خانه
سایر منابع:
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
می پسندم
0
سایر خبرها
من هم کتاب می خواهم
کتاب دیگر بده! یک بار با فرمهر منجزی- یکی از اعضای هیأت مدیره کانون، سال ها پیش به روستای فهرج کرمان رفته بودیم که یک پسربچه روستایی به او گفت: شما مترجم کتابید؟ من همه کتاب های شما را خوانده ام، باز هم کتاب دارید؟ آن پسربچه اینک دانشجوی سال سوم رشته پزشکی ا ست و در شهر کرمان درس می خواند. (با شنیدن سخنان خانم همایونی، با خود می گویم، انگار در روستاها، گرایش کودکان به کتاب خواندن، بیش ...
ماجرای شورانگیز یک بانوی جانباز با امام رضا(ع)
دیدن من شکر گویان شروع به گریه کرد. رینگ زیر پاشنه ها رد شده بود. رینگ، زیر کمرم روی زمین افتاده بود. خوابت را برای کسی هم تعریف کردی؟ – من بعد از بیدار شدن، سراغ مادر حسینی را گرفتم. او آمد. وقتی به او گفتم چه خوابی دیدم، او گفت: هیس، مبادا چیزی بگویی. من به سفارش او دیگر چیزی نگفتم و دوباره روی همان حالتی که بودم به خواب رفتم. روز بعد، دو تا از توابین، برای کمک به من وارد ...
ظهور و سقوط کانال های اجاره ای در کوران انتخابات
در ادامه در گزیده ای از این گزارش می خوانیم: در جریان انتخابات اعضا با تعجب متوجه شدند که دنبال کننده کانال جدیدی شده اند. اعضایی که تعدادشان کم هم نبود. اما چه اتفاقی برای کانال قبلی افتاده بود؟ کانال انتخاباتی اصلاً از چه موقعی تشکیل شده بود؟ کسی درست نمی داند. اما همان بحبوحه انتخابات بود. ناگهان ظاهر شد؛ یک شبه و با 42 هزار عضو. برای یک کانال تازه تأسیس زیاد است. خیلی بیشتر از حد ...
امامی که همیشه می ماند
پدرانه و توصیه های داهیانه اش را به گوش زمزمه کرده ایم و به دل نشانده ایم. بیست وهشت سال انگار عقوبت هبوط آدم را چند باره پس داده ایم و برای حتی لحظه ای دیدار بهشت جمالش، از جان و دل گذشته ایم. بیست و هشت سال دل را به آرمان مقدسش بسته ایم و چشم به فرمان فرزند خلفش دوخته ایم و گوش و هوش به توصیه ها و دستورات جانشین عزیزش داده ایم تا دوباره جان بگیریم و برای روزهای سخت، آماده تر شویم. ...
مارکزِ جعلی و واقعی در بازار کتاب ایران
روزگار وبا یک رمان کاملا واقع گرایانه است. رمان خاطره دلبرکان غمگین من هم هیچ عنصر جادویی ندارد. در حقیقت از دوره ای به بعد در کارهای آخرش اثری از عناصر جادویی نمی بینیم. البته ده، پانزده سال آخر عمرش آثار زیادی خلق نکرد. اما در پاییز پدرسالار ما کاملا در حال و هوایی اسطوره ای هستیم. شخصیت پدرسالار سیصد سال عمر دارد و همان اول آدم را یاد ضحاک شاهنامه می اندازد که هزار سال حکومت کرد، یک روز ...
سناریوی مرگبار دختر 19 ساله برای مردان
پنهان بماند. در یک لحظه توانستم فرار کنم. داد و فریاد راه انداختم و همسایه ها و چند رهگذر متوجه شدند و آن دو مرد فرار کردند. وی ادامه داد: طناز و همدست دیگرش با اطلاع از فرارم، متواری شدند. مردم دست و پایم را باز کردند. ماموران که آمدند ماجرا را گفتم. در خیابان در جست وجوی آنها بودم که با طناز روبه رو شدم، او مرا با قمه به مرگ تهدید کرد و بعد با سد کردن راه راننده ای سوار خودرو شد و فرار ...
اگر اینترنت یک روز قطع شود، چه اتفاقی می افتد؟
، 25 درصد از این افراد بین انتخاب انگشت یا اینترنت تردید داشتند. هنکاک مجبور شد با این موضوع کنار بیاید و این فعالیت را لغو کند. او هرگز دوباره برای انجام این کار تلاش نکرد. او می گوید: "این اتفاق برای سال 2009 بود و حالا با وجود تلفن همراه، حتی نمی دانم دانشجویان در صورت چنین درخواستی چه کار می کردند. آن ها احتمالا گزارشم را به رئیس دانشگاه می دادند.” اما با شیوه زندگی همیشه ...
فیلم تیک آف ؛ عقده های تلخ چند جوان امروزی
های امروز جامعه شباهت دارند؟ به نظرم خیلی شباهت دارند. البته فیلم فقط مختص جوان ها نیست، چون ممکن است دپرسیون یک فرد در 15 سالگی یا در 40 یا 70 سالگی اتفاق بیفتد، اما درنهایت همه این ها به امید ختم می شوند. فیلم در مورد این است که اسب زندگی از هر کجا که تو را زمین زد، بدو و رکاب بگیر و دوباره سوارش بشو... ولی در فیلم امید به معنای واقعی وجود ندارد! من معمولا در مورد ...
روایت رضا امیرخانی از رحلت امام خمینی(ره)
... _ بابام شهید شده آقا! من خودم بزرگم. _ خمینی من سه تا پسر داده بودم برایت. حالا کجا رفتی؟ خمینی من را هم با خودت ببر. _ بی پدر شدیم. من بابام پانزده خردادی بود. الان 68 آن موقع 42 بوده. 25 سال. من هم 25 سالم است. من بابام را ندیده بودم. مردم! تو این مدت من به همه می گفتم، من بابا دارم. حالا بابای من هم مرده، دوباره مرده! _ آی آقا موا... حرفش را ...
مهمترین اخبار سیاسی 24 ساعت گذشته / از واکنش به سند 2030 تا پاسخ ستاد رئیسی به منتجب نیا
جامعه اسلامی مهندسین گفت: من نگران کشور بودم تا سخنان و رفتار ها در انتخابات باعث تفرقه در جامعه شود، اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد، اما عصبانیت و ناراحتی که وجود دارد، قابل تأمل است. حدادعادل تصریح کرد: انتخابات خوب انتخاباتی است که همه مردم رئیس جمهور منتخب را رییس جمهور خود بدانند مخصوصا وقتی که شورای نگهبان تایید می کند. ولی خب یک قانون است و یک دل، جواب دل مردم را چه می دهید، درست است که ...
وقتی به سعید گفتم مدیر شرکت برایم ماشین خریده او فکر کثیفی کرد و ...
دیدن اسناد و مدارک انکارناپذیر لب به اعتراف گشود و در تشریح ماجرای دوستی خیابانی خود با سردسته خلافکاران گفت: وقتی در رشته حسابداری تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسید خیلی خوشحال بودم چرا که احساس می کردم با ورود به کار می توانم روی پای خودم بایستم. در همین روزها با جوانی آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم اما این ازدواج هیچ عاقبتی نداشت و من مجبور شدم مدتی پس از برگزاری مراسم عقد از همسرم طلاق بگیرم ...
ما خمینی را دوست داریم
به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، علیرضا ضرغامی؛ 14 خرداد که می آید انگار داغ دلی تازه می شود که برای همه یکسان است. تفاوتی ندارد که کدام دهه بر شناسنامه ات جا خوش کرده مهم نیست که اصلا در دوران حیاتت امام را درک کرده باشی و یا آنقدر بزرگ بوده باشی تا خاطرات سخنرانی های امام از تلویزیون را به یاد آوری چراکه هرکس یک بار سیمای نورانی امام خمینی (ره) را حتی در تصاویر دیده باشد نمی تواند از 14 خرداد ...
رضا افتخاری :اگر تصمیم منصوریان برای حضور رضاییان قطعی باشد او را جذب خواهیم کرد
، نمی مانم. ما تجربه تلخی در امارات داشتیم و این شکست به همه تلنگر زد. برزیل هم شکست سنگینی برابر آلمان پذیرفت اما آنجا مدعی نداشتند که بخواهند تیم را تخریب کنند. در ایران کسانی را داریم که می خواهند هواداران را ناامید کنند. اینها همان کسانی هستند که بعدها دوباره به خانه شان می روند. هوادار استقلال این موضوع را فهمیده که استقلال در یک سال گذشته با دست خالی چه کار کرد. ما زمانی نایب قهرمان شدیم که ...
بازخوانی سبک زندگی امام خمینی(ره)
، پدر روح ا...، روحانی و مجتهد بنامِ خمین بود که پنج ماه بعد از تولد آخرین فرزندش در مسیر خمین به اراک مورد حمله قرار گرفت و به قتل رسید. بعد از پدر، سه زن در زندگی و تربیت روح ا... نقشی اساسی داشتند؛ مادرش (هاجر)، دایه اش (خاور) و عمه اش. روح ا... مادر و عمه را هم چند سال بعد در دوران نوجوانی، در پی موج اپیدمی آنفلوآنزا و وبا از دست داد. غلامعلی رجایی به نقل از آیت ا... سیدمرتضی پسندیده ...
علیدوستی: ترجمه می کنم تا خیال پردازی ام فروکش کند
.... بدون این که بخواهم انگار ستون نویس شده بودم و ناچار به رعایت قواعد کاری بودم که نیت اصلی من نبود. دلیل دیگرش هم برخی حوادث جاری آن دوران بود. بعد از سال 1388 سخت بود نوشته ها رنگ و بوی آن چه را جامعه از سر می گذراند نداشته باشد. برای ادامه دادن نیاز بود بتوانم خودم را به کوچه علی چپ بزنم و برخورد لوکسی با نوشتن داشته باشم که من آدمش نبودم. مدتی به مستعارنویسی روی آوردم ...
نگاهی کوتاه به مسئولیت های خانواده هاشمی در دانشگاه آزاد
ترین دختر هاشمی رفسنجانی که سابقه محکومیت زندان را دارد، مدرک دکترا در رشته حقوق بشر از دانشگاه آزاد اسلامی تهران را به دست آورده و در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی نیز مدرک ارشد گرفته است. وی در حال حاضر کرسی تدریس در واحد دانشگاه آزاد در پردیس را برعهده دارد. فاطمه هاشمی، رئیس مادالعمر بنیاد بیماری ها ی خاص و رئیس فدراسیون ورزشی بیماران خاص، نیز از نمد دانشگاه ...
عشقم رنگ خون گرفت
و نابود شدم. هیچ وقت فکر نمی کردم کارم به زندان بکشد، آن هم با پرونده قتل. در تهران چه کار می کردی؟ اول کارگری می کردم. بعد در رستوران های مختلف کار می کردم. با گذشت دو سال توانستم در یک رستوران به عنوان کباب زن کار کنم. دیگر در این کار ماهر شده بودم. همین باعث شد کارفرمایم از من راضی باشد و در همان رستوران بمانم. از آشنایی ات با مقتول بگو؟ زن میانسال ...
جزییات مراسم تشیع حضرت امام (ره) به روایت ناطق نوری
امام را تشییع کنند به مسئولان، از جمله من، کروکی بهشت زهرا را داده بودند که بتوانند وارد شوند. عجیب است، دو حادثه مهم که هر دو برای من اتفاقی بود؛ یکی حضور در مراسم استقبال امام و دیگری مراسم خاکسپاری ایشان. بعد از اینکه نماز امام را مرحوم آیت الله گلپایگانی خواند و تکبیر آخر نماز تمام شد، جمعیت به سمت جنازه امام هجوم آوردند. به ذهنم آمد که به آن سمت نروم و خودم هم نمی دانم ...
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
در این جبهه در سنگر حاضر بودم و در مدت ده سال غیر از یک سفر حج کوتاه مدت از تهران خارج نشدم. فکر ما، ذکر ما، مطالعات آخرین کتب و مجلات پزشکی ما همه و همه در جهت حفظ سلامت و حیات حضرت امام عزیز بود. هرگاه که دردی جانسوز یا بیماری ای به امام عزیزمان روی می آورد تار و پود وجود و تک تک سلول های اعضای تیم پزشکی را چنان به لرزه در می آورد که کنترل آن ممکن نبود و همواره، بهترین و مهم ترین ...
پرستار امام(ره): ریتم صاف شد؛ زمان از حرکت ایستاد/ عبادتشان را بر همه چیز ارجح می شمردند
شود و از همان زمان مسئولان اداره بهداری سپاه برای توسعه بیمارستان کارشان را آغاز کردند و امروز می بینیم که از خدمات درمانی این بیمارستان همه اقشار جامعه بویژه کادر نیروهای مسلح بهره مند می شوند. ایشان حدود دو ماه در بیمارستان بستری بودند و از آن زمان به بعد در همه اوقات ریتم قلبی حضرت امام(ره) از طریق سیستم فرستنده کنترل می شد. تقریبا پنج سال پرستار امام بودید. کدام خاطره از آن دوران در ...
سخنان محقق، آموزگار، خرمشاهی و فانی در بزرگداشت نوش آفرین انصاری
. پس باید همه کمک کنند. سال 1395 به نوعی سال طلایی برای فرهنگنامه بود. اولا ارشاد بخشی از آن را تهیه کرد و آنچه اتفاق افتاد تهیه فرهنگنامه برای کتابخانه های کانون پرورش فکری بود و این یعنی هشتصد و پنجاه کتابخانه در سراسر ایران و هزاران کودک ایرانی و لمس فرهنگ؛ فرهنگنامه ای که عشق خانم میرهادی و تمام دوستانی بود که کار می کنند و در تک تک واژه هایش عشق وجود دارد. و یک کتاب پر از انرژی مثبت است. کلمه ...
علاقه ام به هندبال موجب شد چند سال درس را کنار بگذارم/هندبال به سرفصل زندگی ام تبدیل شد
باشگاه دانشگاه آزاد برای حضور در لیگ قرار داد بستم و در این میان از یک سو خوشحال بودم که در لیگ بازی می کنم و از سوی دیگر چون سن کمی داشتم دلتنگ خانواده و سنندج بودم. مربی تیم دانشگاه که آقای سلیمانی بود در آن زمان عوض شد و یک مربی بوسنیایی به نام اسلافکو به تیم پیوست و این مربی بسیار روی من حساس بود و در تمرینات برای اینکه من پیشرفت کنم سختگیری های بیشتری می کرد. تا یک سال ...
ایزدیار: کار خوب، آدم را سختگیر می کند
بازی در فصل دوم شهرزاد است، با او درباره بازیگری سینما و شهرت گفتگو کرده ایم؛ از سیمرغ و ابد و یک روز تا شهرزاد و ویلایی ها . از جایزه سیمرغ شما در جشنواره فیلم فجر در سال پیش شروع کنیم. بعد از گرفتن آن سیمرغ، مسیر و پیشنهادهای کاری تان چه تغییراتی کرد؟ - گرفتن سیمرغ اتفاق خوبی بود برایم اما من از قبلش تصمیم گرفته بودم که سختگیرتر باشم و موقع پذیرفتن نقش ها و پروژه ها،تعارف را ...
قصه متأثر کننده خواهران منصوریان در ماه عسل
بداند که آنها خانواده من هستند و ما یک خانواده فقیر هستیم. مرضیه عنوان کرد: من نور چشمی پدرم بودم . لباس نو اول برای من می گرفت. به دلیل اینکه با هم خوب بودیم، بقیه خواهر هایم گلایه نمی کردند که چرا برای من فقط لباس می گیرد؛ چراکه شرایط مالی خوبی نداشتیم. البته اگر هر کس صبح زود از خواب بیدار می شد لباس نو را می پوشید و می رفت و من باید لباس سال پیش خودم را می پوشیدم . زندگی سختی داشتیم اما هیچ ...
برایم باورش سخت بود وقتی دیدم او از همسرم چنین مطلبی خواسته!
...، روح و روان مرا به هم ریخت و آرامش را از من گرفت. دیگر امیدی برای زندگی نداشتم، از این جهت تصمیم گرفتم که دوباره با هادی زندگی کنم تا بتوانم دخترم را ببینم. با خودم فکر می کردم طی این چند سال شاید هادی به خودش آمده باشد و بتواند پشتیبان من و فرزندم باشد. این گونه بود که زندگی مجددی را بدون ثبت رسمی ازدواج با هادی شروع کردم. اگرچه از دیدن دخترم بسیار خوشحال شده بودم اما رفتارهای زشت و ناپسند ...
امام (س ) می گفتند چرا این قدر مطالب من را تیتر و عکس می کنید
...> آیت ا... هاشمی رفسنجانی، قبل از انقلاب خودشان از اصحاب رسانه بودند. مجله مکتب تشیع را منتشر می کردند و موفق نیز بودند. بعد از انقلاب، سخنرانی های آقای هاشمی، از او یک رسانه ساخت. آقای هاشمی از جنس رسانه بود، قلم خوبی داشت، تفکر تبلیغی جالبی داشت و از فنون کار رسانه ای مطلع بود. هر روز تمام روزنامه ها را می دید، به رادیو و تلویزیون توجه داشت و صبح ها رادیوهای بیگانه را گوش می داد و گاهی مطالب آن ها ...
شرافت عکس در لنز علی
علیرضا سلطانی شاد، عکاسی که در سال های فعالیتش سرد و گرم بسیاری چشید، اما همواره با روحیه پشت لنز دوربین خود مشغول بود تا عاقبت دست روزگار توان عکاسی در دنیا را از او گرفت. به احترام علی رضا سلطانی عزیز سال ها پیش برای اولین بار وقتی پیگیر وضعیت معیشتی عکاسان جنگ بودم، علی رضا سلطانی را دیدم؛ نه جوان بود و نه پیر! همان برخورد اول چنان صمیمانه به صحبت نشستیم که گویی سال هاست ...
سخنرانی منشر نشده آیت الله خامنه ای در سال 64 به مناسبت 15 خرداد
...> *جمع بندی مال سال های بعد است من نمی خواهم شرح ماوقع 15 خرداد را بدهم، کم و بیش ماوقع را شنیده اید، لکن چند مضمون در 15 خرداد هست که انسانی که در متن حادثه هم هست، درست آن را درک عقلانی نمی کند، هر چند که لمس روحی و احساسی می نماید، اما جمع بندی مال بعد است و ما به مرور در طول سالیان دراز این جمع بندی را پیدا کردیم. البته آن روز در متن حوادث بودیم، در متن حادثه انسان با یک حقیقت دیگری ...
ماجرای حادثه هولناکی که برای دختر جوان روی داد!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، هنوز هم نتوانسته با این مسئله کنار بیاید. با اینکه چشمانش آسیب ندیده ولی باز هم نگران است. روحش مانند همه قربانیان اسیدپاشی آسیب دیده؛ وضع بدی دارد و نمی تواند آن را تحمل کند چون نمی داند چرا این اتفاق برای او افتاده است. مریم می خواهد بدون اینکه لحظه ای از آن روز ناگفته بماند همه ماجرا را برایمان بازگو کند. صبح شوم همه چیز از آن صبح شوم آغاز شد ...
آن قدر عاشق صمد بودم که حرف هایش را چشم و گوش بسته قبول می کردم!
طوری که همه امکانات را برای من و خواهر کوچک ترم فراهم می کنند. هیچ چیزی در زندگی کم نداشتم و همواره در بین دوستانم احساس غرور می کردم ولی سقوط من در منجلاب فساد و بدبختی از روزی شروع شد که پدرم با اصرارهای من و مادرم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند برایم خرید تا به قول خودم موضوعات و مطالب درسی را از طریق اینترنت پیگیری کنم اما در واقع هدف من این بود که وارد شبکه های اجتماعی شوم و با دوستان ...
