوکسل کنند. علمی هم فرهنگی ها و دانشجوها، بچه های ضعیف فامیل را... اینها برمی گردد. یک بچه ای که در درسش شکست می خورد، شما چهار ساعت وقت صرف او کردی، چهار روز هر بار هم یک ساعت، کمک او کردی، فردا این ... یکوقت من یک سفری به اروپا ...
لباس شهادت برازنده قامت پسرم بود/ در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت می گرفت
دلیل علاقه به زیارت سیدالشهدا اشکم روان شده، گفت مادر برای پیاده روی اربعین ثبت نام کنم شما هم می آیید؟ گفتم حتما. بعد ما را در گروه 5 نفری ثبت نام کرد. پس از یک هفته آمد و گفت؛ مادر من برای پیاده روی اربعین با شما نمی آیم، وقتی علت را پرسیدم گفت جای دیگری که واجب تر از کربلاست باید بروم، می خواهم بروم سوریه. پسرم در اول صفر سال 94 عازم سوریه شد و 13 روز بعد در همان شبی که ساعت 2 ...
واکنش صابر خراسانی درباره شباهتش به آقاسی
در مورد اسب هایشان مثلاً طرف 50 میلیون پول بلیت هواپیما داده بود برای اینکه اسبش را از سوئد برایش بیاورند. دیگر شما خودتان حال من را تصور کنید که در چه وضعی بودم؛ همه این ها را بگذارید کنار لحظه ای که وارد زمین مسابقه شدم، یک زمین به چه عظمت که وسطش برای من سن درست کرده بودند فاصله آدم ها تا آنجا خیلی زیاد بود. این فضا من را گرفت، با خودم گفتم چی بخوانم و چی بگویم اینجا برای همچین مخاطبی؟ آن هم ...
برات شهادت قنبری اربعین امضا شد/ خادمی آقازاده ها برای زائران کربلای ایران
روز که به مدرسه رفتم از طرز نگاه های مدیر و معلمان مدرسه فهمیدم خبری است اما به روی خودم نیاوردم تا اینکه بعد از مدرسه به خانه برگشتم .رفتارم با مادرم طوری بود که مادرم ازم سوال کرد امیر جان چرا آنقدر ناراحتی چیزی شده . نمی خواستم خبر شهادت پدرم را به مادر بدهم . می خواستم با رفتارم متوجه شود. سختی خبر شهادت پدرم را تا زمانی توی دلم نگه داشتم وقتی که پیکر بی جانش را دیدم. فرزند شهید که ...
“حسن روحانی” را نمی شناسم / هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است / شهید کاوه را از ...
. من معتقدم شاد کردن مردم مثل جهاد در راه خدا می ماند *سرگرم کردن مردم به چه قیمتی ؟! کشاندن مردم به سالن های سینما واقعا کار سختی است. الان داریم اکران های عید را وضعیتشان را می بنیم. شما گشت2 را کنار بگذارید. باقی فروش ها را نگاه کن. می بینیم که فیلمسازی کار بسیار سختی است. یک فیلمساز اگر بتواند مردم را از خانه بیرون بیاورد و مردم هم هزینه های ترافیک را تحمل کنند ...
کشمکش بابک زنجانی با مرگ و زندگی
4 اسفند سال 95 در حاشیه همایش نقش و تاثیر مرکز امور مشاوران حقوقی، وکلا و کارشناسان قوه قضاییه در جمع خبرنگاران در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه دادستان کل کشور اعلام کرده که تا زمان استرداد پول ها زنجانی اعدام نمی شود، آیا این موضوع درست است گفت: این حکم همین الان در حال اجراست. حکمی که صادر می شود بخش های مختلفی دارد و بعد از قطعیت شروع به اجرا می شود. ممکن است اجرای بخشی از حکم زمان ببرد؛ لذا در ...
من محدودیتی نسبت به آنها قائل نیستم وگرنه می گفتم نه
و فروش نفت به راحتی انجام می گیرد. ما تقریبا محدودیتی در بخش های اقتصادی نداریم جز اینکه در بخش بانکی آنگونه که علاقمند بودیم، کارها بصورت روان انجام نمی گیرد. نه اینکه بگوییم اخلال بانکی در کار ما وجود دارد، نه. اخلال بانکی به معنای اینکه ما نفت مان را به ژاپن بفروشیم و نتوانیم کالایی را که می خواهیم مثلا از فرانسه خرید کنیم، وجود ندارد. ما به آسانی می توانیم پول نفتی را که در ژاپن هست به فرانسه ...
هیچ وقت ناامید نشوید
خودش می گوید از زمانی که برای اولین بار به تهران آمده و کارش را در بازار شروع کرده حالا حدود 70 سال می گذرد؛ سال هایی که بخش مهمی از زندگی اش با تجارت چای گره خورد و از همین رو نیز بسیاری به او لقب پدر تجارت چای ایران را می دهند؛ بنیانگذار شرکت چای مشک بو که استعداد بسیاری در تست چای داشته است و همین موضوع راه زندگی اش را به کلی تغییر داده است ...
احمد پوری از ترجمه و رمان های نوشته و نانوشته اش می گوید
از کجا آمده اند که من مصداقشان را نمی بینم. انگار نویسنده در کارگاه خودش نشسته و با تخیل خودش آدمک هایی را تراشیده. به رمان همسایه ها اشاره کردید که داستان آن در فضای سال 32 می گذرد. یعنی همان سال تولد شما. نسبت شما با این سال تاریخی چیست؟ درواقع من نسبت فیزیکی با آن سال ندارم و درست در زمان کودتا به دنیا آمدم. کودتای مصدق هفت ماه بعد از تولد من بود. برای همین از طریق خانواده ...
به چشم مردم نگاه می کنم شیر می شوم/ وسط کنسرت شعرها یادم می رود!
بلد نبودم. قرآن خواندن هم بلد نبودم؛ ولی نوار کاست های عبدالباسط را شنیده بودم. معلم گفت چه کسی قرآن خواندن بلد است؟ گفتم من. بعد جلوی صف رفتم و با کلامی که معلوم نبود چه زبانی است شروع کردم یک سری کلمات من درآوردی را پشت سر هم گفتن، آن هم با لحن و صوت قاری های قرآن. معلم هم خیلی تشویق کرد و گفت که خوب بود ولی اینکه خواندی به چه زبانی بود؟! من برخلاف ظاهرم در کودکی خیلی شیطون بودم که دایی ام به ...
هریسون فورد بازیگری که تمام نمی شود/از جنگ ستارگان تا ایندیانا جونز+عکس
انگلیسی را ادامه داد. رشته ای که از آن متنفر بود. کم کم علائم افسردگی در او نمودار گشت. مدت ها پشت سرهم می خوابید و برایش سخت بود که بلند شود. او می گوید یک روز بعد از سه شبانه روز چرت زدن از رختخواب برخاستم تا به دانشگاه بروم. انگار همه چیز در حرکت آهسته بود. وقتی به کلاس رسیدم، آن قدر بی حال و بی حوصله بودم که نتوانستم دستگیره را بچرخانم و آن را بازکنم. برگشتم و دوباره به رختخواب رفتم. این حالت ...
گفت و گوی اختصاصی با دکتر محمدعلی نجفی، استاندار گیلان:رییس جمهور اندیشه بزرگی برای بندر کاسپین دارد/ از ...
و وقتی که کتاب ایشان در مورد منطقه آزاد را خواندم دیدم که همه این مطالب را درست نوشته است. البته سوای اینکه در کتاب شان مرتب عاشق می شدند (خنده) اما به همه مسایل با دقت توجه کرده اند البته ایشان باید با خانم شان یک دست نوشته ای بنویسند (خنده). من کتاب آقای شکوهی را در خانه می خواندم که خانمم از من پرسید چه کتابی می خوانی؟ چون من معمولا تندخوانی دارم، بر عکس خانواده ام که بسیار ...
ظرافت شعار احمدی نژاد و ترامپ به هم شباهت داشت/اگر هیتلر و شمر هم در لیست امید بودند برخی رأی می دادند
صحبتی را انجام داد اما من در جواب گفتم "شما دارید طرف من را تخریب می کنید تا من طرف شما را تخریب کنم" دقیقا جزئیات را یادم نیست چون دیگر آن نوار را گوش ندادم با وجودی که خیلی ها گفتند مهم بود و تأثیر جدی در نتیجه انتخابات داشت. من بر مبنای خلوص کاری به آن مناظره رفتم و به گفتمان اعتماد کردم 6، 7 سال بعد از آن مناظره یادم می آید یک روحانی برجسته حوزه علمیه قم زمانی من را در هواپیما دید ...
شوهرم به خواستگاری یک دختر رفته بود/ از اردشیر خواستم بهرام را ادب کند که ...
....طبق محاسبه ام، چند روز بعد نوبت شیفت کاری عصر بهرام بود. گرچه ازانجام این کار بسیارتردید داشتم ولی سرانجام بروسوسه درونی خود غلبه کرده وتصمیمم را عملی کردم. ساعت 3 بعد از ظهر بود و کوچه ای که در مسیر رفت وآمد همیشگی بهرام قرار داشت، خلوت بود. طبق قرار با خودرو ام داخل کوچه رفتم و مقابل بهرام توقف کردم. به اردشیر وکامران که دو پسر جوان و مجرّد بودند، گفته بودم ابتدا با او صحبت می کنم و اگر ...
عزیزی:عاشق مادرم بودم و اسمش را روی فرزندم گذاشتم/به کارمند سفارت آمریکا گفتم من بدل جکی چان هستم
سلام می کنند؟(خنده)چرا همه با شما عکس می گیرند.خیلی برایش کنجکاوی بود و درک نمی کرد ولی بزرگتر که شد به اصل موضوع پی برد. برای نوروز امسال برنامه ریزی کرده اید؟ بله؛ اکثر روزها سر تمرین تیم هستم چون 12 فروردین با نفت تهران بازی داریم.فقط می دانم یک ساعت قبل از سال تحویل با خانواده،برادرها و خواهر جمع می شویم منزل پدرمان. شما بعد از کنار گذاشتن فوتبال به خاطر اینکه ...
بدقولی هایی که خطرآفرین می شوند
صرفا پول را مدنظر قرار می دهند و هیچ نگاهی به رضایت مشتری ندارند، اگر هم نگاهی داشته باشند بسیار کم و ناچیز است. به خاطر دارم حدود 10 سال قبل برای ساختن بوفه ای به خانه ای رفته بودم، صاحبخانه پیرزنی بود که مشکل کم شنوایی داشت، چند روز در آن جا کار کردم و روز آخر مزدم را گرفتم و رفتم. چند ساعت بعد پیرزن با من تماس گرفت و با لحنی شکایت آمیز از من گلایه کرد و گفت دربوفه به بدنه آن اصطکاک دارد و صدای ...
رحمتی بزرگترین حسرت اش را فاش کرد
...! امیدوارم در خلوت خودمان متوجه خوبی ها و بدی ها بشویم. * لیست دوستانت در روزهای پایانی سال 95 بیشتر از سال قبل در همین ایام شده یا کمتر؟ قطعاً بیشتر. * از عکس هایی که از شما خارج از محیط زمین چمن گرفته می شود، اکثراً مشغول صحبت کردن با موبایل هستی. می توانی بگویی در روز چند ساعت با موبایل صحبت می کنی؟ من کمی رفیق باز هستم (خنده) تیم ببرد 500، 600 نفر ...
حدادی: برای ازدواج همه گزینه ها روی میز است!
و روز دوم یا سوم رفتم با ماشین رشت، خانواده ام رفته بودند شمال و یک روز پیش آنها بودم و دوباره برگشتم به اردو، ولی سال تحویل نبودم. * یک سؤال می خواهم بپرسم ولی از شما عذرخواهی می کنم، می گویند که بچه تخسی هستید درست است؟ تخسو بچه پررو، نه. من گفتم به شما که ورزشکاران و خیلی از افراد دیگر آرام صحبت می کنند و جواب نمی دهند؛ ولی من جواب می دهم. * نه، مثلاً برای ...
8 جنایت سیاه در سال 95؛ دختران خردسال در صدر قربانیان هوس های شیطانی
و به سرویس بهداشتی بردم. دختر هشت ساله شروع به داد و فریاد کرد که شالش را دور گردنش انداخته و او را خفه کردم. بعد از تجاوز و قتل، گوشواره های او را سرقت و زیر فرش خانه مخفی کردم. کریم در دادگاه کیفری استان خراسان رضوی محاکمه و به اتهام قتل به قصاص، به اتهام تجاوز به عنف به اعدام و به خاطر سرقت و آدم ربایی به 25 سال حبس محکوم شد و صبح روز پنجشنبه 22 آبان سال 95 به دار مجازات آویخته شد ...