سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیاتی از زندگی خصوصی کی روش در تهران /تصاویر
حاضر می شود، لبخندی به روی لب دارد و اگر کسی مایل به حرف زدن با کی روش باشد، با حوصله و خوش رویی جواب او را می دهد. ایرانگردی با خانواده سرمربی تیم ملی با وجود اجتناب از حضور در خیابان های تهران و گذراندن ساعات زیادی از روز در داخل منزل، در موارد اندکی که خانواده اش یعنی همسر و پسرش به ایران آمده اند، همراه آنها به گشت و گذار پرداخته است. چند سال پیش که همسر کی روش به ایران آمده ...
عاشق کارم هستم!
تهمینه انصاری - شهروند| عمو نوروز دزفولی همان معلم خلاق 46 ساله ای است که 4 سال است با لباس های متنوع در میادین و خیابان ها حضور پیدا می کند و 21 سالی از عمرش را به تدریس گذرانده است، در ابتدا سربازمعلمی، سپس نهضت سوادآموزی و بعد آموزش و پرورش را در کارنامه خود دارد.10 سال پیش با جمعیت پیشاهنگی به جمعیت هلال احمر دزفول پیوسته است و اکنون معلم مقطع سوم ابتدایی و از اعضای شورای اجرایی جمعیت هلال ...
سهم معامله را نداد، کشتمش!
معامله به دست آورد اما با این وجود هیچ پولی به من پرداخت نکرد تا اینکه حتی چند روز بعد به سراغم آمد و 40 میلیون تومان نیز به صورت دستی از من گرفت. با گذشت چند روز از این ماجرا ، در حالی که از این رفتار مقتول بسیار ناراحت و عصبانی شده بودم، به دروغ به او عنوان داشتم که معامله سنگینی را هماهنگ کرده ام و به این بهانه مقتول را به منزل یکی از بستگان نزدیک خودم که کلید خانه اش در اختیار بود کشاندم و مدعی ...
قاتل زن باردار و برادرش در شیراز اعدام شد
بیشتر از حضور من نگذشته بود که برادر مقتوله آنجا آمد. آن زن یعنی همسر پسرخاله ام از منزل خارج شد و من و برادرش تنها ماندیم. وی ادامه داد: آن زمان سر مسائل کوچک با برادر وی درگیر شده و او را با چاقو به قتل رساندم. سپس جسد او را به داخل حمام برده و منتظر ماندم که آن زن به منزل برگردد. یک ساعت بعد که آمد با قصد و نیت قبلی ابتدا با روسری او را خفه کردم. روی زمین افتاد. پس از آن با چاقو ...
اعترافات زن هفت تیرکش در برابر بازپرس
. بعد که تلفن قطع شد، شوهرم حرکت کرد و من پشت سرش راه می رفتم. از من سلاحش را خواست. کلت و تلفن همراه او را در کیفم گذاشته بودم. بعد چه شد؟ چون پیش از ملاقات با هم دعوا کرده و تحقیرم کرده بود، از او دلخور بودم. سلاح را از کیفم درآوردم. همان موقع بود که تمام بدبختی این چند سال مقابل چشمانم آمد و تصمیم گرفتم او را بکشم. سلاح را به دست گرفتم و سه تیر به او شلیک کردم. دستپاچه شدم ...
اختلاف، علت تکه تکه کردن جسد با چاقو و قندشکن/قتل پدر به دست جوان شیشه ای/ خواستگار شکست خورده، پدر دختر ...
مراجعه و خودش را تسلیم کرد. رضا گفت: روز حادثه در حال کشیدن شیشه بودم که ناگهان پدرم بالای سرم آمد، ابتدا با صحبت قصد نصیحتم را داشت اما من بدون توجه به حرف هایش کار خودم را می کردم. ناگهان پدرم در حالی که بسیار عصبانی شده بود، با یک چاقو به سمت من آمد اما من چاقو را گرفتم و به سمتش پرتاب کردم. بعد از شدت ترس از خانه خارج شدم و برای مخفی شدن، نزد دوستانم رفتم تا نهایتا امروز خودم را به پلیس معرفی ...
اگر 10 پسر مثل "حجت" داشتم همه را فدای حضرت زینب(س) می کردم
...، با همسرش تماس گرفتم و گفتم من خیلی تلاش کردم تا با حجت تماس بگیرم ولی نتوانستم، تا ساعت دو نصف شب نشستم ولی خبری نشد. صبح روز بعد هم خیلی تماس گرفتم باز هم موفق نشدم، با آقای صالحی تماس گرفتیم که ایشان در بیمارستان بودند، ما دیگر هیچ واسطه ای نداشتیم فقط آقای صالحی بود. موقع نماز مغرب و عشاء بود که خیلی بی قرار بودم بعد از نماز خیلی خسته و بودم و خوابیدم و در خواب دیدم که منزل ما ...
فرهنگ کتابخوانی از حرف تا عمل
...> خلاصه ی مطلب از جمع کثیر حاضران نهایتاً پنج شش نفر کتاب می خواندند، آن هم از کسانی که قرار است مروج کتاب باشند. حالم تا پایان روز سر همین قضیه گرفته شد و قضایای بعد از آن هم توانست مورد را به حدی تشدید کند که عصر با سردرد به خانه برسم. حالا بیست دقیقه قبل است. خانم کتاب هایش را برمی دارد و به سمت کیف ها که کنار در قرار دارند می رود. سعی می کنم جلد کتاب های در دستش را نگاه کنم. اکثر ...
رابطه دخترک گل فروش و علی و زهرای بچه های آسمان
ولی من درس خواندن را به همه چیز ترجیح می دادم. آخر قدری هم بچه درس خوان بودم! الان پشیمان نیستید؟ صدقی: خیر، پشیمان نیستم. چند ساله بودید که آن فیلم را بازی کردید؟ صدیقی: نه ساله بودم. بعد از آن هم وارد درس و کنکور و دانشگاه و این حیطه شدم. ترجیح دادم فعلا از عالم بازیگری دور باشم. پس از بازی در این فیلم، بین همکلاسی های شما چه واکنش هایی به ...
بسته خبر یکشنبه 10 اردیبهشت ماه 1396
صراحتا در صحن علنی مجلس اعلام کرد. حتی بعد از تصویب این موضوع، هم بانک مرکزی و هم بانک ها مواضع شدیدا منفی نسبت به آن داشتند و نهایتا بعد از ابلاغ قانون بودجه 95، مجبور به اجرای آن شدند. جهانگیری در مناظره ها اعلام کرد که وام ازدواج 30 برابر شده است. در حالی که مطابق با آمارهای بانک مرکزی، میزان وام ازدواج پرداختی در سال 92، 2 هزار و 906 میلیارد تومان بوده است و نه 296 میلیارد ...
جای محمود،مهدی و جواد خالی نیست
شعارهای انقلابی می نوشتند. آن شب ها مادرم خیلی نگران محمود بود و می گفت مادر جان زخمی می شوی، دستگیر می شوی، اما محمود گوشش بدهکار نبود. قرار شد بعد از ازدواج دست زنش را بگیرد و بیاورد در همین خانه پدری زندگی کنند. آن سال ها هنوز عروسی گرفتن در باغ و تالار رسم نشده بود. دیوارهای خانه را لکه گیری کرد، برنج عروسی اش را هم خرید اما همان بحبوحه باز هوای جبهه رفتن به سرش زد. او ادامه می دهد: در جبهه و در ...
زورگیری 8میلیون تومانی در مشهد
به گزارش فارس از مشهد به نقل از پایگاه خبری پلیس، رییس پلیس آگاهی خراسان رضوی در خصوص جزئیات این پرونده گفت: با شکایت یک شهروند مبنی بر سرقت به عنف از سوی دو مامور، کارآگاهان وارد عمل شدند. حمید رزمخواه افزود: مالباخته در این خصوص اظهار کرد در خانه ام مشغول استراحت بودم که در خانه را زدند، وقتی در را باز کردم دیدم دو مامور پشت در هستند، آنها با حکمی که در دست داشتند خواستار بازدید از ...
دیگر کسی خانه اش را برای دارو و درمان نمی فروشد
کم درآمد نخستین چیزی که بعد از درد و رنج بیماری باید تحمل می کردند رفتن زیر بار هزینه های کمرشکن درمان بود. هزینه هایی که گاه بیمار را از مراجعه به پزشک پشیمان می کرد و گاه مجبور به فروش خانه و وسایل منزل. حتماً شما هم بیماران بسیاری را می شناسید که پس از بیماری خانه را فروخته و مستأجر شدند. داخل بیمارستان مردان و زنان زیادی روی صندلی هایی که برای استراحت گذاشته شده، خانوادگی غذا می ...
نان کارگری ما را صبور بار می آورد/ بی پولی، 8 روز طلایی جراحی بینی دخترم را از بین برد!
بینی برای یکی از آنها و جراحت سر برای دختر دیگر در پرونده پزشکی درج می شود و خانواده های آن دو که مبهوت این اتفاق بودند به صاحب ملکی که تانکر را بدون توجه به مسائل ایمنی و محکم سازی محل استقرارش رها کرده بود، اعتراض می کنند. خانم یوسفی مادر یکی از آن دو که بینی دخترش در آن حادثه شدیدا شکسته است در این رابطه به خبرنگار ما گفت: پس از اعتراض چند روزی منتظر آمدن و دست کم دلجویی صاحب ملک ...
22 سال پروانگی، گِرد وجود جانباز شیمیایی/ اتفاقات خوب زندگی ام با ضریح امام رضا (ع) گره خورده است!
و بعد از او جا پا جای پای محمد بگذاری. موافقت کردند و من در جبهه های غرب حاضر شدم. کی ازدواج کردید؟ بعد از 9 ماهی که به عنوان پرستار در سرپل ذهاب بودم، ماموریت اصلی زندگی من شروع شد. یعنی ازدواج با محمد. ایشان آن موقع سپاهی بودند و هم رزم برادرم. روز تولد حضرت زینب(س) زندگی خود را در نهایت سادگی آغاز کردیم. قبل از ازداج هم می شناختیدشان؟ شناختی نداشتم ...
پلیس بحرین از زندانیان دزدی می کند
را دست بسته سوار مینی بوس کردند. ما شاهد جمع زیادی از نیروهای ضد شورش بودیم. در ادامه ما را به همراه شکنجه و فحش و ناسزا به ساختمان شماره 10 بردند. بعد از آن دست بندهای پلاستیکی ما قطع شد و ما را در سلول ها توزیع کردند. در سلول ها هیچ امکاناتی از جمله زیراندازها بالش و پتو وجود نداشت. در آنها تنها تخته های آهنی وجود داشت. این اتفاق حدود ساعت 10 و 11 شب رخ داد . من تا آن زمان روزه بودم و هیچ آب یا ...
بررسی رابطه ستاد قالیباف با متهم حمله به سفارت عربستان
داده بود: بعد از ظهر روز دوم ژانویه؛ بنده برای دقایقی به نِت دسترسی پیدا کردم و دیدم در گروه های مختلف، همه مشغولِ مباحثه هستند و در صوتی کمتر از 10 ثانیه (چون بیش از آن اساسا فرصت نداشتم) به دوستانم گفتم: چهارتا آدم با غیرت بلند شوید یک کاری بکنید ، چند ساعت بعد دوباره به نِت دسترسی پیدا کردم و متوجه شدم بعضی ها مصمم هستند که آن شب برای تجمع و ابراز انزجار به سفارت عربستان بروند (که صد البته کار ...
اعتراف به دار زدن یک مرد 45 ساله
. بعد از مشخص شدن هویت مقتول کارآگاهان در تحقیقات میدانی متوجه شدند که قاسم در جریان خرید و فروش عتیقه فعالیت می کرد و پسری 23 ساله به نام مهدی که با او همکاری می کرد. بررسی تماس های مقتول نشان داد که او آخرین بار با مهدی قرار ملاقات داشته است، مهدی به عنوان مظنون اصلی مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: من در جریان قتل نقش نداشتم. روز حادثه قاسم به سراغم آمد و 40 میلیون تومان از من پول دستی ...
رسول اکرم (ص) :حسین بن علی، بهترین مردان امت من است
الله علیه و آله) بیان کند. آن حضرت فرمود که روزی در حضور جدّ بزرگوارم بودم. برای آن حضرت مقداری خرما آوردند. من که کودک بودم دست دراز کردم تا یکی از آنان را بردارم و میل کنم؛ اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به سرعت از دست من گرفت و به جای خود نهاد و به من فرمود: عزیزم! صدقه بر خاندان محمد حلال نیست! در دوران جوانی بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) امام حسین ...
توطئه بادیگارد برای کشتن مرد عتیقه فروش
من گرفت و رفت با گذشت چند روز از این ماجرا، در حالی که از این رفتارش بسیار ناراحت و عصبانی شده بودم، به دروغ گفتم که معامله سنگینی را هماهنگ کرده ام و به این بهانه او را به منزل یکی از بستگان نزدیک خود که کلید خانه اش در اختیارم بود کشاندم و مدعی شدم که محل انجام معامله، آنجاست. داخل خانه، از قاسم درخواست سهم خودم بابت معامله چند روز پیش را مطرح کردم اما او مدعی شد که پولی ندارد در حالی که من ...
پدرم از ارتباط من و اسحاق خبر ندارد / شوهرم هم می گفت تا با کسی ارتباط داری و ..! + عکس
برای همین اسلحه را کشیدم و دراوج ناراحتی و عصبانیت شلیک کردم. چند تیرزدی؟ دقیق یادم نیست سه یا چهار تا بود. وقتی هم روی زمین افتاد فرار کردم اما دو دقیقه بعد برگشتم. حسابی پشیمان شده بودم و می خواستم او را نجات دهم که یکی از زن هایی که با صدای گلوله خودش را به خیابان رسانده بود گفت بی فایده است نرو، او مرده است. درحالی که ترسیده بودم، به خانه رفتم و لباس هایم را عوض کردم و دوباره ...
قالیباف با متهم حمله به سفارت عربستان چه سر و سری دارد؟
نوجوان ها را با خود نبرید که آنها تحمل کتک خوردن را ندارند و ممکن است به نظام بدبین شوند، اگر می خواهید بروید آماده کتک خوردن باشید و بدانید که شما با نیروی انتظامی جنگ ندارید و آنها باید وظایف خود را انجام بدهند و انجام خواهند داد...این تمام آن چیزی است که من قبل از وقوع حادثه گفتم و هیچ چیزدیگری وجود ندارد! برای چند ساعت آنلاین نبودم و وقتی به زینبیه رسیدم و آنلاین شدم، دیدم تصاویری از داخل سفارت ...
زود به خانه بازگشتم زنم با حالت زننده از اتاق بیرون آمد/ فرشاد دوست صمیمی ام آنجا بود با فروغ ارتباط ...
بودم احساس غرور می کردم و با آن که یک بار نیز همسرم را در حال گفت و گوی پنهانی با فرشاد دیده بودم اما از این موضوع چشم پوشی کردم چرا که احتمال نمی دادم همسرم به من خیانت Cheat کند. حدود سه سال از ازدواجمان می گذشت تا این که چند روز قبل به علت بارندگی ناگهانی نوبت کاری ام زودتر از موعد معمول به پایان رسید. وقتی اوایل شب وارد منزل شدم همسرم را در وضعیت زننده ای دیدم که وحشت زده از اتاق بیرون آمد ...
زود به خانه بازگشتم فرشاد را در خانه ام دیدم
احساس غرور می کردم و با آن که یک بار نیز همسرم را در حال گفت و گوی پنهانی با فرشاد دیده بودم اما از این موضوع چشم پوشی کردم چرا که احتمال نمی دادم همسرم به من خیانت کند. حدود سه سال از ازدواجمان می گذشت تا این که چند روز قبل به علت بارندگی ناگهانی نوبت کاری ام زودتر از موعد معمول به پایان رسید. وقتی اوایل شب وارد منزل شدم همسرم را در وضعیت زننده ای دیدم که وحشت زده از اتاق بیرون آمد. او که دستپاچه ...
روایت آیت الله عبدالله محمدی از بیعت مردم ایلام با حضرت آیت الله خامنه ای/ اولین سفر استانی رهبر معظم ...
مردمان کشور بودند، لذا برداشت ما این بود که به دلایل فوق اولین سفر مقام معظم رهبری به استان ایلام انجام شد. دست اندرکاران سفر ایشان به منزل ما آمدند و گفتند: قرار است رهبر انقلاب به استان ایلام سفر کنند و در منزل شما هم مستقر شوند. گفتم: این منزل، منزل خودشان است. با فراهم شدن مقدمات سفر، روز چهارشنبه ای بود که ایشان با هواپیما به کرمانشاه آمدند تا از آنجا با ماشین به ایلام بیایند ...
پسر شیشه ای پدر خود را به قتل رساند
...، در حال کشیدن شیشه بودم که ناگهان پدرم بالای سرم آمد؛ ابتدا با صحبت قصد نصیحت مرا داشت اما من بدون توجه به حرف هایش، کار خودم را می کردم و همین موضوع باعث درگیری لفظی من و پدرم شد؛ ناگهان پدرم در حالیکه بسیار عصبانی شده بود، با یک چاقو به سمت آمد؛ پس از گرفتن چاقو، چند ضربه به سمت او پرتاب کردم؛ زمانیکه پدرم روی زمین افتاد، از شدت ترس از خانه خارج شدم و بلافاصله برای مخفی شدن، نزد دوستانم رفتم ...
برهانی:جدایی از استقلال برایم مثل مرگ بود/عنایتی:فوتبال ایران شده جنگ فالوورها!
سال پیش با همسرم به مالزی رفته بودم. یک روز در یک خیابان فروشگاهی را که مربوط به صنایع دستی بود دیدیم و به داخل آن فروشگاه رفتیم، چند دقیقه ای لوازم آن فروشگاه را دیدیم اما به یکباره چشمم به چشم آرش برهانی افتاد. او با کمال تعجب من را نگاه می کرد و من هم با تعجب او را، هیچ کدام حرف نمی زدیم. بعد از یکی، دو دقیقه برهانی به من گفت شما عنایتی هستی، که من گفتم تو چطور برهانی هستی، و هر دو زیر خنده زدیم ...
افشای راز قتل دو مرد در ساختمان نیمه کاره/مادر و پسری که قتل را گردن هم دیگر انداختند/انتقام از ...
. درحالی که هروقت به آنجا می رفتم ظرف ها را می شستم تا کمکی کرده باشم. آن شب در خانه برادرم خوابیدم و فردای آن روز برادرم به محل کارش رفت. نیم ساعتی گذشته بود که الهه، دختر کوچکش را کنار من گذاشت و خودش از اتاق خارج شد. حدود ساعت 9 صبح 24 آبان سال گذشته بود، در خواب و بیداری بودم که حس کردم یک نفر دارد خفه ام می کند. به او گفتم چه کار داری می کنی که ناگهان ظرف اسیدی که روی میز بود را روی من ریخت. از ...
طنز/ باور کنید من هم رأی می دهم!
ترمز کردند و با خوش رویی درخواست کردند تا مرا به منزل برسانند ولی عذرخواهی کردم و پیاده روی صبحگاهی در هوای پاک شهر را ترجیح دادم. بعد از صرف صبحانه در حال پوشیدن لباس بودم که صدای دینگ دینگ پیامک گوشی توجه مرا به خود جلب کرد. ازآنجاکه ارسال پیام های تبلیغاتی ممنوع است، پیامک را باز کردم. پیامک از بانک بود. مشتری فرهیخته و گرامی، درخواست وام شما واصل گردید. جهت دریافت وام یک صد میلیونی ...
شگردهای خاص دزدان خانه/ سرقت با کاغذ سفید
تحقیقات گفت: من و دیگر اعضای باند در خیابان های کرج پرسه می زدیم و خودروهای مدل بالا را سرقت می کردیم و با نصب پلاک جعلی برای خودروهای مسروقه در شهرهای اطراف کرج پرسه می زدیم و چند روزی محله ها را زیرنظر می گرفتیم. وقتی مطمئن می شدیم کسی در منزل حضور ندارد، نیمه های شب وارد خانه ها شده، در مدت 15 دقیقه وسایل داخل آنها را سرقت کرده، وسایل سرقتی را سوار خودروهای مدل بالا می کردیم و چون ...