سایر منابع:
سایر خبرها
حسام الدین سراج: امرار معاش خوانندگان با تعداد فالوئر پیوند خورده
.... صحبت خیلی چیزها که پیش می آید، فضایش عوض می شود؛ مثلاً وقتی می خواهد از سیدالشهدا (ع) بگوید، از ادبیات حرف بزند، از معنویات بگوید... می دانید خواندن این گفت وگو می تواند یک اتفاق معمولی مثل ده ها مصاحبه ای باشد که در طول روز یا هفته می خوانید؛ اما خواندن گفت وگو با حسام الدین سراج چند نکته دارد؛ مثلاً اینکه یادش می ماند وقتی از نقش پدر در زندگی هنری اش حرف می زنیم، حضور مادرش را یادآور شود ...
می پرسند: سوخته ای؟ می گویم: نه، جوشیده ام !
دوست نشده بودم، برای همین هر وقت که بچه های کلاس مسخره ام می کردند و یک تک صندلی را آخر کلاس می گذاشتند و به من می گفتند آنجا بشین تا بیماری ات به ما سرایت نکند، به خانه می آمدم، گریه می کردم و به مادرم می گفتم نمی توانم تخته سیاه را ببینم. برای همین دیگر به مدرسه نمی روم یا وقتی می خواستم با بچه های کوچه بازی کنم، آنها در بازی هاشان راهم نمی دادند و وقتی هم به دیوار تکیه می دادم، زن همسایه سریع می ...
تلاش زنان ایرانی برای ورود به مکان های ممنوعه!
یا به جای تخت نیمکت هایی برای نشستن وجود دارد. در قهوه خانه ها از صبح پگاه تا شب به روی همگان باز است. مخصوصا هنگام غروب پر از جمعیت می باشد. در قهوه خانه مردم چای می نوشند، با یکدیگر به گرمی و خوشرویی سخن می گویند. در این جاست که هرکس صاحب خبر است، و همه می توانند بی ترس و بیم درباره سیاست به آزادی صحبت بدارند. هیأت حاکمه نیز متقابلا به آنچه در قهوه خانه ها بر زبان مردم می رود توجه و ...
خطر گسست نسل ها جدی ست
بشمارد خیلی واقعی تر و ملموس تر می توان دید. از سویی دیگر، هر داستانی می تواند به شکلی بیانگر زندگی نویسنده اش باشد. گاه نویسنده در داستان زندگی اش را به تصویر می کشد که آرزویش را داشته و گاه برعکس از زندگی ای حرف می زند که از آن می هراسیده و گاه گویی روبه روی آینه ای نشسته و زندگی خود را چون خاطره ای دور و بیرون از خود بازگو می کند. بیشتر داستان ها گویی ترکیبی هستند از این سه نگاه نویسنده به ...
صداهایی که در دیکتاتوری رسانه ای خاموش شد
...> بخندید به همه تاریخ نظم و نثر خط قرمز مودب فقط یک چیز است: خون. چه خون پسردایی شهیدش چه خون دل مردم. مردمی که عده ای حرفش را می زنند و نانش را می خورند و بعضی هم خون دلش را و زخم زبانش را. فقط یک چیز دیگر: فرض کنید من بودم و این حد از توان شعری، البته که هرگز این شجاعت را نداشتم که با این صراحت از صف اولی ها حرف بزنم. البته و صد البته. به قول نادر ابراهیمی ترسوها هم حق حیات ...
این خاک، سرد نمی شود
رودبارمشغول عکاسی (روز دوم زلزله) بودم. چند روز بعد در مجله عکس، ویژه نامه ای برای زلزله، که از عکس های من هم در آن استفاده شده بود، چاپ شد. یک سال بعد این ویژه نامه باعث آشنایی و شروع کار من با آقای کیارستمی شد. ایشان می خواست از آرشیو عکس هایم برای پیدا کردن لوکیشن فیلم و یا بازسازی روزهای اول زلزله استفاده شود. ولی از همان روز اول که سرصحنه فیلمبرداری حاضر شدم، قرار شد عکاسی فیلم را هم انجام دهم. من ...
تلخندهای خواهر و برادر با بیماری ماهیاک/این بیماری پوستی زندگی را غیرطبیعی می کند
، درست همان جایی که مادرش گفت بچه ها فرزاد را مسخره می کردند، پرید وسط حرف و با همان چهره پر از خنده اش گفت: آخر آن روزها با پوست های بدنم دوست نشده بودم، برای همین هر وقت که بچه های کلاس مسخره ام می کردند و یک تک صندلی را آخر کلاس می گذاشتند و به من می گفتند آنجا بشین تا بیماری ات به ما سرایت نکند به خانه می آمدم، گریه می کردم و به مادرم می گفتم نمی توانم تخته سیاه را ببینم، برای همین دیگر به مدرسه ...
روایت دلدادگی ها در مجلد های جدید مدافعان حرم
همه ازش حساب می بردند و وقت استراحت آن قدر می خندید که نفس کم می آورد. گاهی آن قدر بی رحم می شد که شوخی هایش با برادر و رفیقش رنگ و بوی شکنجه می گرفت و گاهی آن قدر رقیق القلب، که می شد مادر تمام گربه های کوچه. جرات و جسارتش آن قدر زیاد بود که ولش می کرد می رفت توی دهان شیر و گاهی ساعت ها با ماهی های تو آکواریومش وقت می گذراند و حرف می زد. عبدالله از همان بچگی محافظ بود. محافظ پدر و مادر و ...
واقعیت هایی در مورد دستمزد بازیگران
...؛ گفتم چهار روز دیگه نوه ات راحت می ره مدرسه و می آد خونه؛ خلاصه رسیدیم طبقه بالا متوجه شدیم صاحبخانه، خانه را اجاره داده است؛ امیر جلالی گفت چقدر حیف شد؛ گفتم چی حیف شد؟ شانس آوردی؛ یک خانه بهتر سراغ دارم این جا به درد نمی خورد؛ سن و سالی از شما گذشته؛ این کلانتری همش سر و صدا و دعوا داره؛ بیمارستان هم که صدای آژیرو و رفت و آمد؛ مدرسه هم سر و صدای بچه ها و شلوغ پلوغ؛ گفت: تو که همش تعریف می ...
- مصطفی چمران - به زندگی مرفه در آمریکا پشت پا زد
امریکا برود و در آن جا کار کند. پشت پا به زندگی علمی در امریکا چمران معتقد بود مسلمانان باید در کنار هم متحد باشند. برای همین کار علمی و دانشگاهی و زن و بچه هایش را رها کرد و به مصر رفت تا آن جا آموزش نظامی ببیند. در مرداد 1343 خانواده خود را نیز به قاهره آورد. او و ابراهیم یزدی که از شاگردان مهدی بازرگان محسوب می شدند، چند سال پیش از آن به همراه بیست و نه نفر دیگر از فعالان ...
نویسندگان بزرگ چطور با مرگ زندگی کردند؟
باز می ایستد. سه هفته بعد بیمارستان را ترک می کنم، اما کاملاً خوب نشده ام. سرفه هایم خیلی بد است، به حیوانی می ماند که همراهم زندگی می کند و در تختم می خوابد. در بدترین روزها مادرم سعی می کند من را از مدرسه رفتن بازدارد تا در خانه بمانم، اما سرسختانه اصرار دارم بروم. هر روز غروب تب می کنم، وقتِ شام، نوشتن تکالیف و حمام کردن می لرزم. تردید ندارم که تا ابد این حسّ و ...
خاک صحنه ای که عمو قناد خورد!
در ماشین نشسته ام وکودکی مرا دیده وگفته شما که به بچه ها می گویید کمربند ایمنی را ببندند چراخودتان نبسته اید؟ او در پاسخ به این پرسش که قصد همکاری دوباره با عموهای فیتیله ای را دارد یا می خواهد برنامه جدیدی را تولید کند، گفت: مغز ما مانند کامپیوتر، فایل بندی است و همه شاید درصد کمی از توانایی مغزمان را استفاده کنیم. ما باید سعی کنیم خودمان را به روز کنیم. زیرا مخاطب دیگر منتظر نمی شود ...
داستان تولد آیفون (بخش پایانی)
مانند یک جوراب نشسته در دست گرفته بود. در یک لحظه Rokr نتوانست از تماس به پخش موسیقی برود و همین باعث عصبانیت جابز شد. بنابراین استیو جابز به جای اینکه Rokr را به عنوان اولین گوشی دنیا که آیتیونز دارد معرفی کند، تمرکز خود را به سمت آیپاد نانو جدید معطوف کرد و از آن تمجید کرد و این باعث شد تا مدیران موتورولا عصبانی شوند. تونی فادل می گوید: زمانی که استیو روی صحنه رفت، واقعا آشفته بود ...
سرنوشت گورخواب ها؛ شش ماه بعد ...
...، دچار عفونت شدید شده است. این آخرا دیگه پام کرم گذاشته بود که یکی از این بچه های گروه یاشار تبریزی اومدن اینجا پامو دیدن، برام پماد آوردن و باند بستن بهش، الان خیلی بهتر از اون موقع شده، اگه اون موقع پامو میدیدی، وحشت میکردی. مهدی بعد از خروج از کمپ، جایی برای اقامت نداشته و مجددا بی خانمان و کارتن خواب شده. او و چند نفر دیگر برای مدتی روزها و شب ها را در کنار یک انبار یونولیت می ...
مطول گویی های قصه های بی رمق...
. خود من این شب ها در حال دنبال کردن تکرار سریال امام علی (ع) هستم، مجموعه ای که یکی از نمونه های بسیار خوب در دیالوگ نویسی است. در این کار هم اصطلاحات معاصر و عامیانه روز را به کار می برد و هم واژگان ادبی کهن فارسی را، در واقع کنار هم گذاشتن این ها به گونه ای است که هم کار برای مخاطب قابل فهم است و هم فضای تاریخی را می رساند. در همین سریال آدم های مختلف به اشکال گوناگونی حرف می زنند و این به ...
نظرآیت الله بهاءالدینی درباره رهبری مرحوم منتظری
را ندیدم چون خیلی مجلل بود. یک خانه ای پشت این بندها بود آنجا اتاق تشریفات بود و از حیث خوراک و امکانات همه چیز برای او فراهم بود. ما آزاد شدیم و او در زندان ماند لذا وقتی زندان ها را آزاد کردند آقای خلخالی پس از محاکمه وی را اعدام کرد. حضور چند هزار نفری مردم برای استقبال از زندانیان سیاسی آن شب همه زندانیان سیاسی آزاد شدند ساعت 1 نیمه شب بود. مردم فهمیده بودند زندانیان سیاسی آزاد می ...
شاملو؛ یک شاعر، یک عاشق و یک آدم معمولی
روزنامه اعتماد - ندا آل طیب : شماره خانه مورد نظر ما زیر سبزی پیچک ها پنهان شده است. کنار می زنیم این سبزها را و... درست است. همین جاست. بعد از یک شب توفانی، حالا آرامشی دل انگیز حاکم است. چند بزرگراه طولانی و چندین خیابان و محله را طی کرده ایم تا رسیده ایم به این جا که انگار دنیای دیگری است، پر از آرامش و سکوت و رویا. بانوی میزبان در سفید آهنی را می گشاید و نگاه مان می چرخد بین زیبایی او و ضیافت ...
پیشنهادهای والدین دنیا برای گذراندن تعطیلات تابستانی با بچه ها
آدم های دیگر که به راه حل های خوب رسیده اند، هم راه کار به آدم می دهد و هم پر از ایده هایی است که با کمی دستکاری می توان از آن یک ایده خوب درآورد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از نی نی سایت، با تجربیات چند نفر از والدین در کشورهای مختلف، برای گذراندن تعطیلات تابستانی با بچه ها آشنا شوید: 1: ما با عروسک های کاغذی نمایش می دهیم: ما یک کاغذ معمولی را به 4 قسمت تقسیم می کنیم ...
رؤیای عطیه
تواند در مقابل او راحت حرف هایش را بگوید، با این حال هدیه را هر بار به بهانه هایی مثل دودکردن اسپند برای کم شدن بوی فاضلاب، آوردن نوشیدنی و مدارک پزشکی به دخمه ای که آشپزخانه نام دارد می فرستد. فرزند طلاق زندگی عطیه مقدمه ای نداشته است. او از ابتدا ناخواسته وسط معرکه ای بوده که در ایجاد آن نقشی نداشته است؛ از وقتی یادم می آید رنگ پدر و مادر ندیدم. بچه طلاق بودم و مادربزرگ ...
استقبال از کودکی/جشنواره ای که مردم را به سینماها کشانده است
کودکانه من را نیز رقم میزد و کلاه قرمزی و پسرخاله، خونه مادربزرگه، گلنار، خانه دوست کجاست، مدرسه موشها، سفر جادویی، علی و غول جنگل، مدرسه پیرمردها، بدوک، بهترین بابای دنیا، شهر دست بچه ها، الوالو من جوجوام، مریم و میتیل، خواهران غریب، بچه های آسمان، رنگ خدا، علی و دنی، دزد عروسک ها و خیلی فیلمهای دل انگیز دیگر خاطره ها برایم رقم زدند و براستی که چقدر زود گذشت دنیای کودکانۀ من، اما هنوز کودک درونم ...
دانای پخمه، وحشی نادان
محمدرضا خورشیدی پاجی همه می دانیم بسترپیشرفت کشور به توسعه پایدار، تربیت نیروی انسانی و نیروی کارآمد بسته است وسرمایه گذاری در آموزش و پرورش بخصوص لایه های زیر ساخت در سنین کودکی بسیار مهم واستراتژیک وحیاتی خواهد بود. می دانیم، تربیت منشوری و چند وجهی است که جوارهای مدرسه اعم از خانواده، محیط، کوچه، رسانه و فاکتورهای درون مدرسه از خدمتگذار تا راننده سیرویس، معلم، دفتردار، معاون، مدیرو ...
تضاد نفت و هورالعظیم به کجا کشید؟
هیچ . چینی ها از جنوب آزادگان رفته اند، اما همه جا نشانه هایشان هست؛ به ویژه سرچاه ها. شیرهای سر چاهی همه چینی. بچه های نفت ناراضی. پسِ ذهن نفتی ها وسایل و تجهیزات روز و حرفه ای دنیا نشسته است. به کمتر از بهترین های دنیا راضی نمی شوند. حتی اگر سال ها تحریم بودیم، حتی اگر... و حتی اگر... هنوز اصول خود را پایین نگذاشتند. کسی به شوخی می گوید: این شیرها حاصل همان کاغذ پاره دانستن تحریم هاست ...
اشکان خطیبی: برای دل خودم کار می کنم
موسیقی می نویسند، چیست؟ اگر کوچکترین نظر اشتباهی درباره موسیقی بدهند، همه را بلاک می کنم! دلیلم هم موجه است. خب این که با حرف قبلی تو که گفتی باید تکثر وجود داشته باشد، در تضاد است. ببین، اول از همه اینکه فضای مجازی من، مثل خانه من است و طبیعی است که اگر هر کسی با هر سطح سواد یا آگاهی و با هر میزان شعور اجتماعی، دلش بخواهد هر نظری که به ذهنش می رسد را در خانه من منعکس ...
هر نفس یک آجر
در شوش مستاجرم؛ ماهی 230 هزارتومان اجاره می دهم. هر روز 6 صبح باید راه بیفتم تا 8 سر ساختمان باشم . غروب ها هم 7:30 کارم را تمام می کنم و 9 شب می رسم منزل”. خانه ای در پنجره های سیاه و دودی با حبیب آقا به ایستگاه پایانی می رسیم از اتوبوس پیاده می شویم بعد از چند دقیقه پیاده روی به ساختمانی می رسیم که نمای کهنه و قدیمی دارد، ساختمانی که جای برخی آجرهای فرو ریخته آن گونی و حتی بارچه ...
اسرار داعش در کارت حافظه موبایل بر ملا شد+ تصاویر
. همه آن ها مهر مسجدی در غرب موصل را داشتند و در یکی از آن ها نام یک شخص نوشته شده بود که کتاب را به آن ها تقدیم کرده بود. مسجد “المومنین” نزدیک به کارخانه خمپاره بود. داعشی های جوان در این مسجد نماز می خواندند و مردم محل را به وحشت می انداختند. مسجد ساده و بدون تزئینات بود. اواسط روز بود و بچه ها از مدرسه به خانه بازمی گشتند. درب مسجد را زدم، اما سرشار از ترس و اضطراب بودم. آیا ...
برنامه های ویژه کتابخانه های عمومی برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانان در تابستان
معرفی و جمع خوانی کتاب به مناسبت گرامیداشت روز قلم 14تیر ساعت 12 اصفهان برگزار کننده نام برنامه زمان کتابخانه عمومی نسیم قهدریجان نشست کتاب خوان 10 تیر ساعت 9 کتابخانه عمومی نسیم قهدریجان نشست جمع خوانی کتاب 10 قصه از امام رضا(ع) برای بچه ها 11 تیر ساعت10 کتابخانه ...
اسرار ناگفته از زندگی داعشی ها در موصل/ چگونه آدم می کشتم !
افراد بفهمم در موصل آغاز شد. ابتدای آوریل (نیمه فروردین) است و تیپ یکم نیروهای واکنش سریع عراق به عمق غرب موصل وارد شده است. اقامتگاه مثل قدیم است. پایگاه جدید آن ها، خانه ای است نزدیک خط مقدم در محله ای مسکونی. غرش همیشگی ضربات خمپاره ها آنچه از پنجره ها باقی مانده را به لرزه در می آورد. اسرایی که مظنون به عضویت در داعش هستند به اینجا آورده می شوند. مردی توسط جنگجویان از داخل ...
منطقه ای با آب آشامیدنی شور، بدون مدرسه و بیمارستان در چند قدمی پایتخت
؛ خب چی می خوای بدنونی؟ این محل قدیمیه به همون اندازه هم بدبخت و بیچاره داره، بیشترشون هم کارگرن، روزمزد، تا حالا شده نگرانی اینو داشته باشی که یه روز کار گیرت نیاد و حتی پول برگشتن به خونه رو نداشته باشی؟ حالا دیگر منتظر جواب نمی ماند؛ فقط دلش می خواهد حرف بزند . یک خانه بهداشت در انتهای یکی از خیابان های قلعه نو چمن قرار دارد که گویی تازه ساخته شده است، مسئول خانه بهداشت در رابطه با ...
جهنمی که اصلاحات برای هاشمی، ناطق نوری و عارف به پا کرد+ عکس
، این آقای ناطق یک دفعه و از یک جای ناشناخته نیامده، این همان ناطقی است که مجلس را اداره می کند؛ اصلا کسی در مدیریت ایشان حرف ندارد؛ اگر بنا بود طالبان باشد در اداره مجلس و در تصویب قوانین و مصوبات با شیوه ی طالبان عمل می کرد یا زمانی که وزیر کشور بود یک عده در خیابان ها زن و بچه مردم را می زدند. مقابل آنها نمی ایستاد که مملکت نباید هرج و مرج باشد. من به هر قیمتی که هست نمی گذارم امنیت اجتماعی به ...
داغ تخریب بقیع در شعر آئینی/ خواندند قرآن و به قرآن حمله کردند
غربت آن، باز هم شعر دارد که به بیان سه بیت از یکی دیگر از آن ها بسنده می کنیم: کاش یک شب شمع بودم در شب تار بقیع تا سحر می سوختم چون قلب زوار بقیع کاش می شد مخفی از وهابیان سنگدل می نهادم نیمه شب صورت به دیوار بقیع قبه و قبر و رواق و خانه و گلدسته داشت ای مدینه از چه ویران گشت آثار بقیع پایان بخش این گفتار هم شعری است از محمدعلی مجاهدی ...