سایر خبرها
وقتی فهمیدم از شهر خارج شد، جیغ کشیدم اما دیگر دیر شده بود و او با تهدید مرا ...
، می شناسد. او سپس شماره تلفنی برایم ارسال کرد و گفت می توانی با این شماره تماس بگیری و از خودش سوال کنی که منظور و هدفش از این کار چه بوده است؟ باز هم سعی کردم بی خیال موضوع شوم اما یک کنجکاوی ساده رهایم نمی کرد، این بود که با آن شماره تماس گرفتم ولی در کمال تعجب فردی که تلفن را پاسخ داد همان فرد ناشناسی بود که شماره تلفن را در اختیارم گذاشته بود. او در حالی که سعی می کرد مودبانه با من برخورد کند ...
مرگ مرموز سمیرا در میهمانی شبانه خانه مجردی یک جوان+عکس
چندی قبل مرد ناشناسی با مرکز فوریت های پلیس 110 تماس گرفت و از کشف جسدی در حوالی سوهانک تهران خبر داد. او مدعی شد: ساعتی قبل در حوالی سوهانک در حال عبور بودم که متوجه دست یک انسان شدم که از خاک خارج شده بود. خیلی ترسیدم و قصد داشتم، اما کنجکاوی مرا رها نکرد و نزدیک تر رفتم و متوجه شدم دست متعلق به زنی است که از خاک خارج شده است. بعد هم با پلیس تماس گرفتم. با اعلام این خبر تیمی از مأموران ...
تن دادن به خواسته های زشت کیارش / دختر جوان در شب بارانی سوار ماشین خارجی شد و ...
به گزارش گروه رکنا، دیر وقت بود که از خانه دوستش بیرون آمد. تا پاسی از شب طول کشیده و تاکسی های خطی رفته بودند. آن دور و بر آژانسی نبود. نگاهی به ساعتش انداخت. روسری خود را کمی جلو کشید و کیف دستی را دست به دست کرد. ساعت از 10 آن شب بارانی هم می گذشت. خودروهای گذری مرتب برایش بوق می زدند، اما باز هم خبری از تاکسی نبود. یادش آمد که آن منطقه در حاشیه شهر قرار دارد و تاکسی به ندرت در آن مسیر ...
آزار و اذیت دختر 17 ساله در مقابل چشمان نامزدش
رفتم و پس از چند ساعت به خانه مان برگشتم که در میان راه متوجه شدم ریموت در خانه پدرم را در خانه همسرم جا گذاشته ام به خاطر همین دوباره به آنجا برگشتم و می خواستم شب را آنجا بمانم. هنوز چند لحظه از ورودم به خانه نگذشته بود که این جوان همراه دو مرد دیگر وارد خانه شدند و با تهدید چاقو و قمه من را زخمی و نامزدم را مورد تعرض قرار دادند. در ادامه، نسرین که شرایط روحی سختی را می گذراند در حالی ...
پرستش؛ مسی با فرهنگ ایرانی
تفاوتی می گذشت تا اینکه 5 یا 6 ماه پیش پدرم پیشنهاد دادند: حالا که این قدر در دنیای مجازی فعالیت داری یک عکس با لباس بارسلونا و آرژانتین بگیر و برای تعدادی از سایت ها ارسال کن. من تنها برای یک سایت این عکس را فرستادم چون هنوز خیلی درگیر این مساله نشده بودم. شب عکس را فرستادم و ساعت 9 صبح با من تماس گرفتند. سایت داخلی یا خارجی؟ داخلی، ورزش سه. با من تماس گرفتند و قرار گذاشتند و ...
ابتکار جالب جهادگر ایرانی در جزیره کیش
...> روستایی: از سازمان منطقه آزاد می خواهم همکاری کنند و پایاب راه بیفتد و این آثار 2500 ساله متروکه نشود و یک عده هم که این ادعا را دارند که این شهر را من ساختم و چنین و چنان کردم اگر یک خطی از یک مسئولی آورد که به او اجازه دادند او یک کاری بکند ما همه چیز را پیشکش می کنیم به آن شخص. من خیلی اذیت شدم و من را از کار کردم محروم کردند، من آنقدر کار را دوست دارم که حتی شب هم دوست کار کنم و اینکه من را محروم ...
زن عصبی شوهرش را روانه کلانتری کرد
فرزندانم 17ساله است و نیاز به نگهداری ندارد و پسر دیگرم که کوچک است، نیاز به مراقبت دارد. به همسرم گفتم هروقت لازم شد، من از بچه مراقبت می کنم اما کارگاهم را نمی توانم به نزدیکی خانه بیاورم. او از این حرفم ناراحت شد و گفت تلافی می کند و کاری می کند که من زندانی شوم و برای اینکه از زندان بیرون بیایم، مجبور شوم رضایت او را بگیرم. این مرد در مورد اینکه چطور با همسرش آشنا شده است، گفت: من دانشجو بودم که با ...
مهم ترین دغدغه اش نماز بود / هر شب از سوریه تماس می گرفت
به گزارش دولت بهار، روزهای تلخ جنگ سوریه باز هم خانه ای دیگر را داغدار کرد؛ خانه ای که هنوز بیست روز از رفتن مرد آن نگذشته است؛ آن هم چه رفتی! رفتنی که تا به امروز بی برگشت بوده است. جواد محمدی ، شانزدهم خرداد در حالی در سوریه به شهادت می رسد که پیکرش مفقود می شود و همین شاید داغ رفتنش را برای آشنا و غریبه بیشتر می کند. این روزها بیشتر از هر کسی فاطمه؛ دختر پنج ساله اش منتظر بازگشت پدر است؛ پدری ...
قتل سپهر در شب تولد
حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم برای وی حکم قصاص خواستند. سپس پیمان روبه روی قضات ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن شب به جشن تولد یکی از دوستانم رفته بودم که به اصرار آنها و برای اولین بار مشروب خوردم. از جشن تولد با موتورم به خانه برمی گشتم که سپهر و پنج پسر دیگر را در خیابان دیدم. با سپهر احوال پرسی کردم اما پسران غریبه با بی اعتنایی با من برخورد کردند. من که از ...
کشف جسد راننده پژو در جاده قم پس از 7 ماه
...: آخرین بار با محمد تماس گرفتم تا بپرسم کی به خانه برمی گردد و او مدعی شد که در مسیر قم به تهران است و چند دقیقه بعد وقتی دوباره با او تماس گرفتم، دیگر جواب تلفن را نداد. با شکایت خانواده محمد، تحقیقات برای پیدا کردن ردی از مرد گمشده آغاز شد اما خط موبایل او از دسترس خارج شده بود و ردی از وی به دست نیامد. با وجود این، شماره پلاک خودروی مرد ناپدیدشده در اختیار تمام واحدهای گشتی قرار ...
قتل به خاطر سلام نکردن
پسر جوانی که به خاطر یک جروبحث دوستش را به قتل رسانده، وقتی پشت تریبون دادگاه قرار گرفت تا در برابر اتهام قتل از خود دفاع کند، ابراز پشیمانی کرد و گفت به شدت تحت تأثیر کارش قرار گرفته است. در ابتدای این جلسه که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و گفت: متهم حاضر در دادگاه جوانی 21ساله به نام مازیار است که اسفندماه سال 94 با دوستش ...
حرف های جالب ستاره سریال نفس در اولین مصاحبه
های هواپیمایی در دوره پیش تولید بازیگر نقش اصلی نفس ادامه داد: در چند ماهی که کار در مرحله پیش تولید بود من به کلاس نقاشی رفتم، آموزش رنگ روغن دیدم، دوره های پرستاری می دیدم و در بیمارستانها حاضر می شدم تا به عواطف و احساسات ناهید نزدیک شوم و او را زندگی کنم. حتی به آژانس های هواپیمایی می رفتم تا با محیط کار در آنجا آشنا شوم و تمام طول پیش تولید مشغول تمرین بودم. اغلب هم به دفتر می رفتم و ...
حکایت جانباز دماوندی که چند روز از عمرش را در سردخانه شهدا گذراند/ وقتی تقدیر این باشد که در دنیا بمانی
مصادف با چهلمین روز شهادت برادرم اسماعیل بود، دایی بنده که برای تحویل جسد به معراج شهدا آمده بود، ناگهان متوجه بخار روی کاوری که جسم من داخلش بود شد و به این ترتیب، سریعاً مرا به بیمارستان امام خمینی (ره) اعزام کردند. وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: برای من پرونده شهادت تشکیل داده بودند که ای کاش به درجه شهادت نائل می شدم. پس از آن هم 6 ماه در بیمارستان بستری بودم. پس از پایان این دیدار، این موضوع فکر من را درگیر می کند که حتی برگی بی اذن پروردگار بر روی زمین نمی افتد. ...
داستان زنی که برده جنسی شد
، ژاپنی و علائم و اشارات سعی می کردم اتفاقاتی را که در طول روز افتاده در این دفتر یادداشت کنم. این که چکار کرده ام، کجا رفته ام. تاریخ روزها را نیز می نوشتم که البته کار مشکلی بود چون در داخل روسپی خانه راهی نبود که بدانم شب است یا روز. تصمیم به فرار روزی که با نینا دختر 15 ساله ای که با من دوست بود به روسپی خانه ای در بروکلین رفته بودم، رئیس این روسپی خانه که زن خوب و مهربانی به ...
دنیای اسرارانگیز دختران و پسران تی اس
و دلشان را گوش دهم. برای صحبت با برخی از این افراد با اورژانس اجتماعی هماهنگ شدم. یک از روانشناسان این مرکز در خصوص افراد تی اس گفت: تی اس یک اختالل است نه یک بیماری، فرد با روان دیگر خلق شده است یعنی مخالف با جسم خود خلق شده، به عنوان مثال فرد ممکن هست جسمش پسر باشد ولی روح و روان دختر داشته باشد و برعکس. وی اظهار کرد: افراد تی اس، برخلاف جسم خود به دنیا می آیند و اگر زن باشند گرایش دارند مرد ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات عیدفطر
...، اما پدر که مرد بسیار تندخود و بداخلاقی نیز هست، او را مجبور به شرکت در مجالس مختلف می کند. این وضعیت ادامه دارد تا اینکه روزی یاسین به روستای پدربزرگش که در کوه های شمال قرار دارد می رود.... ************************************* فیلم تلویزیونی خانه ای در دوردست به کارگردانی کاظم معصومی ، سه شنبه 6 تیرماه ساعت 23:30 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد. داستان این فیلم ...
علیخانی تحت نظر مردان سیاه پوش! / چرا محل اجرای ماه عسل سکرت است
چیزها درباره محتوا پاسخ بدهد و قطعا کار خیلی سختی دارد. در کنار او مرد دیگری را تصور کنید که وقتی راه میرود به زمین نگاه میکند و حسابی مشغول فکر کردن، اسمش عباس اختری ست و چندین کاغذ هم در دست راستش! او عضو اصلی تیم پرداخت و محتواست و نکات مهم درباره سوژه ها را قبل از هرقسمت برای علیخانی شرح میدهد. همان طور که راه میرود از دوستانش می پرسد "چطور بود ، خوب بود؟!" **سیل تماس ها و ...
آینده آبی است
با این حساب پسر فعال و پرتوانی هستی. درمورد داشتن اعتماد به نفس و تاثیر آن در موفقیت هایت صحبت کن. من فوق العاده آدم خجالتی ای بودم. اما از وقتی عضو کانون پرورش فکری شدم، در جمع بچه ها و با شرکت در انجمن ها و فعالیت های مشارکتی، کم کم اعتماد به نفس لازم را به دست آوردم. محیط کانون پرورش فکری طوری است که به تو یاد می دهد با خودت و بقیه راحت باشی، توانایی هایت را بشناسی و آن ها را به کار ...
حادثه در پارتی شبانه دختران و پسران جوان | علت مرگ المیرا چه بود؟
در حال کوهپیمایی بودم که ناگهان متوجه شدم چیزی مانند دست انسان از خاک بیرون زده است. نزدیک تر که رفتم مطمئن شدم جسد یک زن زیر خاک است و به همین دلیل با پلیس تماس گرفتم... به گزارش پامچال نیوز به نقل از گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جسد این دختر چندی قبل و در پی تماس تلفنی مرد ناشناسی با پلیس 110 در منطقه سوهانک پیدا شد. این مرد به مأموران گفت: در حال کوهپیمایی بودم که ناگهان متوجه ...
پرچمدار ادبیات ایران در بالکان
دانشگاه بود و بنابراین فضای کودکی و نوجوانی ام، تقریباً ادبی بود و فکر می کنم بر من تأثیر گذاشت. او شعر هم می گفت که البته در چارچوب ادبیات یوگسلاوی می گنجد. از کودکی و از همان دبستان که خواندن و نوشتن را آموختم، به کتاب بسیار علاقه داشتم. در دبستان یکی از بهترین دانش آموزان بودم و وقتی بزرگ تر شدم، پسر خوبی هم بودم! البته پدرم هم کتابخانه بزرگی داشت. و در این کتابخانه، آیا آثاری ...
جوان متهم: زمان جنایت در زندان بودم
جوانی در تماس با پلیس از پیدا شدن بقایای جسدی در بیابان های اطراف قم- اصفهان خبر داد.با اعلام این خبر، کارآگاهان جنایی بلافاصله راهی محل شده و با بقایای جسد مردی روبه رو شدند که به مرور زمان متلاشی شده بود. پس ازانتقال جسد به پزشکی قانونی و به دستور بازپرس پرونده از جسد کشف شده آزمایش دی ان ای گرفته و مشخص شد که جسد متعلق به حجت است. بدین ترتیب راز ناپدید شدن مرد میانسال برملا شد. دستگیری ...
اعلام ویژه برنامه های عید سعید فطر تلویزیون
متظاهر و خودنمایی است، دائم او را در مجالس مختلف با حضور مسئولین و سران مملکتی ببرد تا از این راه رانت هایی برای پیش بردن مقاصد و زد و بندهایش به دست بیاورد. یاسین که از این ماجرا بسیار ناراحت است، هر بار به بهانه ای سعی می کند از زیر بار این ماجرا شانه خالی کند، اما پدر که مرد بسیار تندخود و بداخلاقی نیز هست، او را مجبور به شرکت در مجالس مختلف می کند. این وضعیت ادامه دارد تا اینکه روزی یاسین به ...
شوهر:زنم روانی است /پسر:درست می گوید
دعواهایمان بالا می گیرد همسرم چنین برخوردی می کند. حتی چندروز قبل از من خواست دفترشرکت ام را به نزدیکی خانه انتقال دهم. ولی گفتم برای من سخت است. من سال هاست که شرکت دارم و تغییر مکان باعث بروز مشکلات جدی برایم می شود. خلاصه شب قبل هم برسر همین مسائل دعوایمان بالا گرفت و من به همراه پسر بزرگم که 17 سال دارد با هم به شرکت رفتیم. ساعتی در آنجا بودیم که همسرم تماس گرفت و ازما خواست برگردیم. با خودم گفتم ...
مهدعلیا؛ ملکه ای که 40 روز سلطنت کرد
آن را کمرنگ کند. آسیه خانم دختر محمد عزالدین دولوی قاجار برای تحکیم میانه دو خاندان با حسینقلی جهانسوز برادر آقا محمدخان ازدواج کرده و از او صاحب دو پسر شده بود. او بعد از مرگ همسر، با آقا محمدخان ازدواج کرد. خان قاجار بعد از تاجگذاری، پسر بزرگتر آسیه خانم، باباخان را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد؛ ولیعهدی که خون دو تبار قدرتمند دولو و قوانلو را در رگ داشت و با نام فتحعلی شاه بر تخت ...
رامبد جوان را نمی بخشیدم مدال هایم ارزشی نداشت
هزینه خود دعوت کرد تا این که در مسابقات سال1341 دسته کوتاه قدها قهرمان آسیا شدم، چون آن زمان ورزش ما قدی بود و نه وزنی. در ادامه فعالیت های ورزشی توانستم قهرمان وزنه بردار و قهرمان پرتاب دیسک ایران شوم و هم چنین مربی درجه یک وزنه برداری، داور درجه یک وزنه برداری و مربی درجه یک پرورش اندام بودم. در سال 1343 برای مسابقات آسیایی و جهانی تهران انتخاب شدم که در سالن هفت تیر (محمدرضا شاه سابق) توسط حسن ...
همسرش را به انجام 2 قتل متهم کرد
...: همسرم تورج؛ دی ماه پارسال دو نفر از طلبکارانش را به قتل رسانده بود و از من برای انتقال اجساد کمک خواست.درآن شب سرد زمستانی من و همسرم درحالی که اجساد دو مرد را داخل صندوق عقب خودروی شاسی بلند شوهرم قرارداده بودیم به سمت ازگل رفته و اجساد را در آنجا دفن کردیم. اما دراین مدت بشدت عذاب وجدان داشتم به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم. بدین ترتیب شوهر این زن با دستور بازپرس محسن مدیر روستا دستگیر شد و ...
رتبه اول ارشد زمین شناسی نتوانست ثبت نام کند/دانشجوی افغان پول شهریه ندارد
...، برای ما نبود که استرس زیادی وارد می کرد؛ یعنی تنها یک بار شانس امتحان داشتیم. *پس شما سه سال پس از تمام کردن پیش دانشگاهی، متوجه این شیوه تبدیل مدرک شدید و توانستید با تمام سختی ها قبول شوید. بعد از آن باید دوباره پیش دانشگاهی را تکرار می کردید؟ بله و با وجود این که سه سال از درس دور بودم، وارد مدرسه شدم و دوباره پیش دانشگاهی گرفتم. * چه سالی در کنکور سراسری ...
همیشه از مظلومیت مردم مسلمانان فلسطین درد می کشید
کردم و صورتش را می بوسیدم، در حدود ساعت 11صبح بود که دستور عقب نشینی را برای ما صادر کردند، من هم سوار یک قایق شدم و چندمتری رفته بودم که یادم آمد آمد اکبر را نیاورده ایم. وی افزود: از قایق پریدم، هر چه صدا زدند بیا شهید می شوی حرف کسی را گوش نمی کردم و رفتم پهلوی اکبر نشستم و با خود سوگند یاد کردم که باید جسد او را بردارم و با خود به عقب بازگردانم یا اینکه من هم باید در کنار او به خون ...
چرا بازیگر زن ایرانی مجبور به مهاجرت شد؟
شدم که حتی در ترکیه که از بسیاری جهات شبیه ماست، اطلاع رسانی به قدری خوب انجام شده که تقریبا 90 درصد افرادی که با آنها در ارتباط بودم از اوتیسم کاملا مطلع بودند، این اختلال را می شناختند و می دانستند باید چه نگاهی به آن داشته باشند. من در ترکیه به عنوان یک مادر مبتلا به اوتیسم خیلی راحت تر می توانستم فرزندم را بیرون از خانه برده و در سطح شهر حضور داشته باشم. با این حال در ایران هم از سه سال پیش ...
فاجعه ی سردشت، سی ساله شد
کردیم مثل دفعات قبل است .نمی دانستیم شیمیایی است به همین دلیل برای کمک به مناطق بمباران شده رفتیم و مردم را درآغوش می کشیدیم و کمک می کردیم. در اثر همین تماس ها بسیاری از مردم شهر شیمیایی شدند. وقتی تاول های عزیران مان را دیدیم، وقتی دیدیم که جسد آن ها انباشته برهم است و همه چشم ها پف کرده و کسی چیزی نمی بیند، تازه متوجه شدیم که چه بر سرمان آمده است. اما دیگر دیر شده بود. ما اواخر شب متوجه آثار این ...