سایر منابع:
سایر خبرها
راهِ ایناریتو؛ مرد بی رقیب اسکار
محله متوسط زندگی می کردیم که تبهکارها چندان در آن فعال نبودند. همیشه راحت بودم. مادرش کاتولیک بود و او هم در مدرسه کاتولیک ها درس خواند. * به گفته خودش، پسر خیلی رمانتیکی بوده است: هر هفته عاشق می شدم. یعنی عاشق همه بودم اما متاسفانه هیچ کس عاشق من نبود. در نوجوانی به آثار نویسنده هایی مانند آلبر کامو، هرمان هسه و ژان پل سارتر علاقه مند شد: این نویسنده ها من را به این آگاهی متصل کردند که ...
سید حسن خمینی؛ آرام در دل طوفان
خمینی در سال 1356، دست راست پدرش بود و به عنوان دستیار ارشد رهبر انقلاب فعالیت می کرد. او که نزد مردم به حاج احمدآقا مشهور بود در سال 1373، یعنی 23 سال پیش دار فانی را وداع گفت. 3. مادرش سیده فاطمه طباطبایی است. دختر آیت العظمی سلطانی طباطبایی (ره). مادر فاطمه هم که صدیقه نام داشت فرزند آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر (ره) از مراجع ثلاث و نوه آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی (قده) از ...
نسرین 25 ساله در دادگاه گفت: این دو مرد مرا به بیابان های قرچک بردند و ... + عکس
27 مرداد سال 94 دختری به نام نسرین -25ساله- به اداره آگاهی پایتخت رفت و با تسلیم شکایتی گفت: دیروزوقتی برای بازگشت به خانه سوار یک خودرو مسافربر شدم. مرد دیگری هم کنار راننده نشسته بود. با گذشت چند دقیقه متوجه شدم راننده مسیر دیگری را طی می کند. در حالی که مقصد من میدان خراسان بود راننده وهمدستش با زور و تهدید مرا به قرچک بردند و پس از توقف در یک محل خلوت، دونفری کتکم زدند و به من تعرض کردند ...
اسیر خوی شیطانی کیوان شدم و حالا ...
مادرم در خانه ما میهمان بودند. کیوان در مقابل آنان خیلی مؤدب و با وقار بود و با احترام کامل برخورد کرد اما به محض اینکه آنها رفتند حرف های پدر و مادرم را بهانه کرد و مرا به باد کتک گرفت. به قول خودش وقتی مرا کتک می زد آرام می شد. آخر شب هم به مادرم زنگ زد وگفت: بیا این دختر بی ادبت را پیش خودت ببر. از دست او خسته شده ام و... من همان شب به خانه پدری رفتم. اما شوهرم روزگار پسرم را سیاه کرده ...
اعتراف جدید دزد ناموس / حتی ضجه ها و التماس های زنان را نمی شنیدم و فقط به ... + عکس
آشنا شدم. او نیز در همین شبکه های بازاریابی فعالیت می کرد. از سوی دیگر هم می دانستم پسر خاله ام چهار دیواری مخروبه ای در منطقه باغچه دارد؛ این بود که برای به دست آوردن پول بیشتر تصمیم به از زنان گرفتم. پیشنهادم را با وحید و پسر خاله ام در میان گذاشتم و بدین ترتیب با یک نقشه حساب شده رانندگی خودرو را به وحید سپردم و خودم در صندلی عقب با شوکر طعمه هایمان را می ترساندم ولی بعداز آن که اموالشان را می ...
رهبر انقلاب روزانه چند ساعت کار می کنند؟/ حیرت فرماندهان نیروهای مسلح از تسلط آیت الله خامنه ای بر مسائل ...
رهبری در زمان تبعیدشان به جیرفت به منزل ایشان در بم رفته بودند. رهبر انقلاب گفتند زمانی که می خواستند مرا به جیرفت تبعید کنند، گفتم باید با ماشین خودم بروم. بعد فرمودند: آن ماشینی که زمان شاه با آن تبعید شدم الان جلوی دفتر هست و من هم هنوز آن ماشین را دارم. حتی یک نفر آن را خرید و بعد پس آورد. اینچنین موضوعی در دنیا سابقه دارد؟ وقتی مردم این وضع را می بینند می گویند حاضریم برای رهبر ...
اقدام عجیب پسر جوان به همراه دوست دخترش با مزدا 3 + عکس
50 فقره سرقت اعتراف کردند. صبح دیروز یکی از متهمان برای ادامه بازجویی ها به دادسرا منتقل شد . مرد جوان در بازجویی ها گفت: من از دوران نوجوانی عاشق خودروی مزدا 3 بودم و تصمیم داشتم تمامی پول هایم را پس انداز کنم و خودروی مزدا 3 بخرم. چند سالی در بنگاه املاکی کار کردم تا اینکه با دختر جوانی در فضای مجازی آشنا شدم. ارتباط ما ادامه داشت تا اینکه فهمیدم او هم به خودروی مزدا 3 علاقه زیادی ...
سقوط مرگبار دختر از پشت بام
...: ساعت 7:30 دقیقه صبح دوشنبه 15 خرداد، بازپرس کشیک جنایی تهران از سقوط دختر جوانی در یکی از خیابان های محله مشیریه خبردار شد. همزمان با شروع تحقیقات مشخص شد دختر جوان شب گذشته میهمان خانه پسر مورد علاقه اش بوده اما صبح روز حادثه به علت نامعلومی از طبقه سوم خانه قدیمی سقوط کرده و جان باخته است. بنابراین سعید پس از بازداشت و برای بازجویی به شعبه ششم دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل ...
خرچنگ های سیاه دستگیر شدند
.... احساس امنیت ندارم و این وحشت و اضطراب همه زوایای زندگی من را تیره کرده است. در فصل امتحانات پایان ترم دانشگاه هستم اما این حادثه تلخ راحتی و آسایش را از من گرفته است. آن شب وحشتناک در میدان هاشمیه منتظر تاکسی بودم که پراید سفید رنگ در مقابلم توقف کرد و تنها سرنشین آن که یک قطعه اسکناس هزار تومانی در دست داشت، وانمود می کرد قصد پیاده شدن دارد. در یک لحظه راننده به سرنشین عقب اشاره کرد و او دهان و گلویم را مانند خرچنگ فشرد و زیر صندلی برد. فریاد زدم و با او درگیر شدم، در همین هنگام بود که با دست دیگرم در خودرو را باز و خودم را به بیرون پرت کردم ولی گوشی تلفنم داخل خودروی آنها افتاد. ...
روز سخت تهران
. حسن آقا هم از صبح منتظر جنس های مغازه است اما هنوز که ساعت از 4 گذشته بارها نرسیده، چون از محدوده مرکزی شهر تا غرب تهران راهش بسته بوده: خانمم هر روز با مترو رفت وآمد می کرد اما از دیروز با آژانس سر کار می رود. خیلی هم از این وضعیت ناراحت است. مگر چقدر پول درمی آوریم که با آژانس برویم سر کار یا خانه. گرچه اگر خودم هم مسیرم با مترو بود در این شرایط هرگز مترو سوار نمی شدم. مردم اگر متوجه ...
جامانده از اتوبوس
دروازه شهرجرد که دفتر جامعه معلولان را در پارک شهرش جای داده بود و خیابان دانشگاه ختم می شد. با گذشت بیشتر از یک هفته که موضوع جوامع معلولان را پیگیر می شدم و بعد از جست وجوهای فراوان، ساعتی پیش در محور تهران به اراک با خانم عراقی، از مسئولان جامعه معلولان استان مرکزی قرار را این جا گذاشته بودم، تا به این ساعت که در کنار این دکه روزنامه فروشی در ابتدای خیابان دانشگاه ایستاده بودم، همه و همه ...
تأیید حکم اعدام 2 قاتل در دیوان عالی کشور
.... این حکم صبح دیروز در شعبه 29 دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد. قتل دوست به خاطر علاقه به یک دختر دومین پرونده نیز مربوط به مردی است که دوستش را به قتل رساند. ششم آبان ماه سال 94 بود که به پلیس پایتخت خبر رسید دو دوست در یک خانه در حوالی تهرانپارس با یکدیگر درگیر شده اند و در این درگیری یک پسر 29ساله به نام سجاد جان باخته است. ماموران بلافاصله در محل حاضر شدند و جسد نیز به پزشکی ...
این 3 مرد را می شناسید؟ / التماس می کردم، رهایم کنید ولی آنان کاری با من کردند که از گفتن آن هم خجالت می ...
...... زن جوان درحالی که هنوز هم دستانش می لرزید، ادامه داد: دیگر کاری از دستم ساخته نبود چرا که تیغه چاقو را زیر گلویم احساس می کردم، گفتم هر چقدر پول بخواهید به شما می دهم فقط مرا نزد همسر و خانواده ام بی آبرو نکنید!! ولی او بی شرمانه می گفت: من به اندازه هیکل تو پول بارت می کنم و سپس وحشیانه به سمت من حمله ور شد و ... خودم را پایین انداختم دختر دانشجویی که با پرت کردن ...
دردسر گردش نسترن و سارا
22 فروردین 94 دختری جوان به نام نسترن با مراجعه به یکی از کلانتری های پایتخت از حبس غیرقانونی و تجاوز دو برادر شکایت کرد و گفت: ساعتی قبل همراه یکی از دوستانم به نام "سارا" سوار خودرو شدیم و برای تفریح به اطراف تهران رفتیم. در بین راه برای شستن دست هایم به باغ گلابی در همان نزدیکی رفتم، وقتی وارد باغ شدم، دو برادر به نام های "ساسان" و "حمید" با تهدید مرا در یک اتاق زندانی کردند و مورد آزار قرار ...
کاش به تعداد موی سرم پسر داشتم + عکس
؟ زمان انقلاب هم هر روز تظاهرات بود که حاجی می رفت. امام که تشریف آوردند روبه روی دانشگاه یک ساختمان نیمه کاره بود که پائینش روی ماشین ها تلویزیون گذاشته بودند و مردم از اخبار، لحظه ورود امام را نگاه می کردند. قرار بود حضرت امام 12 بهمن 57 به دانشگاه بیاید که ناگهان تلویزیون اعلام کرد امام به دانشگاه نمی آید و به بهشت زهرا می رود. همه یکپارچه به سمت بهشت زهرا رفتیم. جایی که ما نشستیم 10 متر با ...
انگلیس رهایم کرد اما ایران ناجی ام شد
می شد. در خاطرات تان از اتفاقات ناراحت کننده دیگری مثل وقتی که به یک خانم باردار برای رسیدن به بیمارستان کمک کردید ولی او شما را مقصر مرگ کودکش دانست، گفته بودید. ماجراهای دیگری هم از این دست داشتید؟ این خانم که خیلی رفتار سختی با من داشت ولی من در مورد مایا هم نوشته بودم. او اچ آی وی داشت و مادرش روسپی بود. آنها را به خانه ام آوردم و از آنها نگهداری می کردم. با وجود اینکه ...
حجت الاسلام ماندگاری: قطعاً محبت به اهل بیت(ع) نجات دهنده است+گزارش تصویری
...> من خاطره ای دارم سوار ماشین شدم ، دو عکس زده بود ، یکی عکس حضرن ابوالفضل و دیگری ، عکس یک زن خواننده بود ، وقتی داشتم پیاده میشدم ، گفتم: اگر کارت گیر پیدا کند ، میگویی:یا ابوالفضل ، یا این خانم را صدا میزنید. گفت: مسلم است ، حاج آقا ، میگویم یا ابولفضل علیه السلام ، عکس خانم را زدم برای دل خودم ، یعنی دل شما هم جای حضرت ابوالفضل است و هم جای این خانم هست . گفت: خاک بر سرم . آیا ...
زوجی عاشق که 60 سال پیش ارتباط ماهواره ای داشتند
شان می رود و دورشان می گردد. سوژه های امروز برنامه ماه عسل گردِ پیری بر سر و صورتشان نشسته است اما هنوز هم نگاه هایشان پر از مهر و محبت است. پیرمرد و پیرزن، خیلی شیک و خوش لباس اند. خیلی زود می فهمیم که قرار است ماجرای زندگی این زوجِ به ظاهر پیر و در باطن جوان را بشنویم. آنان شروع می کنند: زن: از زندگی مشترکمان 63 سال می گذرد. مرد: سال 1333 ازدواج کردیم. ...
شکایت عجیب مرد زندانی از ضامنش
خروج از خانه ام در شرق تهران، افشین که سوار برخودرویش بود مقابل پایم نگه داشت و چند مرد جوان با تهدید مرا سوار خودرو کردند. در بین راه مردان ناشناس مرا مورد ضرب و شتم قراردادند. ساعتی از ماجرا نگذشته بود که خودم را مقابل زندان دیدم، افشین مرا تحویل زندان داد و به من گفت برای آزاد کردن سندش چاره ای جز این نداشته است. از این رفتار او خیلی تعجب کردم چرا که به هیچ عنوان قصد فرار نداشتم و می خواستم به ...
تا مدت ها صدای حرف زدن نداشتم!
.... گفتند تارهای صوتی سمت چپ فلج شده. در دو شب اول که به حرم حضرت عبدالعظیم وارد شدم نتوانستم آن ارتباط ممکن را بگیرم. نمی توانستم بخوانم و خیلی دلم گرفته بود. اما شب بیست و سوم که وارد حرم که شدم انگار صدای کسی را شنیدم که گفت خدایا به حق این شب عزیز موسوی قهار را شفا بده. آنجا از سید الکریم خواستم حالا که من سالهای سال است عرض ادب می کنم صدایم برگردد. فردایش بعد از مدتها توانستم حرف بزنم. ...
آخرین روز زندگی
العاده ای بود و در بین بچه های مدرسه بسیار مشهور. او همیشه از فرصت هایش درمدرسه استفاده می کرد تا پیشرفت کند و جلو برود. از کشته شدن او خیلی ناراحت شدم. اولیویا کمپبِل اولیویا دختر دانش آموز 15 ساله ای بود که همراه دوستانش به کنسرت رفته بود. اما متأسفانه زنده از سالن بیرون نیامد.او درباره روز حادثه به خبرنگار ما می گوید: ساعت از 8 گذشته بود که با او تماس گرفتم. او گفت که همه چیز عالی ...
مجید مظفری: بعضی بدشان نمی آمد، نتوانیم اجرا برویم
دارند که باید به آن فکر می کردند و از همه شان متشکرم که ریسک کردند و پذیرفتند فقط با 15، 20 روز تمرین روی صحنه بروند. در واقع خودم و همه گروه بلیت مان را خرج نماینده ملت کردیم تا این اثر روی صحنه برود و خوشبختانه فکر نمی کنم تماشاگران مان هم از نتیجه کار ناراضی باشند. وحید آقاپور: (با لبخند) فکر می کنم بزرگترین ریسک را خود مجید مظفری با آن کارنامه کاری درخشانش کرد. مجید مظفری ...
بخشش قاتل پژو سوار در دادگاه
...> منشی خانم یک مطب پزشکی در غیاب شوهرش دست به چه کار کثیفی زد؟! وقتی به زندان افتاد دوستانش پیشنهادهای ناشایست و شرم آور به همسرش داشته و با او.. با خشم مردم روبرو شد / شیطان صفتی که به دختر همسایه امان نداده و او را .. دوربین مخفی در خانه نشان داد که پرستار با نوزاد چه عمل کثیفی را انجام می داد!+ عکس موقع خواندن عقد متوجه شدند او زن است! + عکس ...
ناگفته های برادر کمترشناخته شده آیت الله هاشمی
احمد هاشمی بهرمان برادر کمتر شناخته شده آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی است. در یک روز فروردین 1396 و تنها یکی دو ماه پس از درگذشت آن شخصیت اثرگذار و به یادماندنی خدمت ایشان می رسیم. در فضایی ساده و صمیمی به گفت وگو درباره خاطرات برادر از برادر پرداختیم. افسوس و حسرتی عمیق در چشمان ایشان پیداست. آرام و با حوصله و ساده و بی پیرایه و بی تحفظ سخن می گوید. در این گفت وگو که با زبانی بسیار ساده بیان شده مطالب ناب و منحصر به فردی از زوایای زندگی آیت الله مطرح شده است که برای اهل تحقیق و تعمق پنجره هایی تازه را می گشاید. ...
باید به سوریه برگردم و مدافع حرم شوم
رضایت می دهید؟ مادر شهید هریری: بله افتخار می کنم؛ روزی که پسرم می خواست برود ساکش را خودم بستم. خواهرش ناراحت بود و گریه می کرد به او گفتم که ناراحت نباش و افتخار کن. تسنیم: از علاقه شدید شهید هریری به مقام معظم رهبری گفتید، شما تاکنون دیداری با ایشان داشته اید؟ مادر شهید هریری: خیر اما اگر دیداری با ایشان داشته باشم می گویم هنوز 3 پسر دیگر دارم و حاضرم در این راه تقدیم کنم اما ...
از لحظه شماری برای حضور در حلقه محافظان حرم تا آخرین تماس قبل از شهادت
بودم که می خواهد زنگ بزند؛ بیدار شدم؛ نگاهم به گوشی تلفن بود که بعد از چند دقیقه زنگ زد. بعد از نماز صبح در یکی از روستاهای سوریه درگیری آغاز می شود؛ یکی از دوستانش به دست یک تک تیرانداز داعشی به شهادت می رسد و سید به قصد انتقام در پی او رفته و در کوچه ای با او رو در رو می شود؛ تفنگش در آن لحظه گیر کرده و آن ملعون زودتر شلیک کرد و سید همانطور که آرزو داشت، مانند مادرش فاطمه زهرا(س) با ...
خودکشی، پایان دوستی در تلگرام
اتاق خوابیدند. روز بعد با هم بیرون رفتیم و گشتی در شهر زدیم. نیمه شب دوشنبه بود که حالش بد شد و او را به درمانگاه بردم. سرم زد، کمی که حالش بهتر شد همراه هم به خانه مان بازگشتیم. مرد جوان ادامه داد: ساعت 5 و 30 دقیقه صبح بود که او به سمت اتاق خواهرم رفت تا بخوابد و من به اتاق دیگری رفتم. ساعاتی بعد سر و صدا شنیدم. بعد به اتاق خواهرم رفتم که دیدم دختر مورد علاقه ام نیست. همه جا را جست ...
توهم دستگاه ردیاب در بدن، جان همسر را گرفت +عکس
جان مادرمان را گرفت. او دروغ پردازی می کند و زن کشته شده مادرمان است. آن روز من و خواهرم در خانه نبودیم شاید اگر بودیم می توانستیم مانع این جنایت شویم. پدرم شیشه مصرف می کند و همین باعث شد جان مادرم را بگیرد و ما را داغدار کند. با توجه به این که پزشکی قانونی نظر داده بود او باید در مرکز روانی بستری شود با هماهنگی قضایی قرار شد این متهم در بیمارستان رازی بستری شود و تحت مراقبت قرار گیرد ...
ماجرای عجیب دستگیری بانوی نیکوکار ایرانی +عکس
بترسانند اما من می خواستم به بچه ها یاد بدهم، زمانی که کار خوب انجام می دهی نباید بترسی. کلباسی در خصوص ماجرای دادگاه رفتن خود بیان کرد: یک روز به همراه همه بچه ها و کارمندان خودم به اردو رفتیم. زمان برگشت یکی از کارمندانم گفت بچه ام گم شده است. من زنگ زدم پلیس و همه ناراحت بودند؛ اما یک چیز مشکوک بود و آن اینکه پدر و مادر بچه گمشده با ما نهار خوردند و اصلا نگرانی نداشتند. بعد از یک ماه ...
بعد از طلاق از شوهرم با سمانه به دوبی رفتم/ حالا لکه ننگ خانواده شدم!
.... من لکه ننگ خانواده هستم. ایران 110 این اخبار داغ را از دست ندهید: منشی خانم یک مطب پزشکی در غیاب شوهرش دست به چه کار کثیفی زد؟! وقتی به زندان افتاد دوستانش پیشنهادهای ناشایست و شرم آور به همسرش داشته و با او.. با خشم مردم روبرو شد / شیطان صفتی که به دختر همسایه امان نداده و او را .. دوربین مخفی در خانه نشان داد که پرستار با نوزاد چه عمل کثیفی را انجام می داد!+ عکس موقع خواندن عقد متوجه شدند او زن است! + عکس ...