سایر خبرها
نگاهی به زندگی تلخ کودکان کار/افزایش کودکان کار در چهارمحال و بختیاری/ آسیب های بیشمار در کمین این کودکان
حداقل امکانات زندگی خود و خانواده را فراهم کنند؛ برخی از این کودکان در خیابان ها مشغول فروش فال یا دعا هستند، برخی دیگر در مغازه ها و کارگاه های کوچک تعمیراتی سرگرم انجام کارهای ناچیزی مثل جارو کشیدن و... هستند. همه مسائل مربوط به کار کودکان و درآمد اندک آن ها به کنار، چیزی که باید مد نظر قرار گیرد امنیت این کودکان است، قطعاً کودکی که در خیابان کار می کند در معرض آسیب های بی شماری قرار دارد ...
مرگ مرموز دختر نوجوان در مهمانی دوستانه
: در حال گذر از منطقه بودم که ناگهان چشمم به دست انسانی که از زیر خاک بیرون زده بود افتاد. نزدیک تر که شدم دیدم جسدی زیرخاک است و وحشت زده با پلیس تماس گرفتم. با حضور کارآگاهان، جسد از زیر خاک بیرون کشیده و مشخص شد که متعلق به دختر کم سن و سالی است اما هیچ مدرکی کنار آن نبود تا هویت قربانی شناسایی شود. به گزارش همشهری،از سوی دیگر چون چند ساعت از مرگ دختر می گذشت علت آن مشخص نبود ...
پسر جوان 13 سال زیر تیغ
بعد هم از آنجا فرار کردم. چند روزی در خانه عمه ام بودم که شنیدم او مرده است. بدین ترتیب عامل قتل پسر جوان در شعبه 71 دادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. اما دیوان عالی کشور حکم اعدام او را نقض کرد و متهم بار دیگر در شعبه 71 دادگاه کیفری تهران محاکمه شد. اما قضات دادگاه حکم قبلی را صادر کردند و متهم را مستحق قصاص دانستند، اما این بار هم قضات دیوان عالی کشور رأی صادر شده را ...
نصیحت پذیر نیستم!
مجموعه های من کاملا ایده های مرسومی هستند. ما در تمام خانواده ها این دست اختلافات را می بینیم و بخصوص برای خود من که آدمی پایبند به خانه و خانواده هستم، این مشکلات واقعا دغدغه ام محسوب می شوند. وقتی می بینم اصول و آداب احترام به بزرگ ترها کمرنگ شده است، به عنوان فیلم نامه نویس این وظیفه را احساس می کنم که چیزی در موردش بنویسم. من اصولا آسان نمی گیرم و بعد از این که کار نوشتنم تمام شد پروژه را رها ...
درخشنده: سینما برای من عبادت است/ مجد: مشاوره فیلمساز با روانشناس و جامعه شناس باعث باورپذیری اثر ...
پوران درخشنده فیلمساز سینمای اجتماعی ایران است. فیلمسازی که طی سال های اخیر با ساخت فیلم های خود نشان داده که دغدغه آدم های فراموش شده در جامعه را دارد و می خواهد مشکلات آن ها را با صدای بلند فریاد بزند. نگاهی گذرا نسبت به آثار ساخته شده پوران درخشنده طی 3 دهه اخیر نشان از آن دارد که این فیلمساز همیشه در آثار خود دغدغه آدم های فراموش شده در سطح جامعه را دارد. از فیلم رابطه به عنوان اولین ساخته اش که در مورد نوجوانی ناشنوا و لال به نام ناصر است که قادر به ...
عالیه یک زن کامل ایرانی است
حساب عامل اساسی که به بازگشت به تلویزیون و بازی در این مجموعه ترغیبتان کرد، چه بود؟ به هر حال جلیل سامان رزومه خوبی داشت و با ساخت دو مجموعه ارمغان تاریکی و پروانه توانایی اش را ثابت کرده بود. او فردی موجه در زمینه کارگردانی است. من خودم این دو مجموعه را دیده بودم و خیلی دوست شان داشتم، بخصوص مجموعه ارمغان تاریکی که بسیار مورد علاقه ام بود. به هر حال پیشنهاد همکاری از سوی کارگردان موجهی ...
از قدیم آتش به اختیار بوده ام
سوار ماشین می شدم و در اتوبان تهران-قم تازه امکان نفس کشیدن پیدا می کردم. پارسال همین موقع من در سی سی یو بودم، هر شب با اکسیژن می خوابیدم و به زور خودم را از بیمارستان مرخص کردم. من تا 3-2 سال اینگونه بودم و از چند ماه پیش نفسم شروع کرد به برگشتن به شرایط نسبتا عادی و عضله قلبم که بشدت ضعیف شده بود، قوت گرفت. الحمدلله شب ها می توانم آسوده بخوابم و نفس دارم. به شکرانه همین نعمت نیز بنا کردم راز را در این ماه مبارک راه بیندازیم و ناگفته هایی را که جا مانده برای مردم بگوییم. منبع: روزنامه وطن امروز ...
سحرگاه سیاه دختر نوجوان
خوب بود تا این که شرایط مادربزرگم سخت تر شد و به بیمارستان منتقل شد. روز حادثه در خانه سرگرم درس خواندن بودم که نامزدم به دیدنم آمد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که احساس کردیم کسی وارد حیاط شده است که به همین خاطر نامزدم به سمت در خانه رفت که ناگهان در برابر 3 مرد چاقو به دست قرار گرفت. مردان خشن ابتدا نامزدم را هدف چند ضربه چاقو قرار دادند و ابتدا فکر می کردیم آنها قصد سرقت دارند اما یکی از آنها که مرد ...
خدا کند عقل به وجد بیاید
قسم که هیچ کدام عذاب آورتر از این قاتل اهلی نبود. قانون، دوستان، حرف حساب، خانه سینما و بیشتر از همه ارشاد کمک کرد تا این زورق بر توفان رفته را به ساحل برگردانند. اما امان از دقایق و روزهایی که این قایق در میان موج های ساخته شده کژ میشه و مژ میشه. دوستان یکی به کژی گرفت یکی به مژی. معشوق فیلم ساز آقای عذاب تمام شد- بعد از همه این حرفا- فیلم شد، گفتند سینما نشد - سینما شد. ...
حضانت فرزند و طلاق، در قبال آزادی مرد کودک آزار
: هر بار که مادرم از من دفاع می کرد یا از پدرم شاکی می شد، او را با چاقو تهدید می کرد و کتک می زد. نمی دانم چرا پدرم با من و مادرم این طور رفتار می کرد. از این وضعیت خسته شده بودم؛ برای همین یک روز هنگامی که پدرم به من پول داد تا برایش قرص بخرم به خانه خاله ام رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. او به من و مادرم پیشنهاد داد از پدرم شکایت کنیم. بااین حال که از او شکایت کرده ایم اما من هنوز از پدرم ...
پسر شیشه ای، شیشه عمر مادر را شکست
اخراجم می کردند. همه کار کردم، اما به خاطر اعتیادم مدام عذرم را در کار می خواستند. از یک سال پیش که به طور کامل بیکار شدم، هزینه زندگی و اعتیادم را به زور از خانواده ام می گرفتم. در این مدت تصمیم به ترک اعتیاد نگرفتی؟ چند بار به کمپ رفتم، اما زمانی که بیرون آمدم دوباره گرفتار شدم. انگار زمانی که اعتیاد در دل و جانت رخنه کرده باشد دیگر نمی توانی از آن جدا شوی. اعتیاد و مواد هر ...
رهبر توی گوش حلما اذان گفت/به دخترم می گویم پدرت خیلی باغیرت بود
گفتم نه من همینجا می ایستم تا دخترم را به آغوش رهبر برسانم.اتفاقا ایستادن من باعث شد که خانم های دیگر هم بیایند و کل آن سفره را خانم هابنشیند. مراسم افطار شروع شد اما من آنقدر بیقرار بودم و گریه می کردم اصلا نمی توانستم افطار کنم و همه متوجه حالم شدند. بالاخره چندتا از مراقب ها آمدند گفت دخترت را بده به آغوش رهبر بدهیم در گوشش اذان بگوید. گفتم نه ...من باید خودم حلما را به آغوش ایشان برسانم. که این ...
برای خودنمایی به استقلال نیامده ام
. شجاعیان مدعی است که از همان ابتدای کودکی استقلال را دوست داشته است. این بازیکن در این زمینه می گوید: از دو سال قبل باشگاه استقلال خواهان جذب من بود و من نیز همیشه دوست داشتم پیراهن این تیم را برتن کنم. خوشحالم که بعد از دو سال بالاخره به تیمی که از کودکی دوستش داشتم، پیوستم. از این بابت بسیار خوشحالم و امیدوارم روزهای خوبی را در استقلال سپری کنم. من پیشنهادهای زیادی داشتم اما علاقه مند بودم به ...
چرا مردم تماشاگر حمله داعش به مجلس بودند؟
به گزارش نخست نیوز ،اخیرا دو حادثه تروریستی در تهران اتفاق افتاد و تعدادی از هموطنان ما در این حوادث ناگوار، جان خود را از دست دادند و تعداد بیش تری هم زخمی و مجروح شدند. برخی از مجروحان قبل از این حملات تروریستی به سالن انتظار مجلس رفته بودند تا با نمایندگان مجلس ملاقات کنند و احیانا مشکلات خود را با کمک نمایندگان برطرف کنند. اما همه مجروحان، چنین افرادی نبودند. برخی مجروحان، هموطنانی ...
مظلومیت جریان مقاومت در سینما
فیلم خوش ساخت و موفقی بود، اما همین فیلم در اکران ایران بیشتر از پنج میلیون تومان نفروخت. این دلیل بر بد بودن این فیلم نیست، بلکه قرار نیست در سینما فروش کند. یا اعتقاد دارم فیلم محمدرسول الله ساخته آقای مجیدی که خودم خیلی آن را دوست دارم و به نظرم یکی از آثار عالی ساخته شده ایران است، فیلم متعلق به سینما نیست و اثری نیست که انتظار فروش بسیار بالا و برگشت کامل سرمایه را از آن داشته باشیم. من اتفاقا ...
من دختری نبودم که حجابم را کنار بگذارم ولی سر از کجا که در نیاوردم!
خانه هستم و به همین خاطر بسیار مورد توجه فامیل هستم. بعد از آنکه چند سال پشت کنکوری بالاخره امسال قبول شدم، پدر و مادرم نگران دور شدن من از خودشان بودند. ولی بعد از آنکه به آنها اطمینان دادم تمام توجه خود را معطوف به درسم می کنم راضی شدند و من برای ادامه تحصیل به اصفهان آمدم. به خاطر فضای شلوغ خوابگاه با اصرار من به همراه چند نفر از دوستان دانشگاهیم که به نظرم دختران خوبی بودند یک خانه ...
هوندا هزار پرسپولیس! +عکس
.... باورتان نمی شود، اما یک شب کفش هایم را بغل کردم و خوابیدم. لباس عاریه ای؟ بله من زمانی که دوستانم در تیم های دیگر تمرین نداشتند لباس آنها را برای تمرین می گرفتم. کل فصل به ما یک دست پیراهن می دادند که آن را می بردیم خانه و می شستیم دوباره روز تمرین و مسابقه می پوشیدیم. تمرین ؟ هفته ای سه چهار شب با دوستانم که بچه شهرری بودند 15 کیلومتر می دویدیم. ...
هفت تغییر کوچکی که زندگی شما را خیلی لذت بخش تر می کند
بودن برنامه ریزی کنیم. البته نمی توانیم همه ی افکار منفی را با داشتن ذهنی مثبت اندیش به دام بیندازیم، اما با روش های زیر می توانیم مهار آنها را به دست بگیریم: • دفتر تشکر. به جای آنکه نگران نداشته هایمان باشیم، هر روز درباره ی چیزهایی بنویسیم که بابت آنها شکرگزاریم. شکرگزاری باعث می شود خوشحال تر شویم، بهره وری مان را بهبود می بخشد و کمک می کند شب ها راحت تر بخوابیم. • عبارات تاکیدی مثبت ...
نخبه ام اما مهاجر
بودند روزها کار کنند. من با وجودی که راهنمایی یا ابتدایی بودم، مجبور بودم کار کنم و شیفت شب درس بخوانم. * همه شیفت شب بودند؟ بله این اجبار بود. معلم ها در روز باید هزینه خود و خانواده را تأمین می کردند، چون حقوقی که از مدرسه می گرفتند، بسیار ناچیز بود. از لحاظ عددی شاید یک صدم یا یک دویستم حقوق دیگر کارمندان باشد. این حقوق را جامعه مهاجر افغان پرداخت می کرد. همه چیز، صفر تا 100 که برای یک ...
خارجی ها از پیشرفتم تعجب می کنند
در جنوب شرقی لندن برگزار می شد. بعد از نتیجه نه چندان خوبی که در والنسیا کسب کرده بودم، در این رقابت نایب قهرمان شدم و امتیاز بسیار عالی در رده بندی کل سال به دست آوردم. * برنامه بعدی شما برای حضور در مسابقات چیست؟ مسابقه بعدی که در آن شرکت می کنم، 16 جولای در هلند و با استایل آمریکایی برگزار می شود. پیست به صورت حلقوی است و احتمال تصادف در آن زیاد خواهد بود که همین کار را سخت می کند ...
سرقت های سریالی با تنه زدن به مردم
فحاشی کرد. به سمت من هجوم آورد و یقه من را محکم گرفت و به دشنام هایش را ادامه داد، من هم که دیگر تحمل حرف های رکیک او را نداشتم، کنترلم را از دست دادم و با او درگیر شدم، چندتایی مشت و لگد بین ما رد و بدل شد، دعوا بالا گرفت، مثل همه نزاع های خیابانی چند نفری آمدند و ما را از هم سوا کردند. وقتی دعوا تمام شد و من کمی آرام تر شدم، تازه متوجه شدم که از من سرقت شده است. همه پول هایی را که از بانک گرفته ...
انتقام دختر اهوازی به نام لیلا از شلنگ آباد
همین طوری هم درست خوب است. اینها را بخوانی دیگر معلم ها ما را تحویل نمی گیرند. مرا به جمعشان راه نمی دادند. پس چهاردانگ حواسم را می دادم به معلم ها. هر چه می گفتند می بلعیدم. همیشه پر از سوال بودم. از هر معلمی که می شد کمک می گرفتم. فرصتی برای ازدست دادن نداشتم. فقط باید روبه جلو می رفتم. ابر سیاه یک ازدواج بی وقت هنوز بالای سرم پرواز می کرد. پزشکی قبول نشدم. اما همه می گفتند با ...
به زنم گفتم به ماموریت می روم اما با نگار دوست صمیمی اش به کیش رفتم
هایی که با هم گرفته ایم را به خواهرش ارسال کرده است. نمی دانم چرا نگار این کار و با چه انگیزه ای انجام داده و چرا می خواسته زندگی مرا به هم بزند؟!!! حالا فهمیده ام که در چه دامی افتاده بودم و خودم هم خبر نداشتم اما از کرده خودم پشیمانم و می خواهم که همسرم به زندگی برگردد و مرا ببخشد اما به منزل پدرش رفته و مهریه اش را هم به اجرا گذاشته و دیگر حاضر به برگشت به زندگی نیست. ...
زن تهرانی که مورد آزار قرار گرفته بود: کاش مرا کشته بودند اما!
برویم تا دست و صورتش را بشوید ولی وقتی به دامداری رسیدیم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و نقشه ام را به اجرا رساندم. زن جوان به تو پناه آورده بود ولی باز تو همان کار را کردی؟ نمی دانم، وسوسه شده بودم و پس از ماجرا واقعا پشیمان شدم. نمی دانستی پلیس در تعقیب شماست؟ نه از دستگیری کامران اطلاع داشتی؟ بله، ولی فکر می کردم به خاطر تصادفی که ...
فرفره می چرخوندیم وقتی اسپینر مد نبود!
ای بود که از توی لپ لپ یا شانسی بهمان می افتاد و اگر خیلی لارج بودیم از دست فروش های دم حرم یک مدل چوبی اش را می خریدیدم. هر چند همان موقع هم یکی بود که لاکچری محل باشد و فرفره چراغ دار داشته باشد! با همین فرفره کلی کیف می کردیم و با بچه های محل لیگ فرفره چرخانی می گذاشتیم! اول یک جای صاف و صوف، مثلا از جنس مرمر، پیدا می کردیم و دستمال می کشیدیم و بعد با شمارش یک، دو، سه، هر کسی فرفره خودش را می ...
تقاضاهای عجیب و بسیار زننده شوهر از زن جوانش
.... خواسته های شوهرم آزار دهنده بود و من تحملش را نداشتم! شیما که پس از رد کردن خواستگاران متعدد، به اصرار خانواده اش و بدون هیچ شناختی به پسر جوانی بله گفته بود، دو روز پس از ازدواج با خواسته های عجیب همسرش روبرو شد و کمتر از یک هفته تصمیم به طلاق گرفت. این دختر که به دلیل افسردگی تحت مشاوره پلیس اصفهان قرار داشت، گفت: "من شاهین را نمی شناختم اما وقتی 25 سالم شد اصرارهای خانواده ام به ...
ارث زیاد برای فرزندان سَم است / راهِ بُردن اموال به آن دنیا
...> داورپناه : کار سنگتراشی می کردم. 21 ساله بودم که ازدواج کردم. کارگاهی در میدان شوش بود و یک حصیرپاره می گذاشتم و سنگ هایم را در آنجا می فروختم. یک روز در همین کارگاه ماشینی مشکی رنگ آمد و همه ی سنگ هایم را خرید. این آقا شهردار اهواز بود. هر چه ساختمان در تهران می ساختند، سنگ هایش را از من می خرید. از آن به بعد روزگار روی خوش به من نشان داد. البته در کار سنگفروشی روزهایی هم بود که کار و کاسبی کساد بود ...
زخم رودبار هنوز درد دارد
ضایعه نخاعی شده اند با خانواده رفتار خوبی نداشت و مدام وسایل را به سمتشان پرت می کرد: بعدها فهمیدم این ویژگی همه مان است. انگار نمی خواستم بپذیرم. آن اوایل پزشک دو سال مهلت تعیین کرده بود که توانایی ام برگردد. من که همان اول زلزله می توانستم انگشت شست پایم را تکان بدهم فکر می کردم خوب می شوم. خیلی انتظار کشیدم و تا مدت ها از ویلچر استفاده نمی کردم. متنفر بودم. زینت هم از این خاطره ها ...
طلای جهان در انتظارم است/ برای تاریخ سازی دوباره به کره آمده ام
....تکواندوکاری هستم که مسابقه را بیشتر از تمرین دوست دارم. حالا شما حساب کنید که در سالن مسابقه حضور داشتم، اما اجازه مبارزه نداشتم! وقتی به سالن مسابقه می رفتم. خودم را جای تک تک هم تیمی هایم متصور می شدم تا از شرایط مبارزه دور نشوم و حس بازی به من منتقل شود. * با این وجود شرایط سختی را برای اعزام به مسابقات جهانی متحمل شدید! - شرایط تمرین برای من سخت بود. زمانیکه وارد ...
محاکمه پسرناخلف به اتهام قتل آتشین پدر
بود و بعد از خوردن شام دوباره در مورد لیدا با او صحبت کردم. پدرم عصبانی شد و گفت فکر کردم در این مدت او را فراموش کرده ای و به نظر ما اهمیت می دهی. از آنجائیکه به لیدا علاقه مند بودم و به او قول ازدواج داده بودم، ناراحت شدم و از عصبانیت از خانه بیرون رفتم. خواستم سوار ماشینم شوم که دیدم پدرم به ماشین قفل زده است. بیشتر ناراحت شدم. گالن بنزینی برداشتم و روی ماشین ریختم. همان لحظه پدرم از راه ...