سایر منابع:
سایر خبرها
چرا مسئولین و دولتمردان در برابر بدحجابی اعتراض نمی کنند / نباید بگذاریم دشمن با ماهواره افکار مردم را ...
لحظه موعود فرا رسید؛ عزم خود را جزم کرد و لبیک یا زینب را به لب نشاند و به پا خواست؛ با چنان شتابی رفت که گویا تیری از خشاب رها شده است. هفته عفاف و حجاب بهانه ای شد تا سری به این خانواده متدین انقلابی بزنیم تا جویای حالشان باشیم. لحظه ورود به منزل، مادر شهید با رویی خوش و لبی خندان به استقبال ما آمد. * فرزندم بسیار آرام و با اخلاق بود مادر شهید با بیان اینکه محمد رضا ...
بعد از 34 سال دوباره سردار
. حتی وقتی دلم گرفته بود، زود به سراغم می آمد. یک شب خواب دیدم درِ حیاط را زدند. در را باز کردم . شهید رفیعی وارد خانه شد. خوشحال شدم . خواستم بچه ها را بیدار کنم که گفت : بیدارشان نکن . باید زود بروم . . سپس به من گفت : شما که می دانید من کجا هستم و جایم چطور است ، پس چرا گریه می کنی و ناراحت هستی ؟ . درحالی که از خانه خارج می شد، از خواب بیدار شدم . عباس پارسایی، آزادۀ هشت سال دفاع ...
روایتی از یک دانشجوی آمریکایی/ قبل از مسلمان شدن هم با قرآن آرام می شدم
اهل سنت دارد. هیچکس آنجا نبود کمی صبر کردم تا اینکه هنگام نماز ظهر، پیرمردی ایرانی آمد و درب مرکز را باز کرد تا شاید کسی برای نماز ظهر بیاید. داخل رفتم به او سلام کردم و گفتم که می خواهم مسلمان شوم، از او خواستم درباره دینشان به من بگوید. خوشبختانه حرف های دلنشین پیرمرد به قلبم نفوذ می کرد و همه را می پذیرفتم. به او گفتم اکنون آماده ام که مسلمان شوم. با پیرمرد همراه شدم، او به من نحوه وضو ...
دختر بوسنیایی که در 16 سالگی محجبه شد/ در اولین سفرم به ایران چادر را انتخاب کردم
ملتمسانه می خواستم که به من راه درست را نشان دهد. پس از یک سال مطالعه و تحقیق درباره دین اسلام، سرانجام وجودم در برابر معارف اهل بیت(ع) تسلیم و شیعه شدم. وی در سال 93 ازدواج کرد و اکنون دارای 2 فرزند است. همچنین وی کارشناسی خود را در رشته معارف اسلامی در حوزه علمیه به اتمام رسانده و اکنون دانشجوی رشته فرهنگ و ارتباطات در مقطع کارشناسی ارشد است. مادرم هم تحت تاثیر قرار گرفت ...
حضور زنان در برخی ورزش ها هیچ منافاتی با موازین اسلامی ندارد
شرمنده می شود که به آنها بگوید علاوه بر این کارها بیایند صبح ورزش هم بکنند. به هر حال خانم هایی که تحرک جسمانی ندارند خیلی خوب است و جا دارد و شاید لازم است که نرمش و تکان دادن دست و پا و بدن را به عنوان ورزش هر روز در منزل داشته باشند. این به سلامت جسمی و روحی و شادابی آنها در داخل خانه کمک خواهد کرد. و اما شرکت در ورزش های دسته جمعی و مسابقات، این را به طور مطلق نمی شود برای خانم ها مجاز دانست ...
روزهای جامانده از گلوله و وحشت
، ناراحت بودند. یک مرد لهستانی در اتاق بالکن دار آپارتمان مستقر شده بود که عادت های بدی در غذا خوردنش به چشم می آمد. ا و سوسیس تهیه شده از جگر را با نان و مربا می خورد. دایک می گوید: آه، خیلی عجیب بود ولی ما هم بچه های شیطانی بودیم. دلمان می خواست باز هم به بالکن برویم و آنجا بازی کنیم. پول کم بود و گرسنگی، همراه دائمی شان شده بود. کودکان معمولا با شکم گرسنه منتظر مادر می ماندند تا به خانه ...
خاطرات همرزم حاج احمد رکورد زد
...: کسی نمانده، ما تنها هستیم. فرمانده گفت: اگر ترسیدی... پاک قاتی کردم و جواب تندی به فرمانده لشگر دادم... . دوباره داخل کانال رفتم و طول آن را طی کردم. دیگر نمی خواستم لحظه ای درنگ کنم و چشمم به پیکر غرق به خون بچه ها بیفتد.... از بالای دژ آخرین نگاه را به انبوه جنازه ها انداختم و نگاهم روی نخلستان های چپ و راست دژ ماند؛ همان نخلستانی که قبل از آمدن با کاکل نخل هایش به ما می خندید، اما حالا ...
شفا گرفتن دختر ده ساله میبدی در حرم علی بن موسی الرضا(ع)
... ابوالفضل طالبی می گوید: به محض رسیدنشان جلوی همان درب اتوبوس ایستادم تا ببینم درست شنیده ام و واقعایت دارد یا نه، و با دیدن او در پله های اتوبوس باور کردم لطف علی بن موسی الرضا(ع) را ... بعد از دو روز از برگشت مهدیه به دیدار این خانواده رفتیم. خانه ای شلوغ که جدا از بچه ها و زن های اقوام، داخل و خارج شدن دیگر اهل محله را هم شاهد است. تو گویی فقط اهل محله نیستند که به این ...
تیتر این مقاله را شما بنویسید و شاید جایزه بگیرید!
اصطلاحا عروس خانم بماند. شبی که از قرار معلوم بابا بزرگ هم به صیادی در اطراف مرداب رفته بود مگر آنکه پرنده ای، چرنده ای، ماهی چیزی صید نماید که سر سفره زن و دو خواهرش بگذارد. خانه ای تاریک بدون برق، روشنایی، یخچال، اجاق گاز و ... که لحظه به لحظه در ظلمات شب فرو می رفت و عمویی که کماکان منتظر شام بود. شامی که عروس خانم و دو خواهر شوهر نوجوان نمی دانستند چه خاکی بر سرشان بریزند چون هیچ چیزی در منزل ...
حجاب و عفاف بازدارنده فساد و ناهنجاری ها در بنیان خانواده/ ایجاد آرامش درونی و نزدیک تر شدن به خدا حاصل ...
به گزارش بلاغ به نقل از سفیر هراز ، 21 تیرماه یادآور حمله به مسجد گوهر شاد مشهد توسط رضا خان مزدور در سال 1314 است، قیام مردم مشهد علیه کشف حجاب به عنوان روز عفاف و حجاب نام گذاری شد. نماد کشور اسلامی ما، حجاب و عفاف زن مسلمان است و اگر این را از ما بگیرند، به راحتی می توانند دین ما را هم سرکوب کنند در حالی که حجاب یکی از منطقی ترین و استوارترین توصیه ها در دین اسلام است اما دشمنان ...
چوب حراج به سلامتی و زیبایی با اصرار بر بدحجابی!
به گزارش گلستان ما به نقل از طنین یاس، منیره غلامی توکلی - اهمیت حجاب و پیامدهای بدحجابی و غلظت در آرایش را از ابعاد مختلف می توان مورد بررسی قرارداد. یکی از مهم ترین پیامدهای بدحجابی و آرایش های زننده که در دراز مدت بر افراد حادث می شود، مسئله از بین رفتن سلامتی و بروز امراض مختلف پوستی و حتی بیماری های خطرناکی مانند سرطان است. اینکه حجاب به عنوان یک پوشش ابتدا از نگاه "عرفی و مذهبی ...
روزگار تمام عاملان حادثه را به روز سیاه نشاند
تهران می برند. شما مراقب اوضاع باشید و به تکلیف خودتان عمل کنید. *در آن روزگار شرایط پدرتان چگونه بود؟ ایشان مخفی بودند و گاهی به منزل می آمدند و باز می رفتند. در فاصله دو ماه، مأموران رژیم دو بار به خانه ما ریختند و خانه را زیر و رو کردند. البته ایشان در خانه بودند، ولی ما ایشان را به طریقی که کسی نتواند پیدایشان کند مخفی کرده بودیم. دفعه دوم که برای تفتیش خانه آمدند، عکس و ...
ناگفته های حسینی بای ازکنکوروکنکوری ها
لاغر شدنتان هم سوژه می شود. سخت نیست؟ ازدواج را خودم رسانه ای کردم. می خواستم ترویج ازدواج ساده با مهریه 14 سکه داشته باشم. به همسرم گفتم برویم وسط جانبازان عقد کنیم که همسرم هم استقبال کرد. بعد از آن هم برای مراسم عروسی به گنبدکاووس رفتیم. اقوام نزدیک را دعوت کردیم و موسیقی محلی ترکمنی و بلوچی و علی آبادی آوردم. می خواستم چهارتا جوان ببینند و اینطوری ازدواج کنند شاید ثوابش به من هم برسد ...
دلیل عجیب انتخاب بازیگر زن ایرانی برای فیلم ترکیه ای!
گرفت این بود که آیا این بازیگر هم کشور را ترک کرده؟! و حاشیه سازی ها از همین جا شروع می شد، دراین فضا، شما به یک پروژه سینمایی با نام تنها امید است که می ماند با کارگردانی ترکیه ای پیوستید و در آن نقش بازی کردید و حال هم برگشته و راه بازیگری خود را درایران بدون مشکل ادامه می دهید؟ چطور به این پروژه پیوستید و چگونه بدون هیچ مشکلی به کشور برگشتید و مسیر کارتان را ادامه می دهید؟ نمی دانم این ...
حجاب نخستین گام مسلمانی
کند و حتی حقوق اولیه او را ازبین می برد، اما روزی که تصمیم گرفتم مسلمان شوم و خواستم با مانتو و روسری از خانه خارج شوم، خیلی دلهره داشتم. من قبلش با حجاب نبودم و آن روز وقتی از پله ها پایین رفتم، ترسیدم که از خانه خارج بشوم؛ چون نمی دانستم چه برخوردی با من می شود. اما همین که در را باز کردم، سرم را بلند کردم و لبخندی بر لبانم نشست و راه افتادم. حس می کردم با حجاب از زندان آزاد شده ام، احساس آزادی به ...
مروری بر خاطرات مردمی از قیام گوهرشاد / ماجرای آژانی که از ننه خاور می ترسید و روضه خوانی که مردم رو قسم ...
جوشانده بگیرم. سرکوچه آقا شیخ کاظم روضهخوان را دیدم که دستمالی دور سر و چانه اش بسته بود. رفتم خانه گفتم بابا آقا شیخ دندان درد دارد. توی کوچه دیدم صورتش را با دستمال بسته. چشمهای پدرم پر اشک شد. گفت نه پسرم، منبر رفته روضه خوانده ریشش را تراشیده اند. دستمال بسته است تا محاسنش کمی بلند شود. با این حال باز هم می رفت و روضه می خواند. آقا شیخ عبدالله یزدی، خدا رحمتش کند، تا همین اواخر زنده بود. به او شیخ بلبل می گفتند. خیلی خوب سخنرانی می کرد. عبا و قبایش را در بقچه ای می بست، به خانمش می داد تا به دستش برساند. بعد لباسش را می پوشید و می رفت منبر و روضه می خواند. ...
عفّت زن، مایهٔ احترام و شخصیت اوست/ مساله حجاب به معنای منزوی کردن زن نیست
و خانواده دامن می زنند. علی آبادی تصریح کرد:نداشتن پارک مخصوص بانوان و در اختیار ندادن سالن ورزشی رایگان به خانم ها نیز باعث شده که وقت خود را در جلوی درب منزل و به بطالت بگدرانند. وی به برنامه های هفته عفاف و حجاب در شهرستان اشاره کرد و گفت: برگزاری همای پیاده روی -شرکت در غبار روبی مزار شهدا -برگزاری نمایشگاه عکس -برگزاری مسابقه عفاف و حجاب (حلقه های صالحین) -همایش صیانت از خانواده -همایش با هم تا بهشت ویژه زوجین جوان از جمله برنامه هایی است که در طول این هفته برگزار خواهد شد. ...
حجت الاسلام مومنی: آقا فرمود انتقاد کنید. این فتوی آقاست/شیطان دام هایش را برای مذهبی ها پهن کرده
سن می شود _ مجری _ نگاه می کند و میگوید به! بارداری شما؟ دیگر چه چیزی از محرمی و نا محرمی باقی می ماند؟ که تمام اینها حریم ها را از بین می برد. میرود دانشگاه، من با دانشگاه رفتن مخالف نیستم اما دانشگاه میروی چه چیزی میدهی و چه چیزی به دست می آوری؟ نکند به جایی برسیم که دخترانمان را به دانشگاه نفرستیم. کسی هم نیست به وضعیت دانشگاه ها سر و سامان دهد. مغز جوان ما را شست و شو می دهند. جوان ...
جنگ خندق 17 شوال
... و إذ قالت طائفه منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا و یستأذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عوره و ما هی بعوره ان یریدون الا فرارا (4) [آن گاه که گروهی از ایشان گفتند ای مردم یثرب جای ماندن شما نیست باز گردید و گروهی از ایشان از پیغمبرشان اجازه خواسته و می گفتند خانه های ما بی حفاظ است!خانه هاشان بی حفاظ نبود و جز فرار کردن قصد دیگری نداشتند.] و بخصوص وقتی شنیدند ...
عبرتی ماندگار در انتخاب اصحاب
که من ایشان را ببینم... شب، بعد از نماز مغرب و عشا خانم حاج احمد زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آنچه ما امروز صحبت کردیم مبادا از شما تجاوز کند. گفتم: همین طور است. فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد !! آقای محمدی گیلانی اضافه کردکه: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام ...
بهترین بستر برای پخش اعلامیه ها کتاب بود/وقتی متوجه شدم انتشارات امیرکبیر روی غلتک افتاد؛ به رسا برگشتم
به گزارش ایلنا، یازدهمین نشست از سری دوم سلسله نشست های تاریخ شفاهی کتاب با حضور محمدرضاناجیان اصل، مدیر انتشارات رسا ظهر امروز سه شنبه (20تیرماه) در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد. محمدرضا ناجیان اصل، مدیر انتشارات رسا با بیان اینکه اغلب کسانی که وارد حوزه نشر می شوند از خانواده ای کتابخوان هستند، گفت: من از دوران نوجوانی به کتاب خواندن علاقمند بودم و اولین کتاب غیردرسی که خواندم ...
توصیه رزمنده ایرانی به مبارزین فلسطینی درباره موساد
.... به عباس گفتم: حالش را بگیریم؟ گفت: نمی دونم جواب دادم: هر اتفاقی می خواد بیفته. به آن سیاهپوست گفتم: مبارزه می کنی؟ پرسید: با شما؟ گفتم: بله. کمی به ما نگاه کرد. وزن من و عباس روی هم به زور به 100 کیلو می رسید. رفت دو جفت دستکش بوکس آورد. دستکش ها خیلی بزرگ بود. من نتوانستم دستم کنم. عباس گفت: بذار من دست کنم. محوطه ای بود و بچه ها دورمان حلقه زدند. بیشتر سرخ پوست ، سیاه ...
باید سعی کنیم او را حفظ کنیم
...> با خود گفتم شاید کتاب را از کسی گرفته باشد. بعد که صحبت هایم تمام شد، شهید قراقی را صدا زدم. آمد و کنارم نشست، در همین حین متوجه شدم که کتاب دستش نیست. به احمد گفتم: شما الان آنجا نشسته بودی و کتاب شهید مطهری را می خواندی ولی حالا دستت نیست، کتاب را چه کار کردی . با این حرف من شهید قراقی دکمه پیراهنش را باز کرد و کتاب را از زیر آن بیرون آورد و گفت: این کتاب را همیشه این جا می گزارم تا در وقت ...
سرگذشت نشر؛ از فروش قسطی تا کتاب تستی/ اولین ها و آخرین های قبل از انقلاب ایران
. بعد تصمیم گرفتند شرکتی تأسیس کنند که خانه اتحادیه هم باشد. به یاد دارم که برای خرید چنین مکانی ابتدا از من شروع کردند که شما پول خرید چنین مکانی را بدهید و شرکت رفته رفته پول شما را خواهد پرداخت. من هم وجه را پرداختم. این ساختمان که اکنون نزدیک پیچ شمیران و در خیابان آبتین کوچه شریف است، به این گونه خریداری شد و بعد ها هم با همت آقای بایندریان، مدیرعامل شرکت تعاونی ناشران در چند طبقه ساخته شد ...