سایر منابع:
سایر خبرها
دفاع از اسلام مرز نمی شناسد
بیرون نمی رفتم. به خاطر متلک های مردم، با آنها روبه رو نمی شدم. آنقدر گوشه خانه مانده بودم که افسردگی گرفته بودم. بعد یک بار به خودم گفتم، تو که بچه ات را به حضرت زینب دادی، با حضرت زینب معامله کردی... به حرف مردم چه کار داری؟ بگذار هر چه می خواهند، بگویند. زهرا هم همین جا دنباله حرف مادر را می گیرد و می گوید: آن اوایل که محمد شهید شده بود، خیلی حرف مردم ما را اذیت می کرد. اولین بار همان موقع بود که ...
برای رفتن همسرم به سوریه شرط گذاشتم
های خانه ما، تقید به گوش دادن کامل و با دقت به سخنرانی های حضرت آقا بود. این برنامه نوعاً در روزهایی که ایشان در بیت رهبری دیدار داشتند انجام می شد. یادم هست در فتنه 88 کاملاً گوش به فرمان آقا و منتظر انتشار صحبتی از ایشان بودیم تا اطاعت کنیم. این یک دلی برای من خیلی لذت بخش بود. 9 دی 88 هم با وجود مشغله زیاد که گاهی تا ساعت 9 و 10 شب او را درگیر می کرد، آن روز به خانه آمد و با بچه ها به ...
همسر شهید: چند لحظه قبل از شهادت به یکی از دوستانش گفته بود حالم بهتر از این نمی شود / در نامه آخرش ...
گروه حماسه و مقاومت رجانیوز – کبری خدابخش: از وقتی رفتی برای دلداری و هم دردی جملاتی تکراری شنیده است... "گذر زمان تا حدی آرامت می کند"... " به خودت فرصت بده"... " گذشت زمان صبورت می کند"... شهید سجاد طاهر نیا، یکی از شهدای روز تاسوعاست. امروز خانواده شهید روایت گر مختصری از زندگی شهید برای رجا نیوز بوده اند. پدر شهید: دومین فرزندم آقا سجاد بود که 23 مرداد 64 ...
شهادت آرزوی همسرم بود - جوانان پیرو ولایت فقیه باشند
، برادرم آن زمان برای انتخابات مجلس ثبت نام کرده بودند به من زنگ زدند و گفتند می خواهیم به همراه اقوام بیایم خونه شما جلسه بزاریم، همان روز از سپاه و چندنفر دیگه از دوستان تماس گرفتند آنها هم گفتند میخوایم بیایم خانه شما، با خودم فکر می کردم چه خبر شده که همه می خواهند بیایند خانه ما، کسانی که آمدند همه از دوستان همسرم بودند،اول به من گفتند آقا فیروز جانباز شده ،بعد گفتم من را پیش همسرم ببرید،دیدم خونه ...
نماز اول وقت مهمتر است یا فیلمبرداری؟!/ با شنیدن نام مولا علی(ع) سرمست می شد
، سرمست می شد. می گفت اگر خدا به من پسر داد، اسمش را حتما علی می گذارم. اگر مشکلی برایش پیش می آمد گوشه ای از خانه روبه قبله می نشست. بعد از چند دقیقه راز و نیاز با خدایش، حالش خوب می شد. فرصت می کرد حتما به گلستان شهدا می رفت. شهید تورجی زاده را خیلی دوست داشت. بعد از شهادت شهید خیزاب مرتب می گفت: باورم نمی شود که دیگر مسلم پیش ما نیست. حال و هوای روز اعزام سال گذشته که مسافر ...
زندگی خیری که اولین بار از شهدای بهزیستی در خندوانه حرف زد
بگذاریم که نام امام جواد(ع) را انتخاب کردیم. -چرا داستان جنگ این همه درگیرتان کرده بود؟ جنگ که تمام شد ما سنی نداشتم. نه ساله بودم. اما پدرم از بچه های جبهه و جنگ بود. ما چند نفر ، در مراسم تشعیع شهدا قد کشیده بودیم و بزرگ شده بودیم.محله مان هم طوری بود که مدام خبر شهادت بچه محل ها ورد گوش مان بود . انگیزه اسم قشنگ شهید بود. جوان های رشیدی که ما توی مسجد و محل ، دست و بالشان مثل بچه می ...
در ماه خدا میهمان امیر المؤمنین(ع) هستیم!
! سال ها بود که این نور را می دیدم و این رایحه را استشمام می کردم! و اکنون می بینم که بشارت انبیاء به وقوع پیوست! فرخنده باد، نام قدوس تو ای خدای ابراهیم! بلندمرتبه و مبارک باد نام سبّوح تو ای خدای محمد! – علی به رنگ خدا ! ماه رجب ماه خداست! ماه همه کسانی است که به رنگِ خدا درآمدند! صِبْغَهَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ. رنگ خدا (بپذیرید) و چه ...
تاریخ تولد پسرم را کم کردم تا به جبهه برود
از همان سنین نوجوانی نماز می خواند. به یاد دارم زمانی که از جبهه به خانه آمده بود، فرش اتاق را بالا می زد و نماز می خواند من به او می گفتم چرا اینطور می کنی؟ و او در جواب می گفت " مادر جان شما نمی دانید که دوستانم چطور درجبهه روی خاک های بیابان نماز می خوانند... " این مادر شهید درباره خاطره به جبهه رفتن تنها پسرش گفت: حجت الله اول دبیرستان بود که شناسنامه اش را گم کرده بود . مدیر مدرسه اش ...
شوهرم فهمید که پسر جوان چه نیتی با من در سر دارد / من هم به حرف پسر جوان گوش دادم!
من و جواد پنج سال قبل با هم ازدواج کردیم. او پدرش را در کودکی از دست داده و تنها علتی که خانواده ام راضی به این ازدواج شدند، مدرک تحصیلی اش بود. همیشه خودم را یک سروگردن بالاتر می گرفتم. این اواخر خیلی بداخلاقی می کردم؛ چون با خانواده اش رفت وآمد نمی کردم. از اوضاع واحوال آن ها خبر چندانی نداشتم. گاهی به خودم می گفتم هرطور شده باید از او یک انتقام درست و حسابی بگیرم. دراین ...
آن روز زیباترین جشنی بود که هدیه گرفتم/ کار کردنش، لطمه ای به درس خواندنش نزد
پدرم آمد. آن روز برای اینکه دل پدر و مادرم را شاد کند، مقداری با هردوی آن ها شوخی کرد. اذان مغرب را که گفتند، محمد وضو گرفت و به مسجد محل رفت. همه تعجب کردیم. خیلی وقت بود که محمد مسجد نرفته بود و این کارش برای مان غیر منتظره بود. از مسجد که برگشت با شوخی بهش گفتم: قبول باشه داداشی! باز از خدا چه می خواهی که رفتی در خانه اش؟ لبخندی زد و گفت: هیچی. مگه بده آدم بشیم؟ بعد گفت: فردا خانه ات باش، کار ...
سه فرزند شهید پس از سی وپنج سال به هم رسیدند
کرد طاهره یک روز در بنیاد شهید من را به روح شهید قسم داد که دیگر به نفیسه سر نزنم و واقعیت را از او پنهان کنم. من هم پذیرفتم. نفیسه بعد از 35 سال از ماجرا مطلع شد. ادامه ماجرا از زبان سید مرتضی سید موسوی شوهر نفیسه شهادت حضرت فاطمه(س) بود زمانی که همسرم از مراسم روضه به خانه آمد گفت یکی از زن های طایفه به من گفته که مادر و پدر شما کس دیگری هستند چون مادر همسرم(طاهره) در ...
حسرت دوقلوهای شهید مدافع حرم در روز پدر+عکس
ادامه داد: هاشم لحظه خداحافظی گفت که مواظب بچه ها و همسرش باشم. نسیم سلطانی همسر شهید هاشم دهقانی نیا می گوید: سال 94 فردای روزی که بچه ها بدنیا آمدند ولادت امام علی و روز پدر بود؛ هفت ماهه متولد شدن حسام و شهنام حکمتی داشت که هاشم دو ماه بیشتر بچه ها را ببیند، آن روز من بیمارستان بودم و هاشم در خانه؛ از طرف بچه ها و خودم این روز را به هاشم تبریک گفتم. همسر شهید هاشم دهقانی ...
وفات حضرت زینب(س) در شعر آئینی/ دیگر بس است باده غم در سبوی من
خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: پانزدهمین روز از ماه رجب، سالروز وفات حضرت زینب کبری(س) است؛ وفاتی شهادت گونه که اشعار شاعران آئینی در رثای آن حضرت، خود روضه ای منظوم است. آغاز این کلام، شعری کوتاه از دکتر سید علی موسوی گرمارودی خواهد بود: ای پرچم کربلا به دوشت، زینب قربانِ تو و خَشم و خروشت، زینب تا مویِ سرت سپید شد از غم ِدوست شد کعبه ی دل سیاهپوشت زینب ...
حجت الاسلام آقامیری: اگر به دین عمل کنید دنیا و آخرتتان آباد می شود+گزارش تصویری
اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:در خانه خودتان را نشان می دهید که چندمرده حلاجید! اهل گذشت هستید یا نه؟ پاک شدن از گناهان با بخشیدن یک دلخوشی ساده روایت می خوانم، مثلا دیده اید سرسفره بچه ته دیگ دوست دارد و پدرش از حق خودش می گذرد وبه او می دهد؟ یک ملکی هست در آن لحظه ندا می دهد تمام گناهانت بخشیده شد! از سر سفره ی خانه ی خودت پاک بلند میشوی چون بنده ای را دلخوش کرده ای. اینها کرامت ...
حضرت زینب(س) با صبرش زینتی شد برای صبر امیرالمؤمنین(ع)
فضائل حضرت زینب (س) همان جمله معروف امام سجاد علیه السلام که در جلد دوم کتاب احتجاج صفحه 110 آمده کافی است؛ حضرت سجاد (ع) وقتی عمه جانش در کوفه، خطبه جانانه خواندند، خطبه ای که همه را منقلب کرد، حضرت فرمودند: أنتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ ؛ ای عمه! الحمدلله تو عالمی هستی که کسی به تو یاد نداده و فهمیده ای هستی که کسی به تو نفهمانده است. این ...
حرف های جالب جواد رضویان درباره تلویزیون
نمی دانستم و متوجه نشدم چرا باید لباسم را عوض کنم. گفتم مهران مرا کجا می برند؟! گفت برو لباست را عوض کن بیا یک آیتم بگیر. نقش واکسی را در یک آیتم بازی کردم بدون این که هیچ پیش زمینه ذهنی داشته باشم و حسابی ترسیدم. بازیگر در حاشیه به کارگردانی مهران مدیری افزود: دو، سه روز بعد امیر سمواتی کارگردان کار، زنگ زد و گفت چرا دیگر نیامدی؟!... این طوری شد که وارد و کم کم علاقه مند شدم. ...
آن دنیا منتظرت هستم...
عبدالمهدی هر روز بی قرارتر می شد تا اینکه برای دفاع از حرم خانم زینب(س) رفت. شبی خواب دیدم رفته ام زیارت حرم حضرت زینب(س) . روی دیوارهای حرم عکس شهدا را زده بودند. میانشان عکس عبدالمهدی هم بود. چند ساعت بعد زنگ زد. گفتم: خوابت را دیدم . گفت: چی بوده؟ گفتم: وقتی آمدی تعریف می کنم . اما دیگر نیامد. روز بعد از شهادتش خیلی دلم گرفته بود. رفتم سراغ دفتری که خاطرات مشترکمان را داخلش می نوشتیم. دفتر را که باز کردم دیدم نامه ای برایم نوشته است: همسر عزیزم! من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی که اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم! ...
شهیدی که ثلث میراثش را وقف تحصیل دانش آموزان مستمند کرد
مرحوم پدرش که حدود یک سال و نیم پیش فوت کرد خیلی احترام می گذاشت. محمد پسر بزرگم بعد از شهادت هادی می گفت ما در زمان جنگ سال ها به جبهه رفتیم، اما شهادت نصیب هادی شد. او همیشه دست و پای پدر و مادرمان را می بوسید. کاری که ما نتوانستیم انجام دهیم. پسرم هادی پارسال وقتی پدرش در بیمارستان بستری بود، چندین روز پیشش ماند و از او پرستاری کرد. یک بار پرستار بخش به من گفت: حاج خانم همه بچه هایت زحمت پدرشان را ...
پز بولداگی
رفیق حسابی اینکه سگ نیست این از یه گرگ درنده هم وحشی تره. من گفتم یه سگ خوشگل میخوام که از قشنگی همه در و همسایه حسرتشو داشته باشند. اون همه پول از من گرفتی تا این هیولا رو تحویلم بدی؟ سینا گفت: ببین سپهر هنوز هیچی نشده داری میزنی زیر حرف خودت. من که گفتم اگه پشیمون هستی بگو. مجبور که نبودی بخری. اصلاً این با اون فرقی نداره باور کن. تو گفتی یه سگ خوشگل میخوای منم از اون خوشگل تر آوردم ...
ظریف: باید درباره حمله خان شیخون تحقیق شود
سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما سفر وزیر خارجه کشورمان به مسکو را به طور لحظه به لحظه گزارش می دهد. گزارش اختصاصی خبرگزاری صدا و سیما دانلود دانلود تصویر ظریف: باید از تکرار حادثه خان شیخون جلوگیری شود محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران روز جمعه در نشست با سرگئی لاوروف همتای روس خود گفت تهران از تحقیقات بین المللی درباره حمله شیمیایی ...
ظریف: باید درباره حمله خان شیخون تحقیق شود
سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما سفر وزیر خارجه کشورمان به مسکو را به طور لحظه به لحظه گزارش می دهد. گزارش اختصاصی خبرگزاری صدا و سیما دانلود دانلود تصویر ظریف: باید از تکرار حادثه خان شیخون جلوگیری شود محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران روز جمعه در نشست با سرگئی لاوروف همتای روس خود گفت تهران از تحقیقات بین المللی درباره حمله شیمیایی ...
پیرترین شاعر طنزنویس ایران درگذشت
تو رئیس چه کسی بودی؟ چند روز بعد در راهروی وزارتخانه دیدمش که با رئیس راه آهن کشور ترکیه قدم می زد. گفتم آقای دری چه شد؟ گفت الان وقت این حرف هاست؟ برو شکایت کن اصلاً! جوان بودم و ورزشکار؛ با جهان پهلوان تختی دوست بودم و با هم ورزش می کردیم. اول هلش دادم و بعد زدمش! یکی دو نفر دیگر را هم که همراهش بودند زدم و افتادم زندان. البته 12 روز بعد با اقدام ورزشکارها و روزنامه نگاران آزاد شدم. به وزارت راه ...
اصفهانِ دوران کودکی ام، باغشهر بود
هم یک اسکاتلندی بود. "لئون" در قسمت پذیرش هتل کار می کرد، رفتم و با او سلام و علیک کردم و پرسید "چکار کردی"، گفتم "عکاسی خوندم"، گفت" بسیار کار بدی کردی". بعدها که شنیدم از دنیا رفته، بچه هایش را پیدا کردم و گفتم "من آرشیو پدرتان را می خرم"، پسرش گفت که "اینکه به درد نمی خورد ما همه اش را در چاه خانه ریختیم و چاه را پرکردیم و خانه را فروختیم!". خانه لئون در جلفا بود. یادم هست که یک عکاس دیگر هم ...
ماجراهای دوقلوهای رزمنده و حاج آقا خشونت
برو خدا خیرت بدهد برو. طفلی محمدحسین جا خورد. گیج و منگ ماند معطل که این بابا چه می گوید و منظورش چیست؟ محمدحسین لختی ایستاد بعد لبخند زد و رفت. چند لحظه بعد تقسیم کننده کمپوت ها با دیدن آن دو نیمه سیب چشمانش گرد شد و دهانش از تعجب باز ماند و یکهو زد زیر خنده. کمپوتی برداشت و به دست محمدحسین داد و همانطور که از او معذرت خواهی می کرد دوباره خندید. این حادثه در صف دستشویی هم ...
فرستادن فرزندم به سوریه عین عاقلی است
...، زبر و زرنگ و زیرکی بود، چه در بیرون و چه در خانه. اگر کاری را می خواست در خانه انجام بدهد از خود ما بهتر انجام می داد. دلسوز و مهربان بود، واقعا همه خصوصیات خوب را می شد در مسعود دید. در عین حال بسیار بی مدعا بود. کوچک که بود در رشته کیک بوکسینگ مقام آورد و برای تقدیر لوحی دادند که آن را به دیوار خانه زد بزرگتر که شد اگر مقامی کسب میکرد حتی ما نمی فهمیدیم. دوست دایی اش را که در یک پایگاه با هم ...
زینب(س) روایت یک عمر عشق، صبر و ایستادگی
همین بس که ایشان در زمان اقامت پدر بزرگوارش در کوفه، برای زنان، مجلس تفسیر قرآن بر پا می کرد و در زمان بیماری امام سجاد(ع) مردم برای پاسخ سوالات شرعی خود، مرجعی جز حضرت زینب نداشتند. شخصیت حضرت زینب کبری را از هر طرف که بنویسیم به کربلا ختم می شود و از هر طرف که بخوانیم با امام حسین (ع) خوانده می شود، اما این بدان معنی نیست که ایشان اهل زندگی عرفی نبوده و کارش فقط بلاکشی و گریه و ماتم ...
فرزند جنگ، ژنرال صلح
دعوت می کند و مدرسه پدرش را هم با خمپاره می زنند و بسیاری از آشنایان هم شهید می شوند. خودشان در خانه آب و غذای چندانی ندارند و پدرش بیشتر دست اندرکار جا به جایی زخمی هاست، اما با این دیدگاه پدرش که آنها کارمند دولت اند و تا دستور نیامده حق ندارند شهر را ترک کنند ادامه می دهند: یک روز همه در خانه بودیم که دیدیم با مشت و لگد دارند در خانه را می زنند. در همان عوالم خودمان گفتیم خب عراقی هم آمدند! ولی ...
روز پدر و جای خالی پدرانی آسمانی در شهر/ گنجینه هایی که از جمع ما می روند
خوب راه و رسم عاشقی را می دانستی . آری اینها تنها بخشی از درد و دل های یک فرزند شهیدی است که تنها 2 سال از زندگیش سپری شده بود که پدرش در درگیری با ضد انقلاب در جاده مریوان به شهادت رسید. میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر است، روزی که معمولا افراد هر خانواده سعی می کنند این روز را به احترام مقام پدر جدای از روزهای دیگر با پدران شان بگذرانند و پدر را بیشتر در زوایه نگاه خود بنشانند ...
حکومت الهی زینب کبری(س)
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از بجستان نیوز ، در خانه علی بن ابی طالب علیه السلام از فاطمه اطهر علیهالسلام فرزند دختری به دنیا آمد که او را زینب نام نهادند، فرزندی که نه تنها زینت پدر شد، بلکه در تاریخ پرفرازونشیب پس از پیامبر صلی الله علیه وآله توانست در بزرگ ترین حماسه نبرد حق علیه باطل، نقشی مهم و سرنوشت ساز داشته و پیام رسان انقلاب عاشورا باشد و برای همیشه تاریخ، مسلمانان را ...
حجت الاسلام حسن آبادی: رسم زندگی امیرالمومنین(ع) را همراه نامشان به خانه هایمان بیاوریم+گزارش تصویری
امیرالمومنین علی علیه السلام رسیدند و صحبت هایشان طولانی شد. امام علی علیه السلام به حبه و نوف فرمودند: شب را اینجا بمانند و برایشان غذا آوردند و سر سفره نشستند. صحبت طولانی شد و ایشان فرمودند: شب را اینجا بمانید. آنها نقل می کنند شب را فقط کنار ایشان دراز کشیده بودیم و دیدیم که ایشان یک مقدار خوابیدند و بعد کیسه های نان را روی دوش گذاشته و جلوی درب خانه مردم می بردند، حتی برای دشمنانشان. ایشان با دشمنان ...