سایر خبرها
عبدالله ویسی : گفتند برنامه 5 ساله بده اما در نهایت اخراجم کردند
همان تیم بود و بازیکنی هم اضافه نشد، ضمن اینکه اشاره کردم شرایط سپاهان بهتر شده بود. اگر تیم نتیجه نمی گرفت می گفتند ویسی تیم را بسته و او باید پاسخگو باشد ولی وقتی سپاهان نتیجه گرفت گفتند که نتیجه کار کرانچار بوده است. البته من برای همه همکارانم احترام قائلم و برای سپاهان آرزوی موفقیت می کنم. عبدالله ویسی در خاتمه تصریح کرد: در سپاهان اندازه هفت سال تجربه کسب کردم. یعنی در آن هفت ماهی که ...
علیرضا پناهیان: من بعید می دانم آقای روحانی رای بیاورد/ رای دادن کافی نیست، اگر رای درست می دهید، باید ...
تقوا ترین است. ایشان ادامه داد: بنده سوالی از شما دارم: نماز مهم تر است یا عزل و نصب یک استاندار؟ امام علی (ع) رفت به مسجد و دید مردم نماز را به اشتباه می خوانند و نماز مستحب را به جماعت اقامه کرده اند، امام به آنها تذکر داد، مردم اعتراض کردند و امام رهایشان کرد. امام کار مهمتری چون عزل معاویه از استانداری شام داشت. هر چه گفتند برای نماز اعتراض دو نفر را شنیدید، الان همه اصرار می کنند ...
رمزگشایی از معمای 21 ساله یک نوزاد
... برزخ. معلق میان زمین و هوا. نه می داند که الان کجاست و نه این که کجا و در چه شرایطی بزرگ شده است. فقط مطمئن است که او الان دختری 21ساله دارد. دختری که از همان روز های اول تولدش از او جدا شد. او دخترش را فقط یک بار دید و بعد گفتند که نارسایی قلبی او را از پا درآورده است؛ حرفی که هیچ وقت باور نکرد. در همه این سال ها فخری به دخترش فکر می کرد؛ به دختری که هنوز کسی از سرنوشتش خبر درستی ندارد. ...
حضرت مهدی (ع)
: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب ...
رکورددار جراحی دفاع مقدس: هنوز هم به خرمشهر وفادارم
. چه تعداد عمل جراحی در آن دوران انجام دادید؟ طبق آماری که به من داده اند، 5000 عمل جراحی طی هشت سال. تخصص شما چیست؟ جراح عمومی هستم، کارهای ارتوپدی هم انجام می دهم. در دوران جنگ ناچار شدم کارهای ارولوژی هم انجام بدهم. زمان جنگ در منطقه مستقر بودید؟ قبل جنگ در خرمشهر زندگی می کردم، اما بعد رفتم ماهشهر. بعد هم رفتم تهران، ولی مرا به بخش های ...
از شاطرالعلما تا روضه 200 تومانی/ خانواده را با احیای روضه های خانگی ضمانت کنیم
و گریه زن و مردم همان؛ همین نقطه شروع من برای ورود حرفه ای به این عرصه و روضه های خانگی و مداحی بود؛ بعد از این ماجرا ها حدود 45 سال نظامت قدیمی ترین هیئت جامعه مداحان تهران را با قدمت بیش از هزار سال بر عهده داشتم؛ البته به علت کسالت سال گذشته از این خدمت کناره گیری کردم اما در خدمتشان هستم و روز های چهارشنبه در خانه مداحان مسئولیت کوچکی را بر عهده دارم. *در خصوص اثرات روضه های خانگی ...
شهیدی که از فرزندانش خواست برایش آرزوی شهادت کنند
منزل برادرم رفتم دیدم شلوغ هست و همه گریه می کنند تا متوجه شدم بله همسرم شهید شدند اما باورم نمی شد، نمی خواستم باور کنم که شهید شدند. خاطره ای که از همسر شهیدتان دارید بیان کنید؟ آخرین خاطره ای که دارم این است که نوبت قبل که به سوریه رفته بودند بعد از اینکه برگشتند ما را مشهد بردند. سفر خیلی خوبی بود. همان جا در مشهد از بچه ها پرسیدند آرزوی شما چیه؟ بچه ها هم گفتند آرزو ...
سمندریان می گفت به هیچ عنوان فیلم فارسی بازی نکنید+تصاویر
می برند کلانتری، می گوید "من باید بروم عروسی". خلاصه بعد از 20 روز که اومدیم دیدیم ماشین را گذاشتند گوشه گاراژ که مسئول آن گاراژ (زیر پل امام زاده معصوم) محمود بصیری بود. بگذریم، ما رفتیم و دیگر دوستان را ندیدیم. من گه گاهی سراغ برادرزن ناصر را از ایشان می گرفتم، یک دفعه پرسیدم "کجاست؟" گفتند "رفته سربازی، و مشهد است". دفعه بعدی به ناصر گفتم "برادرزنت کجاست؟" گفت "الآن عکاسی می کند ...
به ما گفتند آدم خوار!
کاریکاتور نیز به عهده من افتاد. خانه ی کاریکاتور هم باعث وبانی اتفاقات خیر در حوزه ی کاریکاتور شده است. مسابقات متعدد بین المللی برگزار شد. مسابقه فلسطین خانه ندارد یکی از این مسابقات بود . پربحث ترین کار هنری شما مسابقه ی کاریکاتور هولوکاست بوده است. این مسابقه چگونه شکل گرفت؟ مسابقه و نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست 10 سال پیش با کمک سازمان های مردم نهاد شکل گرفت. سازمانی که در آن ...
گفتم باید به وعده هایتان عمل کنید؛ گفتند سهم خواهی می کنی/ این دولت دغدغه فرهنگ ندارد
درست بود. من نوشته بودم. این یک چیز طبیعی است که خودم ابتدا متن را بنویسم و از او بخواهم تا امضا کند. چرا خانه شما را بازرسی کرده بودند؟ حدس خودم این است که کارهای من آنها را حساس کرده بود. حق هم داشتند. فکر کنید وقتی آقای احمدی نژاد می آمد نیویورک من به عنوان عضو رسانه ای تیم بودم. آقای احمدی نژاد را تا روی باند پرواز مشایعت می کردم بعد فردا 8 صبح با فرح پهلوی قرار داشتم ...
راز سر به مهر گم شدن نوازد بعد از 21 سال
...> فخری به بازپرس امور جنایی تهران گفت: اکنون که مطمئن از زنده بودن دخترم هستم و این 20 سال مدام به یادش بودم می خواهم تمام تلاشم را کنم تا او را پیدا کنم، من منتظر دخترم هستم و حسرت خیلی چیزها به دلم مانده است اکنون نیز از شما و رسانه ها برای پیدا شدن دخترم درخواست کمک دارم. پس از این اظهارات محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس امور جنایی تهران دستور تحقیقات درباره این پرونده، استعلام از بیمارستان که زایمان این زن در آن انجام شده بود و تحقیقات از خواهرشوهر فخری را صادر کرد و بررسی ها برای حل معمای این پرونده ادامه دارد. ...
روز بعداز عضویت در سپاه عازم گنبد شدم
الله رحیمی از نیروهای شهید وصالی است. من و دوستم بدون اینکه مأموریتی برایمان در نظر گرفته شده باشد، خودمان را به شمس الله معرفی کردیم و همراهش به مریوان رفتیم. ما در حالی قدم در راهی پرمخاطره می گذاشتیم که خانواده هایمان خبر نداشتند کجا هستیم و چه زمانی به خانه برمی گردیم. یعنی همه پاسداران انقلاب چنین روحیه ای داشتند و همین روحیات باعث شد انقلاب حفظ شود. از آنجایی که شما هم مناسبت روز پاسدار ...
پلاک احمد در بدنش حک شد
.... از خواب بیدار شدم و مجدد به خواب رفتم. این بار حجله احمد را سر کوچه دیدم. فردای آن روز که همسرم با ساعت احمد به خانه آمد، گمان کردم که فرزندمان شهید شده که پدرش ساعت احمد را آورده است. وی به یادگاری مانده از شهید اشاره کرده و می گوید: یک ماه پیش از اعزامش به جبهه، از مشهد مقدس برایم یک انگشتر نقره با نگین فیروزه سوغات آورده بود. زمانی که انگشتر را سال ها بعد به دامادم که از جانبازان دفاع مقدس است نشان دادم، گریه کرد و گفت: من این انگشتر را در خواب دیده بودم. زمانی که انگشتر را به دامادم حاج محسن هدیه می کردم، احمد را کنارش دیدم. انتهای پیام ...
فیلم گفتگو با دختر تاجر خودرو که شوهرش را با گلوله در خیابان دولت کشت+فیلم و عکس
پدرم گفته بودم کارم به اینجا کشیده نمی شد. شنیدم پدرت قصد داشته به خاطر آسایش شما یکی از خانه های میلیاردی اش در الهیه بفروشد، چرا حاضر شدی زندگی ات را خراب کنی؟ شما وقتی یک دروغ می گی مجبور می شوی هزار دروغ دیگر بگویی و هر چه دست و پا می زنی بیشتر در باتلاق گرفتار می شوی، اگر روز اول همه راست گفته بودم این حال و روز من نبود. این بازی را خودت شروع کردی؟ من وارد بازی شدم، با ...
خاطره جهانگیری از بازجویی های مکرر یک کارمندخانم/می خواستند در وزارتخانه من فسادمالی کشف کنند
من صحبت کند از دید افراد می دیدم عده ای از این تصمیم راضی نبودند و عده ای خوشحال بودند؛ ولی بعد از اعلام صلاحیت ها و ورود من به صحنه انتخابات تقریبا کسی را ندیدم که از این اتفاق به عنوان ابتکار خیلی مهم و مدبرانه یاد نکرده باشد. بخشی از سیاسیون و اهالی رسانه از قبل با دیدگا ه های شما آشنا بودند؛ اما روز مناظره با توجه به بازخوردها، عامه مردم با پدیده ای تازه روبه رو شدند. همه ناگهان گفتند ما ...
مرگ مرموز درآخرین ملاقات
درخیابان آشنا شدم. تمامی ارتباط ما درحد تماس تلفنی بود، حتی درفضای مجازی هم ارتباطی نداشتیم. اول مهسا به من پیشنهاد دوستی داد و ارتباط ما آغاز شد. او مدام با من تماس می گرفت و آه و ناله می کرد. از زندگی اش می نالید و از اتفاقاتی که برایش رخ داده، برایم تعریف می کرد. دلم برایش می سوخت، اما بعد ازمدتی از دست کارهای مهسا خسته شدم و به تهران آمدم. درتهران بودم که متوجه شدم او ازخانه فرار کرده است. به ...
اسناد و گردش مالی خیریه همسر قالیباف شفاف سازی شود/ افشاگری عضو شورا درباره خیریه همسر قالیباف
ادامه داد: یک روز به آنجا رفتم و به افراد حاضر در محل گفتم آنقدر اینجا می مانم تا اسناد و مدارک خیریه امام رضا(ع) را برای من بیاورید، دو ساعت آنجا نشستم و حتی یک برگه اساسنامه ندیدم و چهار سال است که ندیده ام حال سؤال من از آقای قالیباف این است که شما که چهار سال نتوانستید به نماینده مردم اسناد یک خیریه را نشان دهید چطور در مناظره تلویزیون مدعی می شوید که وزرا و کابینه دولت یازدهم باید فهرست دارایی ...
خاطره جهانگیری از بازجویی های مکرر یک کارمندخانم
از سیاسیون و اهالی رسانه از قبل با دیدگا ه های شما آشنا بودند؛ اما روز مناظره با توجه به بازخوردها، عامه مردم با پدیده ای تازه روبه رو شدند. همه ناگهان گفتند ما چنین شخصیتی در اصلاح طلبان داشتیم و تا به حال او را نشناخته بودیم؟ همان طور که می دانید سابقه سیاسی بنده زیاد است. دو دوره نماینده مجلس بودم. دور دوم و سوم مجلس، دوران اول خط کشی های سیاسی چپ و راست بود. با اینکه در دوران جوانی ...
رگبار برای تیر خلاص
شمس الله معرفی کردیم و همراهش به مریوان رفتیم. ما در حالی قدم در راهی پرمخاطره می گذاشتیم که خانواده هایمان خبر نداشتند کجا هستیم و چه زمانی به خانه برمی گردیم. یعنی همه پاسداران انقلاب چنین روحیه ای داشتند و همین روحیات باعث شد انقلاب حفظ شود. از آنجایی که شما هم مناسبت روز پاسدار را مدنظر دارید هم مناسبت روز جانباز را بد نیست بخش دوم خاطراتم را به موضوع جانبازی ام اختصاص دهم. بعد از ...
پشت سرمان حرف می زنند / می گویند به خانواده فاطمیون 200 میلیون پول می دهند!
...> درباره مظلومیت مردم سوریه زیاد حرف می زد، درباره اینکه همه ما وظیفه داریم برویم از اسلام و مسمانان مظلوم دفاع کنیم. چطور فهمیدید که اعزام شده؟ تا دوروز که نیامد ، از این طرف و آن طرف پرس و جو کردیم و مشخصاتش را دادیم. همانجا به ما گفتند ، همان عارفی که قدش بلند بود، ابروهای پیوسته داشت؟ گفتیم آره. گفتند اعزام شده. با خودش کی صحبت کردید؟ 22 روز بعد از ...
چگونه نوه مسیحی قیصر روم، مادر امام زمان(عج) شد؟
که امام داده بود راضی شد، من هم پول را تسلیم کردم وبا کنیزک که خندان وشادان بود به محلی که قبلا در بغداد تهیه کرده بودم، در آمدیم. پس از ورود، دیدم نامه را با کمال بی قراری از جیب خود درآورد وبوسید وروی دیدگان ومژگان خود نهاد وبر بدن وصورت خود مالید. گفتم: خیلی شگفت است که شما نامه ای را می بوسی که نویسنده آن را نمی شناسی. گفت: آنچه می گویم بشنو، تا علت آن را دریابی: من ملکه دختر یشوعا ...
پرونده ام راشخم زده اند حتی یک لکه خاکستری پیدا نکردند/رهبری هم مایل هستند فضا بهترشود وهمه فرزندانشان ...
اسحاق جهانگیری که در دو جمعه گذشته، دو مناظره پرشور با رقبای خود پشت سر گذاشته است، سه روز قبل از مناظره سوم میزبان ما در دفتر کارش بود. وارد اتاق که می شود حال و احوالی می کند و به شوخی می گوید این روزها بازار شما روزنامه نگاران خوب داغ است. روبه روی ما که می نشیند و این بار جدی می گوید خودم هم این روزها باید در دو جا کار کنم؛ هم کارهای اجرائی دولت هست و هم باید برای انتخابات تلاش کنم. ...
دعا کردیم با تو محشور شویم
سال و نیم به نام مهدی و شاهد که هشت ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، به یادگار مانده است. پسر شهیدتان کی وارد سپاه شد؟ زمانی که حسین دوران پیش دانشگاهی را سپری می کرد بارها و بارها به ما گفت که می خواهد وارد سپاه شود و در این نهاد مقدس خدمت کند. از آنجایی که عمو ها و دایی ایشان سپاهی بودند مکرراً به حسین می گفتند که شما باید با تحصیلات بالا وارد سپاه شوید تا بتوانید خدمات بهتر و ...
آقای قالیباف، روز مناظره در باره خیریه امام رضا شفاف سازی کنید!
مردم اسناد یک خیریه را نشان دهید چطور در مناظره تلویزیون مدعی می شوید که وزرا و کابینه دولت یازدهم باید لیست دارایی خود و همسرانشان را منتشر کند؟ این عضو چهارمین دوره شورای شهر تهران ادامه داد: چهار سال است به دنبال اساسنامه و اسناد و گردش مالی خیریه امام رضا (ع) هستم و بارها مکتوب اعلام کردم و تذکر دادم اما نتوانستم به این اسناد دست پیدا کنم این درحالی است که فهمیدم همسر آقای قالیباف در این ...
نقشه شوم مادر و دختر برای عروس کرمانی شان
دخترم را در اتاق نوزادان دیدم و شب وقتی سراغ دخترم را گرفتم خواهر شوهرم مدعی شد که دخترم حالش بد شده و به بیمارستان دیگری که مخصوص اطفال است، منتقل شده است. آنها روز بعد مرا از بیمارستان مرخص کردند و به خانه شان در یکی از خیابان های شمالی تهران بردند. چند روزی گذشت و من دلتنگ دخترم بودم و برایش گریه می کردم، اما خواهر شوهرم مدعی بود دخترم در بیمارستان بستری است. آنها وقتی با اصرار و گریه های من ...
نیم قرن خاطره در لابه لای ورقه های یک معلم
فاطمه محمدی اگر کسی به من کلمه ای بیاموزد مرا بنده خود کرده است؛ این فرمایش امام علی(ع) همه ارج و قرب و مقام و منزلت را درباره مقام معلم در خود دارد؛ به منظور پاسداشت مقام معلم برگی از زندگی حسین مقیمی معلم قمی که پس از 54 سال با دانش آموزان خود رابطه ای صمیمی دارد را ورق زدیم و او ما را در دوران طلایی معلمی چرخاند. وی که آرشیویی به قدمت بیش از نیم قرن خاطره از دانش آموزان ...
کوچه دوم
| جواد غذایی| رفته بودم بربری بگیرم که پیاده رو شلوغ شد. دونفر دست به یقه شده بودند و مردم داشتند تماشایشان می کردند. یکی داد می کشید: راست افراطی و دیگری هوار می زد: چپ سازش کار. هرکدام عکس یکی از نامزدهای انتخابات را در دست داشتند. از بغل دستی پرسیدم: چی شده. گفت: هیچی، خیلی محترمانه دارن به هم فحش میدن. به عنوان رئیس جمهوری آینده کشور باید تنش زدایی می کردم. رفتم وسط معرکه و گفتم: بیایید ...
رای من کمتر اعلام شد
که من نمی توانم دیگر با امام صحبت کنم خودت با آقا حرف بزن. [در قم] گفتم به امام که اصلا رفراندوم می خواهید چه کار؟ زدیم زیر کل ماجرا (با خنده). گفتم که دنیا انقلاب اسلامی را قبول کرده و مردم هم پذیرفته اند و در خیابان یک صدا فریاد جمهوری اسلامی می دهند، هرچه شما بگویید و بخواهید همان می شود؛ بنابراین چرا رفراندوم برگزار کنیم؟ امام گفتند که شما نمی فهمید، 30 سال بعد می گویند که در آن ...
رضا عنایتی: افتخار می کنم دستفروشی و کارگری کردم
.... این طور افراد وقتی در رأس کار قرار می گیرند یک جورهایی جو گیر می شوند. استقلال و پرسپولیس هم که شرایط ویژه ای دارند. همه نگاه ها به این دو تیم است و تمام اتفاقات ریز و درشت آن زیر ذره بین قرار گرفته و رصد می شود. پس آنها مجبور بودند برای مطرح شدن کارهایی انجام دهند و تنها بازیکنی که می توانست آنها را اینقدر بزرگ کند و سر زبان رسانه ها بیندازد، من بودم و می بینید که هنوز هم بعد از گذشت چند سال ...