سایر منابع:
سایر خبرها
قتل به خاطر یک پیچ !
. چاقویی که به مرد نصاب داده بودم تا پیچ را ببندد هنوز دستش بود، او را هل دادم که ناگهان چاقو وارد رانش شد. پشیمان هستی؟ به خدا لحظه ای آرامش ندارم. یک انسان جانش را از دست داده و عاملش من هستم. باور کنید اصلاً نمی خواستم و فکر نمی کردم چنین اتفاقی برای امیر رخ دهد. ولی افسوس که همه چیز در یک لحظه عصبانیت رخ داد. حالا او مرده و من هم با سرنوشتی مبهم و خانواده ای پریشان، پشت میله های زندان هستم. هر شب کابوس می بینم و ... ...
احترام به ترک ها: پرسپولیس انتقام نگرفت!
... راست میگی این که توهین نیست . من عذر میخوام به خاطر اینکه اشتباهی فکر کردیم توهین کردیم. حالا مادر ترامادولیت و خواهر شیشه بازت چطورن داداش؟ خدا همیشه برات نگهشون داره. تو سطح فرهنگی امثال تو اینا تعریفه... منم میگم حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله حمله بیب بیب آقای a خوبه؟؟ اینا اگه شعور داشتن تو تبریز خوشحالی نمی ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
داد و خودش به تنهایی داخل حرم رفت. با امام رضا(ع) درد دل کردم و قرآنی را که به عنوان هدیه خریده بودم بالا گرفتم و اشک ریختم. گفتم این همه راه آمده ام که شما را زیارت کنم اما اجازه نمی دهند داخل بیایم. از شما می خواهم مادرم را که همه زندگی من است شفا بدهید و به من توانی بدهید که آرزوی پدر و مادرم را که داشتن یک خانه است برآورده کنم و سرمشقی باشم برای کسانی که احساس می کنند در زندگی هیچ امیدی وجود ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (385)
باید 4ساعت وایسیم شما قطع کنی! 11. من اگه شوهر کنم فقط برا اینه که یه بچه داشته باشم وقتی خسته م بیاد رو کمرم راه بره تق صدا بده، خستگیم در بره. 12. ستاد برگزاری انتخابات کشور اعلام کرد بین مرحله اول و دوم انتخابات، برای محسن رضایی، رای گیری خداحافظی برگزار میکنه. الهه ی بیا ببینم، این چیه تو جیبت در یونان باستان. 13. قشنگ مشخصه سعدی درحال شخم زدن اینستای ...
حرکت عجیب خواهران شریفی نیا(عکس)
چرا می خوای بترسونیش؟؟!! آقا معادله خیلی پیچیده ست من واقعا از پسش بر نمیام! عاشقتم خواهرِ بی نظیرم که حتی وقتی می خوای منو بترسونی دلت نمیاد من بترسم! واقعا از خدا متشکرم که تو رو به من داد که همیشه بخندم... من با تو هیچوقت پیر نمی شم مرسی که به دنیا اومدی بزرگ ترین بهانه خوشبختی و خنده های من تولدت مبارک ...
#ستاد و سیما
روحانی رانشان می دهد، دختر9ساله ام میگه: این آقاهه بازیگرجدیده؟ چراتو همه برنامه ها هست؟+از پاسخ میمانم فیدل این توییت را منتشر کرد: روحانی بره، قطعا کنداکتور صداوسیما خالی میشه،من میگم رای هم نیاره بذارن بیاد حرف بزنه،دوس داره خب! به باور برخی کارشناسان، پوشش سخنان رئیس جمهور مستقر که داوطلب انتخابات پیش رو است، تا انتخابات آتی باید در حد معمول همچون سایر داوطلبین باشد. ...
قدرت همیشه با ماست
مجبور شدیم خانه را عوض کنیم دلم بی قرار بود. اینجا دیگر نشانی از قدرت نداشتم. قدرتم را در آن محله تنها گذاشته بودم. تا اینکه چند روز پیش آمدند و این خیابان را به اسم قدرت کردند. حالا دلم آرام است. من که از پسرم چیزی ندارم. حتی پیکرش را هم ندیدم. قبرش هم در بهشت زهرا(س) خالی است. تنها یادگار من از او، اسمش است. حالا هر روز صبح که برای نماز بیدار می شوم لب پنجره می روم و به عکسش نگاه می کنم. حالا یک ...
شوق تلاوت حتی پای حجله عزا
المللی قرآن در ادامه مجددا به ارائه خاطره ای از تلاوت قرآن در ترکیه پرداخت و گفت: جوانی در ترکیه به من پیامک می داد که شما را دوست دارم و می خواهم بیشتر از تلاوت های شما استفاده کنم، از همان زمان شماره اش را ذخیره کردم و در هر شهری که می رفتم این شخص به استقبال من می آمد و می گفت تو زندگی من را عوض کردی، یک نفر از این شخص علت علاقه اش را به من پرسید، شخص ترک به دوستمان گفت: من اصلاً نماز نمی خواندم و ...
همسرم مثل دوست با وفا در کنارم بود/ دختر دو سال و نیمه شهید هنوز منتظر پدرش است/ همسرم، حجاب چادر ...
را آغاز کردیم حاصل این زندگی دو دختر است؛ "الهه" 9 ساله است و "الناز" 2سال نیمه. وی از نخستین جلسه آشنایی با همسرش گفت: من زبانم بسته شده بود و اصلا در مورد شغل و سن "محمد" نتوانستم سئوالی داشته باشم!بعد از ازدواج همیشه به "محمد" با شوخی می گفتم تو چکار کردی که من زبانم بسته شد و سر بسته به شما بله را گفتم. جدا از شوخی اخلاق خوبی که محمد داشتند موجب شد من به او بله را بگویم و ...
یک داستان طنز سینمایی/ حکایت شیرین یک شیدای سینما!
...... از این که در مرحله اول آزمون استخدام، رضایت آقای مدیر را جلب کرده بودم، خوشحال شدم و برحرف های او مُهر تایید زدم که:" واقعا کار و حرف تون درسته و این نشون از تجربه شما داره! به نظر بنده اگه هرکسی درجایگاه خودش قرار بگیره و درکارش متخصص و متبحر و کاردون و به قول شما اوسا و کار بلد باشه، خیلی از مسائل و مشکلات این اجتماع حل می شه و..." - ای بابا! تو به مسائل و مشکلات اجتماع ...
ماجرای حلقه مخفی نیروهای انقلابی ارتش برای مبارزه علیه پهلَوی
حال بودم. یک روز راحت باش بود؛ دانشجویان هم همه دانشجویان دوران عالی بودند. یکی از سروان ها آمد داخل راهرو و به من گفت: فلانی من به نظرم می رسد که تو به یک جاهایی وصلی و یک تشکیلاتی، یک برنامه هایی داری. ما می خواهیم خواهش کنیم که ما را هم وصل کنی، با ذهنیتی که شبکه ضداطلاعات برای ما درست کرده بود، به او گفتم نه بابا، ما همان نمازمان را می خوانیم و خودمان هم یک مطالعاتی داریم. حالا ...
منافقین چگونه فاطمه سه ساله را شهید کردند + عکس
آن صبری که خدا دهد رضایی که خدا نصیب انسان می کند نمایشی اینچنین خواهد داشت. مردم تلاش کردند و به آتش نشانی اطلاع دادند. مأمورهای آتش نشانی آمدند، هرچه گفتم اول این قسمت را خاموش کنید بچه من اینجاست! گوش نکردند و گفتند: ما تخصص داریم در کار ما دخالت نکنید. هرچه به مردم می گفتم فاطمه من، بچه من در کانتینر است باور نمی کردند تا اینکه سرانجام آتش خاموش شد و بدن سوخته تو، شقایق باغ زندگی ام ...
ابتکار اسرا برای خنک کردن آب / شپش ها را با بعثی ها تقسیم کردیم!
: عراقی ها می فهمن و حالمون رو می گیرن! جلال! شاید خدا از این کارمون راضی نباشه، ولی یه حالی از عراقی ها بگیریم ضرر نداره. نذار بچه ها بفهمن. حواسم هست، فقط به اونی که قراره این کارو انجام بده می گم. تعدادی شپش توی پلاستیک ریختیم. با مجید قربانی که مسئول نظافت اتاق سرنگهبان بود، صحبت کردم. از مجید خواستم دور از چشم نگهبان ها، شپش ها را لابه لای پتوی عراقی ها خالی کند. مجید می ترسید لو ...
چشم انتظار رهایی و پاسخی که پویش ارمغان به آن داده است
گوید و صورتش درهم گره می خورد: سند هم بردم، فایده نداشت، سه روز قرنطینه بود تا بردنش زندان. همان زندان قرچک. سه شنبه برای ملاقات رفتم، دیر رسیدم راهم ندادند، با هزار بدبختی و وساطت یکی از کارمندان زندان، چند دقیقه دیدمش، خیلی ناراحت بود، می گفت: تو مگر مادر من نیستی، چرا کاری برایم نمی کنی؟ شرمنده اش هستم. سحر دولتشاهی، لحظه ای مادر را در آغوش می کشد و در لحظه دیگر دختر را. از این صندلی به ...
از تشنگی زمین را می کندم تا به آب برسم / عصایم اسرا را سیراب کرد / دلم انگور خواست
داشتم که روی سرم می انداختم تا گرما کمتر اذیتم کند. از سامی خواستم پارچه ام را خیس کند. نگهبان هایی مثل سامی و قاسم که می خواستند برای افراد سالمند و مجروح آب بیاورند، ولید و رافع مانع شان می شدند. حاج حسین شکری و محمدکاظم بابایی کنارم بودند. به حاج حسین گفتم: یه کاری می کنم؛ خدا رو چه دیدی شاید بهمون آب دادن! حاج حسین گفت: ببینم چه می کنی! همان جایی که نشسته بودم، با ته عصایم شروع کردم به ...
طنز؛ ایام یا روزها؟
ایام بگین روزها، مگه پارسیش چشه که از عربیش بهره می برین؟ رضایی دوباره از جایش برخاست و با همان حالت پیش گفت: تو رو خدا ببخشین. من شرمنده محبت شمام. دیگه نشد که بیام . دهخدا با کلافگی از مشایی پرسید: شما می دونی این بنده خدا با کی حرف می زنه؟ مشایی گردن افراشت و گفت: من در این ایام با هیچ چیز و هیچ کسی جز احمدی نژاد و بقایی ارتباط ندارم و سرم به فتوسنتز گرمه! این را گفت و شکوفه ای از توی سوراخ بینی ...
برش هایی از زندگی شهیدان شاخص ارتش
انفجار گلوله ها به روی زمین دراز بکشند. شهید فلاحی با لبخندی گفت: تو از من خاطر جمع باش، چون انسان شهید نمی شود مگر آنکه قبل از شهادت، کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده ام. من که در پی راهی برای بازگشت یا جان پناه امنی بودم، پرسیدم: تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟ لحظه ای تأمل کرد و سپس گفت: می دانی تنها آرزوی من چیست؟ گفتم: آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول، سربلندی میهن و اهتزاز پرچم ...
تکلیف نماز کسی که شراب می خورد، چیست؟
وَقوُدها الناس والحجارة ؛ وظیفه مومنین می داند که خود وخانواده شان را از آتش دوزخ نگاه دارند. از همین رو حجت الاسلام ناصر رفیعی از اساتید اخلاق، سخنانی درباره اهمیت نمازخواندن و اهمیت دعوت به نماز داشته است که بخش نخست آن را در ادامه می خوانیم: پیامبر بر اساس نماز امت خود را به چهار دسته تقسیم کردند اول یک حدیثی را بخوانم بعد یک سمیناری سال گذشته در اصفهان برگزار شد ...
ثبت روز ملی هنرهای نمایشی در تقویم رسمی کشور
. عرض کردم بله. گفت بالاخره کار ساخت موزه تئاتر که ساختمانش را هم خریدند به بهروزخان غریب پور سپرده شده و اینطور که من متوجه شدم کار طراحی موزه رو هم شروع کردند. ضمنا عجب موزه جالب و باحالی برای عروسک های اُپراهای گروه تئاتر آران در تالار فردوسی ساخت. اگه هنوز ندیدی حتما برو ببین. گفتم روز افتتاحیه آنجا بودم. البته کاش نمی گفتم چون باید توضیح می دادم که اگر آنجا بودم باید حتما او را می دیدم. گفت ...
آماده قربانی شدن بودم، جانباز شدم
مقدسات شیعه بستند دیگر نتوانست آرام بماند، فهمیده بود که این افکار وهابیت و تکفیری هاست که باعث و بانی جنگ در سوریه شده، بعد از آن دیگر غیرت شیعی اش او را راحت نگذاشت، فهمیده بود که حالا زمان آزمایش است، ذهنش مشغول شده بود که اگر امروز به حرم ناموس شیعیان آن هم دختر حضرت علی(س) دست درازی کنند او باید چه کار کند؟! جایی خوانده بودم که از امام زمان(عج) پرسیدند کدام صحنه عاشورا از همه برای شما سخت تر بود و ...
آخرین ایستگاه زندگی؛ گذری به سرای سالمندان کهگیلویه و بویراحمد اینجا دلی چشم انتظار است
ادامه می دهد: یک روز به خانه برادرم رفتم و به او گفتم چرا به من سر نمی زنی و او گفت بیکار نیستم؛ اگر شمشیر (برادرش) را دیدی بگو به عباس سر بزنید او چشم انتظار است. حرف های عباس بی محابا مرا یاد این سخن حسین پناهی انداخت که ما هیچگاه، همدیگر را به تأمل نمی نگریم... زیرا مجال نیست... اینگونه است که عزیز ترین کسانمان را در چشم بهم زدنی به حوصله زمان از یاد می بریم . دلتنگ زندگی ...
سعید عبدولی: در جام جهانی روی مخ من راه رفتند !
خواستم کشتی بگیرم و فقط به خاطر تیم ملی و بچه ها بود که قبول کردم اما با اخطارهایی که در کشتی با ولاسوف روس به من دادند و به حریف ندادند، روی مخ من راه رفتند و باعث شدند تا آن کشتی را نبرم! اتفاقا ما با جمشید خیرآبادی مربی سابق تیم ملی که صحبت می کردیم، از استعداد و تجربه فنی بالای تو تعریف می کرد اما می گفت خودت را کنترل نمی کنی. این موضوع را قبول داری؟ بله قبول دارم. من از لحاظ ...
فنونی زاده: بازیکنان پرسپولیس کار زشتی کردند/ ذهن آنها باید درگیر بازی با الهلال باشد نه مسموم کردن فضا
...> حالا دیگه هرکی دلش میخواد مصاحبه میکنه کی از بعضیا مصاحبه میگیره؟؟؟اب بابا تمومش کنین دیگه هرکاری کردن خوب کردن نقل قول -4 #4 مسلم 2017-04-19 12:24 خدا وکیلی براشون خیلی متاسفم این جور رفتار کردن با بزرگترای تیم.طارمی یادت رفت پنالتی رو که خراب کردی بله یادت رفته اگه دادت نرفته بود تو همین برنامه از هوادارا معذرت خواهی میکردی.هنوز هم که هنوزه هوادارا پنالتی رو که ...
تقدیم آنتن صدا و سیما به یک کاندیدا/ #ستاد و سیما
٬ حسن روحانی رانشان می دهد، دختر9ساله ام میگه: این آقاهه بازیگرجدیده؟ چراتو همه برنامه ها هست؟+از پاسخ میمانم فیدل این توییت را منتشر کرد: روحانی بره، قطعا کنداکتور صداوسیما خالی میشه،من میگم رای هم نیاره بذارن بیاد حرف بزنه،دوس داره خب! به باور برخی کارشناسان، پوشش سخنان رئیس جمهور مستقر که داوطلب انتخابات پیش رو است، تا انتخابات آتی باید در حد معمول همچون سایر داوطلبین ...
ناگفته هایی از پرونده قتل ستایش قریشی
قومیت کشی راه انداخت، می توان با نوشتن یک مطلب همه را تحریک کرد. پرونده قتلی را برای شما مثال بزنم، این پرونده در فضای مجازی صورت گرفت و چون خیلی خوب پلیس پیگیری کرد، توانستیم راحت آن را کشف کنیم؛ این پرونده قتل با عنوان قتل سایبر معروف شد. در این پرونده اعلام شد که خانمی با داروی سمی خودکشی کرده است؛ این خانم تا حدود دو ماه در کما بود، وقتی پرونده تشکیل شد، قاضی اولیای دم را صدا ...
نقد سریال Thirteen Reasons Why
را به فرد بعدی که اسمش در لیست آمده بدهید. نوارها توسط هانا بیکر ضبط شده اند؛ دختر نوجوانی که همه در شعاع 10 کیلومتری دبیرستانش به خوبی او را می شناسند. او همان دختر مشکل داری بوده که خودکشی کرده است. صدای هانا قول دو چیز را می دهد: من قراره داستان زندگی مو برات تعریف کنم؛ یا به طور خاص چرا زندگی ام به پایان رسید. و اگه داری به این نوار گوش می دی، باید بدونی که تو یکی از دلایلش هستی . ...
نرگس کلباسی از رنج ها و آرزوهایش می گوید
آنها کمک کند، کسی که درک درستی از وضعیت آنها داشته باشد. من خودم وقتی در هند در یک یتیم خانه می رفتم حس می کردم بچه ها فکر می کنند کسی دوباره آمده که به آنها کیکی یا چیزی بدهد و برود؛ من این را از رفتارهایشان حس می کردم؛ اما وقتی به آنها می گفتم من هم مثل شما بودم، آنها با تعجب می گفتند واقعا! و وقتی می پرسیدند الان چرا اینجا آمدی، می گفتم: آمده ام به شما بگویم شما هم یک روزی می توانید ...
افرادی که با فریب شیطان گمراه نمی شوند
. فرشته ها گفتند: آدم را خلق نکن. فرشته ها قبل از انسان بودند. ولی خدا به قبلی ها گفت: به بعدی ها سجده کنید. یعنی چه؟ یعنی اگر کسی لیاقتش از من بیشتر است، من نباید بگویم او بچه است. او لیاقت ندارد... تکبر را کنار بگذارید. - لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدینَ یعنی اصلا شیطان سجده کن نبود. او عبادت داشت اما عبودیت نداشت. عبادت و عبودیت با هم فرق دارد، عبادت به معنی خم و راست شدن است اما عبودیت ...
در سومالی آخر دنیا را دیدم/ جنگ ما چیز دیگری بود/ به من گفتند تو میفهمی شهید یعنی چه
کارهای هنری خوش هستی. آنجا شما انتظار نداری یک آدم لت و پار ببینی. اصلا جایش آنجا نیست. ببینید برای مثال من همین اواخر جایی نمایشگاه داشتم که حالا می گویند عکس هایم بیشتر از همه صدا کرد؛ پنج پورتره از پنج زن قاتل. کسی که آمد به من گفت که بیا در این نمایشگاه شرکت کن اصرار داشت که بیا و شرکت کن و من قسم می خورم که تو عکس هایت را می فروشی. گفتم آخر دوست عزیز درست است که شما شاید خیلی به این ...
نرگس کلباسی از رنج ها و آرزوهایش می گوید
، کسی که درک درستی از وضعیت آنها داشته باشد. من خودم وقتی در هند در یک یتیم خانه می رفتم حس می کردم بچه ها فکر می کنند کسی دوباره آمده که به آنها کیکی یا چیزی بدهد و برود؛ من این را از رفتارهایشان حس می کردم؛ اما وقتی به آنها می گفتم من هم مثل شما بودم، آنها با تعجب می گفتند واقعا! و وقتی می پرسیدند الان چرا اینجا آمدی، می گفتم: آمده ام به شما بگویم شما هم یک روزی می توانید مثل من باشید ...