سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای تعویض عمامه با کلاه پهلوی
.... سال اوّل از طرف بخشداری آوردند نگرفتم، سال دوم هم آوردند نگرفتم، سال سوّم بخشدار جدیدی آمده بود. به منزل ما آمد، یکی از بازاریان هم در اتاق بود، ایشان دست مرا بوسید و گفت: من از مراغه آمده ام (تکاب در آن زمان تابع مراغه بود) شنیدم در سال های گذشته هم عطای ملوکانه را نگرفته اید. می خواهم به شما خدمتی بکنم، مبلغ هر سه سال را یکجا آورده ام شما بپذیرید و این دفتر را امضا کنید. با تغیّر به او گفتم ...
حسین رفیعی: معلم بداخلاقی هستم!
. با همه این حرف ها فکر نمی کنید باز هم این رسانه ملی است که خوراک جاهای دیگر را تامین می کند؟ این کار بودجه و اراده می خواهد. البته من سواد رسانه ای در این زمنیه را ندارم و نمی توانم خیلی اظهار نظر کنم، فقط کسی هستم که در این فضا کار می کنم. مدیران کاربلدتر هستند و از اوضاع هم خبر دارند، مطمئنا اوضاع و شرایطی وجود دارد که آن ها دست به برنامه سازی این سبکی نمی زنند، ولی من موافق ...
تشخیص میزان پایبندی و تعهد به رابطه عاشقانه
آمادگی ندارد؟ اگر او دلیل تعهد ندادنش را نداند کاری از شما ساخته نیست اما اگر بگوید دارم مشکل را حل می کنم ممکن است یا بخواهد شما دست از سرش بردارید یا اینکه واقعا دارد تلاش می کند تا علت ترس از تعهد را در خود بیابد. از او بپرسید منظورش چیست و این کار را چطور انجام می دهد، چه کار خاص و ویژه ای در این زمینه کرده است. فرار از تعهد به خاطر ترس از صمیمیت ممکن است نامزد شما در ...
لحظه ای که احسان علیخانی تذکر منکراتی داد +عکس
محمد ازدواج کرد و 6 مهر سال 1395 نیز تاریخ جدایی آن ها است و حاصل این ازدواج پسری به نام پارسا بوده است. مهمان ماه عسل در ادامه به این موضوع اشاره کرد که در خانواده ای 6 نفره زندگی می کرد و آخرین فرزند خانواده بود و پدرش فردی فرهنگی و بازنشسته بود. نسترن با اشاره به مخالفت پدرش با ازدواج او و محمد گفت: پدرم صد درصد با ازدواج ما مخالف بود و می گفت: سن کمی داری و باید درس بخوانی ...
روایت عشق و خیانت در برنامه ماه عسل
: رفتارهای بد همسرم تاثیرهای بسیاری داشت. حرف هایی که به من می زد، غرورم را می شکاند.فکرم درست کار نمی کرد. کار داشتم اما زندگیم را تامین نمی کرد. در ادامه نسترن مادر پارسا هم پیرو صحبت های همسر سابقش می گوید: توقع من خانه مجلل و خرید های روزانه نبود. گاهی برای زندگی تلاش می کرد گاهی نه. آنچه که مرا آزار می داد خیانت هایی بود که محمد مرتکب می شد. و به او می گفتم از خانه من بیرون برو. به او می ...
مسئولان عالی رتبه چگونه با همسرانشان آشنا شدند؟
... فریده مطهری همسر علی لاریجانی در سال 87 گفتگویی را در مورد زندگی مشترک شان انجام داده است که بخش هایی از آن را می خوانید: "حدودا 15 ساله بودم که علی لاریجانی20 ساله و پر تلاش مرا از پدر خواستگاری کرد. رابطه مرید و مرادی ایشان که با محبت پدرم تجلی یافت پایه گذار خانواده ما شد. به قول پدرم ایشان جوان 20 ساله همچون پیری که پختگی لازم را در عرصه سیاست و علم به دست آورده بودند. " ...
ماجرای فرار تازه عروس مدتی پس از عقدکنان / سحر همراه مرد 50 ساله دستگیر کردند! + عکس
هم برای بیرون رفتن نداشت. بیچاره خواهرم نصف حقوقش را توی جیبم می گذاشت تا جلوی نامزدم شرمنده نشوم. دو ماه گذشت. سحر یک روز غیبش زد. هر کجا عقلمان قد می داد دنبالش گشتیم. بالاخره برگشت. یک مشت اراجیف سر هم کرده بود و می گفت خانه دوستش بوده است. از ترس پدرم، چیزی در این باره به خانواده ام نگفتم. با وساطت پدر و مادرش او را بخشیدم. اما بعد از چند ماه دوباره گم و گور شد. یک هفته از او هیچ ...
زنم با یک مرد به ییلاق طرقبه می رفت و حالا دختر 15 ساله ام را فروخته است!
همسرم می سوخت واز نگاه های معصومانه اش شرم می کردم که او را طلاق بدهم. در واقع وجدانم چنین اجازه ای به من نمی داد ولی از خانواده همسرم دلگیر بودم که چرا حقیقت ماجرا را هنگام خواستگاری از من پنهان کردند. با این حال باز هم از این که مادرزنم با پرستاری شبانه روز از یک پیرزن، هزینه های زندگی اش را تامین می کرد خوشحال بودم. در همین شرایط خداوند 3 فرزند زیبا به من عطا کرد که دختر 15 ساله ام بزرگ ترین آن ...
قتل پدر با 40 ضربه چاقو
...> آنها در همان بازجویی های ابتدایی به قتل اعتراف کردند و زهرا گفت: مدتی قبل با پسری دوست شده بودم و می خواستم با او ازدواج کنم اما پدرم مخالفت کرد، برای همین نقشه قتلش را با مادرم کشیدیم. روز حادثه، مقداری قرص در شربت آلبالویش ریختیم. وقتی خورد بیهوش شد. سپس با مادرم به اتاق خوابش رفتیم. من متکا را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم چند ضربه چاقو به او زد. سپس من چاقو را گرفتم و چند ضربه دیگر زدم. وقتی ...
همسرم وقتی مرا کتک می زد گفت که چه ارتباط های کثیف دیگر هم دارد!
نیازهای روحی و عاطفی ام را برآورده می کرد. یک روز همسرم با یک گوشی موبایل هوشمند که برای خود خریداری کرده بود وارد خانه شد فکر نمی کردم این گوشی که آن زمان برای خریدش خوشحال بودم الان باعث رنج و نارحتی من شود تاجایی که می خواهم با دو فرزند از او جدا شوم. مشکلات ما از زمانی شروع شد که همسرم شبکه های اجتماعی مجازی را شناخت و در آنها عضویت پیدا کرد البته در ابتدا برای ما جالب بود ...
16 ساله بودم که شوهرم از آن زمان مرا مجبور به این کارهای زشت کرد
... در خیابان با او آشنا شدم و مدتی با همسرم دوست بودم تا اینکه با اصرار از پدرم و مادر خواستم ازدواج کنم و در نهایت ازدواج کردیم. اکنون همسرت کجاست؟ یک روز برای رفتن به منزل دوستم سوار بر یک موتور شدم و ترک موتور نشستم اما قبل از رسیدن به منزل دوستم تصادف کردیم و پاهایم شکست؛ اکنون در پاهایم پلاتین است، پس از تصادف، همسرم به صورت غیابی از من جدا شد و پسرم با مادرشوهرم ...
اشاره غیرمنتظره احسان علیخانی به زندگی شخصی اش/ ماجرای عجیب به کما رفتن مهمان ماه عسل!
خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی مشکلی نداشتیم و در سطح بالایی بودیم در خانه 7 هزار متری بزرگ شدم حتی اتاق من اندازه آپارتمان های امروزی بود و در یک دورانی شاهزاده ای زندگی کردم. وی افزود : این زندگی تا 13 سالگی ام ادامه داشت. تا اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند و داستان زندگی ما تغییر کرد. با توجه به اینکه من آخرین فرزند خانواده بودم، ناز می کردم، اما در بین مشاجرات پدر و ...
نان حلال پدرم در پیشرفتم خیلی موثر بود
؟ خیلی کم. ولی اگر قرار باشد که به ایشان کمک کنم، ظرف می شویم یا خانه را جمع وجور می کنم. ولی به هیچ عنوان غذا درست کردن بلد نیستم. اگر همسرم در منزل نباشد ممکن است سه روز در منزل غذا نخورم. * بایت این همه مشغله و نبودن شما در منزل همسرتان گله هم می کنند؟ بله. به دلیل اینکه همیشه برای خانه و بچه ها وقت کم گذاشتم بنده خدا همیشه ابراز ناراحتی می کند. این واقعیت را باید ...
تنها زن آزاده ایرانی که در خط مقدم جبهه به اسارت درآمد
قبلا یک خانمی را به اسارت گرفته بودیم . با ما همکاری کرد و ما او را به حرم امام حسین فرستادیم . و بعد هم به ایران برگشت . من میدانستم که چنین مطلبی دور از ذهن است و منظورشان چیست . به آن ها گفتم : نه ! من وقتی به زیارت امام حسین (علیه السلام) می روم که به اختیار خودمان باشد . من دوست ندارم شما مرا به حرم ببرید . امام حسین چنین زواری نمی خواهد . چه برنامه هایی در اسارت داشتید؟ ...
روایت تلخ تاثیر طلاق بر فرزندان/ وجه مشترک احسان علیخانی با مهمانش
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، سومین قسمت از برنامه ماه عسل در سومین روز از ماه مبارک رمضان با اجرای احسان علیخانی بر روی آنتن رفت. طلاق یکی از آسیب اجتماعی که آمار آن نیز کم نیست به عنوان سوژه برنامه ماه عسل قرار گرفت . مهمان برنامه ماه عسل علی 33 ساله است. البته این عددی است که درشناسنامه اش ثبت شده است. چهره این مهمان برنامه خیلی بیشتر از عددی که گفته است نشان ...
غفلت از تاریخ صفویه، خطایی نابخشودنی
هنگام جنگ ایران و عراق پیگیر اخبار ایران بودم. چون همیشه به تاریخ علاقه داشتم، خیلی زود شروع به خواندن روزنامه کردم. هر گزارشی از جنگ می دیدم، می خواندم. گذشته از این، من از داخل ایران چیز چندانی نمی دانستم مثلاً این که پایتخت ایران کجاست و اصفهان کجاست و فرش ایرانی چیست و امثال این. البته پدرم مجموعه دار تمبر بود و تمبرهایی داشت که از دوره قاجار و پهلوی بود و من می دانستم که این تمبرها برای ایران ...
از ابرهای صورتی هروئین تا زمین سبز فوتبال / گل طلایی روانشناس کارتن خواب به دروازه اعتیاد
مواد صنعتی آمد و زیاد شد. کراک آمد ،شیشه آمد..من هم رفتم سراغ همین مواد صنعتی... بعد آنقدر گیر کردم که زندگی ام ازهم پاشید، زنم رفت و دخترم را هم برد. از کی خانه را ترک کردی؟ دو سه ماه قبل از طلاق همسرم از خانه زدم بیرون. بعد چون درشهرمان همه همدیگر را می شناختند ،برای اینکه آبروی خانواده ام نرود، آمدم تهران. چند سال درتهران کارتن خوابی کردی؟ چهارسال ...
چرا دختر نوجوان پدرش را کشت؟!
از موضوع باخبر شد، بشدت مخالفت کرد و گفت که به هیچ عنوان نباید با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم. به همین دلیل از شدت ناراحتی تصمیم به قتل پدرم گرفتم و موضوع را با مادرم درمیان گذاشتم. آن قدر گفتم تا مادرم قبول کرد. صبح روزحادثه با همدستی مادرم مقداری مرگ موش خریدیم و آن را در غذای پدرم ریختیم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. ساعت 11شب بود که تصمیم خودم را گرفتم و کاردی برداشتم و به سراغ پدرم که روی تخت ...
شهرام کاری با من کرد که مجبور بودم حتی به همه خواسته های کثیف او تن دهم!
موسیقی نداشته و تمام آنچه را به من گفته دروغ و زاییده فکر بیمار خودش بوده است. با این تصوّراشتباه که دیگرتنها با داشتن 20 سال سن، بزرگ شده و می توانم خوب و بد زندگی را به خوبی تشخیص داده ونیز می خواهم به هر طریقی که شده خود را از تنهایی نجات دهم، به یکباره خود را غرق شده در سراب احساسی و عشق بی معنی و به دور از منطق او یافتم. با وجود اینکه از دست شهرام به شدّت ناراحت وعصبانی ...
مدتی برای تأمین زندگی پشت وانت هندوانه می فروخت. آن زمان اینطور نبود که بگوییم به شخصیت ما برمی خورد که ...
روزی دست ماست به همه می دهیم بعد از این استخاره با پدرش تماس می گیرد و نظر مثبتش را اعلام می کند. 18 ساله بودم، یک روز مادرم مرا صدا زد و گفت مادر فلانی آمده خواستگاری. پرسیدم برای کدام پسرش؟ وقتی گفت اصغر اصلا یادم نبود چه شکلی بود. ما سه سال اختلاف سن داشتیم و او از من بزرگتر بود. مادرم تعجب کرد گفت این همه آمده اینجا به خاطر برادرهایت چطور یادت نیست؟ گفتم خب یادم نیست. ...
آقای دکتر مرا خام کرد و من بلیط خوشبختی ام را به او سپردم ولی ...
مشترک ما فقط یک سال دوام آورد. زمانی که مهر طلاق بر شناسنامه ام جا خوش کرد، پدر و مادرم در این دنیا نبودند و من باید در منزل 3 برادرم زندگی می کردم. با آن که سعی می کردم در مدت حضور در خانه هر کدام از برادرانم، طوری رفتار کنم تا مشکلی برای خانواده آن ها به وجود نیاید اما باز هم احساس می کردم همسران آن ها از وجود من در منزلشان ناراحت اند. این گونه بود که برای یافتن شغلی دست به کار شدم تا به طور ...
همه چیز درباره فرامرز خالقی از دیروز تا امروز
بستری کرده بودند و چون من کوچک بودم اجازه نمی دادند بروم بابا را ببینم، برای همین مادرم برایم از همان دست فروش ها یک زیرانداز خرید که بتوانم دم بیمارستان منتظر بمانم. سال ها بعد تقریباً رو به روی همان بیمارستان بود که مادرم را هم در بیمارستان مهر از دست دادم و همین باعث شد برای همیشه آن قسمت از تهران برایم دربردارنده خاطرات تلخی باشد. اخلاق پدرم خدابیامرز آدمی بسیار مردم دوست ...
پیام بسیار احساسی توتی به هواداران
.... در مواقع سخت به من انرژی دادید و به همین دلیل می خواهم از تک تک شما تشکر کنم. من در خلوت خودم دیوانه وار گریه می کردم! فراموش کردن این 25 سال کار غیرممکن است. من با همسرم درباره اینکه این سال ها برایم چگونه گذشتند، صحبت کردم. از مادرم و پدرم، از برادرم و تمام اعضای خانواده و دوستانم تشکر می کنم. از همسرم و سه فرزندم هم تشکر می کنم. خواستم حرف هایم را از اینجا شروع کنم چون مطمئن نبودم که می ...
پسرم راز کثیف مادرش را فاش کرد و من.....
تهمت اخلاقی پسر معتاد به مادرش باعث شد تا پدر خانواده دست به قتل همسرش بزند. قاتل، مردی 49 ساله است که به دلیل نامشخص بودن درخواست یکی از اولیای دم، همچنان بلاتکلیف در زندان مانده است. پسری با کلانتری ملارد تماس گرفت و از درگیری شدید پدر و مادرش خبر داد. او گفت: امروز پدرم بی دلیل مرا از خانه بیرون انداخت برای همین مجبور شدم در پشت بام بخوابم. چند دقیقه پیش صدای داد و فریاد و جیغ خواهر ...
جنسی که جور است!
کدام گوشه ای خمیده اند و دارند می کشند ! عده ای هم در حال آمدن هستند و برخی هم در حال رفتن ! محمد می گوید: ساعت 14 تا 15 هجوم غریبی به این منطقه می شود که حضور زنان در آن چشمگیر است، اغلب آنها جنس خود را می خرند و می روند، بعد از آن منطقه آرام می شود تا حدود ساعت 18 که دوباره افراد کم کم پیدایشان می شود تا در دخمه و سوراخی به استعمال مواد بپردازند . همان طور که برایم حرف می زد ...
زن جوان گفت وقتی با آن صحنه روبرو شدم دنیا روی سرم خراب شد و همه آبرویم رفت چون..
تنها اعتیادش را ترک نکرد بلکه پنهانی به استعمال موادمخدر صنعتی روی آورد. او دیگر نمی توانست هزینه ها و مخارج زندگی را تأمین کند تا این که برای تأمین هزینه های اعتیادش، دست به سرقت زد و توسط پلیس دستگیر شد. دیگر کاری از دست من ساخته نبود و از شدت شرم نمی توانستم به چهره پدر و مادرم نگاه کنم. همسرم به یک سال حبس محکوم شد و پدرم مرا به منزل خودش در شهرستان برد. وقتی همه فامیل در جریان خلافکاری های ...
از همسرم خیلی دور شده بودم / صدای پسر عمه ام مرا رها نمی کرد و ..
...> همین مهربانی هایش بود که درتمام آن سالها دلم را می ربود تا جایی که به مادرم گفتم یا این دختر را می خواهم یا هیچ وقت ازدواج نمی کنم. مادرم از خداخواسته بود که من هرگز ازدواج نکنم و همیشه کنارش بمانم. با ازدواج مسعود هم مشکل داشت، نه اینکه با همسر و دخترش مشکلی داشته باشد. ترس از تنهایی بلای جان مادرم بود.یادم آمد بالاخره با هرسختی ای که بود مادر را راضی کردیم و رفتیم خواستگاری. فرزانه هم درآمد ...
وقتی متوجه علاقه شدید برادر شوهرم به خود شدم او را در نبود شوهرم به خانه آوردم و ..
کشی با ماشینی اوراقتر از خودش رسید و چوب حراج را به تمامی به داشته های زندگی خود زد. من شاید از سخت تر شدن شرایط زندگیم از نظر مادی اندکی در مضیقه قرار گرفته بودم ولی چندان از اعتیاد همسرم ناراحت نبودم زیرا می دانستم هر اندازه که او در افیون مصرف مواد مخدر فرو رود، من خواهم توانست به آسانی و با فراغ بال بیشتری دلدادگی های خود را با سهیل تقسیم کنم. گویی گذشت زمان دیگر وجود ...
او به وعده عروسیش با من عمل نکرد حتی پسر غریبه ای دیگر را هم سر قرار آورد و ..
او معتاد شده بودم و هر روز به او زنگ می زدم . این رابطه تلفنی ما مدتی طول کشید تا این که روزی به من گفت به شهر بروم تا از نزدیک او را ببینم و با هم در مورد آینده خودمان حرف بزنیم . به او گفتم پدرم هرگز اجازه نمی دهد تنها به شهر بیایم، اما او گفت نگران نباش با دوستت که در اینجا درس می خواند، راهی پیدا می کنیم. روز بعد دوستم با پدرم تماس گرفت و گفت اجازه بدهید چند روزی دخترت با من به شهر ...
وقتی به خانه برگشتم با صحنه کثیفی از شوهر و دخترم روبرو شدم / آن ها را در حال بدی دیدم!
دخترم رفتم او را به خانه خودم آوردم. یک سال قبل برای من هم خواستگاری پیدا شد و ازدواج کردم ولی بعد از چند وقت متوجه شدم شوهر دومم معتاد و بیکار است. مواقعی که خانه نبودم دختر کوچکم را تا حد مرگ کتک می زد و او را آزار می داد، روزی که ناگهانی به منزل برگشتم دیدم او و دخترم در حال بدی هستند. متاسفانه بچه ام از نظر روحی و روانی آسیب جدی دیده است و او را به مرکز مشاوره پلیس آورده ام ...