سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگوی خواندنی با حاج عباس کشوان کلیددار حرم حضرت عباس(ع)
کردم و گوشه ای خواباندم، حدود ساعت2:30 شب بود که دیدم دست و پای بچه تکان می خورد. اول فکر کردم به خاطر بی خوابی اشتباه می بینم، همکارم را صدا زدم اما او هم حرکت دست و پای بچه را تأیید کرد. به سمت پسرک رفتم و سرش را روی پایم گذاشتم، دیدم چشمانش را باز کرد و سراغ پدر و مادرش را گرفت، همان لحظه فهمیدم معجزه شده، به بچه گفتم می توانی بلند شوی گفت بله و از جایش بلند شد . شیخ عباس که اشک از ...
سنگینی درد روی شانه های کارگران باربری منازل
اول دبیرستان و یک سال بود همراه پدرش می آمد باربری و فعلا، فقط کارتن غیر شکستنی و قالی و کمد کوچک به کول می گیرد و همکلاس هایش خبر ندارند که احمد، بعد از تمام شدن ساعت مدرسه، کتاب و دفتر مشقش را می برد پارک اول فلکه که اگر گوشی تلفن بابای فرتوت 15 سال باربری کرده، زنگ خورد، احمد هم با آن جثه نحیف نوجوانش، روی رکاب خاور سوار شود برای 5 هزار تومان، 10 هزار تومان مزد شاگردی که گوشه ای از چاه اجاره سرِ ...
حمید علیدوستی: نام دخترم را ترانه گذاشتم، چون...
صحبت کنیم، این بازی معانی دیگری پیدا می کند. خود فوتبال، ورای قهرمانی هایش، چند تفکر و چند آدم دارد تا توپ به گل تبدیل شود. در نهایت، خود زندگی هم بازی است و این مقوله ی قهرمانی که شما می گویید، شاید از همان دوران کودکی ام نشأت گرفته باشد. اما از همان زمان، نمی خواستم قهرمانی باشم که دیده شوم و در زندگی روزمره و در دوران ورزشی هم به خاطر درونیات خودم، می خواستم قهرمانِ تلاش هایم باشم و به هدف برسم ...
دو ویژگی مهم حضرت اباالفضل(ع) در کلام رهبری
.... در این کتاب های معتبر این طور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آن قدر بر این بچه ها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین (ع) و اباالفضل (ع) باهم به طلب آب رفتند. اباالفضل (ع) تنها نرفت؛ خود امام حسین (ع) هم با اباالفضل (ع) حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات شعبه ای از نهر فرات که در منطقه بود رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر ...
دو ویژگی مهم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
ابن طاووس- دیدم، اندکی با این نقل تفاوت دارد؛ که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر این طور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آن قدر بر این بچه ها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تن ها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات -شعبه ای از نهر فرات که در منطقه ...
پیکر محمود در یک گور دسته جمعی شناسایی شد
روزتا ظهر باهم اشک ریختیم همان جا گفتم من دیگر رضایت می دهم تو دلت به ماندن نیست پس برو و از حریم حرم دفاع کن. وقتی نام شهدای هشت سال دفاع مقدس را می شنیدم فکر می کردم با آدم های عجیب و غریبی روبه رو هستیم که دیگر جایگزینی ندارند اما این روزها مدافعان حرم ثابت کردند که راه شهدا همچنان پر رهرو است. آخرین صحبت های محمود "هرروز سه کیلومتربه عشق بی بی زینب(س) پیاده روی داشتم تا آمادگی ...
شهادت در گمنامی و غربت آرزویش بود
. چندروز پیش پیامی طنز آلود خواندم که یک داعشی را اسیر گرفته بودند گفت مرا بکشید بروم ناهار بخورم. رزمندگان گفتند نه ما تو را الان نمی کشیم بعد از ناهار می کشیم تو بروی ظرف ها را بشویی. همسرم می گفت جنگ سوریه با جنگ ایران و عراق خیلی فرق دارد. در سوریه سرباز اسلام که در شهر قدم می زند نمی داند بچه ای که با توپ بازی می کند آیا تا چند لحظه دیگر به طرف او شلیک می کند؟! یا زنی که چادر به سر و ...
جانبازان اِند عشق اند!
حسن شکیب زاده* به یه جانبازی گفتم: چطور شد که دستتو دادی، پاتو دادی، چشاتو هم دادی، بازم توی میدونی و میگی اول صف کجاست؟ گفتم: بابا امروز دیگه کی گوشش بدهکاره که شما دست و پاهاتونو برای چی دادید؟ گفتم: آخه مگه یه آدم چقدر باید رنج و سختی ها رو تحمل کنه و بخاطر خدا صداش در نیاد؟ گفتم: راستش کی میخوان این آدمای بی درد، یه کم از دردای شما رو فقط ببینند، تحملش پیشکش؟ ...
آخرین هدیه محمد به پدرش دو روز قبل از شهادت+عکس
بختیار رفت، ما به دانشکده ی محمد رفتیم. اسلحه دست گرفته و کلاه نظامی بر سر گذاشته بود. همان جا خدا را شکر کردم که اگر بچه ام اسلحه به دست گرفته، فقط به خاطر خدا و قرآن است. گفتم: محمد جان دهانت خشک شده؛ بیا به خانه برویم. گفت:مادر نمی دانی چه لذتی دارد. من رفتم پیش فرمانده اش و اجازه او را گرفتم و آمدیم خانه. تا عصر پیش من بود و دوباره رفت. هفته ای یک روز پیش ما می آمد. من هم گاهی به خوابگاه ...
سرهنگی: ادبیات جنگ همه جای دنیا قابل احترام است
گفته وی، در روسیه به دیدار رئیس اتحادیه نویسندگان جنگ رفتیم و با او صحبت کردیم، وقتی به او گفتیم شما با این سن همچنان کار می کنید، متعجب شد گفت من در بیمارستان به علت بیماری قلبی بستری بودم، دو خبرنگار از ایران آمدند تا از اتحادیه بازدید کنند، من دو سه ساعت از بیمارستان مرخصی گرفتم، آمدم شماها را ببینم. گفتم شما خیلی خوب هستید که بعد از گذشت نیم قرن ادامه می دهید، او در یک جمله اینگونه پاسخم را داد ...
حجت الاسلام زمانی: حضرت عباس(ع) باب ورود به رحمت الهیه است+گزارش تصویری
قرار می دهد. از آن به بعد بود که ارتباطم را با خدا بیشتر کردم. دنیای امروز اجازه نمی دهد با خدا خلوت کنیم رفقا ماه شعبان است و یک پله تا ماه مبارک رمضان داریم، آنهایی می توانند بهره مند شوند که از ماه رجب این سفر را شروع کرده اند، آنهایی می توانند در شبهای قدر متنعم شوند که از ماه رجب شروع کرده اند. ما همه کار انجام می دهیم غافل از اینکه باید یک ساعاتی را برای خدای خودمان قرار ...
جانبازان عمارهای انقلاب هستند/جامعه امروزی بشدت از فقر فرهنگی رنج می برد
... جانباز قیداری ادامه داد: در ابتدا بعد از گذراندن دوره آموزشی نظامی در تهران به اهواز منتقل شدم و از آنجا به پادگان کرخه رفتم و پس از 10 برای انجام عملیات دار الخوئین که مقدمه ای برای آزاد سازی خرمشهر بود به جاده اهواز خرمشهرمنتقل شدم. گنج خانلو تصریح کرد: در این عملیات که در روز 12 اردیبهشت سال 61 بود در حین مبارزه با عراقی ها خمپاره ای به سنگر تانک اصابت کرد و تنها چهار نفر زنده ...
روایت جانبازان زنجانی از ایثارگری ها/وقتی نام حضرت عباس زیبنده جانبازان می شود
وابسته هستند و با سلیقه جناحی صحبت های جانبازان را قیچی می کنند. یکی دیگر از جانبازان زنجانی با گلایه از برخی بی ملایمتی ها با آزادگان و جانبازان گفت: متاسفانه برخی ها خود را کنار گذاشته اند اما به ما که می رسند، می گویند "به شما که می رسند!! مملکت مال شماست، سهمیه می گیرید"،اما باید به این افراد گفت: پدرت را بفرست شهید شود و سهمیه بگیرد،حاضرم همه دارایی خود را بدهم فقط یک ساعت در جایگاه من ...
هیچ وقت از جانبازی ام احساس پشیمانی نکردم/ پشتیبان ولایت فقیه بودن یعنی عمل به وصیت شهدا
حال کار کردن با بولدوزر در منطقه غرب بودم یک خمپاره به دستگاه بولدوزر خورد من بسرعت پایین آمدم که ترکش های آن به من اصابت نکند که در این بین دومین خمپاره کنار دستم به زمین خورد زمانیکه از جایم بلند شدم دیدم پای چپم نیست و پای راستم و دست و کتفم نیز به خون آغشته شده است که سایر بچه ها به سمتم آمده و مرا با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند و بدین شکل جانبازی من شروع شد. صبح قزوین : در ...
تشویق عابدزاده در پایان تمرین پرسپولیس/پای حراست وسط آمد
مورد باشگاه و هوادار صحبت کنه. ایشون همین امروز باید بره. به خدا بازی دادن به این آدم که تعادل روحی و روانی نداره اشتباه بزرگیه. تنها کسی که تو این چند روز مصاحبه کرد ایشون بود. کدوم یکی از بازیکنان مصاحبه کرد. نقل قول +2 #32 علی 2017-04-30 23:20 ب خدا ب بیرانونند اینقد گیر ندین بنده خدا چقدر زحمت کشیده واسه تیم این حقش نیس نقل قول +16 #31 رادین ...
به اندازه پلک زدنی پشیمان نشدم
؛ فارغ التحصیل الهیات- فقه و معارف اسلامی و حدود یک ماه است از دانشگاه قم بازنشسته شدم. اوایل جنگ بود و من حدود 19 ساله. آبادان را که تخلیه کردند، ما هم از آبادان آمدیم خرمشهر. آن روزها، روزهای نزدیک سقوط خرمشهر بود؛ بسیاری از شهر به دست عراقی ها افتاده بود و در نقاط مختلف شهر شاهد جنگ تن به تن بین نیروهای خودی و عراقی بودیم. مردم عادی تقریباً شهر را تخلیه کرده بودند و بعد از مجروحیت من هم شهر ...
رمان پلیسی فردریک دار درباره شر شیطان چاپ شد
، تصمیم می گیرد مانند یک شکارچی متبحر، همسرش گلوریا را به سمت دامی بکشاند که امکان رهایی از آن وجود نداشته باشد. شوهر عصبانی و کینه به دل گرفته، با هویتی جعلی شروع به اخاذی از همسرش می کند و او را در تنگنایی عذاب آور و طاقت فرسا می گذارد تا جایی که سررشته امور از دست شارل خارج شده و... این رمان فردریک دار در سال 1956 چاپ شده و عنوان اصلی اش، جمله ای است از یکی از دعاهای مسیحیان ...
مادر سرباز سعید براتی : به خاطر خدا و انسانیت سعید مرا برگردانید/گم گشته وطن
حادثه و هنگام ناهار، تلفن پدر سعید زنگ می خورد، فردی که خود را فرمانده هنگ مرزی معرفی می کند، از گم شدن سعید می گوید و از احتمال بازگشت او به خانه سوال می پرسد. به خاطر خدا و انسانیت سعید مرا برگردانید معصومه پناه پور ، مادر سعید از آن تماس ظهر پنجشنبه تاکنون لحظه ای آرام نگرفته، چشمش از اشک خشک نشده و چشم انتظار پسر ارشدش است. او پیش از این، برادر خود را درجنگ تحمیلی از دست ...
حال و روز خانواده سربازی که هفته گذشته به اسارت جیش العدل درآمده است
حادثه و هنگام ناهار، تلفن پدر سعید زنگ می خورد، فردی که خود را فرمانده هنگ مرزی معرفی می کند، از گم شدن سعید می گوید و از احتمال بازگشت او به خانه سوال می پرسد. به خاطر خدا و انسانیت سعید مرا برگردانید معصومه پناه پور ، مادر سعید از آن تماس ظهر پنجشنبه تاکنون لحظه ای آرام نگرفته، چشمش از اشک خشک نشده و چشم انتظار پسر ارشدش است. او پیش از این، برادر خود را درجنگ تحمیلی از دست ...
معنی صبر و عطش...
. در بیمارستان، رفقای جبهه که آمدند ملاقاتم تقریبا همه شان شهید شدند و من هرروز خبر شهادت یکی یکی شان را می شنیدم. یک سال از مجروحیتم می گذشت که دوباره رفتم جبهه. در عملیات بیت المقدس، بعثی ها شیمیایی زدند. فرمانده ام گفت: بچه ها را خلاف جهت باد به ارتفاع ببر . همینطور که به بالا می رفتیم، احساس کردم پاهایم همراهم نمی آید و بینایی ام را از دست داده ام. در بیمارستان سقز بینایی چشم ام ...
جهاد ما بعد از جنگ شروع شد
جانبازان ما اینطور هستند . ما به حضرت ابوالفضل علیه السلام اقتد ا کرد ه ایم و آ نها صبر را از معلم و اسطوره صبر، حضرت زینب سلام الله علیها خواسته اند . اقتد ا به شهد ای کربلا د ر جبهه ها از همان ابتد ا یاد گرفتیم سعی کنیم د ر جبهه ها مثل خود بچه های جنگ باشیم و به امام شهد ا اقتد ا کنیم؛ یعنی با آنها بلند شویم و با آنها بنشینیم تا آنها هم ما را مثل خود شان بد انند ؛ وقتی ما را مثل ...
ولادت حضرت عباس(ع) در شعر آئینی/ خدا برای حماسه، دلاوری آورد
بغل امامش دیدند دو مِهر منجلی را رخسار محمد و علی را عباس همان عزیز زهراست عطشان لب او همیشه دریاست او ماه ستارگان صحراست فرمانده و پاسدار و سقاست دور از شهدا اگر چه تنهاست تا حشر، چراغ انجمنهاست دل، مُشت گِلی ز کربلایش جان، زائر گنبد طلایش دریا چو کَفَ اش کَرَم ندارد بی او که حرم، حَرم ندارد اسلام به کف عَلَم ندارد ...
فوتبال ایران شده جنگ فالوورها!
خبری از صفحات مجازی نبود. صفحات مجازی را که اسمش را نیاورید، متأسفانه صفحات مجازی همه چیز را به هم ریخته است. هر کسی هر چه دلش می خواهد می گوید و دهانش را باز می کند و من از این ناراحتم که نمی توانم جواب بدهم. شما در خیابان اگر دعوایتان می شود با طرف قابل دست به یقه می شوید و جوابش را می دهید ولی در صفحات مجازی نمی شود این کار را کرد. متأسفانه بچه های 14، 15 ساله در صفحات مجازی فعالیت ...
22 سال پروانگی، گِرد وجود جانباز شیمیایی/ اتفاقات خوب زندگی ام با ضریح امام رضا (ع) گره خورده است!
فعالیت در بسیج و سپاه در صحنه باشید. بعد از گذراندن آموزش های پرستاری به مدت یکسال، توفیق حضور در جبهه های غرب کشور را با توجه به نیاز زمان داشتم. پدر و مادرتان سختشان نبود که شما به عنوان یک دختر جوان و مجرد وارد سپاه آن هم در شرایط حساس جنگ شوید؟ نه، اصلا. من خودم خیلی دوست داشتم و پدر هم مرا خیلی تشویق کرد. همیشه می گفت بعد از محمد (برادر شهیدم) شما باید پوتین محمد را بپوشی ...
پلیس بحرین از زندانیان دزدی می کند
، طی چند لحظه بعد صدای ناله و زاری زندانیان به آسمان بلند شد. ما همچنین صدای باتوم ها را می شنیدیم که روی بدن زندانیان فرود می آمد تا تمام افرادی که در سلول ها بودند را خارج کنند. ما تنها در ساختمان شماره 13 باقی ماندیم . تا اینکه در سلول ما باز شد و یکی از عناصر ضد شورش به فرمانده خود گفت که این زندانیان فراموش شده اند. او دستور داد که ما را نیز به جمع شکنجه کنندگان اضافه کنند. این اتفاق اندکی ...
حزب من فوتبال است و بس!
همه اعتقاد بلازویچ به شما چه دلیلی داشت؟ قبل از هر چیز باید عرض کنم که بنده و آقای بلازویچ، هفت سال در تیم ملی کرواسی با هم کار کردیم. درواقع فاز به وجود آمدن تیم ملی کرواسی را بعد از فروپاشی یوگسلاوی دنبال کردیم. طبیعی است که هرکدام از جمهوری های جداشده، تیم ملی خودشان را تشکیل می دادند. و همان طور که گفتم بنده و ایشان شروع به تشکیل تیم ملی کرواسی کردیم و اولین بازی های رسمی تیم ملی مان ...
راز ازدواج پنهانی دختر تاجر خودرو با شلیک های خیابان دولت گره خورد / ناگفته های رویا را بخوانید +عکس
همین دلیل وکیل هم گرفتم. یک روز قبل از حادثه موسی را دیدم و او اسلحه اش را به من داد تا نگهداری کنم. روز حادثه با او در خیابان قرار گذاشتم. به شوهرم گفتم که بچه هایم را به من تحویل بدهد که ناراحت شد و گفت: وقتی به عراق برویم حساب مرا می رسد. بعد از اینکه مشاجره لفظی کردیم، از من خواست تا اسلحه اش را به او بدهم، اما من می ترسیدم. جلو آمد خودش از داخل کیفم بردارد که اسلحه را بیرون آوردم و سه تیر به ...
قمر بنی هاشم(ع) از منظر سه حجت الهی/ حضرت ابوالفضل العباس نسیمی از رحمتهای الهی است
فداکاریت در راه جانشین پیامبر مرسل ، سبط برگزیده ، راهنمای عالم ، وصّی ابلاغگر و مظلوم ستمدیده ، شهادت می دهم ...)). در اینجا امام صادق ( علیه السّلام ) بهترین نشانه هایی که به شهیدان بزرگ تقدیم می شود به عمویش عباس تقدیم می دارد. * حضرت حجت (ع ) مصلح بزرگ ، حجت خدا و بقیة اللّه الاعظم ، امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف قائم آل محمد( صلّی اللّه علیه و آله ) در بخشی ...
آتش در آسمان خراش اکباتان
اجازه نمی دهد که جمله اش تمام شود. لبخند تلخی میزند و پاسخ می دهد. این سوال نشون میده که شما به مورد آموزشی قبلی هم توجه نکردین. گفتم که موقع عملیات باید موارد ایمنی رو حتما رعایت کنین. همه بر می خیزند و در حالی که در خصوص موضوع باهم حرف می زنند، محل را ترک میکنند. زنگ اتوماتیک به نشانه حادثه حریق در محوطه ایستگاه طنین افکنده است و آتش نشانان به سرعت به سمت خودروها ...
روایت زندگی نرگس کلباسی، بانوی نیکوکار ایرانی از زبان خودش
من به شما پول نخواهم داد. پول برای بچه ها بود و نه من، به همین خاطر حاضر نبودم به آنها پولی بپردازم. وی ادامه داد: 2 سال من به دادگاه رفت و آمد می کردم. اما یک شب من در نهایت ناامیدی پیامی از آقای نوریان سرکنسول ایران در حیدرآباد هند دریافت کردم و آنجا من به حدی خوشحال شدم که انگار خدا به من پیغام داده بود. با ایشان تماس گرفتم و دو سه روز بعد به (رایاداگا) آمدند و از آن زمان من دیگر تنها ...