سایر منابع:
سایر خبرها
جهانبخش: دوست داشتم آژاکس، منچستر را ببرد
نگرفته و از تیم های پایه مان نفر جدید اضافه کرد که اتفاقاً بازیکن مستعدی است و در سه بازی که به میدان رفته، سه گل زده و سه پاس گل داده است. او خیلی خوب کار کرده و همین خوب بودن او مرا به انجام بازی های بهتر ترغیب می کند. باز هم صحبت هایی در مورد رفتن تو به تیم های دیگر وجود دارد. این حرف ها در مورد تو جدی است؟ تمرکزم فعلاً به اردوی تیم ملی معطوف است. بعد از آن تعطیلات را پیش رو ...
وقتی احسان علیخانی جلوی صحنه منشوری را در ماه عسل گرفت
توضیح داد: شرایط برای شروع زندگی من و محمد خوب نبود. زمانی که عاشق هستید چشم هاتون چیزی نمی بیند. بعد از ازدواج، سه سال در طبقه بالای خانه پدرم زندگی کردیم. محمد هم خیلی کارها برای به دست آوردن من انجام داد. نسترن دلیل اصلی جدایی اش از محمد را با بغض به علیخانی این گونه گفت: بعضی مواقع در طول زندگی آدم چیزهایی می بیند که می شکند. وقتی متوجه خیانت محمد به خودم شدم؛ من شکستم. صدای شکستنم را ...
ماجرای تعویض عمامه با کلاه پهلوی
.... سال اوّل از طرف بخشداری آوردند نگرفتم، سال دوم هم آوردند نگرفتم، سال سوّم بخشدار جدیدی آمده بود. به منزل ما آمد، یکی از بازاریان هم در اتاق بود، ایشان دست مرا بوسید و گفت: من از مراغه آمده ام (تکاب در آن زمان تابع مراغه بود) شنیدم در سال های گذشته هم عطای ملوکانه را نگرفته اید. می خواهم به شما خدمتی بکنم، مبلغ هر سه سال را یکجا آورده ام شما بپذیرید و این دفتر را امضا کنید. با تغیّر به او گفتم ...
در جست وجوی سبک باشید به مرگ می رسید/ گفت وگو با برادران داردِن
بروکسل رفت، من پیش خانواده ماندم. در آن زمان من لیسانس هنرم را گرفته بودم ولی بعد از اینکه به دانشگاه رفتم، اصلا راضی نبودم و این همان وقتی بود که گاتی از ما خواست تا با او کار کنیم. این همان جایی بود که ما دوباره به هم پیوستیم و با هم کار کردیم. بعد از آن به آلمان رفتیم و مدتی آنجا ماندیم ولی کار چندانی نمی کردیم. در سال های 1973 یا 74 بود که اولین دوربین های ویدئویی به بازار آمدند و تصمیم گرفتیم از ...
گریه برای شهادتش را قدغن کرده بود
به گزارش بی باک نیوز؛ شهید حسن محمدی یکی از جوانان شجاع لشکر فاطمیون بود که در اوج جوانی، خانواده اش را رها کرد و به جبهه دفاع از حرم رفت. حسن حتی دوست نداشت اشک مادرش برای شهادت او جاری شود. او که متولد سال 62 در یکی از محله های کاشان بود، 11 سال همراه خانواده اش در افغانستان زندگی کرد. اما در تقدیرش این طور آمده بود که دوباره به ایران بیاید و با اعزام به جبهه مقاومت اسلامی در همین جبهه به شهادت ...
طارمی: خدا کمک کند در آقای گلی هت تریک می کنم/ همه روزه هایم را می گیرم
می کنم. بستگی به شرایط هم دارد. فردا: در لیگ برتر فصل بعد چطور؟ – انشااله که این اتفاق برایم بیفتد چون در نهایت به سود پرسپولیس است. فصل بعد سال قبل از جام جهانی است و قطعا دروازه بانان و مدافعان تیم ها به مراتب بهتر از همیشه کار خواهند کرد تا شانس شان برای رسیدن به اردوی تیم ملی را بالا ببرند ولی من هم تلاش می کنم تا در آقای گلی هت تریک کنم. فردا: آقای گلی چه مزه ای دارد؟ ...
فرخی یزدی روزنامه نگاری که برای آزادی شعر می گفت
کن بره ، زمان زیادی صرف می کنم. اگر به اصرار دوستان یک سال قبل تر این کار را تمام کرده بودم، خیلی از منابع را پیدا نمی کردم و متوجه بسیاری مسائل نمی شدم. الان که با شما صحبت می کنم، به دو مطلب جدید درباره فرخی یزدی رسیدم که یک مورد از آن ها را بعدها خواهم گفت، اما موضوع دیگر به گفته های سهیل محمودی برمی گردد که در فیلم می گوید شاعرانی مثل سیداشرف گیلانی و عارف قزوینی آن قدر شوریدگی داشتند که ...
زن آمریکایی به تله مرگ 2جوان تهرانی رفت!
که با ماری آشنا شدم. او زنی میان سال بود و می خواست با من ارتباط برقرار کند. او به من گفته بود زن ثروتمندی است و من هم حرفش را باور کردم چون او شهروند آمریکا بود. موضوع را با دوستم، آرش، در میان گذاشتم و نقشه سرقت را با هم کشیدیم. روز حادثه ماری با ماشین سر قرار آمد. من در صندلی جلو بودم و آرش در صندلی عقب. آرش گردنش را گرفت تا کیفش را بدزدیم، اما ماری مقاومت کرد و کیف را نداد. آرش هم آن قدر گردنش ...
ازدواج اجباری کودکان در آمریکا/نجات از اعدام با پا درمیانی خواننده ای مشهور/محلی که زمان روزه داری سه ...
عقد پسر 20 ساله ای درآمد که به او تجاوز کرده بود. او در این باره می گوید: او مرا مجبور کرد و بعد من حامله شدم. مسوولانی که در این باره تحقیق می کردند، مسوولان کلیسا و والدین جانسون نیز برای جلوگیری از به وجود آمدن یک پرونده جنایی بزرگ تر به ازدواج شری با مرد 20 ساله رضایت دادند. او می گوید: مادرم از من پرسید می خواهی با او ازدواج کنی؟ گفتم نمی دانم ازدواج چیست! من چگونه می توانم مانند یک ...
کابوس ازدواج اجباری در خواب کودکان آمریکایی
شری جانسون، زمانی که تنها 11 سال سن داشت، به عقد پسر 20 ساله ای درآمد که به او تجاوز کرده بود. او در این باره می گوید: او مرا مجبور کرد و بعد من حامله شدم. به گزار ش مهرخانه ، به نقل از صبح نو، مسوولانی که در این باره تحقیق می کردند، مسوولان کلیسا و والدین جانسون نیز برای جلوگیری از به وجود آمدن یک پرونده جنایی بزرگ تر به ازدواج شری با مرد 20 ساله رضایت دادند. او می گوید: مادرم از من ...
کلاهبرداری میلیونی خواستگار قلابی در تلگرام
به گزارش جام نیوز ، چندی قبل دختر جوانی به نام آرزو به اداره پلیس رفت و مدعی شد خواستگارش کلاهبردار از آب درآمده است. او در توضیح ماجرا گفت: چندماه پیش از طریق تلگرام با پسری آشنا شدم. اوایل فقط با هم چت میکردیم اما مدتی که گذشت مرا به رستورانی دعوت کرد تا برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات کنیم. آن روز با دیدنش به او علاقهمند شدم. او میگفت مهندس عمران است و در کار ساختوساز و برجسازی فعالیت دارد ...
خستگی از چشم هایش می بارید اما لبخند می زد/ برای نجات دیگران از زندگی اش گذشت/ از احساس خوشبختی زیادی که ...
، آنقدر خوشبخت بودیم که می توانم تا پایان عمرم بنشینم و خاطرات شیرینمان را مرور کنم. یک سال و نیم از زندگیمان گذشته بود که با آمدن امیرعباس دلخوشیمان بیشتر شد، یک پسر ریزجثه و دوست داشتنی که قد می کشید و به بهرام وابسته تر می شد. همسرم بعد از اتمام دانشگاه چون کار نبود به عنوان کارگر در معدن زغال سنگ البرز شرقی مشغول بکار شد، بهرام با وجود سختی کار و حقوق پایینی که نه رضایت بخش بود و نه ...
سنگ سفیدی: خوراکچی را به خدا واگذار کردم/ مطمئنم شمسایی مخالف اخراجم بود
آخرین بار توضیح دهم. بعد از بازی با حفاری که پنالتی خراب کرده بودم، محمود خوراکچی مربی تیم در رختکن یکسری بی احترامی ها به من کرد؛ البته او اسم مرا نمی آورد و با لفظ ملی پوش حرفش را می زد در حالی که تنها ملی پوش تیم من بودم. او می گفت این ملی پوش در حد و اندازه های تیم ملی نیست. تو را در تیم ملی پررو کرده اند، چه کسی گفته تو باید در تیم ملی باشی و... من با شنیدن این حرف ها به خاطر اینکه خوراکچی ...
عجیب اما واقعی از علت عدم حضور محمد موسوی در تیم ملی والیبال
.... شاید برای پیداکردن دلیل اصلی غیب موسوی در تیم ملی، بهتر باشد به تابستان سال قبل برگردیم؛ روزهای قبل از المپیک که به جام جم گفته بود: شاید سال بعد در تیم ملی حضور نداشته باشم، نه اینکه خداحافظی کنم، بلکه واقعا نیاز به استراحت دارم. چندین سال به صورت مداوم در مسابقات حضور داشته ام. اگر مرا بخواهند شاید تصمیم بگیرم که با هماهنگی مسئولان به صورت دوره ای در تیم ملی حاضر باشم؛ یعنی می ...
حجله شهادت را بیشتر از حجله بخت پسندید
به گزارش بلاغ ، وقتی برای انجام گفت وگو به خانه شهید علی محمد مقدسی رفتم، متوجه شدم تنها دو ماه از فوت مادر بزرگوار شهید می گذرد. با این وجود زن برادر شهید با روی باز پذیرایم شد و گفت وگوی کوتاهی از منش یکی دیگر از سربازان روح الله انجام پذیرفت. شهید مقدسی متولد سال 40 بود که سال 64 و طی عملیات والفجر8 به شهادت رسید. 24 سال در این دنیا زیست و آن قدر گوهر وجودش را ارزشمند کرد تا با سعادت شهادت از ...
ازدواج به سبک چند قرن قبل
. هر روز گوساله نازک بدن را بر دوش می گرفت و 600 پله به پایین می آمد و بعد از چرا، دوباره او را 600 پله به بالا می برد. گوساله گاوی سترگ و تنومند شد، اما گل اندام که تمرین هر روزه داشت هنوز هم به راحتی گاو را می برد و می آورد. روزی دست بر قضا بهرام گور او را دید و از توانش در شگفت شد. ماجرا را پرسید و وقتی آگاه شد گفت این زور بی دلیل نیست، کار نیکو کردن از پر کردن است! قصه گویان دوست دارند بگویند ...
شهیدی که دائم الروزه بود
بگو مگو کرده باشد. خیلی عاقل تر از سنش بود، مضافاً بر اینکه اساساً خانه ما خانه بگو و مگو نبود. محیطی بسیار آرام و فرهنگی بود. در کارهای خانه هم کمک می کرد؟ کارهای خانه را تقسیم کرده بودیم و هر کدام سهم خودمان را انجام می دادیم. خانه خیلی خوبی بود. الان که بعد از سال ها مرا یاد این چیزها انداختید، می بینم چقدر حیف شد که محبوبه رفت. با آن همه جوش و خروش و استعداد و پیگیری، اگر ...
تقریباً تمام دوران اسارت روزه بود
. آزاده و جانباز نصرالله اکبرزاده سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی اسیر شد. سابقه آشنایی اکبرزاده با مرحوم ابوترابی خیلی زیاد نبود ولی نعمت حضور ایشان و تأثیرشان بر وجود این آزاده کارساز بود: در اردوگاهی که من بودم، حاج آقا ابوترابی تنها چند روز حضور داشت، اما در تمام دوران اسارت از صحبت ها و نصایح مرحوم ابوترابی استفاده می کردم و به نظرم حضورشان در همه اردوگاه ها احساس می شد. آقای ابوترابی امام ما ...
عده ای غیر منصفانه تهران را شهر سوخته می نامند/ دولت یازدهم یک ریال هم به شهرداری پول پرداخت نکرده است
...: زمانی که به شهرداری تهران آمدم قکر میکردم که بزرگراه آزادگان ساخته شده است اما بعد از مطالعه و بازدید متوجه شدم که این اتوبان تنها یک لاین کندرو دارد و هر روز هم تلفات می دهد به همین دلیل در راستای تکمیل آن هم در دوران مدیریتم اقدام کردم. شهردار تهران گفت: نمی دانم چرا آنها فکر می کنند که مردم اقدامات انجام شده را فراموش می کنند در حالی که این امر غیر ممکن است . قالیباف ...
بارها و بارها در خیابان به اتومبیل ها و موتورسوارهایی که نیاز به کمک فنی داشتند، کمک می کرد. از کار و ...
اسارت صدام بوده و در زندان های عراق با فرمانده های امروز حشد الشعبی (بسیج مردمی عراق) آشنا شده است، توانسته خود را برای دفاع از حرم در عراق به آنجا برساند. این رابط که در اهواز زندگی می کرد، به من گفت که شهید جواد دیگر تلفن مرا سوزانده بود از بس که تماس می گرفت و پیگیر اعزامش بود! شهید کوهساری آن قدر تلاش کرد تا بالاخره توانست در روز 22 ماه رمضان سال 94، بعد از انجام مراسم عزاداری امام علی(ع) عازم ...
90 دقیقه در گلستان همراه با راز افزایش کم نظیر پروازها و چالشی به نام ترمینال مسافری(1)
و خاطرات خوبی از آن فرودگاه دارم. بعد از آن به فرودگاه تبریز منتقل شدم و مدت نسبتا طولانی را در فرودگاه تبریز بودم. کارشناس مخابرات هواپیمایی، سرکشیک مخابرات، مسئول فناوری اطلاعات و ارتباطات فرودگاه تبریز و مشاور مدیرکل فرودگاه های استان آذربایجان شرقی بودم. سپس به فرودگاه مهرآباد منتقل شدم. ابتدا به عنوان مشاور اجرایی مدیرکل و پس از مدتی به عنوان معاون تسهیلات و تجهیزات فرودگاهی منصوب و مشغول به ...
ذبیح ا... کوشا؛ زندگی با مثنوی
و از فوت ایشان در سال 59 نیز باخبر شدم. ما دیگر تقریبا ایشان را در زمان جنگ فراموش کردیم و حرفی از ایشان نبود. و حالا کمی جلوتر می رود و به سال 67 می رسد و می گوید: سال 67 من در یکی از عصرهایی که به طور معمول در کتابفروشی کتابفروشی ها به سر می کردم که تنها تفریح من بود، دیدم نواری پخش می شود که اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست، شهر من گمشده است. دیدم که شعر سپهری با صدای خوشی است ...
مأمور خودروی حمل پول بانک سپه در تمرین تیراندازی گلوله خورد و جان باخت/ قتل اتفاقی کارمند بانک
به گزارش گروه اقتصادی ایلمانیوز، بعد از ظهر روز گذشته یکی از مأموران حمل خودروی پول بانک سپه در جریان تمرین تیراندازی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به بیمارستان سینا منتقل شد اما به دلیل شدت جراحت جان خود را از دست داد. پس از این حادثه، مأموران کلانتری 109 بهارستان برای رسیدگی به ماجرا دست به کار شدند، جسد متوفی برای بررسی بیشتر با دستور بازپرس ویژه قتل پایتخت به پزشکی قانونی منتقل شد و ...
بسته خبری سه شنبه 09 خرداد ماه 1396
...> رهبرمعظم انقلاب: ایمانِ ارزشمند، ایمان آگاهانه است، ایمانِ توأم با درک و شعور است، ایمانی ست که از روی بصیرت، با چشم باز، بدون ترسِ از اشکال، به وجود آمده باشد. آن ایمانی که فلان مسلمان دارد، برای نگه داشتنش باید بگوییم روزنامه نخواند، فلان کتاب را نخواند، در کوچه بازار راه نرود، با فلان کس حرف نزند، سرما و گرما نخورد، آفتاب و مهتاب نبیند، تا بماند؛ این ایمان متأسفانه نخواهد ماند ...
حسین رفیعی: معلم بداخلاقی هستم!
نمی دانستم باید اول لانه را درست کنم و بعد جوجه را داخل آن بگذارم، بلکه خانه را روی سر جوجه درست می کردم که این طور می شد جوجه ام از بین می رفت و دوباره می خریدم! اما از سن 8-7 سالگی در مغازه پدرم که ترمیم عتیقه انجام می داد، کار می کردم و در 10 سالگی در این زمینه استاد شده بودم و برای خودم شاگرد داشتم، این جریان تا سال 70 که وارد دانشگاه شدم، ادامه داشت و بعد از آن هم همان مغازه پدر را آتلیه نقاشی ...
یک روز با ریش و جبه در بیرمنگام: نتایج تکان دهنده ی یک پژوهش میدانی
زمان نوشته بودم و نگه داشته ام: اولین گشت و گذارم در مرکز شهر در بیرمنگام بود، یعنی همان جایی که اغلب می روم و به خاطر اینکه ظاهر آشکارا مسلمان ندارم به هیچ مشکلی هم بر نمی خورم. قبل از خروج از خانه، قدری عطر اسلامی روی جبه ام پاشیدم، کلاه اسلامی ام را بر سر گذاشتم و سوار بر اتوبوس راهی مرکز شهر شدم. روی صندلی نشستم و مشغول خواندن روزنامه شدم. پس از مدتی، گروهی از دختران نوجوان ...
ماجرای بانویی که بالاخره با زور اسلحه از مادرش برای ازدواج رضایت گرفتند!
، مسلح برای خواستگاری به خانه ما آمدند. مادرم وقتی در را باز کرد، ترسیده بود. بعد از اینکه ماجرا را متوجه شد به داخل خانه راهنمایی شان کرد. پس از صحبت های نماینده امام (ره) مادرم راضی شد. هر بار حرف از خواستگاری به میان می آید، همسرم به شوخی می گوید: من با زور اسلحه زن گرفتم. مهریه ام را کتاب شهید مطهری و شهید بهشتی قرار دادم، اما به اصرار مادرم 14 سکه اضافه شد. قرار بود یک هفته بعد از آزادسازی ...
خیانت و پشیمانی؛ قصه زوجی که اشتباهاتشان را پذیرفتند
طلاق گرفتید و محرم نیستید ، برای من دردسر درست نکنید! نسترن در ادامه قصه اش از روزهای بعد از طلاق و درنهایت شنیدن خبر خودکشی محمد گفت و اینکه خودش هم در به وجود آمدن این مشکلات مقصر است.او همچنین گفت در یک رابطه تنها یک نفر مقصر نیست و اگر او به من خیانت کرده نتیجه فاصله و بداخلاقی هایی است که من به خاطر سن کم به وجود آوردم و مدام کأم هردویمان را تلخ کردم. **پایان باز قصه چهارم ...
داستان قرآنی سه گناهکار خوش عاقبت
هِلال بیچاره خانه نشین شدند و کار آن دو نفر گریه بود. لیکن من که از آن دو جوانتر و شکیباتر بودم از خانه بیرون می رفتم و به نماز جماعت مسلمانان حاضر می شدم و در بازار ها رفت و آمد می کردم، اما هیچ کس با من سخن نمی گفت. هنگامی که رسول خدا (ص) بعد از نماز می نشست نزد وی می رفتم و سلام می کردم و با خود می گفتم: آیا جواب سلام مرا هر چند آهسته هم باشد داد، یا نه! سپس نزدیک او به نماز می ایستادم و زیر ...
گناه نورانیت روزه را می گیرد
و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات. در آستانۀ ماه مبارک رمضانیم، لذا باید چند تذکّر راجع به ماه مبارک رمضان داشته باشم، و از همۀ شما هم تقاضا دارم این تذکّرات مرا متوجّه و در خاطر خود داشته باشید. اولاً بدانید در قرآن به ماه مبارک رمضان خیلی اهمیّت داده شده است. شب قدر معهود در ماه مبارک رمضان است. معلوم نیست ...