سایر منابع:
سایر خبرها
پسربچه ای که اشک قاضی را درآورد
زندگی اش پرداخت وگفت: فقط 16 سال داشتم که به زور شوهرم دادند. یک بار که به سفر زیارتی مشهد رفته بودیم، احمد مرا با خانواده ام دید و همانجا خواستگاری کرد. پدر و مادرم سواد درست و حسابی نداشتند اما خواستگارم با چرب زبانی به آنها قول داد خوشبختم می کند. من نمی خواستم در غربت زندگی کنم اما نتوانستم روی حرف پدرم حرف بزنم. عاقبت هم زنش شدم و رفتم هزار کیلومتر دورتر از خانواده ام زندگی ام را شروع کردم ...
چگونه این زن جوان ایرانی دوبار سرطان را شکست داد؟! +تصاویر
سعی کرد با شرایط جدیدش هم کنار بیاید: جلسه دوم شیمی درمانی بود که کم کم موهایم شروع به ریزش کرد. شب می خوابیدم و صبح بلند می شدم و می دیدم لباسم پر از مو شده ، بالش پر از مو شده. خانواده ام هم این صحنه ها را می دیدند و ناراحت می شدند؛ به خاطر همین همان روز ماشین ریش تراشی پدرم را برداشتم و رفتم حمام . به مادرم گفتم موهایم را از ته بزن. اینجوری راحت ترم. قیافه جدید رویا بعد از این اتفاق ...
بندگی بدون مرز/ عطش، بندگی و روزه در مرکز توانبخشی علی اکبر (ع)
(علیه السلام) هرچه زودتر خوب شود. برای خودش چیزی نمی خواهد. مجتبی سحری و افطاری را با دوستانش حسین زهی فر، حسین خالقی، موسی، اکبری و طاهری می خوردند و در پاسخ به این سوال که با روزه گرفتن تشنه و گرسنه نمی شوی؟ قاطعانه پاسخ نه می دهد. انگار آموخته است که باید سخت تر و مقاوم تر باشد. هرچند به دیگر دوستانش هم توصیه می کند که روزه بگیرند اما خودش توضیح می دهد چون آنها دارو مصرف می ...
توطئه خانوادگی برای قتل شوهر
... او گفت: چند روز پیش از این حادثه پدرم با من تماس گرفت و گفت 100هزار یورو لازم دارد. معلوم بود که تحت فشار است و من متوجه نشدم این پول را برای چه کاری می خواهد و چند روز بعد فهمیدم که او به قتل رسیده است.در ادامه سپیده در جایگاه ایستاد و گفت: یک روز با شوهرم حرفم شد و او من را کتک زد. من هم با برادرم تماس گرفتم و او به هواخواهی از من به خانه مان آمد. برادر و شوهرم درگیر شدند اما من آنها را جدا ...
کشف 335 کیلوگرم هروئین از تریلی؛ جزئیات عملیات پلیس
حادثه تروریستی در مراسم ازدواج خواهرش! + تصاویر تصاویر ویدئویی راز کثیف توطئه زن جوان را با مرد همسایه لو داد!+ عکس شمشیر نادرشاه را دزدید! + تصاویر خارج کردن 12 کیلو مدفوع از شکم مردی که یبوست داشت / تصاویر + 16 نمی دانم چرا مادرم راز باورنکردنی خود را در مورد مردان غریبه به پدرم گفت! + عکس اخبار داغ روز: سربازی که به طور وحشتناک و ...
دختر جوان در موبایل پدرش صحنه زشتی دید و
پدر و مادرم هر دو معتاد Addicted هستند، اعتیادی خطر ناک تر از آلودگی به مواد مخدر. اگر یک روز، که نه، یک ساعت گوشی واماندۀ تلفن همراه را از دستشان بگیری نفسشان بند می آید. مادرم هرشب تا دیروقت گوشی تلفن همراه دستش است. پدرم هم دست کمی از او ندارد. گاهی آن قدر دلم می گیرد که دوست دارم سر به بیابان بگذارم. اگر یک خواهر یا برادر داشتم، شاید این قدر آزار نمی دیدم. چقدر کتاب بخوانم؟! چقدر فیلم سینمایی ...
اکثر همرزمانشان بیان می کنند که مهم ترین دلیل حضور پدرم در سوریه رسیدن به درجه رفیع شهادت بود و آن هم ...
امام حسین (ع) را به خوبی می شناخت و از عمق جان به مولای خویش عشق می ورزید که عضویت در سپاه را انتخاب نمود. سردار علیخانی چند ماه پس از اولین حضورش در جبهه جهت دیدار خانواده به خانه بازگشتند و با استقبال گرم خانواده و مردم زادگاهش روستای طلاور روبه رو شدند، اما مدتی بعد که دوباره تصمیم بازگشت به جبهه را داشتند به خاطر سن کمی که داشتند، با مخالفت عده ای از بستگان مواجه شدند که در آن روز ...
علی؛ او اوست، او
.... نخستین بار که پدرم مرا در حال نماز همراه رسول خدا(ص) دید، گفت پسرم! از عموزاده خود جدا مشو؛ چه اینکه تو با پیوستن به او از انواع مهالک و سختیها در امان خواهی بود سپس گفت: راه مطمئن در همراهی محمد است(بحار، ج 35، ص 120). و در روز واپسین، حقیقت نور و روشنایی پدرم جز انوار طیبه محمد و آل محمد(صل الله علیه و آله) همه خلایق را تحت الشعاع قرار خواهد داد(بحار، ج 35، ص 69). لذا حضرت ذیل تمام امضاهای ...
بولتن سینما و تلویزیون: این پیکان/ ابراهیم تنهاست
... و نهایتا اینکه وضعیت این روزهای نجف دریابندری چگونه است؟ نجف در خانه است و یک برنامه نسبتا منظمی را دنبال می کند. خب، اگر بگویم وضعش خیلی خوب است، درست نیست؛ اما چه کار می شود کرد؟ به هر حال زندگی اش نسبت به شرایط کیفیت بدی ندارد. خیلی ناراضی نیستم. دوستانش به او سر می زنند و گاهی کتابی را ورق می زند و گاهی هم به تلویزیون با صدای بسته نگاه می کند که البته این کار را از قدیم می ...
متن دعای ابوحمزه ثمالی سماواتی
عذابت نجات بخش، و از مواهبت روزی کن، و از فضلت بر ما انعام فرما، و زیارت خانه ات، و زیارت مرقد پیامبرت را روزی ما کن، صلوات و رحمت و مغفرت و رضوانت بر پیامبر و خاندانش، تو نزدیک و جواب دهنده هستی، عمل به طاعتت را روزی ما گردان، و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) بمیران. خدایا من و پدر و مادرم را بیامرز و به هر دو آنها رحم کن، چنان که مرا به گاه کودکی پروردند، احسان ...
اگر می خواهیم خدا را بشناسیم، مخاطب کلامش را ببینیم
رساله داشت در کمال فقر زندگی می کرد، یک خانه هشتاد نود متر داشتیم کاه گلی و تیرچوبی و یک اتاق پدرم بالا داشت ما بچه ها و مادرمان هم پایین بودیم که به موقعش هم پدرمان وقتی مطالعه اش تمام می شد پایین می آمد، یک شب مهمان داشتیم در زدند من رفتم در را باز کردم این را خود آقازاده اش برای من گفت با گریه، یعنی نفس گیر شد وقتی تعریف کرد، شب هم بود ساعت نه بود همه مغازه ها بسته بودند، نجف هم شهر کوچکی بود شب ...
سعید شهروز: آن قدر ساده با شهرت برخورد کردم که در میان مشهورها گم شدم
من شد. اما مادرم از همان ابتدا مشوق و پشتیبان اصلی من در راه موسیقی بود و بیشترین حمایت ها را از من کرد. همین جا از زحمات پدر و مادرم قدردانی و تشکر ویژه می کنم. بارها به خاطر موسیقی و خوانندگی از خانه قهر کردم! گاهی اوقات هم وقتی که پدرم سرِ کار بود، دوستانم را به خانه می آوردم و موسیقی کار می کردیم. مشکلات زیادی هم برای مسائل آموزش موسیقی داشتیم ولی بالاخره توانستم مسیری که دوست دارم را دنبال ...
از پاکسازی میادین مین تا دفاع از حرم
رسید؟ همسرم در مأموریت قصر شیرین بود که به من تلفن زد و گفت تصمیمی گرفته است و من برایشان دعا کنم که حتماً این تصمیم عملی شود. گفت اگر این کاری که در نظر دارم درست شود خیر و برکت فراوانی در آن است و باعث عاقبت بخیری برای همه ما خواهد بود. من هم دعا کردم ولی هر چه خواستم به من بگوید چه کاری است، حرفی نزد و فقط گفت بعداً می گویم. دو سه روز بعد از آن قضیه تماس گرفت و گفت از قصر شیرین به سمت ...
حرف های بی اساس
ضحا قدوسی پدرم عازم جبهه بود و من و خواهرها و برادرها باید در دورانی که پدر نبود حواس مان به همه چیز باشد. برادر بزرگم در یک قنادی کار می کرد. سال 65 بود و مردم زندگی سختی داشتند. ما همیشه از رفتن پدر به جبهه ناراضی بودیم چون پدر که نبود انگار خانه جور دیگری بود. دلتنگ بودیم. کمتر با هم حرف می زدیم؛ اما مادرم همیشه می گفت اگر مردها به جبهه نروند معلوم نیست چه بلایی بر سر ما می آید. من ...
دو دختر تهرانی چگونه اسیر دو پسر جوان در باغ گلابی شدند؟!
اعتراض ساسان به دیوان عالی کشور ارسال شد و قضات با تردید در وقوع حبس غیرقانونی، خواستار بررسی مجدد سه سال حبس صادره برای متهم شدند و پرونده را به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی Judge محسن زالی فرستادند. در جلسه دادگاه، شاکی بار دیگر مدعی وقوع آزار و اذیت شد و درخواست مجازات کرد. سپس ساسان گفت: شاکی و دوستش برای تهیه مواد مخدر Drugs به باغ می آمدند. آن روز من و برادرم مهمان داشتیم و ...
جنایت آتشین خواهر و برادر + عکس
او نیز مدتی قبل به ایران آمده و با زنی جوان به نام راحله آشنا شده بود. با کسب این سرنخ، راحله شناسایی و دستگیر شد. او در بازجویی ها پرده از جزئیات مرگ سعید برداشت و گفت: قرار بود با سعید ازدواج کنم اما چند روز پیش به رفتارهایش مشکوک شدم. فکر کردم با یکی از زن های شرکتش ارتباط دارد برای همین با هم درگیر شدیم و او مرا کتک زد. به برادرم امیر زنگ زدم. وقتی آمد درگیری ادامه پیدا کرد اما ...
پسری که دختر شد و خود را به نابودی کشاند
خانواده ام سنگینی می کرد. او به مادرش گفت قرار است عمل کند و هر اتفاقی بیفتد از این تصمیم منصرف نخواهد شد: مادرم پشتم ایستاد. با خواهرانم حرف زد، برادرانم را آرام کرد، حتی دل پدرم را به دست آورد و در آخر به من گفت قرار است سه دانگ از خانه مان را بفروشد و به من بدهد تا عمل کنم. نمی دانید چه باری از روی دوش من برداشته شد. فضای مجازی زندگی ام را به نابودی کشاند سایه بعد ...
با اینکه شوهرم مچم را سر قرار گرفت باز هوس های شیطانی دست بردارم نبود و!
دریاچه ارومیه +تصاویر ارتباط عاطفی مرد بنگاهدار تهرانی با زن جوان همسایه تا جایی پیش رفت که! دختر جوان را که در ماشینم تنها دیدم در یک لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم! دختر 17 ساله همه چیز را در مورد کارها و نگاه های کثیف دوستان پدرش در خانه لو داد! هلاکت اشرار مسلح در هرمزگان با پرچم داعش + تصاویر ...
دلیل کاهش سن مجرمان
پلیس قرار گرفتند و مدتی بعد یکی پس از دیگری دستگیر شدند. او مدام با دستبندش بازی می کند تا نگاهش را از شاکیان بدزدد. به صندلی تکیه زده و هر از گاهی، نیم نگاهی به پنجره رو به خیابان می اندازد. او می گوید: ای کاش من هم مادر و پدری داشتم که برایم دلسوزی کنند. شاید اگر این طور بود، به آخر خط نمی رسیدم. وقتی سه ساله بودم، مادرم سرطان گرفت و مرد. یک سال بعد پدرم با زنی که دو فرزند داشت ...
جاسازی 408 کیلو مواد مخدر در یک تریلر
دیدم در یک لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم! دختر 17 ساله همه چیز را در مورد کارها و نگاه های کثیف دوستان پدرش در خانه لو داد! با اینکه شوهرم مچم را سر قرار گرفت باز هوس های شیطانی دست بردارم نبود و! هلاکت اشرار مسلح در هرمزگان با پرچم داعش + تصاویر
جانمان را برای دفاع از اسلام و انقلاب فدا می کنیم/ تا زنده ام مطیع ولایت فقیه هستم
استهبانات رفتیم. مادرم از زنان انقلابی بود که در ایام تظاهرات و راهپیمائیهای سال 57-56 حضور پررنگ داشت آن زمان در محله ما تا صبح حکومت نظامی بود زمانی که گاردشاهنشاهی برای سرکوبی مردم وارد محل شدند مادرم را میان مردم پشت سرشکرالله عطازاده که آن زمان معلم ما بود تظاهرات پرداختند و بعد از حمله گاردی ها درب حیاط را بازگذاشت تا همه وارد خانه شوند. ناطق زاده از دیگر کارهایی که با همکاری ...
تازه دامادی که ردای شهادت پوشید
دادند که آن روز میهمانی خواهیم داشت. نمی دانستیم چه کسی قرار است به خانه ما بیاید. نزدیک غروب بود و خوب به یاد دارم که برق هم قطع شده بود. وی ادامه داد: آن سال مقام معظم رهبری که رئیس جمهور بودند به همراه چند نفر به منزل ما آمدند. مدتی از حضور حضرت آقا در منزل ما می گذشت که من به منزل رسیدم، اتاق شلوغ بود. نمی دانستم که چه کسی میهمان خانه است. صادقی یادآور شد: تنها یک پیک نیک ...
روایت شجاعت بارز رزمندگان فاطمیون در سوریه
. هشت سال از ایامی که می بایست بهترین سال های عمرش باشد را در زندان های رژیم بعث عراق سپری کرد. اما شکنجه های روحی و جسمی و استخوان هایی که 5 بار در اسارت شکست، او را به ستوه نیاورد. بعد از آزادی زندگی جدیدی را شروع کرد و با 50 درصد جانبازی روزگار می گذراند که شنید طبل جنگ در سوریه به صدا در آمده و حرم اهل بیت(ع) در خطر تجاوز تکفیری ها قرار گرفته است. باز هم همانند سال های جوانی طاقت ...
سرمایه گذاری بیگانگان روی فرزندان شهدا
.... فردای آن روز به حرف های برادرم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که باید ادامه دهنده راه برادر شهیدم باشم و به روشن گری بپردازم. از این رو به مساجد رفتم و با اجتماع خانواده شهدا به واکاوی مسائلی همچون حجاب و... پرداختیم. علی اکبر هم در آن زمان، با سخنرانی در مساجد خیانت بنی صدر را به مردم گوشزد می کرد. در حین صحبت در مسجد به بانوان می گفتم که گمان نکنید من خانواده شهید هستم، شهدا متعلق ...
مرگ مشکوک مرد معتاد در راه کمپ
...> جام جم 110 این اخبار را از دست ندهید: جدال مرگ وزندگی تنها موجودزنده دریاچه ارومیه +تصاویر ارتباط عاطفی مرد بنگاهدار تهرانی با زن جوان همسایه تا جایی پیش رفت که! دختر جوان را که در ماشینم تنها دیدم در یک لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم! دختر 17 ساله همه چیز را در مورد کارها و نگاه های کثیف دوستان پدرش در خانه لو داد! با اینکه شوهرم مچم را سر قرار گرفت باز هوس های شیطانی دست بردارم نبود و! هلاکت اشرار مسلح در هرمزگان با پرچم داعش + تصاویر ...
وقتی حسن در لباس عروسی دستم را گرفت تنم لرزید
. اگر ماموران انتظامی مرا دستگیر نمی کردند، معلوم نبود امروز به چه سرنوشت شومی دچار می شدم. دختر نوجوان که دیگر کمی آرام گرفته بود به روزهای تلخ جدایی پدر و مادرش از یکدیگر اشاره کرد و گفت: چند سال قبل تیغه تیز تبر طلاق بر ریشه زندگی خانوادگی ما فرود آمد و رشته عشق و محبت را بین پدر ومادرم قطع کرد. از آن روز به بعد اگرچه از توهین ها، فریادها و کتک کاری ها در زندگی ما خبری نبود اما این سکوت نیز همانند ...
طهران قدیم در مهمانی پروردگار
می گفتند. اذان های نیمه شب، پروپیمانه ترین صداهایی بود که از مردم در کوی و برزن و مسجد شنیده می شد. شب اول ماه شوال از ساعت های پرجنب وجوش ماه رمضان، غروب شب اول ماه شب شوال بود. اگر رمضان از 30 روز کمتر بود و در تقویم 29 روز بود از هنگام آفتاب تا یک ساعت بعد از شب، مردان و زنان به پشت بام یا روی بلندی ها رفته و به آسمان نگاه می کردند و به دنبال ماه می گشتند. اگر جماعت کثیری و ...
مردانِ خیابانی...!
با توقع های نامتعارف روبرو می شدم. اما در این خانه امنیت دارم و قیمتم از 30 هزار تومان به 100 الی 200 هزار تومان رسیده است. او از نگاه های مردان در لحظه انتخابشان متنفر است. بعد از چند لحظه سکوت ادامه می دهد: تحمل اینکه یک نفر به قصد لذت نگاهم کند بدم می آید. اما با عضویت در این گروه کمی احساس امنیت می کنم. او معتاد است و از راه تن فروشی مواد خود را تهیه می کند. در ادامه می گوید: اولین ...
گلوله های شیشه ای روی قلب پدر و مادر حادثه ای که شهر را تکان داد
واقعیت آن کوچکترین اطلاعی نداریم. چه روزگار غریبی شده است برادر اگر چه مسئله قتل حتی بستگان نزدیک از جمله پدر و مادر به دست فرزندان معتاد فقط منحصر به کرمانشاه نیست و چند روز بعد از این حادثه در تهران مشابه آن نیز اتفاق افتاد و به گفته ماموران در یکی از محلات تهران به دلیل استفاده از مواد مخدر، پسری مادر خود را خفه کرده است. البته مشابه این وقایع را داریم که نیازی به واگویی آنها ...
یک سال قبل از شهادتش، زنگ زد خانه گفت: یک خوابی دیدم که هر چه این مدت آمدم اینجا مزدم را گرفتم، پرسیدم ...
...> این نامه از طرف امام موسی کاظم(ع) است یک سال قبل از شهادتش تابستان بود، زنگ زد خانه گفت: یک خوابی دیدم که هر چه این مدت آمدم اینجا مزدم را گرفتم، پرسیدم چه خوابی؟ گفت: نه، می آیم ایران تعریف می کنم. دختر شهید: بابا چند ماه و چند روز بعد از سالگرد مادر بزرگم شهید شد، بعد از مراسم هفتم مادربزرگم، پدرم برای اولین بار می خواست برود کربلا ببیند کاروان چگونه می برند، آن زمان ...