سایر منابع:
سایر خبرها
پسرم عاشق لیسانسه هاست
درصد به من برود. بهترین خواهر دنیا را دارم که نامش فیروزه است او دختر درجه یک و تحصیل کرده ای است بچه که بودم، فکر می کرد به جای مادرم وظیفه اش تربیت کردن من است. به همین خاطر فلفل در دهان من می ریخت چون بزرگ تر بود! البته او را بخشیده ام! من بهترین شوهر خواهر و خواهرزاده دنیا را دارم. نام خواهرزاده ام امیرارشان است.نمی دانم برای خواهرزاده ام دایی خوبی هستم یا نه؛ اما او را خیلی دوست دارم خوشبختانه مردم مرا دوست دارند. ...
خانم بازیگر: کیک بوکسینگ تمرین می کنم! +عکس
حاجی فیروز؟ عمو نوروز، چون نوید دهنده سال نو است. اولین جایی که بعد ازسال تحویل می روید کجاست؟ برای فاتحه خوانی کنار مزار پدرم. تعطیلات عید را کجا هستید؟ ایران کنار خانواده ام. طعم زندگی را به کدام میوه تشبیه می کنید؟ توت فرنگی. سال خروس را چطور می بینید؟ شناختی از خروس ندارم ولی قطعاً بهترین ها را ...
نحوه برخورد تکاور صابرین با نوعروس+عکس
.... اما آن روز به مادشان حرفی نزدم. بعد از رفتن مادر حسن آقا به مادرم گفتم : اگر تماس گرفتند که برای قرار بعدی پسرشان را بیاورند، بگو جواب دختر من نه هست. فعلا قصد ازدواج ندارد. فردای آن روز که از مدرسه آمدم ( شغل من معلمی هست) از راه نرسیده، مادرم گفت : خانم حسن پور تماس گرفتند و قرار گذاشتند که فردا عصری با آقازاده شان تشریف بیاورند. تا شما بیشتر با هم آشنا شوید. عصبانی شدم و معترض به ...
شهید مدافع حرمی که شب خواستگاری از پدرش 10 میلیون کادو گرفت
پنجشنبه هم شهید شد. خوشا به حالش که شهادت نصیبش شد. توکل بسیار بالایی داشت. با این که وضعیت مالی، کاری، خدمت سربازی و بیماری پدرم جور نبود، اما احمد اصرار داشت ازدواج کنم می گفت: تو چکار داری؟ همه هزینه اش با من. وضع مالی خودش هم خوب نبود با این حال به مادرم گفته بود: اگر محمود ازدواج کند، شب خواستگاری ده میلیون تومان به او می دهم. فیش حقوقی اش را دیده ...
فاطمه هاشمی: قطعا مردم در انتخابات 96 به دنبال "روحانی" خواهند بود
مراسم تجلیل از ورزشکاران گریه کردید؟ علت چه بود؟ پرسیدند خوب هستید؟گفتم: نه. این روزها هر کی از من می پرسد خوب هستی گریه ام می گیرد. این روزهای شما چه طور می گذرد؟ بسیار سخت می گذرد. چون برای ما جایشان خیلی خالی است. ایشان برای ما پدر نبودند بلکه مشاور و دوست بودند.همیشه به پدرم افتخار می کردم و خدا را بابت داشتن چنین پدری شکرگذاری می کردم. نظر آیت الله هاشمی در ...
گفتگو با عباس جدیدی، پرحاشیه ترین عضو شورای شهر
...> - اتفاقا اگر بخواهم جواب بدهم می گویم قبولی هم زمان این مسئولیت مستلزم آن است که خیلی از خودت مایه بگذاری و خرج کنی. اگر بخواهید فقط یکی را انتخاب کنید چطور؟ - به زمانش بستگی دارد. دیگر ادامه ندهیم... چرا رابطه شما با رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی این قدر خوب است؟ این قدر عکس از شما همه جا هست. - چون دوست شان دارم. تا به حال هم از هیچ رسانه ای شکایت ...
روایت حمید حامی از روزهای بیماری و ضعف و سیاهی...
سنین نوجوانی است که می شود خوب و بد را تشخیص داد. طرفدارانم از این سن ها تا سنین بالا هستند. اما بیشتر کسانی که به کنسرت می آیند جوانانی بین 20 تا 35، 36 سال هستند. موسیقی شما به هر حال موسیقی تین ایجری نیست و به نظر می آید خودتان هم به دنبال آن نیستید... دقیقا؛ چون وقتی خودم نوجوان بودم، موسیقی خوب گوش می دادم، اما در میانشان موسیقی هایی هم گوش می دادم که الان قبولشان ندارم. حق می ...
روایت زنی که مصدق عشق به او را پنهان نمی کرد
...، به مادرم می گفت شما که زندانی و تحت نظر نیستید. چرا باید در این گوشه ده در انزوا زندگی کنید؟ سرانجام با اصرار فراوان او را به تهران فرستاد؛ با این حال مادر هفته ای دو سه روز در احمدآباد می ماند. میرزا زین العابدین تهرانی، پدر ضیاء السلطنه کمک به شیرین برای دیدار با پیرمرد شیرین سمیعی در کتاب خود نقل می کند که مردم از همسر مصدق درخواست می کردند که عکس او را در ...
به یک هوادار دروغ گفتم/ یک خرس دارم که همیشه با من است/ از شهرت بدم می آید
کنید روزهای آخر جز آب نمی توانستم بخورم. نمی شود گفت آسان است وقتی آدم یک هدفی را مشخص می کند و در مسیری قدم می گذارد، باید همه چیز را به جان بخرد، ماهی و جگر اصلا دوست ندارم ولی کشک بادمجان و ماکارونی غذاهای مورد علاقه ام هستند خودم وقتی می توانم غذا درست کنم که یکی راهنمایی ام کند و بگوید الان باید این کار را بکنی و بعد فلان چیز را اضافه کنی(می خندد) ماکارونی تنها غذایی است که آن را بدون هیچ ...
نخوانید از جیب تان رفته...وانگهی میلیاردر نشدند
خیّر نمونه کشور شدم. افتخار می کنم جزو 100کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم اکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده ام وقتی مردم تا 10سال بعد از عمرم هر سال 100بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم ها را از محل ارثم بپردازند. بعد از ...
از خیر نمره دادن به قالیباف بگذریم... (2)
تاریخ ، نه فاجعه قرن . اینکه ما جوش می زنیم آقا اضافه طبقه ندهید، یکی از دلایلش همین است وگرنه ما که با یک طبقه بیشتر شدن یک ساختمان دشمن نیستیم. در واقع با همه امکانات و تلاش هایی که صورت پذیرفته در حال حاضر بحران زلزله بالا در تهران فاجعه آفرین است. این بحث را اگر موافقید همین جا ببندیم و برویم سر موضوعی دیگر. یکی از چالش های جدی شهرداری و شورای شهر در سال 95 بحث املاک نجومی بود. شما ...
عاشق طبقات منفی دو هستم
مادرم - و به خصوص مادرم - به کتاب خواندن علاقه داشتند، خودم هم از کودکی علاقه زیادی به مطالعه و کتابخوانی داشتم و کیهان بچه ها را همیشه با پول توی جیبی خودم می خریدم و می خواندم. یادم می آید کلاس اول راهنمایی بودم که مسئول کتابخانه مدرسه شدم و اولین کاری که کردم، این بود که کتابخانه را سازماندهی و همه کتاب هایش را فهرست نویسی کردم. دبیرستان که بودم، کتابخانه مسجد محله مان فوق العاده ...
ناگفته هایی از آتش نشان های شهید پلاسکو
که زندگی این عزیز چطور بوده است. به ما می گویند شما موضع دارید، باشد اصلاً سراغ ما نیاید، بروید از همکاران شیفتش سؤال بپرسیدکه این آدم چه طرز فکری داشته است. آن وقت می بیند که این شهید بزرگوار عاشق سوریه بود و عمیقاً دوست داشت برود مدافع حرم بشود. همه جا هم این علاقه اش را اعلام می کرد. دیده اید بعضی ها بی تاب هستند و شوق رسیدن دارند؟ این شهید جزو بی تاب ها بود. برای اعزام ...
علاقه مان به همدیگر روز به روز بیشتر شد اما...
به من روز به روز بیشتر شد. پیامک هایی هم که روزهای قبل از شهادتش به من داد، مملو از محبت و عشق بود. وی عنوان کرد: همیشه به خودش هم می گفتم که دوست دارم زودتر از تو از دنیا بروم چرا که زندگی بعد از تو برای من بسیار سخت است و همیشه از خدا خواسته بودم که از محمدرضا زودتر از دنیا بروم اما اینگونه نشد. محمدرضا تکیه گاه من بود و تحمل رفتن او برایم سخت است و هر بار حضرت زینب(س) به من صبری عطا می کند. منبع: میزان ...
می خواهم یک تبریزی رکوردم را بشکند/ سرمایه گذاری عظیم روی ماشین سازی اشتباه بود
و در رشته دوومیدانی فعالیت کردم. از طریق آقای ایوب دادروان که واقعا من ایشان را مثل پدرم می دانم که در حال حاضر مربی تیم ملی هستند و آن زمان معلم تربیت بدنی من در مدرسه بودند وارد این رشته شدم. ایشان در آن مقطع به عنوان استعدادیاب هم فعالیت می کردند و در جریان یک اتفاق جالب به استعداد من در دویدن پی بردند. یک روز که من در حال خرید از بوفه بودم، یکی از دوستانم که در رشته دو قهرمان استان بود خرید من ...
مهدی طارمی: 'ترامپ' ، چی می زنی؟!
ذهنم رژه می رود. * بدترین عید نوروز؟ عید که بد نمی شود اما بهترین نوروزها هم به همان دوران برمی گشت. مدرسه تعطیل می شد و خیلی کیف داشت. کلی بازی می کردیم، عیدی می گرفتیم، شیرینی و آجیل می خوردیم و فک و فامیل را می دیدیم و... شب سیزده به در فقط خیلی ضد حال بود. بعد از چند روز تعطیلی باید به مدرسه می رفتیم و دوباره صبح زود بیدار می شدیم و... * چه دعایی در لحظه سال ...
اشک های مادرم پای سجاده را نتوانستم تحمل کنم و توبه کردم / وقتی به رییس باند گفتم مرا تهدید کردند و ...
گفتم دیگر نیستم، آنها همگی به من توهین کردند، بعد تهدید شدم اگر همان شب با آنها به زورگیری نروم، اذیتم خواهند کرد. من نرفتم و مادرم را به گردش بردم. وقتی برگشتیم، دیدم با سنگ شیشه خانه را شکسته اند. سراغشان رفتم و اعتراض کردم، اما همه شان وحشیانه به من حمله کردند و به حرف های رسول که رییس باند بود، گوش دادند و کتکم زدند. اگر نمی کردم، شاید می مردم و حالا آمده ام تا تسلیم پلیس شوم. ...
دختر فراری ها شب ها در ترمینال غرب چه می کردند؟! / راننده اتوبوس پرده از چه رازی برداشت؟1
نامعلومی دارد: حرف توی گوشش نمی ره، برادرم مریضه دست خودش نیست، یک جور مشکل اعصاب و روان داره. همه اش می افته به جون مادرم و این دختر اما آخه رفتن چاره نیست که. خونه ما چند تا کوچه پایین تراز خونه مامانمه. شوهر منم کارگره، دو تا بچه دارم، نمی تونم طولانی نگهش دارم. یکی از راننده ها کنار اتوبوس اش ایستاده و گفت و گوی ما را می شنود: من دختر جوون ببینم ساک نداشته باشه، اصلاً سوار نمی کنم ...
باور کردنی نبود ولی توانستم مچ همسرم را با او بگیرم!
او شده بودم و خوشبختی را در زرق و برق چک های مسافرتی می دیدم به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم. با وجود 15 سال اختلاف سنی سعی می کردم به فرزندان او مهر بورزم و آن ها را همانند مادرشان دوست داشته باشم. اگرچه پدر و مادرم مخالف این ازدواج بودند اما من درسم را رها کردم و تنها به زندگی با او فکر می کردم. چند ماهی از ازدواجمان سپری شده بود که فهمیدم همسرم مردی پرخاشگر و عصبی است. او دست بزن داشت ...
داستان کودکانه، زنان کوچک
اخمو بود که نمی شد طرفش رفت. ایمی باز از جو معذرت خواست اما جو گفت: نه هرگز تو را نمی بخشم! خانم مارچ چیزی نگفت. چون همه به تجربه فهمیده بودند وقتی جوزفین در آن حالت است بهتر است صبر کنند. اما آن شب برای خانوادة آنها شب غم انگیزی بود حتی وقتی بت پیانو می زد ایمی به گریه افتاد. شب خانم مارچ در گوش جوزفین که در حال رفتن به رختخواب بود گفت: عزیزم! نگذار تا آفتاب فردا عصبانی باشی. همدیگر را ببخشید. جو می ...
قصه برای بچه ها، داستان جذاب پینوکیو
فوری لیوان دوا را از پری گرفت و سرکشید. خرگوش ها ناراحت شدند و دوباره با تابوت بیرون رفتند. وقتی حال پینوکیو خوب شد پری مهربان پرسید: چطور شد که به چنگ آدمکش ها افتادی؟ پینوکیو هم همه چیز را تعریف کرد. پری پرسید: حالا آن چهار تا سکه را کجا گذاشتی؟ پینوکیو گفت: گمشان کردم. اما دروغ می گفت، چون توی جیبش بود. برای همین دماغش دو سه بند انگشت درازتر شد. پری پرسید: کجا؟ پینوکیو گفت: همین ...
جامعه ما بیشتر به سمت گریه سوق پیدا کرده است
خواهش می کنم بخند! روح پرستش خنده را کم کرده اند، روح پرستش خنده باید زیاد شود. من شب ها که وقت دارم به بیمارستان ها می روم و در اتاق برای بیماران جوک می گویم و فکر می کنم همین که می خندد برای چند روز حال او را خوب می کند، چون خنده تنها دارویی ست که نیاز به نسخه ندارد! در عید نوروز از همه می خواهم که دلهایشان را پاک کنند، ناراحت نباشند و کسی را مسخره نکنند، من هیچ وقت کسی را مسخره نکردم. * ما ...
اولین بار در دهه ی 70 گزارشگری کردم/ سوتی زیاد داده ام/ با تنها دخترم هم دانشگاهی ام/ اگر فردوسی پور ...
. آناج: کلماتی می گویم شما هر چه در مورد آنها به ذهنتان می آید بگویید: جواد خیابانی: انسانی رئوف عطالله به منش: اسطوره گزارشگری هادی عامل: انسانی با شرف و بسیار مؤدب و قابل و احترام تراکتورسازی: جان من موج فوتبال: سخت ترین برنامه ای که ساخته ام ورزشگاه باغشمال: خاطرات گزارشگری من پدر: همه قلب و روح من. هم پدرم هم ...
ستایش نیکی مظفری از لیلا حاتمی
برکت و روزی است و من مجموعه هفت سین را در کنار هم دوست دارم، بزرگترین عیدی همیشگی من سایه پدر است. کلمه مجید چه چیزی را به یادتان می آورد؟ باباجان. می دانید که من به پدرم نمی توانم بگویم بابا. می گویم باباجان. از بچگی مادرم مرا عادت داده که به پدرم بگویم باباجان. تمام اطرافیان من هم به پدرم می گویند باباجان. مثلا وقتی به من زنگ می زنند نمی گویند حال پدر چطور است ، می گویند ...
واکنش صابر خراسانی درباره شباهتش به آقاسی
خودم و همه اطرافیانم عجیب بود چون من هیچ ارتباطی با این فضاها نداشتم؛ نه با فضای شعر و نه فضاهای مذهبی در یک دوره ای یکی از دوستانم در مشهد به من گفت صدایت خوب است، مداحی کن، من هم یک سالی را در آن حال و هوا بودم، اما دیدم واقعاً متعلق به آن نیستم. بعد از آن بود که متوجه شدم به شعر علاقه مند شده ام. یعنی در حقیقت من آن اوایل هیچ چیزی از شعر نمی دانستم. حتی ردیف و قافیه را نمی شناختم، شعر ...
شلمچه! مرز میان زمینی بودن و آسمانی شدن/ مادر یک شهید گمنام: فرزندم مادری حضرت زهرا(س) را بیشتر دوست دارد
سلام الله را بیشتر دوست می دارد و چه خوش سلیقه است، پسرم. زیارت شهدای گمنام، آنهم زمانی که آفتاب شلمچه در بالاترین نقطه آسمان قرار گرفته است، حال و هوایی دیگر دارد. زائرینی که با اشک، صورتِ دل را غسل داده اند، در صف نماز ظهر و عصر با معرفت بیشتری ایستاده اند. یکی از بانوان با دیدن کاغذ و ضبط صوتم متوجه می شود که خبرنگارم می گوید بنویس: آدم در این دیار دلش جای دیگری است، این خاک کربلای ...
“حسن روحانی” را نمی شناسم / هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است / شهید کاوه را از ...
آرامش بر او مستولی شده است. سینما یکی از وظایفش این است که به مردم حال خوب بدهد. *شما معتقد هستید که در فیلمهای شما امید هست به خصوص گشت 2؟ بله. *من معتقد نیستم. تمام فیلمنامه هایی که شما طی بیست سال اخیر نوشتید همه چیز دارد منهای امید. در یک سیر مشخص دراماتیک تمام قهرمان و ضد قهرمانان شما در دایره بسته استیصال گرفتار شدند و به سرنوشت محتومی گرفتار می شوند. یا ...
گفت و گوی اختصاصی با دکتر محمدعلی نجفی، استاندار گیلان:رییس جمهور اندیشه بزرگی برای بندر کاسپین دارد/ از ...
دقیق و اندیشه اجتماعی و ادبیاتی دارند، من تند خوانی دارم، ولی این کتاب را با دقت می خوانم که همسرم کنجکاو شد که چه چیزی می خوانم. گفتم نخوان چون ممکن است عصبانی شوی و بگویی که این دوست شما از 7 سالگی همش عاشق می شده است و اولین بار عاشق معلم اش شده بود (خنده). به هر حال من دیدم که شرایط استان خیلی سخت است .لیست های مختلفی از استان فرستاده می شد که من هم می دیدم. البته دو ستان حتما توانایی ...
عابدزاده: دوست دارم با همه مردم ایران سلفی بگیرم
نگاه احمدرضا عابدزاده به بهار جالب است و جذاب. عقاب آسیا بهار را عشق لقب می دهد و از دیدگاهش به نوروز و عید می گوید. گفتگو عیدانه با عقاب آسیا حتما می تواند برای شما جذاب باشد. پس آن را از دست ندهید. * وقتی صحبت عید و بهار می شود قبل از همه، چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟ عشق! بهار زیباترین فصل است. شکوفه زدن جوانه ها نوید آغاز زندگی است. سبز شدن درختان را همیشه دوست داشته ام و ...
علی پورحیدری: دست به عیدی دادن بابا مثال زدنی بود/ مسئولان باشگاه استقلال پدرم را فراموش کرده اند
دست به عیدی دادنش حرف نداشت و همه دوست داشتند از او عیدی بگیرند. کلا عیدی دادن او مثال زدنی بود. من هم از بچگی عادت کرده بودم که اولین نفر از او عیدی بگیرم. در عید نوروز 95 هم مبلغ قابل توجهی از بابا عیدی گرفتم ولی به صورت دقیق نمی توانم آن را بیان کنم چون یک چیزی بین ما دو نفر بوده و خواهد ماند. *فکر می کنی همچون سال های قبل منزل تان در روزهای اول شلوغ شود؟ - بیشتر خانواده ...