سایر منابع:
سایر خبرها
وسوسه شدم و دعوت راننده سرویس را پذیرفتم و به باغ رفتم، اما او خیلی نامرد بود!
. دیگر دوست نداشتم مسیر مدرسه تا خانه تمام شود تا بیشتر در کنار او باشم. هم سرویسی هایم متوجه موضوع شده بودند اما به روی خودشان نمی آوردند. زمان به همین ترتیب می گذشت تا این که احد از من خواست برای صرف ناهار بعد از مدرسه با هم به خارج از شهر برویم. من هم به بهانه کلاس های جبرانی در مدرسه، خیال خانواده ام را راحت کردم و به همراه احد به راه افتادیم. او داخل خودرو مدام با گوشی تلفنش صحبت ...
پشت خط زن تیم ملی والیبال: هفته ای یک شایعه ازدواج درباره ما می سازند/ با معدنی به مشکل خورده بودم
انتخاب شوم اما من اوت زدم. این هم فوتبال بازی کردن من بود! *تو والیبال را در شهر کاشان و از باشگاه باریج اسانس شروع کردی و به این تیم وفادار بودی تا اینکه منحل شد اگر باریج اسانس همچنان در لیگ برتر تیم داشت، هرگز از کاشان بیرون نمی آمدم. اما یکسری اتفاق ها افتاد. سال قبل بیشتر از بودجه تعیین شده هزینه کردند. خودم در کل سال درگیر این موضوع بودم. تیم شهرم را دوست داشتم و مردم ...
بسته شعر/ ویژه ولادت امام محمد باقر (ع)
جمال بی مانند مِهر و مه هم ز شرم ماه علی سر فرو برده در گریبانند عالِمان جهان، همه او را صاحبِ هر چه علم می دانند نور تابان عشق شد ظاهر چشم حق تا ابد بر او ناظر هر چه فرشی ز قدر او حیران هر چه عرشی به خدمتش حاضر هر نگاهی به سمت او خیره هر زبانی به وصف او قاصر او به هر علم و علتی ...
علی دایی: شاید در کنکور دکترا قبول نشوم/ می خواهم در اروپا مربیگری کنم
نمی کنم، علی دایی عاشق زندگی اش است و دوست دارد به عنوان فردی آزاد زندگی خود را ادامه دهد و هرچه در زندگی بخواهد مرا محدود کند به سمت آن نمی روم. سال های اخیر از وزارت ورزش و جوانان و ریاست فدراسیون فوتبال پیشنهادهایی داشته ام که هرگز قبول نکردم چرا که دوست دارم تا پایان عمر فردی آزاد باشم و قید و بندی در زندگی ام وجود نداشته باشد. اخیرا در فضای مجازی مسائلی مطرح شده بود در ارتباط با اینکه یک ...
عقب ماندگی منابع سلامت ایران از 100 کشور/نقش منفی برخی هم لباسی ها/سفر به ایلام پس ازضربه مغزی همسر
...، گویی همه چیز را برای لحظاتی فراموش می کرد و با انرژی و پرشور و طولانی از تلاشش برای هموطنان و عشق و علاقه اش به آنها حرف می زد. مصادف شدن گفت وگویم با وزیر بهداشت با درگذشت روانپزشکی مهربان و هنرمند حتما از بد اقبالی من بود، اما دکتر هاشمی با حوصله بیش از یک ساعت به پرسش هایم پاسخ داد، ازعاشقانه های کودکی اش گفت تا دغدغه های دوران وزارت؛ آن چه در پی می آید، حاصل این گفت وگوی 65 ...
معرفی شاعر طنزپرداز مرحوم دکتر سید حسن حسینی
بهارم چه کنم؟ ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟ نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟ از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم؟ من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو اَم چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟ یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است میله های قفسم را نشمارم چه کنم ...
دید و بازدیدهای عیدانه ای
. یعنی یک روز صبح از خواب بیدار شوی و بینی پر از رنگ شده ای. پر از عشق و شور و هیجان. پر از آبی، پر از قرمز و سبز و صورتی... بهار برای من، یعنی یک قلم مو بردارم و تمام دنیایم را دوباره رنگ کنم. تغییری که تغییر نمی کند! لاله ضیایی: بهار واقعاً بهترین است. پاییز هم البته، پس زمستان چی؟ تابستان چی؟ ای بابا؛ حالا کدام بهترین است؟ اگر همه ی فصل ها ...
داستانی غیرمعمول و شیرین از عشقی عجیب
درخشانش آمده تا شوق و سرزندگی را دوباره در زندگی او بدمد. تامارو، نویسنده کتاب، داستان طوطی را یک روایت شاعرانه امروزی خوانده که تاییدی است بر نیروی حیات بخش عشق و دوستی. او در وب سایت شخصی خود نوشتن این کتاب را تجربه ای شیرین دانسته و در این باره گفته: طوطی داستانی غیرمعمول برای مخاطبانش خواهد بود که در گام نخست، مرا در هنگام نوشتنش بارها شگفت زده کرد و در خود فرو برد و امیدوارم مخاطبان داستان هم ...
راز عشق من
بنشینند وهرچه دلشون می خواهد سرِصبی قارقارکنند. کلاغ ها را دوست دارم چون همیشه با وقار راه میروند وخیلی محافظه کارند. من احمق اولش شک کردم که فشن بهار اینجوری نیست که همزمان همه دراستیج خودنمایی کننداما اهمیت ندادم وبه خانه برگشتم پنجره را برای خیرمقدم نسیم جنوبی،گشودم. اتاقم جان گرفت اماعده ای از سلولهای بی رنگ خنک، دزدکی وارد شدند ومنم زیرسایه گرم ونرم پتو پناه گرفتم وهیچ چیز مثل این همزیستی ...
فیلمساز تنهاترین، بی پناه ترین و خسته ترین آدم دنیاست
که دوست ندارد نمی کند؛ تا بعد هم نفد منفی بنویسد و دشمن تراشی کند. این را بعد فهمیدم؛ زمانی که سینما را جدی تر دنبال کردم و فیلم ساختم... چند وقتی بعد، زمانی که دومین فیلمم دویدن در میان ابرها را ساخته بودم؛ بعد از جایزه جشنواره فجر و چند جشنواره معتبر دیگر موعد نمایش فیلم در فستیوال های کوچک تر رسیده بود. قرار بود در جشنواره باتومی فیلم را نمایش دهند. روزی که رسیدم، خسته از پرواز و چند ساعت ...
میلاد امام باقر(ع) در شعر آئینی
روح عشق و جان دین و زاده حبل المتینم وارث جانانه و همنام ختم المرسلینم باقر العلم نبیّ ام نور چشمان علیّ ام حجت حقّ ام، ولیّ ام، من صفیّ ام، من سخیّ ام باز کردم بار دیگر می کشان میخانه ها را باده کردم مهر کردم ساقیان پیمانه ها را شرح دادم تاب دادم لوحه افسانه ها را نور دادم شور دادم گوشه ویرانه ها را ...
بسته شعری ویژه ولادت امام محمد باقر(ع)
سخنت پاسخ صدها سوال مهر رخت ای به علی نور عین وسه گه یوسف زهرا حسین نام تو را گفت عدو ناسزا از چه تو گفتیش ز رافت دعا با همه فضل و شرف و علم تو دشمن تو شد خجل از حلم تو ای به فدایت پدر و مادرم مدح تو در اوج دهان گوهرم (میثم) و عبد مطیع توام عاشق دیدار بقیع توام غلامرضا سازگار وقت عشق است چشم تر بدهید شمع ها مژده ...
بی مهری مسئولان دارالمجاهدین همدان به شهید شاخص "رسول حیدری"
آودیج” در جاده بین شهری ویسکو- زنیتسا، در کمین شبه نظامیان کروات (HVO) افتاد و به شهادت رسید . در بخشی از وصیت نامه این شهید آمده است: "درطی مدت 12 سال گذشته درحال و هوای سال های سیراب شدنمان از سرچشمه عشق ومحبت همیشه ازخداوند خواسته بودم شهادت را نصیبم کند، هر چند که یارای پرواز با پرستوها را داشتم اما پای بسته درآشیان خاکی در ماندم وحالا خدایا شکوه ندارم تو بزرگتر از آنی که ...
رهبر عزیزم، نگذارید خون پدران شهید ما پایمال شود!
رهبر عزیزم،من عزت الله بیرانوندی فرزند شهید "اسدالله بیرانوندی" هستم، کودکی هشت ساله بودم که درصبح سی ام تیرماه 1361با صدای گریه و زاری مادر و خواهران، برادران و اقوام و اهالی محل از خواب بیدار شدم و دیگر لازم به پرسیدن نبود! چون متوجه شدم کسی که چند وقت است منتظر آمدنش هستم دیگر برنمی گردد و من هم همراه با بقیه گریه کردم، نمیدانم چطور از آن روستا برای تشییع جنازه ی بابا به شهر پلدختر رفته بودم. ...
اشعار ویژه ولادت حضرت امام محمدباقر (ع)
...> پرواز می کنیم و به بالا نمی رسیم این بال ها شبیه وبالند، اَبترند وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم این چشم های خیس و تهی دست شاهدند بی تو به جلوه زار تماشا نمی رسیم تا بی کرانه های حضور الهی ات پر می کشیم روز و شب اما نمی رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو مولا نمی رسیم این حرف ها ...
حسین املاکی از ازدواج تا اعزام / شهید املاکی خطاب به همسرش چه نوشت؟ + تصاویر
گروه دوست دار ارزش ها اعتماد کرده است. سلام به واژه همسر که در تنهایی و صبوری به داد من میرسد و مرا تنها نمیگذارد. سلام بر پاکدامنی عشق که زیبایی را در پی خود، چونان خورشید پشت ابر حفظ میکند. سلام بر دست های ترک خورده که در تنهایی و سرمای غرب از هیچ کاری برای گذران زندگی، کوتاه نمی آید و سلام به تو عزیزم که دوستت دارم و دوست داشتن را با تمام وجودم تقدیم تو میکنم، تو میدانی که چقدر خسته و دلشکسته ام ...
عاشورزاده: وقتی به من می گویند سونامی خجالت می کشم
فلان جا هستم. با دو سه تا از دوست های صمیمی که مثل برادر بزرگ تر من هستند و در سفر و مسافرت بودم و دوست داشتم از آن حال و هوا در بیایم چون هیچ شیرینی برای من نداشت و با یک اتفاق تلخ روبه رو شده بودم. *کجا رفتی به مسافرت و چطور آرام شدی؟ در دل جنگل و کوه بودم. چند روز آن بدون گوشی و اینترنت و غیره بودم. خیلی اذیت شده بودم چون همه می خواستند بیایند و مرا ببینند و با من صحبت کنند ...
بوشهر و سفر نوروزی با عمه نساء
دخترعمه تو را خدا رساند. همدیگر را دختر دائی و دختر عمه صدا می زدند. رگ و ریشه خویشاوندی درهم تنیده بود، اما فراتر از خویشاوندی رگ و ریشه ای، خواهر عمه نساء نیز زن یکی از پسر عمه های مادرم بود. عمه نساء خیلی مادرم را دوست داشت و مادرم نیز به او احترام می گذاشت. مادرم می گفت خیلی خواستگار برای عمه نساء آمد، اما دست رد به سینه همه آن ها زد. این کار باعث شده بود نگاه اطرافیان سنگین شود و هر کدام حدس و ...
نامه شهید املاکی به همسرش + عکس
...، که خدا هم با آیه”یحبهم و یحبونه”به این گروه دوست دار ارزش ها اعتماد کرده است. سلام به واژه همسر که در تنهایی و صبوری به داد من می رسد و مرا تنها نمی گذارد. سلام بر پاکدامنی عشق که زیبایی را در پی خود، چونان خورشید پشت ابر حفظ می کند. سلام بر دست های ترک خورده که در تنهایی و سرمای غرب از هیچ کاری برای گذران زندگی، کوتاه نمی آید و سلام به تو عزیزم که دوستت دارم و ...
سیدحسن حسینی؛ شاعر کشاف/ او آرمان هایش را به یک بشقاب پلو نفروخت
مسلمان مومن پاک نهاد بود. قیصر در همان شعر یادآور می شود که: هر چه شعر گل کنم، گوشه جمال تو! هر چه نثر بشکفم، پیش پای تو نثار! وصیت کرده بود شعرهای آئینی اش را در قبرش بگذارند قیصر امین پور در این بخش به شعر سیدحسن حسینی اشاره می کند. می دانید که حسینی در همه قالب ها قصیده، غزل، رباعی، دو بیتی، نیمایی و این اواخر گنجشک و جبرئیل که شعرهای سپید آئینی او بود و وصیت ...
شاهد مرگ غم انگیز بهارم، چه کنم؟
... بیا با گل لاله بیعت کنیم که آلاله ها را حمایت کنیم حمایت ز گل ها گل افشاندن است همآواز با باغبان خواندن است 3 شاهد مرگ غم انگیز بهارم ، چه کنم ؟ ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم ؟ نیست از هیچ طرف ، راه ِ برون شد ز شبم زلف افشان تو گردیده حصارم ، چه کنم ؟ از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند ...
بنیاد در آینه مطبوعات
و سیم خاردار ها، آزادگی را به جهان تعلیم کردید. آری حاج محمد، تو محمدی زندگی کردی و امین راز عشق بودی و امروز بر بستر کما، باز هم امین عشقی و من، حتم دارم کما در ساحت مردانی چون شما کمال معنا می یابد و خط ممتد را تا خدا ادامه می دهد. برای ما، برای انقلاب و برای ایران دعا کن. خدا دعای بی صدایت را هم دوست دارد. به حرمت شهادت هر روزه ات برای بقای شهادت و گسترده شدن سفره سعادت در سراسر جهان دعا کن ...
نعمت الله گرجی ؛ هنرمندی که از جوانی نقش پیرمردها را بازی می کرد!
نمایش در شهرستان ها گذراند. پس از بازگشت به تهران، در تئاترهای جامعه باربد ، نصر و دهقان فعالیت کرد. بازی در مجموعه های تلویزیونی در اوایل دهه 1350 از جمله قصه عشق و تلخ و شیرین موجب شهرت او در این زمینه شد. مرحوم گرجی در بیش از 90 فیلم سینمایی نقش آفرینی کرده است که یک رکورد قابل توجه است. از جمله آثار او در سینما می توان به گوزن ها ، مشت ، شب شکن ، محکومین ، مردی که موش شد ، درخت گلابی ...
داستان کودکانه، زنان کوچک
جو گفت: قبل از اینکه پایم پیچ بخورد به من خیلی خوش گذشت. حتی دوست سالی، آنی موفت از من دعوت کرد که فصل بهار با سالی، یک هفته ای بروم پیششان. اگر مادر اجازه بدهد خیلی عالی می شود! آنها وارد خانه شان شدند که ناگهان خواهرهای کوچکشان با شب کلاه هایشان جلوی آن دو ظاهر شدند و گفتند: یالا تعریف کنید! یالا تعریف کنید! 4-روز بعد، روز کار بود و همه بدعنق بودند. جو گفت: آه کاش همیشه کریسمس بود! مگ گفت ...
قصه برای بچه ها، داستان جذاب پینوکیو
: کسی خانه نیست همه مرده اند. من هم منتظرم نعش کش بیاید مرا ببرد. پینوکیو داد زد: آه تو را خدا در را باز کن! آدمکش ها... اما هنوز حرفش تمام نشده بود که راهزن ها یقه اش را چسبیدند و گفتند: حالا دهانت را باز می کنی یا باز کنیم؟ بعد دو بار به او چاقو زدند اما چون او از چوب سختی بود چیزیش نشد. یکی از آنها گفت: فهمیدم! باید دارش بزنیم! راهزن دومی هم گفت: دارش بزنیم! بعد دستانش را بستند و با طناب از ...
سفیران جهادگری که هم و غمشان خدمت به خلق است/اینجا در مرزی ترین نقطه کشور جهادی دیگر برپاست
انقلاب و راهی که به سختی به دست آوردند امیدوار خواهند شد و با وجود تمام نارضایتی ها و کاستیها که تحریم ها بر کشور وارد کرده است، استقامت خواهند کرد. ارودهای جهادی و اردوهای راهیان نور، دوقلوهای مکمل و برادران نزدیک و بال های پرواز جبهه های فرهنگی انقلاب اسلامی هستند که قدرت جنگ نرم جمهوری اسلامی وامدار آنهاست و در شرایطی که سبک زندگی بسیاری از مردم به ویژه ساکنان شهرهای بزرگ متاثر از مولفه ...
غزل زندگی کنیم نمایانگر افکار کلی از شاعر است
...، نتوان گفت که این قافله وا می ماند، آنجا که زبان سرخ است سر سبز نمی ماند، جسمم غزل است اما روحم همه نیما یی ست، در این زمانه بی های و هوی لال پرست، زخم آن چنان بزن که به رستم شغاد زد، من زنده بودم اما انگار مرده بودم، در گوشه ای از آسمان ابری شبیه سایه من بود، تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست، اگرچه نزد شما تشنه سخن بودم، از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب؟، من با غزلی قانعم و با ...
پرور گلستانی کوچک در استان سمنان/ نبض زندگی آرام و ایمن می زند
دری سکوت را در هم می شکند چراکه شاه بوفی بر فراز آسمان در پرواز است اینجا جایی است که می توان حیات وحش را از نزدیک لمس کرد خودرو رو در حاشیه راه متوقف و ساعاتی در کنار جاده نشست و به دسته های کل و بز که آزادانه و با امنیت کامل در صخره ها جست وخیز می زنند نگاه و به خلقت آفرینش اندیشه کرد و شاید بتوان به جرات گفت همین ویژگی این منطقه را از دیگر مناطق حیات وحش استان سمنان متمایز می کند ...
گفتگویی صریح با سخنگو و رئیس مرکز دیپلماسی عمومی
معاصر و تاریخ قدیم و سفرنامه ها مطالعه می کنم ودر این زمینه شاید مهمتر از همه برایم خاطرات رجال سیاسی در دهه اخیر است. به خصوص درمورد رجال دوره پهلوی هر چی که به دستم برسد از هر جای عالم می خوانم. چون خیلی با کار و تجاربی که داشتم سنخیت دارد واز این جهت برایم مفید و جذاب است واز یک طرف هم خیلی نقاط تاریک را روشن می کند از این روهیچ گاه برایم خسته کننده نیست و اشتیاق ایجاد میکند و وبه ...
بهاریه مادران و فرزندان شهید؛ گردشگری از خزر تا اروند
...: شب قبل از اعزام پدرم به خانه مادربزرگ و پدربزرگ رفته بودیم برای خداحافظی، پدرم از پدربزرگ، برادر و خواهرانش خداحافظی کرد اما زمانی که می خواست با مادرش خداحافظی کند وی خواب بود، برای همین کف پای مادرش را بوسید و به پدربزرگم گفت: سلام مرا به مادرم برسان و سفارش کرد بعد از خدا، خانواده و مادر را به شما سپردم. تا پایان تعطیلات نوروز حدود 20 هزار مازندرانی زائر مناطق عملیاتی جنوب به ویژه هفت تپه می شوند. انتهای پیام/ 930610 ...