سایر خبرها
پسر قدبلند شمشیربازی و "نه" چند باره به رژیم صهیونیستی
، متولد 26 دی ماه سال 1361. سین: اهل کدام شهر هستید؟ جیم: مشهد سین: هنوز هم مشهد زندگی می کنید؟ جیم: بله، مشهد هستم البته زمان هایی که دانشگاه کلاس داشته باشم به خانه ای که در تهران دارم می آیم و در هر دو شهر در حال آمد و رفتم. سین: دانشجوی چه مقطعی هستید؟ جیم: من سال آخر، دکترای تربیت بدنی هستم. سین: کدام دانشگاه؟ ...
شوهری که گوش به فرمان برادرهایش است
آنها برود. او نمی تواند برای خودش مستقل زندگی کند و باید تمام دستورات برادرهایش را اجرا کند. این زن جوان در ادامه خاطرنشان کرد: از این زندگی مصنوعی خسته شدم. از اینکه شوهرم نمی تواند از خودش اراده داشته باشد خسته شدم و می خواهم با گرفتن مهریه ام که 900 شاخه گل رز است از او جدا شوم و به این زندگی پایان دهم. بعد از صحبت های این زن قاضی دستور احضار شوهر او را هم صادر کرد تا بعد از شنیدن ...
با زیلوباف بیت رهبری آشنا شوید +تصاویر
به گزارش مشرق، با او که تماس گرفتم از یزد حرکت کرده بودم به سمت میبد. آقای شریف زاده تازه از کارگاه به منزل رسیده بود؛ امّا وقتی شنید برای مصاحبه آمده ام، قول داد سر ساعت مقرر خودش را به شاه عباسی برساند. شاه عباسی کاروانسرایی بین راهی در عصر صفویه است که در مرکز شهر میبد قرار دارد. در کوچه های باریک کف پوش شده، زیر ساباط های قدیمی به سمت در ورودی کاروانسرا قدم برمی داشتم که مردی میانسال با سر و ...
اگر من گناه کردم و راحت بودم آخر چه بلایی بر سرم می آید؟!
نمی فهمد. آن حرف بد را می شنود و می فهمد. این حرف بد را می شنود و نمی فهمد. در اثر عمل خود آدم است. بعد هم می گویند یک شیطانی را مامور می کنند که دائما دارد روی این کار می کند که خراب ترش کند. عرض کردم متاسفانه آن حدیث هایی که می خواستیم نشد. به اصل حدیث مان برگردیم. فرمودند که إذا اُطِعتُ رَضیتُ. وقتی اطاعت شدم از آن بنده ای که اطاعت شده است راضی می شوم و وقتی راضی شدم، برکت می دهم و برکت من نهایت ...
عاشقانه های رضا رویگری و همسرش
توانسته ام راه رفتن را به او یاد بدهم. رضا: ولی یک جورهایی هم خیالت راحت بود که دیگر گوشه خانه نشسته ام و پشت فرمان نمی نشینم (باخنده). تارا: اتفاقا خیلی دلم تنگ شده که شما پشت فرمان بنشینید و من کنارتان باشم. الان من یک جورهایی هم زن و هم مرد خانه هستم. البته شاغل نیستم ولی کل مسوولیت های خانه با من است. هنوز تحصیلاتم تمام نشده اما به خاطر وضعیت بیماری رضا یک سال مرخصی گرفتم ...
شوهری که گوش به فرمان برادرهایش است
آنها برود. او نمی تواند برای خودش مستقل زندگی کند و باید تمام دستورات برادرهایش را اجرا کند. این زن جوان در ادامه خاطرنشان کرد: از این زندگی مصنوعی خسته شدم. از اینکه شوهرم نمی تواند از خودش اراده داشته باشد خسته شدم و می خواهم با گرفتن مهریه ام که 900 شاخه گل رز است از او جدا شوم و به این زندگی پایان دهم. بعد از صحبت های این زن قاضی دستور احضار شوهر او را هم صادر کرد تا بعد از شنیدن صحبت های او حکم نهایی را صادر کند. ...
کشته شدن وزیر خارجه ایران حین مذاکرات در سریال آمریکایی
سریال خانم وزیر (Madam Secretary) با محور قرار دادن موضوعات سیاسی، حقوق بشری، و امنیتی به بررسی موانع بر سر راه مذاکرات هسته ای با ایران می پردازد و در این مسیر از هرگونه تخریب و ایران هراسی دریغ نمی کند. به گزارش مشرق؛ سریال خانم وزیر تولید آمریکاست و از شبکه سی بی اس این کشور پخش شد. تا کنون یک فصل (22 قسمت) از این سریال پخش شده و زندگی حرفه ای و شخصی (خانم) وزیر امور خارجه کشور ...
نرگسانش، نذر نسل روشن بین شده است
.... لحظه ای که من روی تخت افتادم تا دو شب بیهوش بودم و نفهیدم اطرافم چه می گذرد. آنجا کارهای ضدعفونی و... را انجام می دادند چون درمان شناخته شده ای برای بمب خردل نبود. پس از دو شب ما را به بیمارستان بقیة الله تهران اعزام کردند . تا "2 اسفند" آنجا بودم؛ بعد از آن، جمع هفت هشت نفری ما باید برای درمان به خارج از شور اعزام می شد. هواپیمایی که ما را برای اعزام به کشورهای اتریش ...
علی عبدالمالکی: باورم نمی شد کسی آهنگ هایم را گوش کند!
. وقتی که این همه لطف طرفدارانم را دیدم که انگیزه برای من ایجاد می کنند به خودم گفتم کسی که این طرفداران را دارد هیچ وقت نباید کم بیاورد؛ از آن روز به بعد حتی بیش از گذشته انگیزه دارم و هواداران مطمئن باشند که اتفاقات بسیار خوبی در راه است. خیلی کم پیش می آید که یک خواننده با یک آلبوم آنقدر هیت شود. چقدر برای آن آلبوم زحمت کشیدید؟ در آن زمان برای من اتفاقات زیادی رخ داد سختی زیاد ...
تاوان عاشقی
آنقدر آن را دوست داشتم که مادر می گفت فقط شب ها آن را نمی آوری در رختخواب؛ برای رفتن به جبهه همین موتور را هم به یک سوم قیمت فروختم. با آن پول یک دست لباس رزم خریدم و بدون اجازه پدر و مادرم راهی جبهه شدم . تازه انقلاب به پیروزی رسیده و هنوز همه روحیه ساده زیستی را حفظ کرده اند تا جایی که جوانی مثل ناصر افشاری و همراهانش که برای جنگ می روند شب را با نفری یک نصف نان و یک خیارشور می گذرانند، آن هم با ...
از ماجرای تماس منافقین با خواهر شهید تا آخرین صحبت های دکتر بهشتی
که در مورد این مسائل صحبت بکنند. تسنیم: وقتی که شهید بهشتی به شهادت رسید، تماسی از جانب منافقان به شما نرسید؟ زینت السادات بهشتی: برادرم روز شنبه به شهادت رسید و خوب به یاد دارم که چند ساعت بعد از آنکه به شهادت رسید، صبح یکشنبه بود و هنوز هوا به صورت کامل روشن نشده بود که منافقان با من تماس گرفتند و گفتند خانم بهشتی دیدید که برادرتان را کشتیم؟ این در حالی بود که همان شب رادیو ...
پایان زندگی مشترک هنرپیشه زن(+عکس)
برای ورود به کار تصویر نداشتم. بعد از جدایی با خانواده ام زندگی می کنم وقتی دخترم هنوز به دبستان نرفته بود من و همسر سابقم ، هدایت هاشمی حس کردیم که مسیر زندگی مان را باید از هم جدا کنیم به همین خاطر مدتی به اتفاق دخترم به منزل پدر و مادرم رفتم تا کارهای مربوط به جدایی انجام شود. بعد از طلاق مان هم دخترم باید به دبستان می رفت به همین خاطر دوست نداشتم دوباره به او ...
مصاحبه جالب و خواندی با سعید عزت اللهی
. مشورت خوبی گرفتم و اکنون مسائلی که مدنظرم است را با باشگاه های پیشنهاد دهنده در میان می گذارم تا ببینم شرایط کدام یک برای من بهتر است. تصمیمی خواهم گرفت که روند خوبم را ادامه دهم. تسنیم: توصیه ای هم کرد که به کدام تیم یا لیگ کدام کشور بروی؟ بعد از بازی با ترکمنستان بود که با کی روش صحبت کردم. فضا چندان مناسب نبود که صحبت های کاملی انجام دهیم اما یک مشورت کلی گرفتم. کی روش هم ...
ناگفته هایی از برخوردهای شهید بهشتی با میرحسین/ ماجرای مخالفت شهید آیت با موسوی/ دلایل انفجار حزب جمهوری ...
را ابتدا از آقای خامنه ای در 6 تیر آغاز کردند. کلاهی به همه تلفن می زد که امروز جلسه مهمی است حتماً بیایید. من هم که در حزب بودیم چند بار آمد و گفت که بیا جلسه منتظر شماست. من هم که مشغول صحبت با آقای سبحانی نیا و آقای معلا در مورد راه اندازی حزب در کرمانشاه بودم به او گفتم برو من می آیم. بعد که انفجار رخ داد آنها تصور کردند که کار تمام است. برعکس نظر آنها امام با قدرت سرکار بود و آقای رجایی سالم ...
زنی با تبر در این کتاب اسیر عراقی می گیرد
. پدرم از جلو و من پشت سرش راه افتادم. می خواستم از در حیاط خارج شوم که چشمم به تبر گوشه حیاط افتاد. همان تبری بود که به قهرمان کمک کردم تا بسازد. با خودم گفتم خوب است تبر را بردارم تا توی کوه، چیلی بکنم و آتش درست کنیم. به پدرم اشاره کردم بایستد. به طرف تبر دویدم و آن را هم روی دوش انداختم. نمی خواستم پدرم بارِ سنگین بردارد. آرام آرام و خمیده راه افتادیم. از خانه که دور شدیم ...
اثری خانه حضرت خدیجه (س) در مکه نیست
آن بودم. آنگاه حضرت برخی از کارهای مرا شمرد، اینجا بود که دیگر نتوانستم تعادل خود را حفظ کنم، غش کرده و به روی بر زمین افتادم. دستان نوازش گرش بر صورتم بود که به خود آمدم و از جای خود برخاستم. حضرت فرمود: حسن! به مدینه برو و ملازم خانه جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) باش، و هیچ گونه نگرانی از ناحیه طعام و آشامیدنی و لباس به خود راه مده. آنگاه حضرت دفتری به من داد که در آن ...
چگونه بدون در اختیار داشتن سرمایه ای کلان، میلیاردر شوید؟
کردم در این مورد صحبت کردم. به او گفتم؛ می خواهم یک سایت فروش کتاب اینترنتی راه بیندازم. رئیس به من گفت بهتر است با یکدیگر قدم بزنیم و قدری بیشتر در موردش حرف بزنیم. پارک مرکزی نیویورک، جایی بود که من و رئیس در مورد ایده ام صحبت کردیم. او به من گفت ایده خوبی است اما نه برای کسی که شغلی به این خوبی دارد. بهتر است قبل از شروع این کار 48 ساعت در موردش فکر کنی. به خانه آمدم و تصمیم را با همسرم در میان ...
خاطرات رهبر انقلاب از شهید بهشتی منتشر شد
که من از زندان آزاد شدم... تا از درِ زندان آمدم بیرون داخل خیابان، با تلفن اول با خانه آقای بهشتی تماس گرفتم. ایشان گفت توکجایی؟ گفتم آزاد شدم! خیلی تعجب کرد چون هیچکس انتظار نداشت، خود من هم انتظار نداشتم آن وقت آزاد بشوم! فکر می کردم که سال ها در زندان خواهم ماند! ایشان گفت کی می آیی؟ گفتم الان جایی هم ندارم! لباس هم نداشتم!... اواخر تابستان بود و یک عبای زمستانی کلفت هم دوشم بود. رفتم منزل ایشان ...
آفت تازه خانواده ها: غیبت روانی
: پدرم مغازه لوازم خانگی دارد. وضع مان خوب است. دست کم از هم محله ای های مان بهتر است ولی پدرم نم پس نمی دهد خسیس است. سالی یک بار بیشتر برای مان لباس نمی خرد. ظهرها که به خانه می آمد بعد از ناهار تا ساعت4 می خوابید. کسی حق نداشت آن دو ساعت سر و صدا کند چون با خشم و عصبانیت پدر روبه رو می شد. شب ها ساعت 9 می آمد وسط هال دراز می کشید و زیر سرش متکا می گذاشت و تلویزیون نگاه می کرد تا زمانی که ...
خاطراتی از حج در 45 سال گذشته
بینِ خانه باقی مانده امام سجاد علیه السلام و قبرستان بقیع، در وسط خیابانِ ابوذر قبری بود که می گفتند قبر اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام است، ولی در سالهای بعد از 1355ش. این قبر نیز تخریب و به داخل بقیع انتقال یافت. مرحوم آیة اللّه فقیهی، نماینده حضرت آیة اللّه العظمی برو جردی رحمه الله می گفت: از بعضی ثقات شنیدم که وقتی قبر را شکافتند، جسد اسماعیل تر و تازه نشان داده می شد و او را ...
شوهرم کاری می کند که دیگران مسخره اش کنند
یکبار هم به این فکر نمی کند که به مهمانی آمده و نباید یکسری از رفتارها را انجام دهد، من واقعا از رفتارهای او خسته شدم و تصمیم به جدایی گرفتم. بعد از صحبت های این زن، قاضی همسر وی را هم به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود و تصمیم بگیرد. ---------------------------------------------------------------------------------------------- پایگاه خبری تحلیلی بی باک ...
زن خیانتکار شوهرش را سوزاند
بازجویی به قتل همسرش با همدستی مردی به نام محمدجواد اعتراف کرد و به پلیس گفت: حدود یک سال پیش در جریان سفری که به تهران داشتم با مرد جوانی به نام محمدجواد آشنا شدم و ارتباط پنهانی ما آغاز شد. چند بار خواستم از شوهرم جدا شوم، اما او مخالفت کرد. حبیب به این رابطه شک کرده بود به همین دلیل تصمیم به قتل او گرفتم. موضوع را با محمدجواد در میان گذاشتم که او قبول کرد در قتل با من همکاری کند. ندا ...
قتل نوزاد شش ماهه پس از ارتباط نامشروع همسر
انجام شد که ادعای متهم را ثابت کرد. به این ترتیب مادر مقتول نیز به اتهام ارتباط نامشروع بازداشت شد و بازجویی از او در دستور کار ماموران قرار گرفت. زن 30ساله نیز در همان ابتدا به داشتن ارتباط نامشروع اعتراف کرد و به کارآگاهان گفت: دوستان سامان مدام در خانه ما رفت و آمد داشتند و شیشه مصرف می کردند. من با یکی از آنها دوست شدم و ارتباط نامشروع داشتم. شب حادثه وقتی این موضوع را به سامان گفتم او خیلی عصبانی ...
خواننده لس آنجلسی و فریب یک زن ایرانی
به کشور ترکیه رفته بودم که در آنجا متوجه شدم آپارتمانی که یاشار به من فروخته است در واقع متعلق به یک خانواده ترکیه ای است که از سوی مرد ایرانی اجاره شده بود. با مراجعه به ایران و برای بازگرداندن پیش پرداخت به سراغ یاشار رفتم اما وی اعلام کرد که قادر به بازگرداندن پول نبوده و به این بهانه خواست تا آن را در دو مرحله پرداخت کند اما هیچ گاه پول را به من بازنگرداند. زن جوان گفت: از طریق یکی ...
تقدیر از ایران گرد در جشن حافظ
...، لوحی را با دست خط خودش نوشت تا با یک سکه و چند عروسک به این مستندساز هدیه کند. همان شب جشن، موضوع به سرعت در رسانه ها و سایت ها منتشر شد و قارایی توسط همسرش در جریان امر قرار گرفت و این چنین بود که چند روز بعد تماسی برقرار شد که برای هر دو هنرمند تماسی دوست داشتنی بود. جواد قارایی یکی از روزهای گرم تابستانی مهمان خانه عروسک شد و هدیه های خود را از برومند گرفت. حمید ...
ذکری که آیت الله بهجت با آن مأنوس بود
: من و امیرالمؤمنین در یک نطفه و یک اسپرم بودیم، هر دو آمدیم، آمدیم تا در عبدالمطلب دو نیم شدیم. من در عبدالله قرار گرفتم و او در ابی طالب - این عین فرمایش پیامبر است - امّا بی بی دو عالم از صلب نیست. خودشان فرمودند: به من آن میوه بهشتی را دادند و بعد هم فرمودند: حالا که خوردی، بلافاصله برو درب خانه خدیجه را بزن و سریع همبستر بشو. دیگر نه نمازی، نه مطلبی، فقط سریع برو. معلوم است می خواهد یک حادثه ...
مجرمیت عروس جوان در قتل مادرشوهر
با من پرداخت من هم که عصبانی شده بودم با میله آهنی دار قالی چند ضربه به سرش زدم تا نقش زمین شد. دقایقی بعد فهمیدم مادرشوهرم فوت کرده است. ابتدا ترسیدم اما با بهمن - متهم ردیف دوم - که در یک شرکت با او آشنا شده بودم، تماس گرفتم و از او کمک خواستم. دقایقی بعد مرد جوان با خودروی نیسان به در خانه آمد و بعد از پتوپیچ کردن جسد، آن را به اطراف دماوند منتقل کردیم و سپس به خانه بازگشتیم. با ...
دستگیری مادر و دختری که زن عازم عتبات را کشتند،اموالش را بردند و خانه اش را آتش زدند
اما او ضمن انکار قتل گفت: پیرزن اهل شمال کشور بود و از آن منطقه رب انار برای فروش می آورد و به صورت نقد و اقساط به همسایگان می فروخت آن شب هم من برای دادن قسط به منزل پیرزن رفتم. این مقام ارشد انتظامی اضافه کرد: اما پیگیری کارآگاهان با شگردهای تخصصی نشان می داد که زن 35 ساله تا حدود ساعت یک بامداد در منزل پیرزن حضور داشته است. مظنون این حادثه در مواجهه با اسناد و مدارک جمع آوری شده نیز گفت: پس از ...
ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی / جسدی که پس از 31 سال سالم بود
13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و به عنوان اطلاعات چی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم برو پیش عراقی ها و بگو صدام کِی به خرمشهر می آید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آن ها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما می آیند ؛ می خواستم ...
دولت روحانی ستاد انتخاباتی احمدی نژاد است/ صدقات به یمن و سوریه نمی رود/ نمره 20 جواد لاریجانی به ...
بین راه اهالی روستاها اجتماع کرده و ابراز احساسات می کردند و کمی برایشان صحبت کردم . مردم خانوک بلندگو هم آورده بودند. در جاده بیشترصحبت کردم . ساعت شش بعدازظهر به فرودگاه رسیدیم . هواپیما عیبی داشت . مدتی معطل شدیم ، تا رفع شد و سپس پرواز کردیم . در فرودگاه ، مصاحبه ای با رادیو کرمان داشتم . ساعت هشت شب به تهران رسیدیم . مستقیما به بیمارستان قلب رفتم و از آقای خامنه ای عیادت کردم . ...