سایر منابع:
سایر خبرها
راز سقوط دختر24ساله از پشت بام خانه پسری که با او دوست بود
و بعد ازآن شماره تلفن ها رد و بدل شد. دو هفته از این آشنایی مجازی می گذشت که با میترا قرارملاقات حضوری گذاشتم. اوکه دانشجو بود دریک شرکت خصوصی هم منشی گری می کرد. دوستی ما ادامه یافت تا اینکه میترا از مشکلات خود و خانواده اش گفت. او خواستگار داشت و مادرش اصرار داشت که دخترش با همان پسر ازدواج کند. اما میترا مخالف این ازدواج بود. این رابطه ادامه داشت تا اینکه شنبه گذشته به دنبال میترا رفتم ...
بعد از طلاق از شوهرم با سمانه به دوبی رفتم/ حالا لکه ننگ خانواده شدم!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، سرنوشت این زن جوان که معتاد شده است و به دور از خانواده با دوستش در یک خانه مجردی زندگی می کند بسیار تلخ و عبرت آموز است. وی در حالی که روبروی افسر تحقیق کلانتری نشسته بود، گفت: یک دل نه صد دل خاطر خواه پوریا شده بودم. به خواستگاری آمد. خانواده ام راضی نبودند. در برابر شان ایستادم، تهدید می کردم یا پوریا یا خودکشی. بیچاره پدر و مادرم کوتاه آمدند. دوستی ...
دختر15ساله ای که پدرش را به خاطر مخالفت با ازدواج او کشته بود، از قصاص نجات یافت
... بدین ترتیب مادر و دختر دستگیرشده و در بازجویی های ابتدایی به قتل اعتراف کردند. زهرا گفت: مدتی قبل با پسری دوست شده بودم و می خواستم با او ازدواج کنم اما پدرم مخالفت کرد، برای همین نقشه قتلش را با مادرم کشیدیم. روز حادثه، مقداری قرص در شربت آلبالویش ریختیم. وقتی خورد بیهوش شد. سپس با مادرم به اتاق خوابش رفتیم. من متکا را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم چند ضربه چاقو به او زد.بعد هم من چاقو را ...
دختر15ساله ای که پدرش را به خاطر مخالفت با ازدواج او کشته بود، از قصاص نجات یافت
یکی از اهالی که شاهد رها کردن جسد توسط یک زن ودختر بود به مأموران گفت: امروز مادر و دختری را که خانه شان کمی دورتر از اینجاست، دیدم که جسد را در کوچه انداختند و فرار کردند. من آنها را می شناسم. نام آن دختر زهراست و 15 سال دارد. بدین ترتیب مادر و دختر دستگیرشده و در بازجویی های ابتدایی به قتل اعتراف کردند. زهرا گفت: مدتی قبل با پسری دوست شده بودم و می خواستم با او ازدواج کنم اما پدرم ...
با یک وام 10 میلیونی ماهانه 15 میلیون درآمد دارم
اشاره به تلاش هایش برای راه اندازی یک کارگاه کوچک تولید کریستال می گوید: یک طرح اشتغال زایی را آماده کردم و از طریق مادرم موفق شدم از کمیته امداد یک وام 10 میلیون تومانی دریافت کنم. با آن وام و مبلغی که خودم توانسته بودم طی سال ها کار کردن جمع کنم، یک کارگاه به راه انداختم. وی در خصوص وضعیت نیروهایی که در کارگاهش مشغول به کار می شوند می گوید: ابتدا کارم را با بانوان آغاز کردم، زیرا آن ...
سریال های انیمه ژاپنی که از دیدن آن ها لذت خواهید برد (2)
...> داستان این شهر در یک شهر پر آشوب به نام شماره ی 9 رخ می دهد. شیون یک پسر جوان است که در یک خانواده ی ثروتمند و نجیب زاده به دنیا امده که در روز تولد 12 سالگی خود با یک پسر به نام نزومی آشنا می شود. بعد از آشنایی با نزومی زندگی شیون به شدت تغییر می کند. نزومی یک فراری تحت تعقیب است که شیون به وی پناه داده و زخم های او را تیمار می کند و شب را در اتاق او سپری می کند. بعد از این که پلیس موضوع را در ...
عمویم مرا در اختیار مردان پولدار می گذاشت / ثریا 24 ساله به پلیس گلستان چه گفت؟
و در زندگی نباتی به سر می برد. مادرش هم به خاطر کتک های پدر و فشارهای عصبی که در اثر این کتک ها به او وارد شده گرفتار آلزایمر شده است. او توضیح می دهد: مشکلات و بدبختی هایم این اجازه را به من نمی داد که قادر به نگهداری او باشم و به ناچار مادرم را به آسایشگاه بردم. دیگر واقعا تنها شدم و عمویم که با آن همه آرزو او را تنها تکیه گاه می دیدم خنجری شده بود که ندانسته به او تکیه کرده بودم. ...
وقتی به زندان افتاد دوستانش پیشنهادهای ناشایست و شرم آور به همسرش داشته و با او..
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، زن 26 ساله که به اتهام تهیه و توزیع طلاهای تقلبی توسط کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی دستگیر شده است در حالی که به دستور مقام قضایی روانه زندان می شد، گفت: همه اعضای خانواده ام به مواد مخدر اعتیاد داشتند به طوری که یکی از برادرانم به دلیل سوءمصرف مواد مخدر در جوانی جان خود را از دست داد. این در حالی بود که مدام با پدر و مادرم درگیر بودم و به خاطر کتک کاری های ...
راننده جوان در عباس آباد تهران دزد موبایل خواهرش را زیر گرفت و به خاطر قتل دستگیر شد + عکس
در حالی که اشک می ریخت گفت: اولیای دم از قصصاص صرف نظر کردند و مرا بخشیدند و من هرگز محبت انها را فراموش نمی کنم. من به خاطر اینکه موجب فوت پسرشان شدم از آنها عذرخواهی می کنم و تقاضا دارم مرا حلال کنند. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و سهیل را به پرداخت دیه محکوم کرد. اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
شب که کنارش خوابیدم با وسوسه سفر به ترکیه و طلاهایش او را ... + عکس
نشدن اولیای دم و درخواست رییس قوه قضاییه برای وی حکم قصاص می خواهم. سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و در تشریح جزییات ماجرا گفت: 16ساله بودم و می خواستم برای زندگی به ترکیه بروم اما خانواده ام مخالف بودند. به همین خاطر چندین بار با آنها درگیر شدم. آخرین بار وقتی دعوا بین من و پدر و مادرم بالا گرفت عصبانی شدم و وسایلم را برداشتم و خانه را ترک کردم. در خیابان پرسه می زدم که با عزیز آشنا شدم ...
استاد فاطمی نیا: خواطر نفسانی با انقطاع تام به سوی خدا، درمان می شود
... یک نکته قرآنی بگویم که در تفاسیر نیست: وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا 3 ؛ خدا مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و مرا جبار شقی قرار نداده؛ این دو مگر با هم جمع می شود؟ بله جمع می شود ممکن است شخص هم مهربان باشد و هم جبار شقی. مثلا نسخه ی مادرش را خریده و به او میگوید: دواهایت را خوردی؟ پیرزن می افتی و می میری! او جبار شقی است دواهایش را خریده ولی سر مادر مریضش ...
نرگس کلباسی: انگلیس رهایم کرد اما ایران ناجی ام شد
بیشتری پشتم بودند و از همه لحاظ به من کمک کردند. بعد از پایان پرونده هم از طرف انگلستان تماسی با شما گرفته نشد؟ خیلی خنده دار است که دو هفته پیش ایمیلی از طرف انگلستان دریافت کردم که به من می گفت اگر برای تمدید ویزای اقامت در هند به کمک نیاز دارید ما هستیم. یعنی پیامی با این مضمون زمانی به دست من رسید که پرونده من تمام شده و من هندوستان را ترک کردم. به نظرم اطلاعات آن ها به روز نیست. در ...
زن صیغه ای آبروی دخترش را به خطر انداخت
شکم من و خواهرم را سیر کند. او چند بار از خانواده پدرم خواست تا کاری انجام بدهند. نصایح پدر بزرگ و مادر بزرگم نیز اثری نداشت. پدرم می گفت باید کاری در خورشان او و با در آمد بالا پیدا کند و هر روز وعده سر خرمن می داد. مادرم که از این شرایط خسته شده بود تقاضای طلاق داد تا او را بترساند. اما پدر از خدا خواسته بی هیچ شرطی در دادگاه حاضر شد و طلاق نامه را امضا کرد. بعد از جدایی ...
قتل مادر به دست پسر شیشه ای
بارها به خاطر این که در وضع مناسبی قرار نداشتیم، با هم درگیر می شدیم و همه از ماجرای درگیری و اختلاف ما اطلاع داشتند. وی افزود: روز حادثه وقتی در خانه بودم، مادرم به سمت من حمله کرد و این در حالی بود که من تازه مواد کشیده بودم و حال و روز خوبی نداشتم به همین خاطر برای ساکت شدنش مجبور شدم با دست گردن و گلویش را بگیرم تا آرام شود اما پس از لحظاتی دیدم که مادرم روی زمین افتاد و نفس نمی کشید. ...
بانوی ایرانی رکورددار اهدای خون از سوزن می ترسد
به خون داشت، پدرم همه بچه ها را جمع کرد که پس از آزمایش، گروه خونی من و یکی دیگر از بچه ها که + Bبود به آن فرد می خورد. یادم هست از سوزن می ترسیدم. هنوز هم بعد از 173 بار خون دادن از سوزن می ترسم. خلاصه خدا را شکر آن خانم از مرگ نجات پیدا کرد و پدر و مادر و همسایه ها خیلی مرا تشویق کردند. آن موقع ها اهدا کننده را کنار بیماری که به خون نیاز داشت، می خواباندند و به اندازه ای که نیاز داشت، خون می ...
کاش به تعداد موهای سرم پسر داشتم فدا می کردم
به خانواده شان پیوستم. سال 42 خدا یک پسر به نام بهنام به ما داد که در دو سالگی از دنیا رفت و بعد خدا داود، رسول و علیرضا را به ما داد که در همین خانه همراه مادربزرگشان زندگی می کردیم. خانواده خیلی مؤمنی نبودیم ولی کورسوی ایمانی داشتیم. حاج آقا ضد شاه بود. آن زمان پاسبان ها چادر مادرش را از سرش کشیده بودند و می گفت اینها بی کفایت و بی غیرت هستند. سعی می کردیم پیش بچه ها این مسائل را نگوییم چون بچه ...
قاتل ستایش یک بار دیگر محاکمه شد
...: پسر نوجوان ایرانی که یک سال قبل دختری افغانستانی را به قتل رسانده بود، یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی که روز گذشته برگزار شد، خانواده دختر افغانستانی درخواست ارش البکاره کرده بودند که دادگاه این موضوع را مورد بررسی قرار داد. به گزارش خبرنگار ما، فروردین سال 95 دختری 9ساله به نام ستایش که تبعه افغانستان بود، در منطقه ورامین گم شد. ساعاتی بعد از ناپدید شدن این دختر ...
قتل مادر به دست فرزند ناخلف
اعتراف کرد؛ وی در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: روز حادثه ناگهان مادرم با من درگیر شد؛ درحالی که تازه مواد مصرف کرده بودم، ناگهان عصبانی شدم و برای آنکه مادرم را مجبور به سکوت کنم، گلو و دهانش را گرفتم تا او را ساکت کنم، اما ناگهان مادرم روی زمین افتاد؛ هرچه تلاش کردم نتوانستم او را احیا کنم؛ نهایتا از خانه بیرون آمدم و از مردم درخواست کمک کردم . سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی ...
وقتی وارد باغ شدم، ساسان و حمید با تهدید مرا به داخل یکی از اتاق ها بردند و...
به گزارش جام نیوز، 22 فروردین 94 دختری جوان به نام نسترن با مراجعه به یکی از کلانتری های پایتخت از حبس غیرقانونی و تجاوز دو برادر شکایت کرد و گفت: ساعتی قبل همراه یکی از دوستانم به نام سارا سوار خودرو شدیم و برای تفریح به اطراف تهران رفتیم. در بین راه برای شستن دست هایم به باغ گلابی در همان نزدیکی رفتم، وقتی وارد باغ شدم، دو برادر به نام های ساسان و حمید با تهدید مرا در یک اتاق زندانی کردند و ...
اعترافات وحشتناک پسر معتادی که مادرش را کشت/مادرم را خفه کردم
مبنی بر شنیده شدن صدای درگیری و نهایتاً اعلام نظریه اولیه پزشکی قانونی مبنی بر شناسایی آثار فشار بر روی مجاری نفسی متوفی، کارآگاهان اداره دهم را بر آن داشت تا همچنان تحقیقات پلیسی از محسن را در دستور کار خود قرار داشته باشند. سرانجام ساعت 8 صبح امروز محسن لب به اعتراف گشود و به قتل مادرش اعتراف کرد. وی در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: روز حادثه ناگهان مادرم با من درگیر شد؛ در حالیکه تازه ...
صنایع دستی؛ بهترین منبع درآمد برای زنان خانه دار/ کم توجهی مسئولین به هنر بر هیچ کس پوشیده نیست
با توجه به علاقه ای که داشتم و با معدل 19.68 و با حمایت پدر و مادرم وارد هنرستان هنرهای تجسمی شدم و سپس با شرکت در کنکور و قبولی در رشته صنایع دستی گرایش نگار گری را انتخاب و مشغول به تحصیل شدم. وی ادامه داد: در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد جزو دانشجویان ممتاز بودم و در همان دوره تحصیل به پیشنهاد استادم مشغول به تدریس شدم و در حال حاضر در دانشگاه علم و هنر یزد، دانشگاه فرش اردکان ...
توصیه امام به مسئولان ساده زیستی بود
آن زمان به ما اجازه خروج از کشور برای رفتن به نجف را نداد و من ممنوع الخروج شدم. حدودا چه سالی بود؟ در سال 1338 بود. وقتی ممنوع الخروج شدم بازگشتم به مشهد و شهرمان قوچان و دیدار با پدر و مادرم. بعد تصمیم گرفتم که در قم رحل اقامت افکنم. آمدم قم. سطوح عالیه را در نجف خوانده بودم لذا بنا بود درس خارج را در قم بخوانم. رسم آن بود که دو سه ماهی در محضر علمایی که بودند حاضر می شدیم تا ...
بانوی رکورددار اهدای 173 بار خون، می گوید از سوزن
می خورد. یادم هست از سوزن می ترسیدم. هنوز هم بعد از 173 بار خون دادن از سوزن می ترسم. خلاصه خدا را شکر آن خانم از مرگ نجات پیدا کرد و پدر و مادر و همسایه ها خیلی مرا تشویق کردند. آن موقع ها اهدا کننده را کنار بیماری که به خون نیاز داشت، می خواباندند و به اندازه ای که نیاز داشت، خون می گرفتند. 173 بار اهدای خون را خودتان حساب کردید یا سازمان انتقال خون؟ از بچگی هربار که خون دادم برگه ...
دنیای رنگ به رنگ سینمای مستند روی پرده نقره ای
فارسی بلد نبودند. حدود 3 ماه وقت گذاشتم تا بتوانم از اهالی روستا ترکی یاد بگیرم. بعد به تدریج توانستم به بچه ها فارسی یاد داده و دو سال به آنها درس دهم. بعد از گذشت 40 سال کاملا از این بچه ها بی خبر بودم. تا این که یک روز به شکل سرزده به روستا رفتم. با خودم فکر می کردم الان دانش آموزانم حدود 50 سال دارند. وقتی به روستا رفتم متوجه شدم حتی یک نفر از آنها دیگر در آن روستا زندگی نمی کند، همه شان دسته ...
امیر تهدیم کرد که اگر دختر 17 ساله ام را با او آشنا نکنم ارتباط با من را به شوهرم می گوید!
تعداد شاکیان به 39 نفر رسیده بود و مبلغ اخاذی از شاکی ها حدود 100 میلیون تومان برآورد شده بود، دختر جوانی از طلافروش قلابی شکایت کرد و گفت از سوی وی مورد آزار قرار گرفته است. دختر جوان در تشریح جزییات ماجرا گفت: برای پیاده روی به پارک رفته بودم که با امیر آشنا شدم. او پسر مودبی بود که شماره تلفنش را به من داد و گفت در اقدسیه صاحب یک طلافروشی است. او با حرف هایش مرا خام کرد و به من وعده ...
عروس 17 ساله تنها 15 روز در خانه داماد دوام آورد / او چند ماه بعد به حامد بله گفت
نخستین پرونده فاطمه 17 ساله دانش آموز دبیرستانی، 7 سال قبل به اتهام قتل عمدی همسرش حامد به قصاص محکوم شد. وی در اعترافات خود گفت: قبل از اینکه به اصرار خانواده ام با حامد- مقتول- ازدواج کنم در عقد پسر عمه ام بودم اما این ازدواج فقط 15 روز دوام داشت و به خاطر اختلاف شدید به شکل توافقی از او جدا شدم. بعد از این جدایی خانواده ام مدام می گفتند چون در شهرستان زندگی می کنیم و تو یک زن مطلقه ...
آخرین جزئیات از راز یک خانم تهرانی که سر شوهرش را مثل داعشی ها برید! + تصاویر
دیدنم می آمد تا اینکه از دخترم شنیدم که پدرش اعتیادش را ترک کرده و از من خواست که دوباره با هم زندگی کنیم اما هنوز چند روزی نگذشته بود که متوجه شدم شوهرم هنوز اعتیاد دارد و چون در این سالها نیز او مرا تحقیر کرده بود به فکر انتقام گیری افتادم. این زن گفت: روز حادثه به بهانه دیدن او را به خانه کشاندم و غذایش را مسموم کردم و وقتی بیهوش شد او را هدف ضربات چاقو قرار دادم و سرش را بریدم. ...
ارتباط تلگرامی با دختر جوان با سقوط از ساختمان به مرگ ختم شد
روز بعد (14 خرداد ماه جاری) سپیده از خواب بیدار شد و گفت که او را به منزل دوستش ببرم. شاهین بیست و چهار ساله در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: سپیده را به منزل دوستش حوالی میدان جمهوری بردم که یک ساعت بعد با من تماس گرفت و گفت دنبالش بروم، بعد دوستش ناهید ساعت 6 بعدازظهر به ما ملحق شد و در خیابان می گشتیم تا اینکه ناهید گفت می خواهد شب با خانواده اش به پارک برود و از ما جدا شد، به سپیده ...
نوجوانی که خواهان دعای والدین برای شهادت بود
. بعداً فهمیدیم در اداره ثبت احوال نام او را ایرج ثبت کرده اند، اما برای ما همان محمد بود. محمد هفت سال بیشتر نداشت که در صف اول تظاهرات شرکت می کرد. یک روز همراه محمد که هنوز بچه بود به مسجد رفتم، روحانی مسجد گفت: هر کس نماز خواندن را یاد فرزندانش بدهد در حالی که هنوز بر او واجب نشده، جای نماز قضای پدر و مادرش محسوب می شود. در راه که به خانه می آمدیم، محمد چادرم را کشید و گفت ...
پرداخت دیه، مجازات تصادف مرگبار با دزد
قانونی مأموران با مشخصاتی که در اختیار داشتند توانستند راننده خودروی 206 را که مرد 37 ساله ای به نام امیر بود شناسایی و دستگیر کنند. متهم در جواب بازجویی ها توضیح داد: شب حادثه همراه خواهر و مادرم سوار بر خودرو در حال عبور از خیابان به آفرین بودیم که موتورسواری به ما نزدیک شد. سرنشین موتور در یک لحظه گوشی خواهرم را سرقت کرد. من هم موتورسوار را دنبال کردم که متوجه شدم کمی جلوتر موتور با یک ...